چرا که گرفتن پول و ساعاتی دست زدن وپرچم های سبک تکان دادن ، کار پرضرر وطاقت فرسائی نبود که مهاجرین مفلوک آنرا بعهده نگیرند. آنها که پرچم دردست داشتند، برایشان مهم نبود که برای چه این پرچم ها را دردست داشتند اما مهم بود که ” غم نان ” چند روز خودرا بدون گرفتن انرژی عضلات خود حل کنند که کردند وهمه چیز ازدید این انسان های شرکت کننده دراقصی نقاط جهان وازنقطه نظر منافع شخصی کوتاه مدتشان بخیر وخوشی گذشت!
این آمدن درقالب انترناسیونالیزم ضد بشری بود .کاش اینگونه نمیآمدید!
صابر ـ ایران اینترلینک ـ 20.06.2015
هدای مظقری هم جزو کسانی است که وقتی حق قلم بدست گرفتن درفرقه رجوی را اجازه میگیرد، کاری با واقعیات سرسخت زمینی ندارد و شکل را – اگر این شکل واقعا موجود باشد- به ماهیت برتری میدهد!
یا بهتر بگویم که باوجود محل سئوال بودن شکل مورد تاکید او، کاری با ماهیت ندارد واین نحوه ی نگرش که الکی خوش بودن است ، کاری با جوهر وماهیت مسائل ندارد واین یعنی نزدیک هیچ!
اوکه مقاله ی مثلا احساسی؟! بدون لحاظ ماهیت آنچه که درهستی سخت زمینی است نوشته ونام آنرا ” دوباره آمدیم ” گذاشته، نوشته است:
” دوباره آمدیم. پرشور و پرهیاهو و سرشار از حس دلپذیر مقاومت و پیروزی. در میان دریایی مواج از شوق و شور و شعف، لحظه ها و ثانیه های غرورانگیزِ با هم بودن و همدلی و همزبانی را دوباره تجربه کردیم و فریادها را رساتر از همیشه سر دادیم تا آنها که چشم بر روی واقعیتها بسته اند و در گوشها پنبه های محصول کارخانۀ مماشات فرو کرده اند را ناگزیر به دیدن و شنیدن نمائیم “.
متاسفم از اینکه این فریاد های انترناسیونالیستی – صهیونیستی- مورد اقبال ” خلق قهرمان” نبود و این هیاهوی شما همراه مهاجرین وپناهندگان انترناسیونالیست که منبع وعلت تشکیل این انترناسونالیزم زیر سقفی، تنها وتنها ” پول” است مورد توجه قرار نگرفت!
از اصحاب “مماشات ” هم زیاد گله مند نباشید که نمایندگانی ازآنها ( حزب دموکرات آمریکا) در این خیمه شب بازی شرکت ولو کم فروغ نشان دادند: ” … چه کند بینوا همین دارد” .
آقا ی مظفری ادامه داده است:
” آری. دوباره آمدیم … تا به آخوندها بگوئیم که خزان تحمیلی شان را بر میهن تحت اشغال، به رسمیت نمی شناسیم و تا ریشه شان را از بن و بیخ از آن اهورایی سرزمین بی همتا برنیاوریم، از پا نخواهیم نشست “.
شما هرکاری با آخوندها هم که داشته باشید، ربطی یه خلق قهرمان ندارد وفقط تعجب برانگیز این است که شما ها که خود را شیعه ی خلص ومخلص معرفی میکنید ، فراموش کرده اید که اصطلاحاتی مانند اهورامزدا دراین میان خریدار وراهی ندارد و استعمال این واژه از طرف شما ، نشان از استیصالتان ازسوء استفاده از شیعه ایست که چیزی بنام ” اهورا مزدا” را مورد استعمال قرار نمیدهد!
دیگر اینکه این بار آمدنتان چیز تازه ای دربر نداشت وبدل ها ننشست!
او مینویسد:
” ویلپنتِ امسال غرق در امواج آبی آسمانی باز هم شاهد حماسه ای دیگر بود. حماسه ای در ابعاد جهانی. نمایشگر پاسخ انسان، فراتر از مرزهای جغرافیایی و قومی و نژادی به حس همدردی و همراهی، سرشار از عواطف و احساسات به معنای واقعی انسانی “.
اگر فایده ای ازحماسه های سالهای قبل که مانند ایجاد توفان درفنجان بود ، برده اید، شاید که این بار هم چنین باشد که نبود و تکلیف این هیاهوی پرهزینه ازهم اکنون روشن است!
بلی دراین مورد که نژادی و… درکار نبوذد، تقریبا حق با شماست!
چرا که گرفتن پول و ساعاتی دست زدن وپرچم های سبک تکان دادن ، کار پرضرر وطاقت فرسائی نبود که مهاجرین مفلوک آنرا بعهده نگیرند. آنها که پرچم دردست داشتند، برایشان مهم نبود که برای چه این پرچم ها را دردست داشتند اما مهم بود که ” غم نان ” چند روز خودرا بدون گرفتن انرژی عضلات خود حل کنند که کردند وهمه چیز ازدید این انسان های شرکت کننده دراقصی نقاط جهان وازنقطه نظر منافع شخصی کوتاه مدتشان بخیر وخوشی گذشت!
آقا هادی ادامه میدهد:
” آری. کاش شیخ اجل بود و می دید که آن اشعار زنده و ماندگار در تاریخ بشریّت، امروز چگونه از حصر و حصار کلمات خارج شده ودر شکل و قالبی ملموس و منحصر به فرد و در زیر یک سقف در معرض دید جهانیان قرار گرفته است “.
نظر شیخ اجل وحدت صوری نبود و این بزرگ، ماهیت قضایا را درنظر داشت که شما قادر به دیدن این امور نیستید!
ماهیت میتینگ ویلپنت این خواسته های انسانی وبزرگ اورا برآورد نساخت وسعدی بزرگ کسی نیست که با دیدن صوری عده ای زیر یک سقف ، دچار این واهمه گردد که این آرزوی بزرگ انسانی او برآورده شده و لابد ضمن برآشفتن از حقارت وحقه بازی موجود بکار رفته در ویلپنت، به ریش شما ها که چنین تحلیلی ازقضایا دارید خندید.
آقا مظفر مینویسد:
” همه اینها یک سو و آن سوی دیگر وقتی می بینی که هنوز هستند انسانهایی که مرزهای جغرافیایی و نژادی انسان بودنشان را تحت تاثیر قرار نداده و با تو و در کنار تو خوب و صمیمی و بی غل و غش بر خلیفۀ ارتجاع لعنت می فرستند و با تمامی وجود آرزوی رهایی سرزمین و مردمت را می کنند، از احساسی لبریز می شوی که بیانش در قالب هیچ کلمه و جمله ای نمی گنجد و اینها همه از برکت وجود یک مقاومت سازمانیافتۀ ملی و مردمی است “.
شاید شما حالا متوجه موضوع شده اید ولی کسانی که دستی درمطالعه وتحقیق دارند، لااقل از صد سال پیش میدانستند که منافع گروهی وفردی محقر، قدرت جمع کردن انسان ها ازمکان های جغرافیایی مختلف در زیر یک سقف را دارد وآگاه ازاین بودند که ” پول ” مرزی برای خود قائل نیست وبخاطر این مسئله بود که جنجال های ویلپنت آنها را به هیجان درنیآورد!
هادی خان ادامه میدهد:
” مقاومتی که نزدیک به چهار دهه ایستادگی کرده و بهایش را هم پرداخته، البته که شایسته و سزاوار الطاف تمام انسانهای آزادیخواه و انساندوست در سراسر جهان و بسا بیشتر از این است “.
البته اعضای عادی سازمان- تو بخوان ۹۹% اعضاء- بودند که این بها را پرداختند ویک درصدی ها- وحتی کمتر سازمان- ملزم به پرداخت بها نبودند که متاسفانه مجبور به پرداخت شدند ورهبری بوالهوس این سازمان که میبایست هزینه ی دیوانگی های خود را منفردا پرداخت میکرد، نکرد و بدتر اینکه موضع طلبکارانه هم گرفت!
دراین پرداخت بها، اکثریت اعضاء وهواداران دربرابر سیاست هایی مجبور به پرداخت هزینه شدند که خود کمترین نقشی درتعیین این سیاست ها نداشتند و بنابراین ستم بزرگی برآنها روا داشته شد که البته وظیفه ی وجدان های آگاه درمورد این جان ومال باختگان این است که با آنها همدردی داشته وکمکی به استرداد حقوق شان ازرهبری خودکامه باند رجوی بعمل آورند که احتمالا انجام اینگونه وظیفه ، مود نظر آقای هادی مظفری نیست!
Villepinte – the real message behind Maryam Rajavi’s anti-Iran speech