بجاست در شرح یک «تراژدی بسیار گسترده و خطیر» یعنی «ویرانی یک جنبش سیاسی و برباد رفتن هزاران جان شیفته آزادی» با دقت و امانت و بدون دخالت دادن احساسات و گرایشات شخصی حرکت کنیم، و هر یک آنچه را واقعا دیده یا به حقیقت آن اعتقاد داریم بیان کنیم بی آنکه منکر گواهی دیگر شاهدان بشویم.باز هم تاکید میکنم در این گفتگوها من در بخش اصلی در اساس تکیه بر دیده ها و تجارب شخصی خود دارم و نه شنیده های بسیاری که این و آن گزارش کرده وبی انکه در این مجموعه به آنها تکیه کنم منکر آنها هم نیستم.
انتقاد علی محمودی و توضیح اسماعیل یغمایی. (پایگاه منصوری و سلول های انفرادی مجاهدین)
توضیح در مورد انتقاد آقای علی محمودی. اسماعیل وفا یغمائی
اسماعیل وفا یغمائی، وبلاگ دریچه زرد، دوازدهم می ۲۰۱۵ آقای علی محمودی در رسانه پژواک ایران یاداشت انتقاد آمیزی در مورد توضیحات من در باره پایگاه منصوری و وقایع آن در سال ۱۳۶۴ داده است که در این لینک میتوانید بخوانید *لینک شرحی بر سلول انفرادی زندان مجاهدین در پایگاه منصوری علی محمودی .توضیح میدهم که من دیده ها و تجربه های عملی و عینی شخصی خود را از این واقعه بی افزودن و کاستن بیان کرده و میکنم.بسیار کسان بوده و هستند که مثل خود شما
شاهد حوادث دیگری بوده اند که میتوانند بنویسند و انتشار دهند،میتوانید بیندیشید که در این سلسله گفتگو با آقای همنشین بهار بسیار نکاتی هست که مثلا شما در جریان آن نبوده و لاجرم نمیتوانید بعنوان شاهد گواه باشید همانطور که من شخصا نمیتوانم بر تجربه های شما آگاهی داشته باشم، بنابراین بجاست در شرح یک «تراژدی بسیار گسترده و خطیر» یعنی «ویرانی یک جنبش سیاسی و برباد رفتن هزاران جان شیفته آزادی» با دقت و امانت و بدون دخالت دادن احساسات و گرایشات شخصی حرکت کنیم، و هر یک آنچه را واقعا دیده یا به حقیقت آن اعتقاد داریم بیان کنیم بی آنکه منکر گواهی دیگر شاهدان بشویم.باز هم تاکید میکنم در این گفتگوها من در بخش اصلی در اساس تکیه بر دیده ها و تجارب شخصی خود دارم و نه شنیده های بسیاری که این و آن گزارش کرده وبی انکه در این مجموعه به آنها تکیه کنم منکر آنها هم نیستم.
اسماعیل وفا یغمائی
دوازده می ۲۰۱۵میلادی
*
شرحی بر سلول انفرادی زندان مجاهدین در پایگاه منصوری
علی محمودی
جناب اسماعیل یغمائی
قسمت اول ویدئوی شما با همنشین بهار در رابطه با انقلاب ایدئولوزیک مجاهدین را در آدرس زیر شنیدم.
https://www.youtube.com/watch?v=INwved0KJ9s
در قسمت آخر وقتی در رابطه با پایگاه منصوری در روستای کهریزه ( منطقه مرزی بین ایران و عراق، معروف به منطقه محرمه) صحبت میکنید، میگوئید که مجاهدین افرادی را که حدس میزدند موافق نباشند را در آنجا در سلولهائی که تقریبا ” مثل زندان” بود نگهداری میکردند. جناب یغمائی اگر این اتاقکها سلول هستند و اسم زندان را هم رویش نمی شود گذاشت پس چه هستند؟
شما چند بار در این ویدئو تاکید میکنید که اسم زندان را نمیشود رویش گذاشت!!! چرا نمی شود اسم زندان را روی آن سلول ها با شرایط مخوف، با آن زندان بانان عوضی ، با آن محاکمات آنچنانی ، با آن فحش های رکیک و برخوردهای آنچنانی ، با نگهبان، با بی خوابی های ممتد وووو….گذاشت؟
مگر اینکه شما به عنوان یک ادبیات دان فارسی تعریف جدیدی از زندان و سلول ارائه دهید که ما بتوانیم بین زندان به قول شما (آن سلول ها که نمی شود اسم زندان را بر آن گذاشت ) تفاوت قائل شویم.
جناب یغمائی من مدت ۴۵ روز تمام در کهریزه و ماوت در همان سلول هایی که به دست مجاهدینی که بعدا خود نیز در آن زندانی شدند ساخته شده بود و شما میگوئید نمیشود به آنها زندان گفت، زندانی شدم.
یکی از سلولهائی که من در آن بودم به اندازه دون نیم متر در یک و نیم متر بود. سقف آن بلند و لامپ کم نوری در یک شبکه فلزی در وسط سقف بلند قرار داشت. کف آن سیمانی و مرطوب بود و یک پتوی سربازی نازک در کنار آن گذاشته بودند. در روز گرم بود و در شب سرد. بعد از ۲ هفته بیماری پوستی گرفتم و با درخواست های مکرر بالاخره یک روز دکتر حسین که دندانپزشک بود را به سلول آوردند تا برای بیماری پوستی من دارو بدهد. درب فلزی که یک دریچه کوچک فلزی دیگر روی آن تعبیه شده بود روزانه و شبانه چندین بار عمدا باز و بسته میشد تا با صدای ناهنجاری که ایجاد میکرد مانع از خواب و آرامش زندانی شوند و ووو. آیا نمیشود به این سلول ها اسم زندان گذاشت؟ با توجه به اینکه چند روزی در کهریزه (منصوری) نگهبان بوده اید احتمالا نگهبان من هم بوده اید.
علی عضو سابق مجاهدین که سال ۱۳۶۴ از این فرقه مافیائی مذهبی جدا شده
۲۰۱۵/۰۴/۰۲
منبع:پژواک ایران