بنده با اطمینان خاطر می گویم که دهها بیمار قلبی در قرارگاه ما حضور داشت که حتی رسیدگی شش ماهه هم از امداد اشراف برایشان انجام نمی شد و گاها دکتر قرارگاه که اغلب دانشجویان سال ۵ یا ۶ پزشکی درس رها کرده سال ۶۰ بودند با پررویی ورزش و کار البته منظورشان کار کشاورزی و جابجایی اموال و…. را برای مداوای عاجل پیشنهاد می دادند ؟؟!!
ادعاهای پوچ مبنی بر حفاظت جان ساکنین لیبرتی
مصطفی آزاد ــ 27.03.2015 از نیمه دوم سال گذشته تا پیام نوروزی مریم قجر و بخشی از مصوبه جلسه شورای خودساخته رجوی در ۲۶ اسفند ۹۳ ، سازمان در مانوری تحمیل شده برخود که منبعث از حرکت باطله و دورانی دیدگاههای دگم و ضدانسانی خود بود به مظلوم نمایی حفاظت جان ساکنین و محرومیت های پزشکی آنان می پردازد . همگان بیشتر ، بهتر و دقیق تر از ملل متحد و هرکس دیگر می دانیم که زمانیکه صاحبخانه یعنی صدام حسین بر اریکه تخت بود و رجوی و دستگاه مزدور او در عراق جولان می دادند حتی پر کردن یک موضوع دندان پزشکی برای هر رده قرارگاهها به همین راحتی نبود بایستی دهها فاکت تناقض ردیف می کردی تا به دندانپزشکی اعزام ات کنند . و بعدا در چندین نوبت که نهایتا ۳ یا چهارماه طول می کشید و ضمن اینکه فقط همان دندان اقدام میشد و برای مابقی وعده سرخرمن و احتمالا بعد از سرنگونی !! را می دادند .
بنده با اطمینان خاطر می گویم که دهها بیمار قلبی در قرارگاه ما حضور داشت که حتی رسیدگی شش ماهه هم از امداد اشراف برایشان انجام نمی شد و گاها دکتر قرارگاه که اغلب دانشجویان سال ۵ یا ۶ پزشکی درس رها کرده سال ۶۰ بودند با پررویی ورزش و کار البته منظورشان کار کشاورزی و جابجایی اموال و…. را برای مداوای عاجل پیشنهاد می دادند ؟؟!! . در این دو سال اخیر کسانی معدود به آلبانی اعزام شدند که هم کفه نارضایتی شان یا مسئله داربودنشان بیشتر از سایر ویژگیهای فردی شان بود . رویا درودی ، زهرا مهرصفت و….. خیلی های دیگر که در آلبانی جان باختند از همان طیفی بودند که سازمان قبل از اعزام شان بهشان رسیدگی نمی کرد و بعدا نیز بواسطه همان بریدن از فرقه رجوی مجبور به اعزام شان شده بود تا هم از یاس و افسردگی نفرات تشکیلات بکاهد و هم بقول مسعود رجوی در پیام ۱۱ آبان بر طبل کیفی شدن هسته نفرات موجود بکوبد !؟ .
در سالهای ۸۰ و ۸۱ اوج فریبکاری و قاچاق انسان از کشورهای ترکیه ، کویت ، امارات و قطر بود که سازمان انجام می داد اغلب اینها انسانهایی مجرد و بیسواد و اغلب معتاد بودند که براحتی حرف مفت سرپل های زن سازمان را در پشت تلفن قبول کرده بودند . همه میدانیم ترک اعتیاد روشی مشخص به صفت موثر بودن را می طلبد . به کدامین مستندات سازمان میتواند ثابت کند برای تک تک این بیماران که که هم نبودند روشهای خداپسندانه و آکادمیک پزشکی را معمول داشت . بزور طاقت می آوردند . معمولا از کمد همقطاران خود داروی مسکن را بسرقت میبردند و یکجا آنها را میخوردند تا دمی از مصیبت های فرقه خود را رها کنند در بمباران واحد دندانپزشکی اشرف توسط هواپیماهای امریکایی !! مثل مور و ملخ این معتادین از لابلاهای بتون ها کارتهای قرص های مسکن را می جستند تا دمی بیاسایند !! . و یا سایر بیماری های روحی و روانی و حتی جنسی تک تک نفرات زن یا مرد را مطابق کدامین پوشه های پزشکی پیگیر بودند و برای سلامتی نفرات اشرف و اینک لیبرتی دل میسوزاندند .
یادم نرفته بگویم در ورودی اشرف در سال ۸۱ پسری بنام فریبرز و اهل مشهد حضور داشت و میزان قند خون او همیشه بیشتر از ۴۰۰ بود . چون از همان دو سه روز ورودش برای خروج از سازمان مقاومت میکرد مورد اذیت مسئولینی همچون فهیمه اروانی ، و علی الخصوص فرشته شجاعی این مادینه وحشی بود بطوریکه یکی از نفرات اطلاعات سازمان با منت و آنهم روزی یک عدد برای چنین مریض قندی قرص گلی بنکلامید میداد که و ضعیت او در سطح تزریق انسولین بود . سازمان در اون زمان چه غلطی می کرد همان موقع که مریم و مسعود رجوی در اشرف بودند و قاعدتا رسیگی های پزشکی میبایست بهتر هم میبود . فریبرز در مهرماه ۸۱ بخاطر بیماری قند ودر سند حدودا ۲۵ سالگی در ورودی سازمان جانباخت و جزو یکی از ۱۵۰ کشته دفن شده سازمان در قبرستان داخل اشرف بود که کلمه تنفر آور مجاهد خلق نیز بر سنگ نبشته او نقش بسته بودند پس بایستی به این همه های و هوی الکی و دروغین این بی وجدانهای سنگدل نبایستی توجههی کرد . اینان بسان هرزه های سیاسی حیات خود را از مماشات با دولتهای دشمن بیگانه و فروش اسرار ملی بدست می آورند و سرنوشت تعریف شده برای خود دارند .
مصطفی آزاد .