مهدی خوشحال: هزینه ۵۰ سال جنگ

0
1014

اواخر سال ۱۳۷۰ که در آنکارا بودم و اسمم را در UN به عنوان پناهنده سیاسی نوشتم، روزی به انجمن مجاهدین مراجعه کردم و گفتم که من از این پس مجاهد خلق نیستم و نیازی به تحمل ریاضت و تکلیف از جانب من نیست. امانتی که دو سال قبل به شما دادم، به من پس بدهید. علی مسئول انجمن دستی به صورتش کشید و رو به من گفت، فرزندت گم شد، با این حال چون ما کارمان انقلاب در ایران است و UN آنکارا کار حقوق بشری می کند، می توانی به آنها مراجعه کنی تا گمشده ات را پیدا کنند. کلاه بر سر نداشتم که اگر داشتم، از سرم می افتاد. چون پس از ده سال تازه فهمیده بودم که مجاهدین جنگ اصلی شان با جمهوری اسلامی نیست، بلکه جنگ اصلی شان با نیروهای خودشان است..

هزینه ۵۰ سال جنگ

مهدی خوشحال ــ 25 فوریه 2015   سران مجاهدین اعتقاد دارند تا کنون ۵۰ سال جنگ صد برابر را در ایران به پیش برده اند. از دروغ و مبالغه که جزو آمار یومیه تبلیغات مجاهدین است بخواهیم صرفنظر کنیم، جنگ شان بزرگترین، طولانی ترین و پر هزینه ترین جنگهای داخلی ایرانیان بوده است. آنچه که بر خلاف همه مجاهدین از گفتن و دادن آمار ابا دارند، هزینه های مالی و انسانی و هزینه های دیگر این جنگ ۵۰ ساله است. گویا این جنگ طولانی و پر تلفات و پر هزینه، سود و زیان های زیادی داشته است.
جنگ ایران و عراق، با آن طول و عرضش تا هشت سال بیشتر به درازا نکشید. هزینه اش هم در هر دو طرف، از حیث انسانی و مالی مشخص است، کسی نیازی به کتمانش ندارد. جنگ آمریکا که از مالیات مردم پیش می رود، هزینه انسانی و مالی اش می بایست روزانه به اطلاع مردم برسد. هراسی از کتمان و نگفتن باقی نمی ماند. ولی چرا جنگ مجاهدین این قدر به درازا کشید و هزینه های سرسام آور جنگ هنوز در پرده ابهام و رازآلود باقی مانده است؟ در طرف ایران، آمار ۱۷ هزار را گفته اند، مجاهدین اما طی چند دهه اخیر روی ۱۲۰ هزار تن تلفات، زوم کرده اند. انگار جنگ مجاهدین علیه حکومتهای ایران را پایانی نیست.
من اساساً با جنگ و ترور امروزی که حقوق غیر نظامیان و حقوق اعضاء و دشمن و اسراء را در نظر ندارند، مخالفم. اما اگر جنگی خاصیت تدافعی داشته باشد و منابع مالی مشخص و به آراء عمومی مراجعه کند و حقوق بشر را رعایت کند و قانونمندیهای جنگ را رعایت کند و حقوق دشمن و اسراء را رعایت کند، مشکلی ندارم. با آنچه آورده شد، جنگ ۵۰ ساله مجاهدین که علیه حکومتهای شاه و جمهوری اسلامی، آغاز شد، کدام فاکتورهای فوق را رعایت کرده است؟ هیچ کدام! آنان در تمام دوران ۵۰ ساله و جنگهای صد برابر از عملیاتهای کور، انتحاری، خودسوزی، شبیخون، شبانه و بزن دررو استفاده کرده و نیک می دانیم که با داشتن ارتش شبه کلاسیک، جنگ رودررو و کلاسیک نکرده و حتی در جنگ فروغ جاویدان همه اسرای جنگی را کشته اند. آنان، در طی طول جنگ اخلاق و رسوم جنگی را رعایت نکرده و حتی اعضاء و اسرای خود را به مثابه ابزار جنگی تلقی کردند. از کودکان زیر ۱۸ سال تا پیران بالای ۶۰ سال و مجروجین و اسراء در جنگ شرکت داده شدند.
مجاهدین اگرچه پنج دهه جنگ نکردند و فقط شعارش را سر می دهند، آنان در هیچ مقطع از جنگ شان از مشروعیت و حقانیت برخوردار نبودند. آنان ابتدا از اواسط سال ۱۳۵۰ و در رقابت با چریکهای فدایی خلق که در اواخر سال ۱۳۴۹ حماسه سیاهکل را خلق کرده بودند، عملیتهای کور در راستای اعلام موجودیت و حذب نیرو و سپس به نفع حکومت عراق را آغاز کردند. همان گونه که امروز نیز شعار جنگ آزادیبخش سر می دهند، جنگ شان ملهم از جنگهای ویتنام و فلسطین بوده که هر دو، مورد تجاوز و اشغال قرار داشتند و مجاهدین نیز جهت تجربه و آموزش، به فلسطین رفت و آمد می کردند، در حالی که طی جنگ ۵۰ ساله، کشور ایران مورد تجاوز خارجی و اشغال قرار نداشت. جنگ در هیچ دوره به مثابه ابزار و تاکتیکی شمرده نشد، بلکه جنگ استراتژی و بود و نبود دستگاه خشونت طلب و بحران زی مجاهدین بود که بعداً به بازی و دکان پر سود بدل شد. اما هزینه و تلفاتش کماکان درخور توجه و اهمیت است.
طی تمامی دوران زمامداری شاه، تلفات گروههای چریکی به نوشته یرواند ابراهامیان ۳۴۱ تن گزارش شده که ۲۰% از آن تلفات، سهم مجاهدین خلق بود و طی انقلاب ایران که ۳ الی ۴ هزار تن تلفات انسانی بود، مجاهدین تلفات چندانی نداشتند اما طی سالهای ۱۳۶۰ الی ۱۳۶۷ که حداکثر جنگ مجاهدین علیه جمهوری اسلامی اتفاق افتاد، این دوره از جنگ، مجاهدین تلفات شان را ۱۲۰ هزار تن افزایش داده و تبلیغ می کنند و در مورد حکومت ایران نیز تنها در عملیات فروغ جاویدان اذعان دارند که ۵۵ هزار تن را کشته اند. با این وصف، آمار دقیق انسانی و مالی مجاهدین طی سه دهه اخیر در هاله ای از ابهام قرار دارد.
مجاهدین خلق، در عملیات جنگی فروغ جاویدان که سه روز به درازا کشید بیش از ۱۴۰۰ تن کشته، ۹۰۰ تن زخمی و بیش از ۱۰ هزار قبضه سلاح سبک و سنگین از دست دادند. مضاف بر این، حدود ۳ هزار تن از هواداران شان را در زندانهای جمهوری اسلامی از دست دادند. در حالی که اگر جنگ انسانی و مردمی و ملی و تاکتیکی می بود و از فرماندهی برخوردار می بود، در پایان جنگ ایران و عراق، مجاهدین نیز می بایست به طور تاکتیکی عقب نشینی می کردند تا حداقل هزاران تن تلفات نیرویی و میلیادرها دلار هزینه می کردند. ولی آنان از ابتدای جنگ و قبل از پیروزی، روی تلفات و هزینه های جنگ به نفع خود حساب باز کرده بودند. هزینه های بی حساب و کتابی که در بالا، سود و در پایین، زیان فراوانی به جای گذاشته است، اگرچه همه هزینه ها، هزینه های انسانی و مالی نیست.
در آبانماه امسال، مسعود رجوی به صحنه آمد و با صدور حکم اعدام مخالفین برای اولین بار پرداخت کرد. او قبلاً پرداختهایش از نوع ازدواج و حفظ موقعیت خود بوده است که پرداختش را برای سرعت و سلامت انقلاب لازم می دانست. او این خط را به نیروهای جنگ سیاسی و همه اعضای شورا و مجاهدین شرمنده و ناراضی، صادر کرد، اما او از این پرداخت، هیچ هدف و مشکلی نداشت الا مشکل شخص خودش که طی یک دهه اخیر، مخالفین و منتقدین با تبلیغات گسترده شان غیبت صغرای او را به غیبت کبرا بدل کرده اند. مسعود رجوی، طی ۵۰ سال جنگ صد برابرش هرگز حرفی و عملی خارج از منافع شخصی خود نگفته و نکرده است.
بعد از این نوبت به مریم قجر و دیگر سران مجاهدین فرا رسید و آنان با افشاگری علیه اعضای شورای مستعفی، بخشی از هزینه های مالی مجاهدین را برملا کرده اند. این نیز یک انحراف و فریب در ارتباط با مسایل مالی است.
در امتداد خط رهبری، محمد اقبال، برای پوشاندن حیف و میل ها طی مقاله ای به نام “از این مرده به آن مرده فرجی است” می آورد، مجاهدین هر چی دارند با هم می خورند! باورش برای خود محمد اقبال هم سخت است.
مجاهدین از سالها قبل، زن، قدرت، پول، پشت جبهه و فرار داشتند که جملگی اول از همه به مسعود رجوی، دوم به مریم قجر و سوم به ابریشم چی و بعداً به اقبال ها رسید. کسانی را می شناسم تا سه بار زن گرفتند. کدام نیروی پایین به ویژه اسرای جنگی، از مواهب فوق و امتیازات جامعه بی طبقه توحیدی، برخوردار شدند؟ در پایین هر چی بود، مرگ و زندان و شکنجه و داغ و درفش روانی و تنهایی و افسردگی و سندسازی و خودزنی و فرار از بند و زنجیر و خاکریز و سراج بود. با هم خوردن محمد اقبال در مجاهدین، مرغ پخته را به گریه وا می دارد.
من خودم بزرگترین خوردنی که از قبل مجاهدین خوردم، احتمالاً سال ۱۳۶۹ بود که دندانم درد می کرد، النهایه همراه با دکتر قرارگاه نزد دکتر دندانپزشک در بغداد رفتیم. سه عدد دندان برایم ساخته شد که به قول مسعود رجوی، بهتر بخورم. بعد که به قرارگاه آمدیم، دکتر رو به من و با تحقیر گفت، ۱۶۰ دینار هزینه دندانت شده است. یک هفته تمام فکر و ذکر کردم و دیدم که لقمه بزرگی بر دهان گذاشته ام، بعد از یک هفته دندان را به بیرون پرت کردم.
اما آنچه که در بیرون از مناسبات مجاهدین، نخوردم و پس دادم شایان توجه و جای بسی عبرت است. اواخر سال ۱۳۷۰ که در آنکارا بودم و اسمم را در UN به عنوان پناهنده سیاسی نوشتم، روزی به انجمن مجاهدین مراجعه کردم و گفتم که من از این پس مجاهد خلق نیستم و نیازی به تحمل ریاضت و تکلیف از جانب من نیست. امانتی که دو سال قبل به شما دادم، به من پس بدهید. علی مسئول انجمن دستی به صورتش کشید و رو به من گفت، فرزندت گم شد، با این حال چون ما کارمان انقلاب در ایران است و UN آنکارا کار حقوق بشری می کند، می توانی به آنها مراجعه کنی تا گمشده ات را پیدا کنند.
کلاه بر سر نداشتم که اگر داشتم، از سرم می افتاد. چون پس از ده سال تازه فهمیده بودم که مجاهدین جنگ اصلی شان با جمهوری اسلامی نیست، بلکه جنگ اصلی شان با نیروهای خودشان است. جمهوری اسلامی بهانه و توجیهی برای کسب مال و منال و زن و سود و سرمایه و لذت از فقر و بدبختی و تحقیر دیگران بوده که با تبلیغ جنگ علیه جمهوری اسلامی، خاک در چشم اربابان و رعایای خود می ریختند.
با وجود این که در UN آنکارا قبول شده و باید به کانادا می رفتم، ولی با ۳۰۰۰ دلاری که از خانواده قرض گرفتم، عازم اروپا شدم تا هیچ گروگانی در دست مجاهدین باقی نگذارم. با این وصف و با اقداماتی که در راستای آزادی گروگانها در آلمان و عراق، انجام دادم، تنها هزینه های مالی اقداماتم در آلمان و عراق و چاپ کتابها در این رابطه، به دهها هزار دلار بالغ است. ناگفته نماند، طی همین مدت، افرادی که در ایران به من کمک مالی می کردند، مجدداً همه شان تقاضای بازپرداخت کمکهای مالی شان را داشتند. آنان کمکهای مالی که به من کرده و همه را به مجاهدین داده بودم، مشروط به مبارزه و پیروزی می دانستند، حال که مبارزه شکست خورده و به انحراف کشیده شده بود، جمله طلبکاران به جای بانی و خورنده اصلی، یقه مرا جهت بازپرداخت کمکهای شان دارند و ول نمی کنند. با این حساب، مجاهدین خلق طی سالیانی که بی مزد و پاداش من و خانواده ام را در حد مادون برده داری استثمار کردند و اسمش را مبارزه گذاشته اند، تنها طی سالیانی که بیرون از مناسبات شان بودم، دهها و صدها هزار دلار خسارت مالی به من روا داشتند و اسم این کار را جنگ صد برابر علیه جمهوری اسلامی گذاشته اند!
جنگ مجاهدین علیه منافع ملی و مردم و نیروهای خودش را که به نام جمهوری اسلامی تبلیغ می کنند را پایانی نیست. چرا که این جنگ برای کسانی سود و برای کسانی که قصد رقابت و تصرف قدرت سیاسی و جایگاه رجوی را دارند، زیان دارد. اگرچه جنگ تنها یک طرف ندارد بلکه دو طرف دارد و نیروی مقابل و قوی تر، با سختگیری در بالا و سهلگیری در پایین، به جد می توانست عمر و هزینه جنگ را کاهش دهد و جنگ صد برابر را از کسب و کار و رونق بیاندازد.
آنچه که هزینه جنگ ۵۰ ساله مجاهدین را برشمردم، منظورم به تلفات هنگفت انسانی و مالی نیست بلکه جنگ صد برابر مجاهدین در عرصه سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و نظامی، زیانهای فراوانی به بار آورده است. جنگ و سیاست را به لوث کشانده و اعتماد و آرمان و مبارزات مردم را زیر علامت سئوال برده و با آنچه که در داخل مناسباتش با نیروهای خود کرده، اخلاق و نرم و عرف جامعه را به سخره گرفته و سدی در راه مبارزات مردم ایران شده است.
مبارزه و جنگ اگر کشتن و کشته شدن و زندان و اسارت و تبعید و ویرانی جامعه و حرث و نسل باشد که باید اعتراف کرد، صدام حسین به جای جنگ صد برابر دویست برابر کرده است.
مسعود رجوی طی ۵۰ سال جنگ صد برابرش، مانند یک Schwarzes Loch در روی کره زمین عمل کرده و انبوه امکانات مردم ایران و عراق و جهان و نیروهای خودش را که بعضاً بیشتر از حکومت ایران بوده را طی سی سال اخیر به نفع شخصی اش هرز داده و خورده است.
“پایان”

منبع : ایران قانوس

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید