در سازمان همه اعضا بعنوان دیوار های گوشتی برای حفاظت رجوی هستند. بر اساس منطق فرقه رجوی جان و مال و ناموس و تمام هست و نیست افراد به رهبری تعلق دارد و هیج کس مالک هیج جیز نیست. بنابر این برای محقق کردن این امر خانم رجوی یک دستور العمل داده بود که باید برنامه های بیست و چهار ساعت افراد پر باشد و…
متن سخنرانی آقای عیسی آزاده از اعضا و فرماندهان قدیمی جدا شدۀ سازمان مجاهدین خلق ایران در اجلاس پارلمان اروپا ۲۵ فوریه ۲۰۱۵
عیسی آزاده ــ 13.03.2015 خانمها و آقایان نمایندگان پارلمان اروپا؛ روز بخیر و با تشکر از دعوت ما به این جلسه پارلمانی و وقتی که در اختیارمان قرار دادید
اینجانب عیسی آزاده که بیش از سی سال در تشکیلات سازمان مجاهدین خلق ایران (mek) بودم بعد از سرنگون شدن شاه ایران و ایجاد یک فضای باز سیاسی نشاًت گرفته از پتانسیل انقلاب به امید تحقق آزادی و دموکراسی در ایران و ساختن یک کشور جدید مبتنی برعدالت و رفاه اجتماعی و آزادی و برابری زن و مرد جذب سازمان مجاهدین خلق شدم و به صورت حرفه ای خودم را دراختیار این سازمان قرار دادم. دو و نیم سال پیش به دنبال انتقال از قرارگاه اشرف به کمپ لیبرتی در بغداد توانستم به کمک هیأت کمیساریای عالی پناهندگان ملل متحد صفوف این سازمان را ترک کنم. در سال ۱۳۵۹ توسط سپاه پاسداران انقلاب ایران بازداشت و به همراه شش نفر دیگر از دوستانم زندانی شدیم و دوسال را در زندان راور کرمان در دل کویر با کمترین امکانات و سخت ترین شرایط سپری کردم. بعد از ازادی از زندان ؛ سازمان من را رد یابی کرد و با استفاده از کانال های قاچاق من را از کشور خارج نمود . و من مستقیم به بغداد و از انجا به کمپ اشرف منتقل شدم. از سال ۱۳۶۶ تا سال ۱۳۹۱ در کمپ اشرف بودم یعنی بمدت ۲۴ سال .سپس بر اساس قرارداد نماینده ویژه سازمان ملل در عراق (یونامی ) من در اولین اکیپ به کمپ لیبرتی در نزدیک فرودگاه بین المللی بغداد منتقل شدم.
خانم ها و آقایان نمایندگان محترم
من بیش از یک سال هم در کمپ لیبرتی بودم و بعنوان مدیر ایمنی در کمپ لیبرتی کار می کردم. من از بدو ورودم به کپ لیبرتی مترصد فرصتی بودم که بتوانم خودم را از اسارت فرقه رجوی رها سازم.تا اینکه در ۲۷ دسامیر ۲۰۱۳ با کمک کمیساریا خودم را از چنگال خونین فرقه رجوی نجات دادم. بعد از یک سال که تحت نظارت صلیب سرخ و کمیساریا در بغداد بودم توانستم با مشقات زیادی خودم را به خاک اروپا برسانم. در طی این مدت هم علیرغم اینکه من در سکوت مطلق و مشغول بازسازی ذهنی و روحی خودم بودم و تحت نظر پزشکان متخصص قرار داشتم این فرقه دست از سرم بر نداشت و با نوشتن چندین فحش نامه و تهمت و افترا دوباره وضعیت روحی من را متزلزل کرد. خوشحالم که امروز در حضور شما این امکان را پیدا کردم که توضیح دهم چرا من و دوستانم از این فرقه جدا شدیم.
خانم ها و آقایان
من بعد از عملیات دیوانه وار فرقه رجوی در سال ۱۳۶۷ مبنی بر حمله به خاک ایران به کمک نیروهای عراقی که بیش از ۱۴۰۰ نفر از همرزمان و دوستانم در آن به قتل رسیدند بنای مخالفتم را با مشی مسلحانه سازمان اعلام کردم و دهان به اعتراض گشودم چرا که این عملیات به غایت کودکانه و باطرحی کاملا خودسرانه توسط شخص آقای رجوی به راه افتاده بود . ولی من خیلی سریع توسط رهبری سازمان سرکوب شدم و صدایم در گلو خفه شد.
در سال ۱۳۷۳ رجوی برای زهر چشم گرفتن از اعضای ناراضی بیش از ۷۰۰ نفر را زندانی و زیر شکنجه و بازجویی های ضد بشری برد و با تهدید و شکنجه و اجبار از همه نفرات اعتراف گرفت که مزدور و نفوذی رژیم ایران هستند. و این برگه های ساختگی مستمسکی بود که افراد را بی محابا شکنجه کنند بطوریکه بیش از ده نفر هم در زیر شکنجه جانشان را از دست دادند. من در آن زمان به عنوان عضو هئیت اجرایی سازمان از این موضوع مطلع شدم و علنا در برابر این موج دستگیری اعتراض کردم که در نتیجه اینجانب را هم دستگیر و زندانی کردند و در طی اسارتم با بدترین شکنجه های روحی و جسمی مواجه شدم.
بعد از چهار ماه مرا به همراه تعدادی از دوستانم به مقر حفاظت شده آقای رجوی بردند و در یک دادگاه که قاضی بازپرس و دادستان و وکیل آن یک نفر یعنی شخص آقای رجوی بود بمدت ده دقیقه بازجویی شدم و من در همان جا در جلوی جمع با صدای بلند در مقابل رجوی اعلام کردم که این اتهام کذب محض است. رجوی لبخندی بر لب زد و گفت نه جرم تو این نیست جرم تو این است که نوشته ای میخواهی از سازمان خارج شوی.
من چند هفته قبل از دستگیری بصورت مکتوب نوشته بودم که دیگر نمی خواهم در این سازمان باشم و میخواهم پی زندگی خودم بروم. این نوشته و اعتراضم به دستگیریهای سال ۷۳ باعث زندانی شدن و شکنجه ام شد ه بود.
در این فرصت کم من می خواهم دلایل انشعابم را از سازمان مجاهدین خلق خیلی مختصر بیان کنم.
یکم. مخالفت با مشی مسلحانه که رجوی معتقد است تنها راه سرنگونی جمهوری اسلامی است. من با هر گونه خشونت و ترور با هر عنوانی که باشد بشدت مخالفم و آنرا بر خلاف اصول و معیار های انسانی می دانم.
دوم.هم سویی و همکاری نظامی و اطلاعاتی آقای رجوی با دیکتاتور سابق عراق صدام حسین در کشتار اکراد و شیعیان معترض که من خودم با چشمان خودم شاهد کشتار اکراد عراقی در شهر ها و شهرک های عراقی طوز خرماطو، سلیمان بگ، خانقین و جلولا و کفری بوده ام.
سوم. راه اندازی خیمه شب بازی تحت عنوان انقلاب ایدئولوژیک و طلاق اجباری.
در سال ۱۳۶۸ رسما توسط شخص آقای رجوی اعلام شد که زنها باید شوهرانشان و مردان هم زنانشان را طلاق دهند. آنها هم که مجرد هستند باید همسری را که در ذهن خود دارند یعنی آرزوی ازدواج را طلاق بدهند و تا ابد خبری از زن یا شوهر نیست.
رجوی عملا از سال ۱۳۶۸ تا کنون همه زنان و مردان را در یک تجرد اجباری قرار داده که این خود منشأ بیماری ها و انحرافات زیادی در بین زنان و مردان این سازمان شده است.
چهارم. دستگیری و شکنجۀ اعضا در زندانهای مخوف رجوی در کمپ سابق اشرف و بعد هم تحویل دادن تعدادی از این اعضا به سازمان اطلاعات رژیم سابق عراق و انتقال آنها به زندان بدنام ابو غریب.
آخر اینکار شنیع رجوی بر خلاف تمام اصول و معیار ها و ارزش ها این سازمان بود.
پنجم. مغزشویی و کنترل ذهن افراد تحت عناوین مختلف. مانند نشست عملیات جاری ؛ نشست دیگ ؛ نشست غسل هفتگی ؛ نشست صفر صفرهفتگی ..نشست صفرصفر ماهانه . . انواع و اقسام گزارش نویسی.
این مکانیزیم دقیقا همان کارکرد کنترل ذهن افراد در فرقه هاست که سازمان هم با همین شیوه و متد ذهن افراد را کنترل می کند بطوریکه توان فکر کردن را از افراد می گیرد.
ششم. قطع ارتباط اعضا با دنیای بیرون.
در فرقه رجوی .اینترنت یک پدیده ناشناخته ای است و مطلقا چیزی تحت عنوان اینترنت برای اعضا وجود ندارد.
داشتن موبایل در فرقه رجوی برای اعضا ممنوع است و هیچ کس هم از اعضای سازمان طرز کار با موبایل را نمی داند. من خودم وقتی از فرقه توسط کمیساریا جدا شدم، وقتی برای اولین بار موبایل را دیدم می ترسیدم به آن دست بزنم .چون در نشست کنترل ذهن به ما گفته بودند که داشتن موبایل حرام است و فرد را فاسد می کند.
روزنامه، رادیو و تلویزین بجز نشریه فرقه و کانال تلویزیونی فرقه مطلقا ممنوع و داشتن آن جرم محسوب میشود.
تعدادی از دوستان خودم صرفا بخاطر داشتن رادیو مورد شدیدترین بازجویی های تشکیلاتی قرار گرفتند.
هفتم. قطع ارتباط با افراد خانواده.
رجوی در چندین سخنرانی علنا اعلام کرده است که هیچ گونه ملاقات خانوادگی وجود ندارد زیرا خانواده ها باعث می شوند که افراد و اعضا یاد خانه و زندگی بیافتند و زمینه خروجشان از سازمان فراهم بیاید. لذا بدترین توهین ها و ناسزاها را نثار خانواده های ما می کرد مثلا می گفت: هر سگ و گربه ای هم پدر و مادر دارد ولی آیا سگ و گربه ای دیده اید که وقتی بزرگ شد سراغ پدر یا مادرش باشد؟ و طوری در نشست های کنترل، ذهن افراد را مسخ کرده اند که همه فکر می کنند خانواده های آنها دشمنان آنها هستند و هر کس هم که خانواده اش برای ملاقات به عراق آمده بود اورا مجبور می کردند که یک مصاحبه تلویزیونی بکند و به خانواده اش فحاشی نماید و به آنها اعلام کند که شما خانواده من نیستید.
هشتم. جلوگیری از خروج اعضا از عراق.
رجوی شبانه روز با روش ها و ترفندهای مختلف تلاش می کند که مانع خروج اعضا از عراق شود. حتی به بیماران دارای بیماریهای صعب العلاج هم اجازه نمی دهد که از کمپ لیبرتی خارج شوند. البته وحشت رجوی علت دارد.. زیرامی ترسد که اعضا وقتی پایشان به دنیای آزاد برسد و با وسایل ارتباطی نوین آشنا شوند و با افراد مختلف در تماس قرار گیرند و دیگر نشست های شستشوی مغزی و کنترل ذهن کارکرد خودشان را از دست داده و افراد از فرقه جدا بشوند.
به همین دلیل الان نزدیک به دوهزار نفر با متوسط سنی ۴۸ در اسارت فرقه رجوی در کمپ لیبرتی هستند. و این افراد با کلکسیونی از بیمار های عجیب و غریب باید تمام وقت در یک کمپ کانکسی عمر خود را سپری کنند. انهم در یک کشورشیعه که هم پیمان جمهوری اسلامی است.
نهم. درخواست فرقۀ رجوی از امریکا مبنی بر تسلیح مجدد آنان… که اکنون آنرا به یک شعار تبدیل کرده اند.
اولا این یک درخواست مضحک و غیر واقعی و در عالم سیاست غیر ممکن است. زیرا دولت عراق فرقه رجوی را یک گروه تروریستی نامگذاری کرده است. و در کجای دنیا چنین رسمی وجود دارد که افراد یک کمپ پناهندگی آن هم موقت را در یک کشور مجهز به سلاحهای سبک و اتوماتیک کنند. جالب این است که رجوی حتی خواستار سلاحهای ضد هوایی برای افراد لیبرتی شده است!
این حرکت رجوی یک ترفند فرقه گرایانه است که می خواهد به این وسیله اذهان اعضا را مغشوش کند. تا کسی به فکر خروج از سازمان نباشد.
دهم. انتقاد ناپذیری رهبری فرقه و نشاندن خودش در جای پیغمبر و امامان. مریم رجوی بارها به ما اعلام کرد ه است که مسعود رجوی فقط به خدا پاسخ گو است و پاسخ گوی افراد نمی باشد هر کس هم غیر از این به مسعود نگاه کند مرتد است. بنابر این، تهمت و افترا وجعل اسناد و پرونده سازی برای افراد ناراضی به کار اصلی این فرقه مبدل شده است و این فرقه در استفاده از امکانات گسترده رسانه ای با خرج پول های هنگفت توان شیطان سازی را دارد.
یازدهم. بی هویت کردن انسانها وبرخورد ابزاری با اعضاء
در سازمان همه اعضا بعنوان دیوار های گوشتی برای حفاظت رجوی هستند. بر اساس منطق فرقه رجوی جان و مال و ناموس و تمام هست و نیست افراد به رهبری تعلق دارد و هیج کس مالک هیج جیز نیست. بنابر این برای محقق کردن این امر خانم رجوی یک دستور العمل داده بود که باید برنامه های بیست و چهار ساعت افراد پر باشد و حتی در طی ۲۴ ساعت یک ساعت هم وقت برای فردی نماند. . بارها این را مطرح کرده است و من با گوش های خودم شنیده ام که باید آنقدر افراد کار کنند تا وقت شب سر به بالش می گذارند مثل آدم های بیهوش بیفتند و فرصتی برای فکر کردن حتی در هنگام استراحت نداشته باشند.
لذا بیگاری کشیدن از افراد تبدیل به یک امر رایج شده است.
در زیر یک نمونه از برنامه های روزانه فرقه را جهت اطلاع می خوانم.
بیدار باش با شیپور ساعت ۵ صبح—– کار فردی و آماده شدن برای صبحانه و رفتن برای کار/۵ تا ۵٫۵ صبح
صبحانه: ۵۰۵ تا ۵٫۴۵ . دستور روز ۵٫۴۵ تا ۶ صبح
کار از ساعت ۶ صبح تا دوازده ظهر —- نهار و تعویض لباس کار ۱۲ تا یک
نشست اجرایی.۱ تا ۲ ———– نشست عملیات جاری (نشست تفتیش عقاید و ذهنها) ۲ تا ۴ – — ورزش ۴ تا ۵ —-نشست دیگ یا جانبی (شکنجۀ روانی افراد با فحاشی و توهین جمعی به او به جرم مخالفت با ضوابط و سیاستهای رهبری و یا اشتباهات در کارش) ۵ تا ۸ ——- شام و اخبار اجباری ۸ تا ۹ شب..نشست غسل هفتگی (بیان فاکتهای جنسی جلوی همکاران فرد تا مورد توهین و تحقیر و تمسخر دیگران قرار بگیرد) ۹ تا ۱۰٫۳۰ . کار فردی از ۱۰۳۰ تا ۱۱ یا ۱۲ شب.
خاموشی یا ساعت خواب با شیپور ساعت ۲۳۰۰ و در برخی قسمتها ساعت ۲۴۰۰٫
هر فرد معمولا یک شب در میان دوساعت هم نگهبانی می دهد
متوسط خواب افراد در ۲۴ ساعت . ۵ ساعت است که در صورت نگهبانی یا هر کار فوری شبانه هم فرصت جبران بی خوابی به فرد داده نمی شود که در این مواقع مجموع ساعات استراحت فرد گاهی فقط ۲ یا ۳ ساعت در روز می شود.
لذا یکی از رویاهای تمام کسانی که اکنون اسیر فرقه هستند یک خواب راحت و بدون شیپور و بدون داد وقال و فریاد برای خواباندن یا بیدار کردن افراد است.
خانم ها و آقایان نماینده
این شمه ای از دلایل مخالفت من با سازمان مجاهدین خلق و انشعاب از این سازمان است.
من می خواهم در اینجا تصریح کنم که هر آنچه خانم مریم رجوی از دموکراسی و آزادی وبرابری زن و مرد می گوید. صرفا یک شعار برای فریب اذهان است.
مریم رجوی هیچ اعتقادی به یک جمهوری سکولار و یک نظام کثرت گرا ندارد. در محتوا او شخص مسعود رجوی را جای خدا قرار داده و اورا ولی امر مسلمین جهان می داند. همان جهان بینی و ایدئولوژی که اکنون در نظام جمهوری اسلامی و نیز گروه تروریستی و جنایتکار داعش هم وجود دارد.
مریم رجوی از بردباری داد سخن می دهد ولی او تحمل یک انتقاد ساده را از یک عضو ویا یک جدا شده ندارد و همه را دشمن خود دانسته و مأمور قتل آنها به دستور همسرش مسعود رجوی است دستوری که خود این فرقه آن را از رسانه هایش با صدای شخص مسعود رجوی پخش کرده است. در حقیقت مریم رجوی می گوید: یا با من یا اینکه همه شما مزدور رژیم ایران هستید.
اما ما معتقدیم که آقای رجوی در سازمان مجاهدین در سال ۱۳۶۴ تحت عنوان انقلاب ایدئولوژیک یک کودتا کرد و تمام معیار ها و ارزش های اولیۀ سازمان را به نفع رهبری بلامنازع خودش تبیین نمود.
لذا ما این سازمان را بعنوان اپوزیسیون به رسمیت نمی شناسیم. و بر اساس نظر سنجی های مختلف، رهبری این سازمان از جمله مریم رجوی فاقد هر گونه حمایت در میان مردم ایران می باشد و بلکه مردم ایران از این سازمان و رهبریش بیزار هستند. این را هر ایرانی که به خارج می آید می گوید و هم چنین ما وقتی از فرقه جدا شدیم و به اینترنت و دنیای آزاد دسترسی پیدا کردیم متوجه شدیم که در نتیجۀ کارکرد های غیر انسانی آقای رجوی این سازمان هیچ پایگاهی در بین ملت ایران ندارد و همه بشدت از اعمال و اندیشه های فرقه گرایانه این سازمان متنفرند.
با تشکر و قدردانی از وقتی که در اختیار من قرار دادید. بسیار سپاسگزارم.
(پایان)
Another voice of a Free Iran’: Conference