رجوی در پیام خود بسی تعزیهخوانی کرده است که بگذار ما را توتالیتاریست و … بخوانند. غافل از اینست که این روش ها بعد از آنکه 40 سال از سوی حزب توده بکار رفتند بیاثر شدند. با این تعزیهخوانی رفع شبهه نمیشود. درباره توتالیتاریسم شما، شبهه ئی نیست تا با این گونهخوانیها و گشودن رگبار ناسزا و دروغ، از خود رفع کنید. شما خود میگوئید توتالیتاریست هستید. آنقدر به قدرت پرستی معتاد شدهاید، که معنی ادعاهای توتالیتاریستی خود را هم درک نمی کنید. تمامی مشخصات توتالیتاریس ها را از خود بروز می دهید. کیست که نداند زبان قدرت، زبان دروغ و تحریف و قلبسازی است؟ و شما در جریان انحطاط در قلب سازی و دروغپردازی گوی سبقت ربوده اید:
جدایی بنی صدر و مجاهدین – بخش اول – رفتن سازمان مجاهدین به دامن صدام حسین
03/02/1394 – سایت انقلاب اسلامی- بمناسبت سالگرد جدایی مجاهدین خلق از بنی صدر در 20 اسفند 1362، که با اطلاعیه 4 فروردین 1363 «شورای ملی مقاومت» علنی گشت، پاسخ روزنامه انقلاب اسلامی شماره 82 (31 شهریور تا 13 مهر ماه 1363) در رابطه با دروغها، تهمتها و توهینهای رهبری سازمان مجاهدین خلق، بعنوان سندی تاریخی را در چند بخش می آوریم. بخش اول، به دلیل اصلی جدائی که همانا نقض اصل استقلال و آزادی و رفتن سازمان مجاهدین به دامن صدام حسین بود، اختصاص دارد. در همانوقت، هشدارهای بنی صدر که رفتن به عراق، خودکشی سیاسی و وجه المصالحه شدن است، متاسفانه با توهین و دروغسازی پاسخ داده شد. پاسخ روزنامه انقلاب اسلامی در شهریور ماه 1363، پس از اینکه رهبری سازمان مجاهدین مدعی شد که جدائی سازمان از بنی صدر به دلیل نقض خط استقلال نبود بلکه بخاطر نامه آقای بنی صدر به آقای خمینی در 1 مرداد 1363 و «دنباله روی بنی صدر از خط استحاله رژیم خمینی» بوده است، منتشر گشت.
روزنامه انقلاب اسلامی در هجرت شماره 82 ، 31 شهریور تا 13 مهر ماه 1363
چرایی جدایی مجاهدین از بنی صدر
- متن نامه جدایی مجاهدین از بنی صدر
- پاسخ بنی صدر به مجاهدین
هفته نامه مجاهد در شماره 219 (15 شهریور 63) پیامی از مسعود رجوی نشر داده است. در این پیام، وی با طرح دو ادعای جدید، دو ادعای سابق را تکذیب کرده است. بدینگونه در یکجا می گوید:
1- «گناه این رهبری این است که تسلیم “باج خواهی میوه چینان” حرفه ای نشده و حاضر نگردید نیمی از وزراء و وزارتخانه های دولت آینده را همانند گوشت شکار ناشده، پیشاپیش بنام آقایان قباله کند.
گناه این رهبری اینست که از یک سو در منتهای انعطاف و حسن نیت و بمثابه یک آزمایش تاریخی برای همگان در چارچوب “آزادی و استقلال” سنگ تمام گذاشت و هیچ فرصتی را در این رابطه از هیچکس دریغ نکرد، اما از سوی دیگر بحکم وظیفه از روز نخست اعلام نمود و گفت و نوشت و دست بر رگ گردن گذاشت و سوگند خورد که بر سر خون شهیدان با هیچکس معامله نخواهد کرد و به هیچکس امتیاز اساسیِ زائد بر “مقاومت” اش نخواهد داد.»
و در جای دیگر مدعی میشود:
2– «حتی اگر فرومایگیاش به آنجا برسد که به تلویح و به تصریح به رژیم عراق پیشنهاد کند که ” مخالفین (بخوانید اساسا مجاهدین) را وجه المصالحه غرامتی بگرداند که رژیم خمینی میطلبد».
بنابر ادعای اول، دعوا بر سر نیمی از وزراء بوده است! این ادعا تکذیب صریح و بی خدشه ئی بر ادعای دیگری است که طی 6 ماه گذشته کوشیده و می کوشند بهزار حیله در کله ها جا بدهند که اختلاف و جدائی بر سر نظریه بنی صدر درباره “استحاله رژیم خمینی” بوده است. اگر با شما بر سر وزراء کشماکش بوده و تا آنجا که از پیش میخواستهایم قباله نیمی از وزارتخانهها را از شما بستانیم، پس باور ما به سقوط رژیم خمینی قطعی تر از شما بوده و قدرت را “گوشت شکار ناشده” نمیدانسته ایم. با استواری معتقد به سقوط رژیم خمینی بودهایم و از پیش میخواستهایم نیمی از وزارتخانهها را بنام خود قباله کنیم!
در پاسخ این نقض، ممکن است بگوئید وقتی شما حاضر نشدید «تسلیم باج خواهی میوه چینان حرفه ئی بشوید» و «به هیچکس امتیاز اساسی زائد بر “مقاومت” اش بدهید»، ناگهان طرفدار نظریه استحاله شدیم. به این موضوع و موضوعات دیگر یک بیک می رسیم.
اما ادعای دوم شما این بود که گویا با صلح مخالفیم، اینک میگوئید به “تلویح و تصریح به رژیم عراق پیشنهاد می کنیم شما را وجه المصالحه غرامتی بگرداند که رژیم خمینی میطلبد”. لابد باید:
الف- ما خواهان صلح باشیم و برای اینکه صلح سر بگیرد چنین “پیشنهادی” را بکنیم. بدینسان ادعای کذائی شما دروغ از آب درمی آید. خود آنرا تکذیب می کنید.
ب- می پذیرید که شما در دست رژیم صدام هستید وگرنه چرا باید مخالفین را “اساسا مجاهدین” خواند و چگونه میتوان شما را اگر در دست صدام نباشید وجه المصالحه گرداند؟
اما هر دو ادعای تازه شما، مثل ادعای قبلی، دروغ هستند. رویه ما آن بود و هست که به ناسزاها پاسخ ندهیم. به دورغها و گزافه گوئیهائی که هر کس و هر گروه درباره خود و حتی درباره ما میگوید، پاسخ نگوئیم. اما با جعلهائی که از قول ما انجام بگیرند، بدون تردید و تامل پاسخ میدهیم.
انحطاطی که حد نمی شناسد:
رجوی در پیام خود بسی تعزیهخوانی کرده است که بگذار ما را توتالیتاریست و … بخوانند. غافل از اینست که این روش ها بعد از آنکه 40 سال از سوی حزب توده بکار رفتند بیاثر شدند. با این تعزیهخوانی رفع شبهه نمیشود. درباره توتالیتاریسم شما، شبهه ئی نیست تا با این گونهخوانیها و گشودن رگبار ناسزا و دروغ، از خود رفع کنید. شما خود میگوئید توتالیتاریست هستید.
آنقدر به قدرت پرستی معتاد شدهاید، که معنی ادعاهای توتالیتاریستی خود را هم درک نمی کنید. تمامی مشخصات توتالیتاریس ها را از خود بروز می دهید. کیست که نداند زبان قدرت، زبان دروغ و تحریف و قلبسازی است؟
و شما در جریان انحطاط در قلب سازی و دروغپردازی گوی سبقت ربوده اید:
نمونه قلب سازی و نمونه ئی بی مانند
رهبری مجاهدین، مونتاژ قلبسازی بزبان فارسی را کافی ندانسته در زبانهای فرانسه و عربی (این دو نمونه به دست ما رسیده است، احتمالا بزبانهای دیگر نیز اینکار انجام شده است) “شاه”کاری از قلبسازی تولید و عرضه کردهاند که تا جائی که ما اطلاع داریم ایران، هیچ شخص و دسته و سازمانی تا بحال نظیر آنرا انجام نداده بود. این قلب سازی را با نامه بنی صدر به خمینی به شرح زیر انجام دادهاند:
به نقل از” ایران لیبراسیون” 24 اوت 1984:
Extraits de la lettre de Bani Sadr à Khomeini datée du 23 juillet 1984
مواردی را که خط کشی کرده ایم از لحاظ ترجمه یا نادرست، یا تحریف و یا جعل معنی هستند. یک مورد از تغییر دادن و تبدیل به معنی دلخواه را می آوریم، در نامه آمده است:
«چرا نگویم هنوز مایلم که شما از جلد خونریز و ویرانگر بدرآئید و همان قیافه معنوی عصر انقلاب را از سر بگیرید».
در “ترجمه”، “هنوز” ساقط شده و “مایلم” به “امیدوارم” قلب شده و “جلد” به”جنبه” برگردانده شده و “قیافه” نیز باز به “جنبه” بدل شده است. اینهمه قلب معنی بدانخاطر انجام گرفته که اولا ادعای قلابی “رهبری سازمان” دایر بر اینکه بنی صدر هنوز امید از رژیم خمینی نبریده، موجه جلوه کند و ثانیا خواننده متوجه تقلبهای اصلی نشود.
نمونه قلب سازی و نمونه ئی بی مانند:
همانطور که خوانندگان ملاحظه می کنند، جملاتی را از پاراگراف های مختلف گرفته و به هم وصل کرده اند، تا در جمع معنای دلخواه را از آن بیرون بیاورند. به همه تقلب ها که در کارگاه قلب سازی شده است نمیتوانیم برسیم برای آنکه باید همه صفحات روزنامه را بآن اختصاص دهیم. به دو تقلب از آنها بسنده می کنیم:
1- جمله «به مردم بگوئید آزادند، راه و رسم زندگی را انتخاب کنند» اینطور ترجمه شده است «بمردم بگوئید که آزادند و مد زندگی را انتخاب کنند». “مد زندگی”در زبان فرانسه مرسوم، بمعنی طرز خورد و خواب و پوشش و … است. راه و رسم زندگی در فارسی، سیاست بمعنای عام و عالی کلمه است. در حقیقت تعریف سیاست تدبیر راه و رسم زندگی است. معنی اصطلاح بر اهل اصطلاح معلوم و واضح است. چرا این تقلب را کرده اند؟ برای آنکه موضوع نامه درباره سقوط رژیم و ضرورت بازگرداندن حق حاکمیت به مردم بوده است. اگر در این جا درست ترجمه میکردند، تقلب بزرگ بعدی را نمیتوانستد انجام بدهند.
2- همانطور که خوانندگان ملاحظه میکنند، پاراگراف سوم با سه نقطه (…) شروع می شود. خواننده فرانسوی پاراگراف دوم را با جمله «اعتبار از سر گیرید» تمام می کند و پاراگرف سوم را با جمله «آنچه مرا وادار کرد به شما نامه بنویسم» شروع می کند و اینطور تصور میکند که بنی صدر با التماس از خمینی میخواهد “جنبههای بد” را از خود بزداید!!
اما آن 3 نقطه یعنی جمله ترجمه نشده، این جمله است: «خدا میداند که در سقوط قطعی رژیم شما کمترین تردید ندارم. انکار شما بیفایده است. شما نیز در دل بدان معترفید”. بدنبال این جمله آمده است: «بنابراین محرک اینجانب در دعوت شما به جهاد با نفس جز این نیست که میخواهم با سقوط شما اسلام و ایران سقوط نکند».
بجای جمله اول که بدون آن جملات بعدی بیمعنی میشود، سه نقطه و بجای بنابراین “آنچه” گذاشتهاند و تقلبی بی مانند از کارگاه قلبسازی بیرون دادهاند. به سخن دیگر مبتدا را ترجمه نکردهاند و خبر را مقلوب ساختهاند و آنرا با جمله مقلوب پاراگراف بالا مونتاژ کردهاند، بلکه معنی دلخواه را بدست آورند.
بدینسان خوب میدانستهاند که نامه در مقام بیاثر کردن توطئه تطهیر خمینی نوشته شده و دعوت از خمینی به انتقاد از خود و کناره گیری بر اساس باور علمی به سقوط رژیم او بعمل آمده است. بنابراین با علم و بعمد جمله سقوط شما قطعی است را ترجمه نکرده اند و معنی دنباله آن را باز با علم و بعمد مقلوب کرده اند و اینهمه تقلب را که در تاریخ سیاسی ایران معاصر، شاید بینظیر باشد، برای آن کردهاند تا بلکه بیگانگان را نیز از علت واقعی جدائی خود از بنی صدر غافل سازند و بخصوص مانع از توجه آنها باین واقعیت شوند که رجوی از هول حلیم در دیگ افتاده است.
بهر رو برای آنها که برای خود قیراطی وجدان قائلاند و به اندازه سرسوزنی به حقوق بشر باور دارند، همین نمونه برای قضاوت و تصمیم بس!
سایت انقلاب اسلامی در هجرت: خوانندگان گرامی می توانند اصل نامه اول مرداد 1363 ابوالحسن بنی صدر به روح الله خمینی را در ذیل مطالعه نمایند. لازم بذکر است که متن این نامه در صفحات 57-255 کتاب نامه ها آمده است.
منبع : سایت انقلاب اسلامی