رجوى که به معاون و جانشین خود آقاى على زرکش رحم نکرد و از سمت نفر دوم سازمان به یک عنصر عادى تشکیلات تنزل و نهایت در عملیات فروغ جاویدان او را به کشتن داد و یا فرمانده فتح الله که زمانى لنگر و تئوریسین در بعد نظامى براى سازمان بود را به نقطه اى کشاند که دزدکى نان خشک زیر خاک پنهان میکرد و بعدا میرفت همان ها را میخورد و …
خطرناکترین فرقه و بدخیم ترین دیکتاتور
عبدالکریم ابراهیمی ــ 17.03.2015 سازمان مجاهدین که مسعود رجوى آنرا به انحطاط کشانده و روزگارى این سازمان الگوى مبارزاتى جوانان و تحصیل کرده ها بر ضد دیکتاتورى و استبداد بود، براى تحقق آزادى تمام عیار، اما متأسفانه این آرمان توسط شخص رجوى بعد از بر اریکه نشستن بعنوان لیدر سازمان و با سلطه تمام عیار و قبضه کامل قدرت در ید اختیار خود و سلب کردن تمام مسئولیت ها از گردن عناصر با کفایت در سلسله فرماندهى سازمان و به حاشیه راندن آنان و تثبیت موقعیت خود، زمینه دیکتاتورى خود بر سازمان را با انقلاب به اصطلاح ایدئولوژیک و جدایى زن و شوهر از هم و همچنین منع هر گونه عواطفى از طرف اعضاء نسبت بهم، راه هر گونه صداى اعتراضى را بست و همه را به سمت پرستیدن خود بعنوان رهبر بلامنازع و مادام العمر سازمان، کشاند و هر گونه مخالفتى را در دم سرکوب و خفه کرد.
رجوى با بدبینی و سوءظن دائمی به اطرافیان خود بطور اخص و تمام سطوح تشکیلات بطور عام، احساس میکرد که آنها در سر نقشه نابود کردن او را دارند. لذا بر اساس ترس و بدبینی و بد گمانی خود سعی میکرد که مخالفین و ناراضیان را حاشیه نشین، زندانی و یا سر به نیست کند و اینکار را مانند آب خوردن انجام میداد و او امرش مطلق بود و باید در تشکیلات بدون کم و زیاد عین آن اجرا می شد.
رجوى عنصر بغایت خودخواه و خودبین است و با در اختیار گرفتن و سوء استفاده از خصائل و عواطف زنان، با این اهرم کاملا دیکتاتورى مطلق و وحشیانه خود را اعمال می کرد. بطورى که در یک مرحله نزدیک به هفتصد نفر از تشکیلات چهار هزار نفره اش را روانه زندان و شکنجه گاهاى خود کرد و چه شکنجه هایى را بر افراد اعمال نمود به صورتى که نفر زیر شکنجه قرون وسطایى جانش را از دست میداد و خودم شاهد جان دادن نفر در زندان رجوى بودم.
رجوى که به معاون و جانشین خود آقاى على زرکش رحم نکرد و از سمت نفر دوم سازمان به یک عنصر عادى تشکیلات تنزل و نهایت در عملیات فروغ جاویدان او را به کشتن داد و یا فرمانده فتح الله که زمانى لنگر و تئوریسین در بعد نظامى براى سازمان بود را به نقطه اى کشاند که دزدکى نان خشک زیر خاک پنهان میکرد و بعدا میرفت همان ها را میخورد و آخرالامر به شیوه بیمارى که رجوى تزریق میکرد از سد راه خود برداشت و موارد متعدد دیگر از جدایى و سربه نیست کردن و شیوهاى پیچیده اغفال تا گرفتن اختیار از افراد و بى هویت کردن آنها که متاسفانه این داستان تا امروز نیز ادامه دارد.
“پایان”