ادعای دیگر توکلی مبنی بر عدم پذیرش رهبری خمینی از سوی حزب توده در دوران انقلاب ضدسلطنتی آنقدر مضحک و بی پایه و اساس است که نیاز به روشنگری در مورد آن احساس نمیشود و هر کسی را که کوچکترین شناختی از فضای سیاسی ایران داشته باشد متحیر میکند …. همچنین به مهدی سامع سخنگوی «سازمان چریکهای فدایی خلق» یکی از سازمانهایی که ادعای میراث «فدایی» را دارد بایستی متذکر شوم که از زیر بار مسئولیت نمیتوان گریخت. چه بهتر که مسئولیت پذیر بوده و به انتقاد از خود بپردازد.
سازمان چریکهای فدایی خلق و پذیرش رهبری خمینی در دوران انقلاب ضدسلطنتی
ایرج مصداقی J0.04.2015 در میزگردی که با حضور من و مهرداد درویش پور در تلویزیون نوروز برگزار شد در دقیقه ۳۰ : ۱۵ توضیح دادم که در دوران انقلاب ضد سلطنتی گروههای سیاسی یا رهبری خمینی را پذیرفتند و یا به آنها تحمیل شد.
و در دقیقه ۳۰ : ۱۹ در کنار نام بردن از دیگر گروههای سیاسی توضیح دادم حتی سازمان چریکهای فدایی خلق هم رهبری خمینی را پذیرفته بود و تأکید کردم البته به آنها تحمیل شده بود . در دقیقه ۳۳ به بعد این گفتگو راجع به این موضوع بیشتر توضیح دادم.
کیانوش توکلی یکی از وابستگان سابق سازمان «فداییان اکثریت» ابتدا در نوشتهای شریرانه در ایمیل لیست درونیشان درخواست لشکر کشی و صدور بیانیه علیه من توسط رفقای سابقاش را داد که با بی محلی کامل آنان روبرو شد. چرا که بهتر از او میدانستند نبایستی گز نکرده وارد این میدان شوند .
توکلی که در عوامفریبی و بیپرنسیبی هیچ مرزی را باقی نمیگذارد در مطلبی تحت عنوان «آیا چریک های فدایی از ابتدا رهبری خمینی را پذیرفته بودند؟» مدعی میشود :
«واقعیت این است که ،در بحبوحه قیام سال 57 در پایگیری جمهوری اسلامی ، هیج نیروی چپی از خمینی دفاع نکرد و حتی تودهای ها هم پس از انقلاب به دفاع از خمینی برخواستند [برنخاستند] . نیروی اصلی چپ ، چریک های فدایی خلق بودند که انها نه تنها در جریان انقلاب از خمینی دفاع نکردند و در اعتراض به برخوردهای فاشیست مابانه هواداران خمینی بود که در «نامه سرگشاده به آیت اله خمینی » به افشاگری علیه عملکرد انحصار طلبانه پی روان می پردازند.»
http://www.iranglobal.info/node/43340
قصد من پاسخگویی به کیانوش توکلی نیست چرا که وقت تلف کردن است. اما برای کسانی که چه بسا فریب این هوچیگریها را ممکن است بخورند بایستی توضیح دهم من به معنا و مفهوم آنچه میگویم باور دارم و دلایل آن را روشن کنم.
در برخورد با رهبری یک جنبش میتوان سه گونه برخورد کرد
۱- پذیرش قلبی یا تحمیلی رهبری
۲-حمایت اعم از قلبی یا صوری از رهبری و تلاش برای دور زدن او یا انتظار روز موعود را کشیدن
۳-سرسپاری به رهبری
از نظر من همه گروههای سیاسی در دوران انقلاب ضد سلطنتی رهبری خمینی را یا از سر میل و رغبت و یا تحمیل پذیرفتند.
شاخص عدم پذیرش رهبری این است که علیه آن موضعگیری شده و خطرات آن را برای مردم روشن کنند چنانچه علیه بختیار کلیه گروههای سیاسی و شخصیتها موضعگیری کرده و حتی او را «نوکر بی اختیار» خواندند. در صورتی که هیچیک از گروههای سیاسی علیه خمینی و رهبری او موضع گیری نکردند، این دال بر پذیرش و تحمیل رهبری خمینی به آنهاست.
نکتهی جالب توجه آنکه کیانوش توکلی به جریانی تعلق دارد که در طول سالهای ۵۷ تا ۶۲ به مرور هر سه برخورد را با رهبری خمینی داشت و امروز به جای پاسخگویی بیش از همه مدعی است! جلالخالق
تا پیش از انشعاب اقلیت و اکثریت رهبری خمینی بدون آن که مایل باشند به آنها تحمیل شده بود.
کیانوش توکلی و همراهانش پس از انشعاب اقلیت و اکثریت به حمایت از رهبری خمینی پرداختند و از اواخر سال ۵۹ به سرسپاری به خمینی رسیدند. علیه نیروهای سیاسی به جاسوسی پرداخته، مسلحانه علیه گروههای سیاسی به جنگ پرداختند، به تأیید اعدامها و شکنجهها و اعترافات تلویزیونی پرداختند و دستگیری اعضای گروههای سیاسی را جشن گرفتند و اعدام زندانیان سیاسی خوشنام دوران شاه را به خمینی تبریک گفتند.
ادعای دیگر توکلی مبنی بر عدم پذیرش رهبری خمینی از سوی حزب توده در دوران انقلاب ضدسلطنتی آنقدر مضحک و بی پایه و اساس است که نیاز به روشنگری در مورد آن احساس نمیشود و هر کسی را که کوچکترین شناختی از فضای سیاسی ایران داشته باشد متحیر میکند و در بهترین حالت نشان از بیخبری و پرت بودن مدعی می دهد. برای این که گفتهام را مستند کرده باشم تنها به ذکر یک سند اکتفا میکنم. بابک امیر خسروی یکی از مسئولان سابق حزب توده سابقهی حمایت این حزب از خمینی را تا سال ۴۲ به عقب میبرد و از تلاشهای حزب توده برای دیدار با خمینی در سال ۵۷ در فرانسه میگوید.
http://pezhvakeiran.com/page1.php?id=3142
متأسفانه پارهای از گروههای سیاسی و وابستگان آنها به جای پذیرش خطاها و اشتباهات و تلاش برای تصحیح آن همچنان به دروغپردازی و رفع مسئولیت از خود و … میپردازند و نوک تیز حمله خود را با دروغپردازی متوجه منتقدان میکنند. این شرافتمندانه نیست.
اما نکتهی جالب توجه برخورد مهرداد درویش دیگر شرکت کننده در این میزگرد بود. او که در خلال برنامه و پس از آن نظرات من را تأیید میکرد و در خود فیلم نیز بخشی از آن مشخص است در چرخشی ناگهانی در بخش کامنتهای سایت ایران گلوبال نوشت:
«آقای صمد گرامی. یک دلیل آن که من خیلی تمایل به شرکت در میز گردها (اگر قصد مناظره باشد، امر دیگری است) ندارم، همین است که از این گرفتاریها برحذر بمانیم که مسئولیت گفتار دیگری را هم بر عهده گیریم. آقای محمود نزهت زاده از من خواستند که برپایه مطالبی که درباره انقلاب ایران به چاپ رسانده ام، به بررسی انقلاب ایران بپردازیم. من هم به همین دلیل در این برنامه شرکت کردم و قصدم هم پرداخت به اشارات احیانا نادقیق میهمان دیگر برنامه نبود. موضوع و وقت برنامه هم به بررسی کارنامه سازمان چریکهای فدایی خلق قبل از انقلاب اختصاص نداشت. این نکته هم درست است که حمایت از حادثه گروگان گیری بعد از پیروزی انقلاب است و از آن نمیتوان سیاست قبل از انقلاب چریکهای فدایی خلق را نتیجه گرفت. علاوه بر آن در میان نیروهای سیاسی قبل از انقلاب سازمان مجاهدین به مراتب بیشتر نزدیکی و حمایت خود را از خمینی ابراز داشته بود. »
http://www.iranglobal.info/node/43340
برای این که مهرداد درویش پور هم متوجه شود که «میهمان دیگر برنامه» اشاره «نادقیقی» نداشته، و در این رابطه اطلاعات جامعتری حاصل کند نامه سرگشادهی سازمان چریکهای فدایی خلق ایران به «آیتالله خمینی مبارز عالیقدر و پیشوای بزرگ شیعیان» ۶ روز پس از پیروزی انقلاب نوشته شده را میآورم.
اگر آنها رهبری خمینی را نپذیرفته بودند و یا به آنها تحمیل نشده بود چرا به او چنین نامهای نوشتند؟ آیا چریکهای فدایی خلق از رفتار نیروهای چماقدار و یا طرفدار سلطنت به بختیار و یا شاه شکایت کرده بودند؟ آیا بختیار را مبارز عالیقدر خوانده بودند؟ یا به بختیار و … «درود بیکران» فرستاده بودند و او را مورد «ستایش» و «احترام» قرار داده بودند؟ مفهوم «تائید آشتیناپذیر»ی خمینی که تا روز ۲۶ بهمن ۱۳۵۷ «در راه سرنگونی نظام شاهنشاهی از خود نشان داده بود» به چه معناست؟
دست گذاشتن روی نقش حساس خمینی از سوی سازمان چریکهای فدایی خلق چه معنایی را به لحاظ سیاسی میرساند؟
«با توجه به نقش حساسی که شما در این مبارزات خلق برعهده گرفتهاید، روشن است که هر یک از تصمیمات و فتاوی شما در این مرحله از مبارزات خلق قهرمان ما، در تشدید یا تخفیف تضادهای درون جبهه مبارزین خلق، در وحدت و یکپارچگی مبارزات مردم و نهایتا در فراهم آوردن یا از بین بردن شرایط برای پیروزی کامل خلق ما بر امپریالیسم و دست نشاندگانش، تاثیرات مهمی بجا خواهد گذاشت.»
علاوه بر آن این روزنامه اطلاعات چهاردهم بهمن ۱۳۵۷در صفحه هشتم خود اطلاعیه سازمان چریکهای فدایی خلق ایران به مناسبت ورود خمینی به ایران را آورده است:
«مردم ایران در آستانه یک پیروزی دیگر
آیتالله خمینی مبارز عالیقدر و پیشوای بزرگ شیعیان به میهن باز میگردد. ودیعه این بازگشت، خون سرخ مردمی است که با آرمان ایرانی آزاد و دموکراتیک به استقبال گلولههای ارتش مزدور شتافتند. این بازگشت تجلی اراده خلقهای زحمتکش و قهرمان میهن ماست. سازمان چریکهای فدایی خلق ایران آن را گرامی میدارد. با این اعتقاد که باید انقلاب را، همگام با همه میهنپرستان و آزادیخواهان واقعی و با اتکاء به وسیعترین اقشار زحمتکش خلق، تا نابودی کامل امپریالیسم و نوکرانش، تا استقرار کامل حاکمیت خلق همه مردم است، به پیش رانیم.»
http://www.tarikhirani.ir/fa/events/3/EventsDetail/66
آیا گرامی داشت ورود خمینی و «تجلی ارادهی خلقهای زحمتکش و قهرمان ایران» خواندن آن معنای پذیرش رهبری خمینی را نمیدهد؟
همچنین به مهدی سامع سخنگوی «سازمان چریکهای فدایی خلق» یکی از سازمانهایی که ادعای میراث «فدایی» را دارد بایستی متذکر شوم که از زیر بار مسئولیت نمیتوان گریخت. چه بهتر که مسئولیت پذیر بوده و به انتقاد از خود بپردازد.
ایرج مصداقی ۱۷ فروردین ۱۳۹۴
پس از انتشار:
رهایی شماره ۳ آذرماه ۱۳۵۷ ارگان «اتحاد کمونیستی» در مقالهی «بحران سیاسی و اقتصادی رژیم و نقش روحانیون در گذار قدرت» که در صفحات ۵ تا ۴۸ این نشریه درج شده، به روشنگری در مورد چهرهی خمینی میپردازد. این جریان سیاسی میتواند ادعا کند که رهبری خمینی را در هیچ شکلی نپذیرفته است.
صفحات ۵ تا ۴۸
http://www.iran-archive.com/sites/default/files/sanad/gruhe-ettehade_komonisti-rahaii-0003.pdf
نامه سرگشاده سازمان چریکهای فدائی خلق ایران به آیت الله خمینی مبارز عالیقدر و پیشوای بزرگ شیعیان
نامه سرگشاده
سازمان چریکهای فدائی خلق ایران
به
آیت الله خمینی
مبارز عالیقدر و پیشوای بزرگ شیعیان
با درود بیکران به مناسبت پیروزیهای پر شکوه خلقهای ایران
قبل از هر چیز باید اشعار داریم، عظمت پیروزیهای دورانساز تاریخی خلق و درک اهمیت پاسداری از این پیروزیها و ضرورت گسترش انقلاب تا نابودی کامل همه حاکمیت امپریالیسم و نوکرانش، ما را به ارسال این نامه و طرح یک رشته از مسائل اساسی و مبرم جنبش خلق کرده است.
سازمان ما با تائید آشتیناپذیری که شما تا امروز در راه سرنگونی نظام شاهنشاهی از خود نشان دادهاید برعهده خود میداند تا در آستانه این پیروزی تاریخی بر خاندان پهلوی، با طرح این مسائل به سهم خود و در حد خویش راهگشای پیروزی قطعی و رهائی کامل خلق گردد.
با توجه به نقش حساسی که شما در این مبارزات خلق برعهده گرفتهاید، روشن است که هر یک از تصمیمات و فتاوی شما در این مرحله از مبارزات خلق قهرمان ما، در تشدید یا تخفیف تضادهای درون جبهه مبارزین خلق، در وحدت و یکپارچگی مبارزات مردم و نهایتا در فراهم آوردن یا از بین بردن شرایط برای پیروزی کامل خلق ما بر امپریالیسم و دست نشاندگانش، تاثیرات مهمی بجا خواهد گذاشت این واقعیت خود میتواند زمینهها و دلائلی را که موجب ارسال و انتشار این نامه از جانب ما شده است، توجیه کند.
ما طی این نامه برخی مواضع و برداشتهای خود را، پیرامون مسائلی که اعتقاد داریم عدم توجه به آنها بزرگترین مصائب را برای مردم میهنمان پدید خواهد آورد، تشریح کرده، توجه به آنها را در جهت تحقق آرمان تاریخی خلقهای ستمکش ایران تلقی میکنیم. از آن جا که در ماههای اخیر، رفتار ناهنجار برخی هواداران دروغین خلق، ضرورت دفاع از حقوق مردم و آزادیهای دموکراتیک را به گونهای مبرم در دستور کار همه آنانی که در راه ایرانی آزاد و دموکراتیک مبارزه میکنند قرار داده است، از آن جا که عدم توجه به این مسائل میتواند بزرگترین مصائب و مشکلات را در تحقق آرمانهای نهائی خلق ما پدید آورد. سازمان ما وظیفه مبرم خود میداند با طرح آنها در این نامه در مبارزهای که برای ساختن ایرانی آزاد و دموکراتیک جریان دارد باز هم فعالانه تر شرکت جوید.
سرانجام قدرت طوفانزای میلیونها مردم زحمتکش میهن ما، عزم گرهخورده و خللناپذیر کارگران، کشاورزان، کارمندان، پیشهوران، روشنفکران، روحانیون، همه زحمتکشان شهر و روستا، با تلاش و پیگیری و جانبازی فرد فرد مردم ایران، بساط ستمگریهای ضدمردمی و طومار جنایات کثیف خاندان منفور پهلوی را درهم پیچیده و راه را برای رهائی کامل خلق از چنگ ستمگران و غارتگران داخلی و خارجی هموار کرده است.
نه پیشوایان و نه هیچ یک از قهرمانان، هر چند هم صدیق و پاک باخته قادر نبودند و نخواهند بود به نیروی خود، این نظم منفور را درهم ریزند و مردم را از چنگ ستمگران برهانند. نخوت فرعونی شاه و حکومت نکبتبار و جابرانه پهلوی را نیروی مشتها و فریادها و خون سرخ میلیونها مردم ستمکش ما را درهم شکست و میرود تا فردا بنیاد همه ستمها را از بیخ و بن بر کند و در زبالهدان تاریخ افکند. این پیروزیها از آن جانبازی میلیونها سینهایست که در برابر گلولههای دژخیمان سپر شد و در فریادهای “توپ، تانک، مسلسل” دیگر اثر ندارد به خون تپید. این پیروزی از آن خونهایی است که بر سنگفرش سرد آنها بذر کین کاشته و فضای سینه مردم را به عطر آن آکندند. این آزادی ارمغان تلاش مردم است، این پیروزیها همه از آن مردم است، همه آنچه که به کف آوردهایم، محصول جانفشانی خلق است و حاصل آن از آن خلق است.
کودتای 28 مرداد 32 که طی آن شاه زیر هدایت مستقیم امپریالیسم آمریکا، حکومت ملی دکتر مصدق را سرنگون ساخت، با برقرارکردن سلطه غارتگران امپریالیسم آمریکا و دیکتاتوری خونین حافظ آن، خلقهای ستمکش میهن ما را دربند کرد.
طی این سالهای سیاه، رژیم شاه مزدور به فرمان اربابان آمریکائی خود با هدف مشخص ادامه غارتگریهای امپریالیسم و سرمایهداران وابسته با خشنترین و خونینترین روشها با قتل و شکنجه و اعدام و زندان میهنپرستان و آزادیخواهان روز به روز سلطه ددمنشانه و حکومت جابرانه خود را در نزد مردم منفورتر و نکبتبارتر ساخت.
طی این بیست و پنج سال درد و رنج فروخورده خلق ستمکش ما از رژیم منفور شاهنشاهی و شخص شاه که به خاطر خدمت به اربابان خود _از هیچ جنایتی در حق مردم دریغ نکرد _ انبوه و فشرده گشت و سرانجام با انفجاری از خشم و کین و نفرت تمام شوکت پوشالی شاهنشاهی پهلوی! و بساط ستمگریهای رژیم شاه را درهم ریخت.
ما با کمال صراحت اعلام میکنیم که این انقلاب و آنچه مردم را یکپارچه و متحد به خیابانها کشانیده، آنچه سینههای آکنده از این همه درد و رنج مردم را به استقبال گلولههای دژخیمان میفرستد، ستم فزاینده اقتصادی، سیاسی و ملی است. مبارزهای که جریان دارد، یک مبارزه آزادیخواهانه و رهائیطلبانه، یک مبارزه ضد دیکتاتوری و ضد امپریالیستی و میهنپرستانه است.
آیا به راستی چیزی جز سوق رهائی از رژیِم دیکتاتوری شاه و نجات از سلطه امپریالیسم میتوانست انگیزه واقعی جانبازی میلیونها مردمی که امروز به خیابانها ریختهاند باشد؟
آزادی و دموکراسی واقعی _که قطعا تنها پس از سرنگونی امپریالیسم و ارتجاع بدست خواهد آمد_ گرامیترین آرمانی است که امروز همه اقشار و طبقات خلق از کارگر و دانشجو تا کارمند و روحانی و کشاورز همه را متحد کرده و به مبارزهای تا پای جان بر علیه رژیم کشانیده است.
اگر درک شما از شریعت اسلام و نهضت اسلامی پیگیری در مبارزات ضد امپریالیستی و ضد استبدادی باشد، با این درک شما را صمیمانه میستائیم زیرا این مبارزه و جانبازی به مثابه عالیترین آرمان و آرزوی هر شهید و رفیق فدائی همیشه و همه جا با پوست و گوشت و خون او عجین بوده است.
اما اگر برخلاف این، قصد از توسل به اسلام و تعالیم آن، سرکوب هر نوع تفکر و عقیده مخالف، به بند کشیدن اندیشه و احیای تفتیش عقاید و دستگاههای سرکوب، احیای شعار فقط یک حزب و خفه کردن هر ندای آزادیخواهی زیر پوشش دفاع از قرآن و شریعت باشد، مطمئنیم هر میهنپرست آزادهای آن را محکوم مینماید و ایمان داشته باشیم که خلق هم، چون آن را وسیلهای در دست ارتجاع و امپریالیسم میبیند، با تمام قدرت بیکران خویش به افشاء و نابودی آن برخواهد خاست.
مردم ما در ماههای اخیر، دائما شاهد اوجگیری درگیری با عناصری بودهاند که میکوشیدند زیر نقاب دفاع از مذهب با تمسک به غیراسلامی بودن بساط کتابفروشیهای کنار خیابان را درهم ریزند، به اجتماع معلمان و دانشآموزان و کارگران در تبریز و بهشت زهرا و دیگر جاها با چوبدست و چاقو حمله کنند، اعلامیهها و نشریات مبارزترین و رزمندهترین نیروهای مخالف امپریالیسم و دیکتاتوری را پاره کنند و شهدائی را که در سالهای سیاه دیکتاتوری و اختناق زیر شلاق دژخیمان در شکنجهگاههای ساواک لحظه شهادت را با سرود “مرگ بر شاه” درود گفتهاند، بیشرمانه خائن به خلق نامند.
نگرانی از آن نیست که این نوع تحریکات بهانهای به دست محافل امپریالیستی دهد که در معرفی نهضت پرشکوه خلق ما یاوههائی پوچ و مغرضانه انتشار دهند. نگرانی از آن نیست که هویت نیروهای شرکتکننده در جنبش خلق ما در ضدیت با آزادی زنان و اصلاحات ارضی توصیف شود. واقعیتها آشکارتر از آن است که بتوان آن را خدشهدار ساخت بگذار آنها هر چه میخواهند بگویند، ولی آنگاه که روحانینمائی دستور میدهد عکسهای شهدا بهروز دهقانی و صمد بهرنگی را پاره کنند، میهنپرستان و آزادیخواهان واقعی دیگر آرام نخواهند نشست. آنان با تمام توان خویش مشت این دشمن خلق را باز خواهند کرد و او را با تمام پستی و بلاهتش در پیشگاه مردم به قضاوت خواهند گذاشت. توهین به میهنپرستانی که تمام سالهای سیاه دیکتاتوری را در میان دود و آتش و خون با همه هستی خویش به آرمان خلق وفادار ماندهاند توهین به شرف و ناموس خلق، توهین به مقدسترین آرمان مردم است.
هیچ میهنپرست و آزادیخواه واقعی، هرگز در برابر این پستی ساکت نخواهد نشست و با تمام وجود دوستان واقعی و دشمنان واقعی خلق را در پیشگاه مردم به نمایش خواهد گذاشت و مشت مزدوران دشمن را در هر لباسی که باشند باز خواهد کرد.
بگذار تا از طریق اعلام به شما همه مردم میهنمان بدانند که ما این عناصر را به دلیل اعمال فوق، عناصر مرتجع و ناآگاه مینامیم و مصرانه از همه مبارزین راستین راه مردم ارشاد و طرد آنان را از صفوف جنبش خلق خواهانیم. چرا که ایمان داریم اینان با کسانی هستند که تاریکی فکر و جهل نسبت به واقعیات چشمان حقیقتبین را از ایشان دریغ داشته است و باید ارشاد گردند و یا مشتی عناصر ارتجاعاند و از بیم پیروزی خلق این بار در پناه قرآن و دفاه از دیانت به اخلالگری و توطئهچینی مشغول شدهاند، که در این صورت باید فورا رسوا و طرد شوند.
درهم ریختن نظام شاهنشاهی که تا چندی قبل فناناپذیر مینمود بهتر از هر چیز نشان داده است که اعمال زور برای کشتن اندیشهها و عقاید، نه تنها هرگز موفقیتی کسب نخواهد کرد بلکه مستقیما به رشد پنهان نارضائیها و مخالفتها خواهد انجامید. هر چه این اعمال زور شدیدتر گردد انفجار خشم و کین تودههای وسیعتر و ناگهانیتر بساط آن را درهم خواهد ریخت.
چه کسی بهتر از شاه در 25 سال گذشته در شکستن قلمها و بستن دهانها موفق بوده است؟ حاصل آن همه ستمها چه شد؟ درس عبرت تاریخ براستی که میتواند بهترین آموزگار ساختن ایران فردا گردد. اگر امروز از فوران این خشم و کینی که محصول مستقیم اعمال زور و سرکوب است درس نگیریم آیا خواهیم توانست آیندهمان را در قلب مردم بپا داریم و بهروزی و شادمانی واقعی را برای مردم میهنمان به ارمغان آوریم؟
توجه داشته باشیم که سیطره سیاه 25 ساله دیکتاتوری وابسته به امپریالیسم، تا حدود زیادی آگاهی و دانش سیاسی مردم ما را تنها به ضدیت با دیکتاتوری شاه و این خاندان محدود کرده بود. چنانچه این بخش از مردم ما به درستی هدایت و ارشاد نگردند و تحت تاثیر تلقینات مسمومکننده سازشکاران بیریشه و سرمایهداران خودفروختهای که دزدانه به سوی قدرت میخزند، پایان راه را پایان سلطه پهلوی انگارند، آنگاه با تشدید درگیریها و روی گردانیهای بین مردم قطعا و ضرورتا صفوف متحد امروزین بهم خواهد ریخت و راه برای بازگشت ارتجاع هموار خواهد شد. ما بر خطراتی که تشدید توطئهآمیز مخاصمات درون جبهه خلق پیروزی انقلاب رهائیطلبانه کنونی را تهدید میکند، تاکید کرده و در هوشیار کردن مردم نسبت به این خطرات لحظه ای تردید نخواهیم کرد.
شنیده و دیده میشود که گاه به گاه عناصری “حزب فقط حزب الله” گویان به مردم و عابرین، مغازهها و اماکن عمومی، به کتابفروشیها، به سخنرانان آزادیخواه یا مجامع مردمی حملهور میشوند و چنین میاندیشند که با این کارها میتوانند عقاید و افکار خود، شیوه زندگی و رفتار خود را به همه چیز و همه کس تحمیل نمایند. ما به وضوح تاکید میکنیم که در چهره این حرکات زننده هیچ نشانی از ترقیخواهی نمیبینیم. اینان باید بدانند مردم ما بعد از 25 سال خفقان و فشار، تازه امروز فرصت یافتهاند و میخواهند خود شیوه زندگی خویش را انتخاب کنند، آنان باید خود تصمیم بگیرند که چه بخوانند، چه بپوشند، چه بگویند و چه اعتقادی داشته باشند. آنها در این راه و برای رسیدن به این هدف شهید دادهاند، شکنجه شدهاند و یقین بدانیم که قطعا قدرت و شایستگی دفاع از آنچه را هم که بدست آوردهاند، دارند.
مذاهب مورد اعتقاد مردم، آزادیهای فرهنگی، آداب و سنن، ویژگیهای ملی و قومی همه خلقهای ایران باید مورد احترام و حمایت فعال جنبش خلق قرار گیرد. مردم باید آزاد باشند خود شیوه زندگی خصوصی و اجتماعی خود را انتخاب کنند. مردم باید آزاد باشند با مذهب خود، با زبان خود و فرهنگ ملی خود زندگی کنند. هر تلاشی در جهت مقابله با این ویژگیها، تلاشی مرتجعانه، ضدمردمی و ضدانقلابی است.
پدیدههای ناهنجار اجتماعی ریشه در بنیادهای ناهنجار اقتصادی_اجتماعی جامعه دارد ما معتقدیم تنها با ساختن ایرانی بر کنار از نابرابریهای طبقاتی و ستم اقتصادی و سیاسی فرهنگی باید به جنگ این ناهنجاریها رفت. بیماریهای اجتماعی محصول ناگزیر نظامهای غارتگرانه و ستمگرانهاند. زشتی هرگز از خود مردم نیست، هیچکس روسپی و میخواره بدنیا نیامده است آنها محصول نظامهای اجتماعی پوسیده طبقاتی و ستمگرانه هستند، باید با چنین نظامها و حکومتهای حافظ آن جنگید. ما معتقدیم که باید لبه تیز حمله ما و تمامی حمله ما متوجه رژیمها و حکومتهای حافظ این نظامهای منحط گردد.
با این اوضاع و احوالی که حاکم است، با این رفتار نابهنجاری که از سوی برخی عناصر ناآگاه مذهبی که آگاهی سیاسیشان را سالهای سیاه دیکتاتوری در ربوده، با این عدم متانت و منطقی که گرفتار آنند، اگر رهبران و سازمانهای سیاسی جامعه برخوردی مسئولانه با آنچه که گفته آمد، نکنند بیم آن میرود که پس از سرنگونی شاه که خواست مشترک همه مردم بوده است، صبر و تحمل اقشار وسیعی از مردم که حاضر نیستند معیارهای زندگی خصوصی و ضوابط رفتاری و اجتماعیشان را با الگوهای تحمیلی وفق دهند، صبر و تحمل گروههائی که با فرهنگ خاص خود، با تفکر و عقاید و افکار خاص خود در جبهه میهنپرستان بر علیه امپریالیزم و نوکرانش مبارزه میکنند، بسر آید و این وحدت کلمه که اینک با عظمتی باورنکردنی در سرود “مرگ بر شاه” طنین افکن است درهم شکسته شود.
در شرایطی که تحریکات این عناصر ناآگاه یا مرتجع که جز با اشاعه کوتهفکری و تنگنظری، جز قلب ماهیت جنبش، جز تشدید مخاصمات درون جبهه خلق و تضعیف توان آن هیچ نقش دیگری ندارد، در شرایطی که عناصر اهریمنی و نوکران درمانده رژیم ورشکسته دیکتاتوری فاشیستی بیش از هر کس از این حرکات بوجد میآیند.
“سازمان چریکهای فدائی خلق ایران” در دفاع از منافع کارگران و زحمتکشان _همراه با هر آزادیخواه واقعی، هر روشنفکر انقلابی، و هر دوستدار واقعی خلق و همه سازمانها و مجامع ملی و مترقی_ حق داریم و باید این روشها و این اعمال را قطع نظر از این که جاهلانه باشند یا آگاهانه، علنا و قاطعانه محکوم کنیم و آن را توطئههای طرفداران شاه و نوکران امپریالیسم بنامیم.
بگذار همه مردم بدانند که فدائیان خلق در نابود کردن همه مظاهر ستم دیکتاتوری و امپریالیسم لحظهای هم درنگ نخواهند کرد. بگذار در پیشگاه خلق این به اثبات رسد که هر رفیق فدائی تا پای جان به آرمان خلق وفادار است.
با ستایش و احترام _ سازمان چریکهای فدائی خلق ایران 28/10/1357
“گسترده باد همکاری و همگامی همه آنان که در راه ایرانی آزاد و دموکراتیک مبارزه میکنند”
“نابود باد حاکمیت امپریالیسم و نوکرانش”
“برقرار باد حاکمیت خلق”
http://www.negahdar.info/index.php/article/142/
منبع:پژواک ایران
و در دقیقه ۳۰ : ۱۹ در کنار نام بردن از دیگر گروههای سیاسی توضیح دادم حتی سازمان چریکهای فدایی خلق هم رهبری خمینی را پذیرفته بود و تأکید کردم البته به آنها تحمیل شده بود . در دقیقه ۳۳ به بعد این گفتگو راجع به این موضوع بیشتر توضیح دادم.
کیانوش توکلی یکی از وابستگان سابق سازمان «فداییان اکثریت» ابتدا در نوشتهای شریرانه در ایمیل لیست درونیشان درخواست لشکر کشی و صدور بیانیه علیه من توسط رفقای سابقاش را داد که با بی محلی کامل آنان روبرو شد. چرا که بهتر از او میدانستند نبایستی گز نکرده وارد این میدان شوند .
توکلی که در عوامفریبی و بیپرنسیبی هیچ مرزی را باقی نمیگذارد در مطلبی تحت عنوان «آیا چریک های فدایی از ابتدا رهبری خمینی را پذیرفته بودند؟» مدعی میشود :
«واقعیت این است که ،در بحبوحه قیام سال 57 در پایگیری جمهوری اسلامی ، هیج نیروی چپی از خمینی دفاع نکرد و حتی تودهای ها هم پس از انقلاب به دفاع از خمینی برخواستند [برنخاستند] . نیروی اصلی چپ ، چریک های فدایی خلق بودند که انها نه تنها در جریان انقلاب از خمینی دفاع نکردند و در اعتراض به برخوردهای فاشیست مابانه هواداران خمینی بود که در «نامه سرگشاده به آیت اله خمینی » به افشاگری علیه عملکرد انحصار طلبانه پی روان می پردازند.»
http://www.iranglobal.info/node/43340
قصد من پاسخگویی به کیانوش توکلی نیست چرا که وقت تلف کردن است. اما برای کسانی که چه بسا فریب این هوچیگریها را ممکن است بخورند بایستی توضیح دهم من به معنا و مفهوم آنچه میگویم باور دارم و دلایل آن را روشن کنم.
در برخورد با رهبری یک جنبش میتوان سه گونه برخورد کرد
۱- پذیرش قلبی یا تحمیلی رهبری
۲-حمایت اعم از قلبی یا صوری از رهبری و تلاش برای دور زدن او یا انتظار روز موعود را کشیدن
۳-سرسپاری به رهبری
از نظر من همه گروههای سیاسی در دوران انقلاب ضد سلطنتی رهبری خمینی را یا از سر میل و رغبت و یا تحمیل پذیرفتند.
شاخص عدم پذیرش رهبری این است که علیه آن موضعگیری شده و خطرات آن را برای مردم روشن کنند چنانچه علیه بختیار کلیه گروههای سیاسی و شخصیتها موضعگیری کرده و حتی او را «نوکر بی اختیار» خواندند. در صورتی که هیچیک از گروههای سیاسی علیه خمینی و رهبری او موضع گیری نکردند، این دال بر پذیرش و تحمیل رهبری خمینی به آنهاست.
نکتهی جالب توجه آنکه کیانوش توکلی به جریانی تعلق دارد که در طول سالهای ۵۷ تا ۶۲ به مرور هر سه برخورد را با رهبری خمینی داشت و امروز به جای پاسخگویی بیش از همه مدعی است! جلالخالق
تا پیش از انشعاب اقلیت و اکثریت رهبری خمینی بدون آن که مایل باشند به آنها تحمیل شده بود.
کیانوش توکلی و همراهانش پس از انشعاب اقلیت و اکثریت به حمایت از رهبری خمینی پرداختند و از اواخر سال ۵۹ به سرسپاری به خمینی رسیدند. علیه نیروهای سیاسی به جاسوسی پرداخته، مسلحانه علیه گروههای سیاسی به جنگ پرداختند، به تأیید اعدامها و شکنجهها و اعترافات تلویزیونی پرداختند و دستگیری اعضای گروههای سیاسی را جشن گرفتند و اعدام زندانیان سیاسی خوشنام دوران شاه را به خمینی تبریک گفتند.
ادعای دیگر توکلی مبنی بر عدم پذیرش رهبری خمینی از سوی حزب توده در دوران انقلاب ضدسلطنتی آنقدر مضحک و بی پایه و اساس است که نیاز به روشنگری در مورد آن احساس نمیشود و هر کسی را که کوچکترین شناختی از فضای سیاسی ایران داشته باشد متحیر میکند و در بهترین حالت نشان از بیخبری و پرت بودن مدعی می دهد. برای این که گفتهام را مستند کرده باشم تنها به ذکر یک سند اکتفا میکنم. بابک امیر خسروی یکی از مسئولان سابق حزب توده سابقهی حمایت این حزب از خمینی را تا سال ۴۲ به عقب میبرد و از تلاشهای حزب توده برای دیدار با خمینی در سال ۵۷ در فرانسه میگوید.
http://pezhvakeiran.com/page1.php?id=3142
متأسفانه پارهای از گروههای سیاسی و وابستگان آنها به جای پذیرش خطاها و اشتباهات و تلاش برای تصحیح آن همچنان به دروغپردازی و رفع مسئولیت از خود و … میپردازند و نوک تیز حمله خود را با دروغپردازی متوجه منتقدان میکنند. این شرافتمندانه نیست.
اما نکتهی جالب توجه برخورد مهرداد درویش دیگر شرکت کننده در این میزگرد بود. او که در خلال برنامه و پس از آن نظرات من را تأیید میکرد و در خود فیلم نیز بخشی از آن مشخص است در چرخشی ناگهانی در بخش کامنتهای سایت ایران گلوبال نوشت:
«آقای صمد گرامی. یک دلیل آن که من خیلی تمایل به شرکت در میز گردها (اگر قصد مناظره باشد، امر دیگری است) ندارم، همین است که از این گرفتاریها برحذر بمانیم که مسئولیت گفتار دیگری را هم بر عهده گیریم. آقای محمود نزهت زاده از من خواستند که برپایه مطالبی که درباره انقلاب ایران به چاپ رسانده ام، به بررسی انقلاب ایران بپردازیم. من هم به همین دلیل در این برنامه شرکت کردم و قصدم هم پرداخت به اشارات احیانا نادقیق میهمان دیگر برنامه نبود. موضوع و وقت برنامه هم به بررسی کارنامه سازمان چریکهای فدایی خلق قبل از انقلاب اختصاص نداشت. این نکته هم درست است که حمایت از حادثه گروگان گیری بعد از پیروزی انقلاب است و از آن نمیتوان سیاست قبل از انقلاب چریکهای فدایی خلق را نتیجه گرفت. علاوه بر آن در میان نیروهای سیاسی قبل از انقلاب سازمان مجاهدین به مراتب بیشتر نزدیکی و حمایت خود را از خمینی ابراز داشته بود. »
http://www.iranglobal.info/node/43340
برای این که مهرداد درویش پور هم متوجه شود که «میهمان دیگر برنامه» اشاره «نادقیقی» نداشته، و در این رابطه اطلاعات جامعتری حاصل کند نامه سرگشادهی سازمان چریکهای فدایی خلق ایران به «آیتالله خمینی مبارز عالیقدر و پیشوای بزرگ شیعیان» ۶ روز پس از پیروزی انقلاب نوشته شده را میآورم.
اگر آنها رهبری خمینی را نپذیرفته بودند و یا به آنها تحمیل نشده بود چرا به او چنین نامهای نوشتند؟ آیا چریکهای فدایی خلق از رفتار نیروهای چماقدار و یا طرفدار سلطنت به بختیار و یا شاه شکایت کرده بودند؟ آیا بختیار را مبارز عالیقدر خوانده بودند؟ یا به بختیار و … «درود بیکران» فرستاده بودند و او را مورد «ستایش» و «احترام» قرار داده بودند؟ مفهوم «تائید آشتیناپذیر»ی خمینی که تا روز ۲۶ بهمن ۱۳۵۷ «در راه سرنگونی نظام شاهنشاهی از خود نشان داده بود» به چه معناست؟
دست گذاشتن روی نقش حساس خمینی از سوی سازمان چریکهای فدایی خلق چه معنایی را به لحاظ سیاسی میرساند؟
«با توجه به نقش حساسی که شما در این مبارزات خلق برعهده گرفتهاید، روشن است که هر یک از تصمیمات و فتاوی شما در این مرحله از مبارزات خلق قهرمان ما، در تشدید یا تخفیف تضادهای درون جبهه مبارزین خلق، در وحدت و یکپارچگی مبارزات مردم و نهایتا در فراهم آوردن یا از بین بردن شرایط برای پیروزی کامل خلق ما بر امپریالیسم و دست نشاندگانش، تاثیرات مهمی بجا خواهد گذاشت.»
علاوه بر آن این روزنامه اطلاعات چهاردهم بهمن ۱۳۵۷در صفحه هشتم خود اطلاعیه سازمان چریکهای فدایی خلق ایران به مناسبت ورود خمینی به ایران را آورده است:
«مردم ایران در آستانه یک پیروزی دیگر
آیتالله خمینی مبارز عالیقدر و پیشوای بزرگ شیعیان به میهن باز میگردد. ودیعه این بازگشت، خون سرخ مردمی است که با آرمان ایرانی آزاد و دموکراتیک به استقبال گلولههای ارتش مزدور شتافتند. این بازگشت تجلی اراده خلقهای زحمتکش و قهرمان میهن ماست. سازمان چریکهای فدایی خلق ایران آن را گرامی میدارد. با این اعتقاد که باید انقلاب را، همگام با همه میهنپرستان و آزادیخواهان واقعی و با اتکاء به وسیعترین اقشار زحمتکش خلق، تا نابودی کامل امپریالیسم و نوکرانش، تا استقرار کامل حاکمیت خلق همه مردم است، به پیش رانیم.»
http://www.tarikhirani.ir/fa/events/3/EventsDetail/66
آیا گرامی داشت ورود خمینی و «تجلی ارادهی خلقهای زحمتکش و قهرمان ایران» خواندن آن معنای پذیرش رهبری خمینی را نمیدهد؟
همچنین به مهدی سامع سخنگوی «سازمان چریکهای فدایی خلق» یکی از سازمانهایی که ادعای میراث «فدایی» را دارد بایستی متذکر شوم که از زیر بار مسئولیت نمیتوان گریخت. چه بهتر که مسئولیت پذیر بوده و به انتقاد از خود بپردازد.
ایرج مصداقی ۱۷ فروردین ۱۳۹۴
پس از انتشار:
رهایی شماره ۳ آذرماه ۱۳۵۷ ارگان «اتحاد کمونیستی» در مقالهی «بحران سیاسی و اقتصادی رژیم و نقش روحانیون در گذار قدرت» که در صفحات ۵ تا ۴۸ این نشریه درج شده، به روشنگری در مورد چهرهی خمینی میپردازد. این جریان سیاسی میتواند ادعا کند که رهبری خمینی را در هیچ شکلی نپذیرفته است.
صفحات ۵ تا ۴۸
http://www.iran-archive.com/sites/default/files/sanad/gruhe-ettehade_komonisti-rahaii-0003.pdf
نامه سرگشاده سازمان چریکهای فدائی خلق ایران به آیت الله خمینی مبارز عالیقدر و پیشوای بزرگ شیعیان
نامه سرگشاده
سازمان چریکهای فدائی خلق ایران
به
آیت الله خمینی
مبارز عالیقدر و پیشوای بزرگ شیعیان
با درود بیکران به مناسبت پیروزیهای پر شکوه خلقهای ایران
قبل از هر چیز باید اشعار داریم، عظمت پیروزیهای دورانساز تاریخی خلق و درک اهمیت پاسداری از این پیروزیها و ضرورت گسترش انقلاب تا نابودی کامل همه حاکمیت امپریالیسم و نوکرانش، ما را به ارسال این نامه و طرح یک رشته از مسائل اساسی و مبرم جنبش خلق کرده است.
سازمان ما با تائید آشتیناپذیری که شما تا امروز در راه سرنگونی نظام شاهنشاهی از خود نشان دادهاید برعهده خود میداند تا در آستانه این پیروزی تاریخی بر خاندان پهلوی، با طرح این مسائل به سهم خود و در حد خویش راهگشای پیروزی قطعی و رهائی کامل خلق گردد.
با توجه به نقش حساسی که شما در این مبارزات خلق برعهده گرفتهاید، روشن است که هر یک از تصمیمات و فتاوی شما در این مرحله از مبارزات خلق قهرمان ما، در تشدید یا تخفیف تضادهای درون جبهه مبارزین خلق، در وحدت و یکپارچگی مبارزات مردم و نهایتا در فراهم آوردن یا از بین بردن شرایط برای پیروزی کامل خلق ما بر امپریالیسم و دست نشاندگانش، تاثیرات مهمی بجا خواهد گذاشت این واقعیت خود میتواند زمینهها و دلائلی را که موجب ارسال و انتشار این نامه از جانب ما شده است، توجیه کند.
ما طی این نامه برخی مواضع و برداشتهای خود را، پیرامون مسائلی که اعتقاد داریم عدم توجه به آنها بزرگترین مصائب را برای مردم میهنمان پدید خواهد آورد، تشریح کرده، توجه به آنها را در جهت تحقق آرمان تاریخی خلقهای ستمکش ایران تلقی میکنیم. از آن جا که در ماههای اخیر، رفتار ناهنجار برخی هواداران دروغین خلق، ضرورت دفاع از حقوق مردم و آزادیهای دموکراتیک را به گونهای مبرم در دستور کار همه آنانی که در راه ایرانی آزاد و دموکراتیک مبارزه میکنند قرار داده است، از آن جا که عدم توجه به این مسائل میتواند بزرگترین مصائب و مشکلات را در تحقق آرمانهای نهائی خلق ما پدید آورد. سازمان ما وظیفه مبرم خود میداند با طرح آنها در این نامه در مبارزهای که برای ساختن ایرانی آزاد و دموکراتیک جریان دارد باز هم فعالانه تر شرکت جوید.
سرانجام قدرت طوفانزای میلیونها مردم زحمتکش میهن ما، عزم گرهخورده و خللناپذیر کارگران، کشاورزان، کارمندان، پیشهوران، روشنفکران، روحانیون، همه زحمتکشان شهر و روستا، با تلاش و پیگیری و جانبازی فرد فرد مردم ایران، بساط ستمگریهای ضدمردمی و طومار جنایات کثیف خاندان منفور پهلوی را درهم پیچیده و راه را برای رهائی کامل خلق از چنگ ستمگران و غارتگران داخلی و خارجی هموار کرده است.
نه پیشوایان و نه هیچ یک از قهرمانان، هر چند هم صدیق و پاک باخته قادر نبودند و نخواهند بود به نیروی خود، این نظم منفور را درهم ریزند و مردم را از چنگ ستمگران برهانند. نخوت فرعونی شاه و حکومت نکبتبار و جابرانه پهلوی را نیروی مشتها و فریادها و خون سرخ میلیونها مردم ستمکش ما را درهم شکست و میرود تا فردا بنیاد همه ستمها را از بیخ و بن بر کند و در زبالهدان تاریخ افکند. این پیروزیها از آن جانبازی میلیونها سینهایست که در برابر گلولههای دژخیمان سپر شد و در فریادهای “توپ، تانک، مسلسل” دیگر اثر ندارد به خون تپید. این پیروزی از آن خونهایی است که بر سنگفرش سرد آنها بذر کین کاشته و فضای سینه مردم را به عطر آن آکندند. این آزادی ارمغان تلاش مردم است، این پیروزیها همه از آن مردم است، همه آنچه که به کف آوردهایم، محصول جانفشانی خلق است و حاصل آن از آن خلق است.
کودتای 28 مرداد 32 که طی آن شاه زیر هدایت مستقیم امپریالیسم آمریکا، حکومت ملی دکتر مصدق را سرنگون ساخت، با برقرارکردن سلطه غارتگران امپریالیسم آمریکا و دیکتاتوری خونین حافظ آن، خلقهای ستمکش میهن ما را دربند کرد.
طی این سالهای سیاه، رژیم شاه مزدور به فرمان اربابان آمریکائی خود با هدف مشخص ادامه غارتگریهای امپریالیسم و سرمایهداران وابسته با خشنترین و خونینترین روشها با قتل و شکنجه و اعدام و زندان میهنپرستان و آزادیخواهان روز به روز سلطه ددمنشانه و حکومت جابرانه خود را در نزد مردم منفورتر و نکبتبارتر ساخت.
طی این بیست و پنج سال درد و رنج فروخورده خلق ستمکش ما از رژیم منفور شاهنشاهی و شخص شاه که به خاطر خدمت به اربابان خود _از هیچ جنایتی در حق مردم دریغ نکرد _ انبوه و فشرده گشت و سرانجام با انفجاری از خشم و کین و نفرت تمام شوکت پوشالی شاهنشاهی پهلوی! و بساط ستمگریهای رژیم شاه را درهم ریخت.
ما با کمال صراحت اعلام میکنیم که این انقلاب و آنچه مردم را یکپارچه و متحد به خیابانها کشانیده، آنچه سینههای آکنده از این همه درد و رنج مردم را به استقبال گلولههای دژخیمان میفرستد، ستم فزاینده اقتصادی، سیاسی و ملی است. مبارزهای که جریان دارد، یک مبارزه آزادیخواهانه و رهائیطلبانه، یک مبارزه ضد دیکتاتوری و ضد امپریالیستی و میهنپرستانه است.
آیا به راستی چیزی جز سوق رهائی از رژیِم دیکتاتوری شاه و نجات از سلطه امپریالیسم میتوانست انگیزه واقعی جانبازی میلیونها مردمی که امروز به خیابانها ریختهاند باشد؟
آزادی و دموکراسی واقعی _که قطعا تنها پس از سرنگونی امپریالیسم و ارتجاع بدست خواهد آمد_ گرامیترین آرمانی است که امروز همه اقشار و طبقات خلق از کارگر و دانشجو تا کارمند و روحانی و کشاورز همه را متحد کرده و به مبارزهای تا پای جان بر علیه رژیم کشانیده است.
اگر درک شما از شریعت اسلام و نهضت اسلامی پیگیری در مبارزات ضد امپریالیستی و ضد استبدادی باشد، با این درک شما را صمیمانه میستائیم زیرا این مبارزه و جانبازی به مثابه عالیترین آرمان و آرزوی هر شهید و رفیق فدائی همیشه و همه جا با پوست و گوشت و خون او عجین بوده است.
اما اگر برخلاف این، قصد از توسل به اسلام و تعالیم آن، سرکوب هر نوع تفکر و عقیده مخالف، به بند کشیدن اندیشه و احیای تفتیش عقاید و دستگاههای سرکوب، احیای شعار فقط یک حزب و خفه کردن هر ندای آزادیخواهی زیر پوشش دفاع از قرآن و شریعت باشد، مطمئنیم هر میهنپرست آزادهای آن را محکوم مینماید و ایمان داشته باشیم که خلق هم، چون آن را وسیلهای در دست ارتجاع و امپریالیسم میبیند، با تمام قدرت بیکران خویش به افشاء و نابودی آن برخواهد خاست.
مردم ما در ماههای اخیر، دائما شاهد اوجگیری درگیری با عناصری بودهاند که میکوشیدند زیر نقاب دفاع از مذهب با تمسک به غیراسلامی بودن بساط کتابفروشیهای کنار خیابان را درهم ریزند، به اجتماع معلمان و دانشآموزان و کارگران در تبریز و بهشت زهرا و دیگر جاها با چوبدست و چاقو حمله کنند، اعلامیهها و نشریات مبارزترین و رزمندهترین نیروهای مخالف امپریالیسم و دیکتاتوری را پاره کنند و شهدائی را که در سالهای سیاه دیکتاتوری و اختناق زیر شلاق دژخیمان در شکنجهگاههای ساواک لحظه شهادت را با سرود “مرگ بر شاه” درود گفتهاند، بیشرمانه خائن به خلق نامند.
نگرانی از آن نیست که این نوع تحریکات بهانهای به دست محافل امپریالیستی دهد که در معرفی نهضت پرشکوه خلق ما یاوههائی پوچ و مغرضانه انتشار دهند. نگرانی از آن نیست که هویت نیروهای شرکتکننده در جنبش خلق ما در ضدیت با آزادی زنان و اصلاحات ارضی توصیف شود. واقعیتها آشکارتر از آن است که بتوان آن را خدشهدار ساخت بگذار آنها هر چه میخواهند بگویند، ولی آنگاه که روحانینمائی دستور میدهد عکسهای شهدا بهروز دهقانی و صمد بهرنگی را پاره کنند، میهنپرستان و آزادیخواهان واقعی دیگر آرام نخواهند نشست. آنان با تمام توان خویش مشت این دشمن خلق را باز خواهند کرد و او را با تمام پستی و بلاهتش در پیشگاه مردم به قضاوت خواهند گذاشت. توهین به میهنپرستانی که تمام سالهای سیاه دیکتاتوری را در میان دود و آتش و خون با همه هستی خویش به آرمان خلق وفادار ماندهاند توهین به شرف و ناموس خلق، توهین به مقدسترین آرمان مردم است.
هیچ میهنپرست و آزادیخواه واقعی، هرگز در برابر این پستی ساکت نخواهد نشست و با تمام وجود دوستان واقعی و دشمنان واقعی خلق را در پیشگاه مردم به نمایش خواهد گذاشت و مشت مزدوران دشمن را در هر لباسی که باشند باز خواهد کرد.
بگذار تا از طریق اعلام به شما همه مردم میهنمان بدانند که ما این عناصر را به دلیل اعمال فوق، عناصر مرتجع و ناآگاه مینامیم و مصرانه از همه مبارزین راستین راه مردم ارشاد و طرد آنان را از صفوف جنبش خلق خواهانیم. چرا که ایمان داریم اینان با کسانی هستند که تاریکی فکر و جهل نسبت به واقعیات چشمان حقیقتبین را از ایشان دریغ داشته است و باید ارشاد گردند و یا مشتی عناصر ارتجاعاند و از بیم پیروزی خلق این بار در پناه قرآن و دفاه از دیانت به اخلالگری و توطئهچینی مشغول شدهاند، که در این صورت باید فورا رسوا و طرد شوند.
درهم ریختن نظام شاهنشاهی که تا چندی قبل فناناپذیر مینمود بهتر از هر چیز نشان داده است که اعمال زور برای کشتن اندیشهها و عقاید، نه تنها هرگز موفقیتی کسب نخواهد کرد بلکه مستقیما به رشد پنهان نارضائیها و مخالفتها خواهد انجامید. هر چه این اعمال زور شدیدتر گردد انفجار خشم و کین تودههای وسیعتر و ناگهانیتر بساط آن را درهم خواهد ریخت.
چه کسی بهتر از شاه در 25 سال گذشته در شکستن قلمها و بستن دهانها موفق بوده است؟ حاصل آن همه ستمها چه شد؟ درس عبرت تاریخ براستی که میتواند بهترین آموزگار ساختن ایران فردا گردد. اگر امروز از فوران این خشم و کینی که محصول مستقیم اعمال زور و سرکوب است درس نگیریم آیا خواهیم توانست آیندهمان را در قلب مردم بپا داریم و بهروزی و شادمانی واقعی را برای مردم میهنمان به ارمغان آوریم؟
توجه داشته باشیم که سیطره سیاه 25 ساله دیکتاتوری وابسته به امپریالیسم، تا حدود زیادی آگاهی و دانش سیاسی مردم ما را تنها به ضدیت با دیکتاتوری شاه و این خاندان محدود کرده بود. چنانچه این بخش از مردم ما به درستی هدایت و ارشاد نگردند و تحت تاثیر تلقینات مسمومکننده سازشکاران بیریشه و سرمایهداران خودفروختهای که دزدانه به سوی قدرت میخزند، پایان راه را پایان سلطه پهلوی انگارند، آنگاه با تشدید درگیریها و روی گردانیهای بین مردم قطعا و ضرورتا صفوف متحد امروزین بهم خواهد ریخت و راه برای بازگشت ارتجاع هموار خواهد شد. ما بر خطراتی که تشدید توطئهآمیز مخاصمات درون جبهه خلق پیروزی انقلاب رهائیطلبانه کنونی را تهدید میکند، تاکید کرده و در هوشیار کردن مردم نسبت به این خطرات لحظه ای تردید نخواهیم کرد.
شنیده و دیده میشود که گاه به گاه عناصری “حزب فقط حزب الله” گویان به مردم و عابرین، مغازهها و اماکن عمومی، به کتابفروشیها، به سخنرانان آزادیخواه یا مجامع مردمی حملهور میشوند و چنین میاندیشند که با این کارها میتوانند عقاید و افکار خود، شیوه زندگی و رفتار خود را به همه چیز و همه کس تحمیل نمایند. ما به وضوح تاکید میکنیم که در چهره این حرکات زننده هیچ نشانی از ترقیخواهی نمیبینیم. اینان باید بدانند مردم ما بعد از 25 سال خفقان و فشار، تازه امروز فرصت یافتهاند و میخواهند خود شیوه زندگی خویش را انتخاب کنند، آنان باید خود تصمیم بگیرند که چه بخوانند، چه بپوشند، چه بگویند و چه اعتقادی داشته باشند. آنها در این راه و برای رسیدن به این هدف شهید دادهاند، شکنجه شدهاند و یقین بدانیم که قطعا قدرت و شایستگی دفاع از آنچه را هم که بدست آوردهاند، دارند.
مذاهب مورد اعتقاد مردم، آزادیهای فرهنگی، آداب و سنن، ویژگیهای ملی و قومی همه خلقهای ایران باید مورد احترام و حمایت فعال جنبش خلق قرار گیرد. مردم باید آزاد باشند خود شیوه زندگی خصوصی و اجتماعی خود را انتخاب کنند. مردم باید آزاد باشند با مذهب خود، با زبان خود و فرهنگ ملی خود زندگی کنند. هر تلاشی در جهت مقابله با این ویژگیها، تلاشی مرتجعانه، ضدمردمی و ضدانقلابی است.
پدیدههای ناهنجار اجتماعی ریشه در بنیادهای ناهنجار اقتصادی_اجتماعی جامعه دارد ما معتقدیم تنها با ساختن ایرانی بر کنار از نابرابریهای طبقاتی و ستم اقتصادی و سیاسی فرهنگی باید به جنگ این ناهنجاریها رفت. بیماریهای اجتماعی محصول ناگزیر نظامهای غارتگرانه و ستمگرانهاند. زشتی هرگز از خود مردم نیست، هیچکس روسپی و میخواره بدنیا نیامده است آنها محصول نظامهای اجتماعی پوسیده طبقاتی و ستمگرانه هستند، باید با چنین نظامها و حکومتهای حافظ آن جنگید. ما معتقدیم که باید لبه تیز حمله ما و تمامی حمله ما متوجه رژیمها و حکومتهای حافظ این نظامهای منحط گردد.
با این اوضاع و احوالی که حاکم است، با این رفتار نابهنجاری که از سوی برخی عناصر ناآگاه مذهبی که آگاهی سیاسیشان را سالهای سیاه دیکتاتوری در ربوده، با این عدم متانت و منطقی که گرفتار آنند، اگر رهبران و سازمانهای سیاسی جامعه برخوردی مسئولانه با آنچه که گفته آمد، نکنند بیم آن میرود که پس از سرنگونی شاه که خواست مشترک همه مردم بوده است، صبر و تحمل اقشار وسیعی از مردم که حاضر نیستند معیارهای زندگی خصوصی و ضوابط رفتاری و اجتماعیشان را با الگوهای تحمیلی وفق دهند، صبر و تحمل گروههائی که با فرهنگ خاص خود، با تفکر و عقاید و افکار خاص خود در جبهه میهنپرستان بر علیه امپریالیزم و نوکرانش مبارزه میکنند، بسر آید و این وحدت کلمه که اینک با عظمتی باورنکردنی در سرود “مرگ بر شاه” طنین افکن است درهم شکسته شود.
در شرایطی که تحریکات این عناصر ناآگاه یا مرتجع که جز با اشاعه کوتهفکری و تنگنظری، جز قلب ماهیت جنبش، جز تشدید مخاصمات درون جبهه خلق و تضعیف توان آن هیچ نقش دیگری ندارد، در شرایطی که عناصر اهریمنی و نوکران درمانده رژیم ورشکسته دیکتاتوری فاشیستی بیش از هر کس از این حرکات بوجد میآیند.
“سازمان چریکهای فدائی خلق ایران” در دفاع از منافع کارگران و زحمتکشان _همراه با هر آزادیخواه واقعی، هر روشنفکر انقلابی، و هر دوستدار واقعی خلق و همه سازمانها و مجامع ملی و مترقی_ حق داریم و باید این روشها و این اعمال را قطع نظر از این که جاهلانه باشند یا آگاهانه، علنا و قاطعانه محکوم کنیم و آن را توطئههای طرفداران شاه و نوکران امپریالیسم بنامیم.
بگذار همه مردم بدانند که فدائیان خلق در نابود کردن همه مظاهر ستم دیکتاتوری و امپریالیسم لحظهای هم درنگ نخواهند کرد. بگذار در پیشگاه خلق این به اثبات رسد که هر رفیق فدائی تا پای جان به آرمان خلق وفادار است.
با ستایش و احترام _ سازمان چریکهای فدائی خلق ایران 28/10/1357
“گسترده باد همکاری و همگامی همه آنان که در راه ایرانی آزاد و دموکراتیک مبارزه میکنند”
“نابود باد حاکمیت امپریالیسم و نوکرانش”
“برقرار باد حاکمیت خلق”
http://www.negahdar.info/index.php/article/142/
منبع:پژواک ایران