گزارش داستایوسکی از اعدام خود

0
1011

اودربازداشگاه با انسانهایی آشنا شد که همزمان در آنان صفات الهی و شیطانی با هم وحدت داشتند . او امید به هرگونه انقلاب اجتماعی رااز دست داد و بجای سوسیالیسم آته ایستی پیشین خود به مسیحیت ارتجاعی و ناسیونالیستی روس پناه برد . اوازجامعه ایی میگوید که عشق از طریق خشونت خفه و زیبایی از طرف باندهای قدرت زنجیرگردیده. غالب رمانهای آنزمان اورا میتوان گزارشی ادبی از فرازو فرود سخت انسان اسیروزندانی بحساب آورد . در اینگونه آثار او توصیف روانشناسی زندانیان سیاسی و مجرمین معمولی نقش مهمی دارند…

     گزارش داستایوسکی از اعدام خود . 

         ادبیات اسارت ؛ توبه ، پشیمانی و تجدیدنظر . 

نصرت شاد ـ 13.07.2015

داستایوسکی ، نویسنده روس و یکی از غولهای ادبیات جهان ، در جوانی به اتهام هواداری از آنارشیسم اجتماعی ، ابتدابه اعدام محکوم شد . او سپس به حبس ابد و سرانجام بعد از ده سال اسارت و کار اجباری آزاد گردید. وی در نامه ای از سال 1849 بعدازلغوحکم اعدامش به برادر خود چنین مینویسد –

” امروز 22 دسامبر مدت بیست دقیقه مارا درسرمای 21 درجه زیر صفر دردو گروه 3 نفره به جرم قصد راه اندازی یک چاپخانه مخفی زیرزمینی ، در مرکز شهردرمیان ازدهام مردم کنجکاو تماشاچی برای اعدام به پای چوبه دار نگه داشتند . در حالیکه گوشها و انگشتان پایمان از سرما یخ زده بودند ، بیش از 10 کیلو زنجیرآهنین نیزبه پاهایمان بسته شده بود . ابتدا حکم اعدام مارا قرائت کردند ، سپس کشیشی از کلیسای شهر صلیبی برای زدودن گناهان و بوسیدن جلومان آورد و برای خاکسپاری بعدازاعدام ، لباس سفید کفن مانندی تنمان کردند . یک دقیقه مانده به اعدام گروه اول ، من با هم سرنوشتم ، رفیق پلاشچو و برادر دورح ، که در دوطرف ام در زنجیربودند ، روبوسی کردم . در این حین و بین پیام جدیدی از طرف دربار تزاری رسید و حکم اعدام را تبدیل به حبس ابد در سیبریه ، به این شکل اعلام کردند –  اعلیحضرت والامقام تزار آلکساندر دوم فرزند تزلر پطر کبیر سوم و نوه نیکلای چهارم ، به شما زندگی دوباره ای می بخشد . یکی از افراد گروه اول درآن لحظه جنون گرفت و دیوانه شد . زنی از میان تماشاچیان کتاب انجیلی را به من هدیه داد که آنرا بعنوان تنها کتاب مجاز به اردوگاه خلافکاران در سیبریه همراه خود خواهم برد .”

داستایوسکی بعد از ده سال از زندان آزاد شد ، زمانیکه او به شهرو ولایت خود بازگشت ، بجای سوسیالیسم و جمهوری خواهی پیشین ، مبلغ مسیحیت ارتدکس وناسیونالیسم اسلاوگرا گردید . سالهای سخت زندان و اردوگاه های کاراجباری موجب شد که اونه تنها از نویسنده رئالیسم انتقادی ادبیات جهان به نیهلیسم اجتماعی برسد بلکه با شخصیت های گوناگونی از انسانها آشنا گردد و شاهد دوئالیسم و ثنویت روانی و رفتاری انسان در آن شرایط سخت و حیوانی گردد .

اودربازداشگاه با انسانهایی آشنا شد که همزمان در آنان صفات الهی و شیطانی با هم وحدت داشتند . او امید به هرگونه انقلاب اجتماعی رااز دست داد و بجای سوسیالیسم آته ایستی پیشین خود به مسیحیت ارتجاعی و ناسیونالیستی روس پناه برد . اوازجامعه ایی میگوید که عشق از طریق خشونت خفه و زیبایی از طرف باندهای قدرت زنجیرگردیده .

غالب رمانهای آنزمان اورا میتوان گزارشی ادبی از فرازو فرود سخت انسان اسیروزندانی بحساب آورد . در اینگونه آثار او توصیف روانشناسی زندانیان سیاسی و مجرمین معمولی نقش مهمی دارند . یکی دیگر از نشانه های پشیمانی او در شرایط زندان مبارزه با خط مشی چریکی سازمان خلقیون از طریق ادبیات است . اوبعدازبریدن و توبه درزندان ، مبارزه با مشی چریکی آنارشیستها راازجمله وظایف شهروندی خودقرارداد . او حتی بعدازآزادی از زندان میگفت چون عوام مذهبی هستند ، روشنفکرنیزباید مذهبی شود . وی فرهنگ مردم را دین آنان میدانست . رمیزف ، منتقد ادبی و اسلاوشناس روس میگفت داستایوسکی یعنی روسیه و روسیه یعنی داستایوسکی .

داستایوسکی نه تنها استاد فن رمان نو در قرن 19 اروپاست بلکه از بزرگان ادبیات جهان در کنار بالزاک درمکتب ادبی اجتماعی رئالیسم انتقادیست . مورخین ادبیات جهان 4 غول و نابغه ادبیات شرق اروپا یعنی گوگول و تورگنیف و داستایوسکی و تولستوی رادرمقابل چهاراستاد ادبیات غرب اروپا یعنی دانته و شکسپیر و سروانتس و گوته قرار میدهند .

تاکنون هیچ نویسنده ای نتوانسته مانند او روانشناسی انسان را در جامعه ای خشن و غیرعادلانه طبقاتی این چنین تجزیه و تحلیل کند . درآثاراوغیرازروش رئالیسم انتقادی جنبه هایی از خصوصیات ژانرهای سمبولیک واکسپرسیونیسم و سوررئالیسم و اگزستنسیالیسم و رمانتیسم نیز مشاهده میشوند . بعدها رمانهای روانشناسانه او روی مکاتب ادبی ناتورالیسم و اکسپرسیونیسم و اگزستنسیالیسم تعثیرمهمی گذاشتند . سمبولیستها اورایکی از آموزگاران خود بشمار می آورند . داستایوسکی گاهی از طریق رمان یک اتوپی ناسیونالیستی را مطرح میکند و گاهی از طریق مکتب ناتورالیسم برای توصیف واقعیات استفاده می نماید .

اونویسنده ای اجتماعی و مسئول است چون به موضوعات زمان و جامعه خود از جمله به تاریخ و سیاست و فلسفه و دین و هنر میپردازد . میخائیل باختین میگوید در رمانهای چندقطبی و پلورالیستی داستایوسکی همچون جلسات بحث روشنفکران چند صدایی ایدئولوژیک حاکم است چون در آنان گاهی سوسیالیستها و اتوپیستها و آنارشیستها و انقلابیون و دمکراتها و اصلاحگرایان و مذهبیون و غرب گرایان و آته ایستها و زیباگرایان و رمانتیکها و عملگرایان با روش دیالکتیکی باهم به بحث و جدل میپردازند . داستایوسکی بعدها اعتراف نمود که از طریق بحث اینگونه موضوعات شبه مذهبی ، به آته ایسم و شکاکی رسید تا به شناخت و خدا و ایمان به مسیحیت .

منظور داستایوسکی در این پیامها معمولا تبلیغ یک نظریه یا جهانبینی نیست بلکه اومیخواهد هنررابا کمک طرح تضاد وتناقض های بحث به پیش ببرد . او از طریق جهانبینی ها ، سیستم های منطقی ، اعترافات دینی ، آموزشهای فلسفی و درسهای روانشناسی ، بحث های شورانگیزی پیرامون دولت و کلیسا و عدالت و خدا و شیطان و نیکی و پلیدی را آغاز میکند تا از شک خواننده به آته ایسم نیهلیستی برسد .

داستایوسکی خوددر دهه چهل قرن 19 زیرتعثیرایدههای سوسیالیسم تخیلی و دمکراتیک بلینسکی به محفل سوسیالیستهای تخیلی پتروشفسکی راه یافت . آنها خودنیز زیر تعثیر اتوپیستهای فرانسوی بودند . گرچه او درهنر نویسندگی شاگرد گوگول است ولی درسهایی از شیلر و بالزاک و هوگو و ولتیر و سروانتس و پوشکین نیزآموخت و ناتورالیستها و اکسپرسیونیستها را نیزبعدها تحت تعثیرخودقرارداد و غیرازگورکی ، اوادبیات و فلسفه و الهیات قرون 19 و20 را تحت تعثیر خود قرار داد .

اوغیراز بالزاک و دیکنز ، زیرتعثیر سبک ادبی گوگول و شکسپیر و هوگو و گئورگ زند و ولتیر و سروانتس و پوشکین نیزبود . داستایوسکی غیرازتعثیرمستقیم روی گورکی ، روی فلسفه و الهیات و ادبیات اروپایی قرون 19 و 20 نیزاثرگذاشت . دیگرشاگردان داستایوسکی ، کنراد و گرین و مان و جویس و کاپوته و دودرر و کامو هستند . اوبا کمک دیالوگ و مونولوگ افراد در داستان ، خواننده زمان خودرا باموضوعات روز جامعه و زمان اثرآشنا می نماید . شرح و وصف روانشناسانه انسان درآثاراو امروز مورد تایید روانشناسان مدرن است . اوراه نجات بشررا خودسازی فردی و اخلاقی میدانست . مخالفین داستایوسکی به دلیل تنفر اواز یهودیان و دمکراسی و امریکا ، او را مرتجعی پرهیزکار نام نهادند .

درزمان لنین و استالین اورا نویسنده ای مرتجع نامیدند که به تبلیغ مسیحیت و سلطنت میپردازد ولی بعدها منقدین چپ به ستودن و اعتراض شورانگیزاو با بی عدالتی اجتماعی درسرمایه داری پرداختند و اشاره نمودند که داستایوسکی گرچه مخالف کوششهای انقلابی بود ولی منتقد نظم بورژوایی سرمایه داری نیز ماند . در شوروی سابق سالها به آثار او بدلیل مطرح کردن موضوعات مدهبی و ملی گرایی پان اسلاوی به دیده منفی می نگریستند . منقدین داستایوسکی مدعی هستند که او علاقه خاصی به ادبیات جنجالی ، خشن و حیوانی داشت .

از جمله آثار او –  رمانهای جنایات و مکافات ، برادران کارامازف ،ابله ، آدمهای فقیر ، توهین و تحقیرشدگان ، یاد داشتهای خانه اموات ، غولها ، جوان ، یادداشتهای زیرزمینی ، ساده لوح ، و قمارباز هستند . رمان جنایات و مکافات اورا اوج هنر داستانسرایی واقعگرایانه و روانشناسانه میدانند . رمان ساده لوح اورا یکی از تراژدی کمدیهای ایده آلیستی ادبیات جهانی بشمار می آورند .

داستایوسکی درجوانی به تقلید از پوشکین و شیلربه نمایشنامه نویسی پرداخت . موضوع آثارش معمولا مقولات ابدی ومستقل از زمان مانند عدالت و آزادی و عشق و ایمان و بیماری و مرگ و ازدواج و خودکشی و خیانت و مبارزه است . او گوگول و لرمانتف و ولتیر و روسو و بالزاک و دیکنز را از جمله معلمان خود میدانست . بلینیکی ، منتقد معروف آنزمان ، نخستین آثار داستایوسکی را کوششی برای ادبیات اجتماعی نامید . رئالیسم مسئول در آثار او گاهی تا مرز خیالپردازی پیش میرود و یا با رمانتیسم همزاد میشود . او خالق آثاری اتوبیوگرافیک و روانشناسانه است که تراژدی را به روایت می آورند و ادبیات فاجعه میشوند چون معمولا قهرمان داستان یا خودکشی میکند و یا رقیبی رااز پای درمی آورد .

داستایوسکی خطاب به مقدس نمایان دروغین نوشت که بعدازمرگ لاشه همه شماها بعداز یکروز بوی گند خواهد داد و روی قبرتان مانند همه گناهکاران ، علفهای هرز خواهد رویید . دوئالیسم شخصیت انسان رادرآنجا میدید که گناهکار نیز میتواند فردی مقدس و عارف شود ، و انسان مقدس ممکن است در شرایط خاص ابلیس گردد . داستایوسکی آنزمان بیچاره گی شهرهای بزرگ را نشان داد که از جمله مسائل روز جامعه طبقاتی تزاری بودند . نیچه میگفت که او تنها روانشناسی است که به وی چیزی آموخته است . فروید مینویسد اوبزرگترین رمان نویس تاریخ است و کامو مدعی بود که قهرمان های آثار او همچون خود وی جویای معنی و هدفی در زندگی این جهانی هستند . او از زبان یکی از قهرمانانش میگوید نباید خوشبختی خودرا برپایه بدبختی دیگران استوارساخت . داستایوسکی منتقد جدی آنزمان  نظام سرمایه داری تزاری و مالک الرعیتی فئودالی بود .

Fjodor Dostojewski 1821-1881

nushad@web.de

Dostojewski

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید