محمد رضا روحانی: آی دزد، آی دزد -۴، فایده فراخوان بی امضاء

0
1788

جهان تطبیق دهد. بنابر این به اتکاء امکانات مادی عظیمی که دارد سعی می‌کند صدا خفه کن ها را به هر قیمتی به کار گیرد تا منتقدان خود را جلاد، خودفروش، تواب، خائن، شکنجه‌گر، ناسپاس، نمک‌نشناس، فرومایه و صدها صفت زشت دیگر که لایق خودش و چاپلوسان درگاهش است بخواند…
آی دزد، آی دزد -۴، فایده فراخوان بی امضاء

لینک به قسمت اول
لینک به قسمت دوم
لینک به قسمت سوم

دکتر محمد رضا روحانی ــ 18 فوریه 2015    دیدیم که فراخوان کمیسیون ضد امنیت و تروریزم شورا امضایی ندارد. همه چیزش درهم و برهم است. آش شور مجاهدین را با حلوای شیرین شورا به هم آمیخته و بی امضاست و تق و لق. من از دوستی که سال‌ها روابط نزدکی با رهبر عقیدتی داشت علت را پرسیدم. بدانم این آش شله قلمکارو بی سرو ته چه فایده‌ای دارد. دوست کارآزموده من ، مرا به مطالعه اطلاعیه‌های کمیسیون‌های شورا ارجاع داد. علت را پرسیدم. اصرار داشت که دلیل آن دستوری است که «اف» داده است تا جلوی «ف» مانع بتراشد. (می دانیم که «اف» نزد آنان فرمانده است و ف فردیت.)

در اطلاعیه ها، مجاهدین امضا ندارند و غیرمجاهدین امضا می‌کنند. می گفت این کار چندین فایده دارد. اول آن که اگر استعفا بدهند و بروند آنان می‌توانند فورا کاغذی رو کنند که خائن بود و از مسئولیت کمیسیون شورا وعضویت مجاهدین بریده بود. دوم آن که فقدان امضاء و عدم شفافیت فرار از انواع مسئولیت‌ها را آسان می‌کند. صاف و پوست کنده یکی از بین فوت‌شدگان را به عنوان مسئول معرفی می‌کنند و مردگان قابل معرفی به مقامات رسمی نیستند. تنها خداست که می‌تواند مردگان را مورد داوری قرار دهد. کنجکاو شدم به سوابق اطلاعیه‌ها مراجعه کردم. دیدم که دوستم نظرش یا تحلیلی را عنوان نکرد بلکه این خبری است مطالعه شده و دقیق. مثلا کمیسیون ورزش یا مذاهب امضا‌کننده دارند و بقیه که از مجاهدین هستند امضایی ندارند. از جمله ردیه‌نویس‌هایی که عضو سازمان هستند زیر سپر اسامی مستعار قائم هستند. اشخاص خوش نامی که برای زهر چشم‌گرفتن در نظر می‌گیرند و جلو می‌فرستند خیلی «خودی نیستند، نخودی و بیخودی» تشریف دارند. عکس، تفضیلات آرتیستی و امضا هم دارند. خودی‌ها مستور و مستوره‌اند، زیرزمینی و مخفی.

صدا خفه کن

این نوع پنهان‌کاری‌ جیمزباندی، گردوخاک کردن، بلوف زدن ، کار کارشناسی است هزار چهره و صد رنگ. آن «اف» که در خلوت از گنجینه ادب خود پرده بر‌می‌داشت و به امر رهبر عقیدتی‌اش به شاملو می‌تاخت و ناسزا می‌گفت خود «بدتر از پاسدار» است. برای آن که پاسدار رژیم معمولاً نمی فهمد. راستی در قرآن نخوانده است که «هل یستوی‌الذین یعلمون والذین لایعلمون» آیا آنان که می دانند و آنان که نمی دانند برابرند؟‌

آن صدا خفه کنی که نوچه‌اش را کیش می‌داد تا صدای جاودانه مرضیه را خاموش کند همانی است که بر گور مرضیه و در برابر دوربین ها اشک می‌ریخت و آه می‌کشید و در مجلس بزرگداشت شاعر شاعران شاملو خود را صاحب عزا جا می‌زد.

پوست خربزه

دوست من صدا خفه کن را مبتکر فراخوان بی‌امضای اخیر می‌دانست. او باور داشت باید یک اصطلاح فرانسوی در این مورد صادق باشد که «وقتی گربه نیست موش‌ها می‌رقصند». این پوست خربزه کینه ورزی رهبر عقیدتی را اقناع می‌کند. موجبات شادی او را فراهم می‌آورد. در عین حال لغزاننده و هدیه مسمومی است. آب زیر دیوار رهبر عقیدتی می‌بندد. طبل رسوایی او را بیشتر به صدا در می‌آورد. به هواداران پیام می‌دهد که رهبر با چماق «کمک»‌های ماهانه راه هرگونه دگرگونی را می‌بندد. جامعه مدنی را به اطاعت محض از «رهبری عقیدتی» مجبور می‌کند.

به این ترتیب کی بود کی بود من نبودم. مسئول کسی است که حق سؤال کردن را مرادف خیانت قرار داد و مصوبه اخیر شورا اجرای اوامر اوست و برای قطع و ریشه کن کردن هر نوع اندیشه انتقادی در محدوده شورا و سازمان مجاهدین .

بایگانی راکد

به همت آقای همنشین بهار خواندیم و شنیدیم که رهبر عقیدتی می‌گوید زندان لیبرتی رزمگاه است و باید آن‌جا بمانید. اما از پیاده کردن پیام او مخالفت به عمل آوردند. نه خودشان از این نظر دفاع کردند و نه بسیجی‌های قلمکش آن‌ها به خط شدند. تو گویی که رستم ز مادر نزاد . برای رهبر بهانه آوردند که این مصرف درونی دارد، در بیرون بین خانواده‌ها و لابی خارجی دافعه ایجاد می‌کند، به آمریکایی‌ها بهانه می‌دهد، کمیسیاریا را می‌شوراند، چند صد نفری که بعد از سخنرانی عاشورا به آلبانی رفته‌اند را متهم به خیانت می‌کند، نشان می‌دهد که آنان علناً جلوی رهبر عقیدتی قد علم می‌کنند و و و

به این ترتیب رهبر را بی سرو‌صدا سنگ روی یخ کردند و پیام عاشوراگونه مقام رهبری عقیدتی را سپردند به بایگانی راکد بدون آن که آب از آب تکان بخورد. خلاصه آن که سر رهبری بی کلاه خواهد شد. با این که موضوع اصلی این نوشته پرداختن به «سخاوت»‌رهبری عقیدتی است در اداره «پول خون» اجازه می‌خواهم در برابر اخبار و تحلیل دوستم به بیان آرزوی خود بپردازم و بعد به سراغ کمک‌ها و مراحم رهبری برویم.

منجلاب خودساخته

می‌دانیم که رهبر عقیدتی از روبرو شدن با واقعیت ها وحشت دارد. او نمی خواهد بپذیرد که جهان عوض شده و بایدخود را با جهان تطبیق دهد. بنابر این به اتکاء امکانات مادی عظیمی که دارد سعی می‌کند صدا خفه کن ها را به هر قیمتی به کار گیرد تا منتقدان خود را جلاد، خودفروش، تواب، خائن، شکنجه‌گر، ناسپاس، نمک‌نشناس، فرومایه و صدها صفت زشت دیگر که لایق خودش و چاپلوسان درگاهش است بخواند. ششصد روز اس تکه بیش از ششصد را سر کار گذارد، که در این باب بگویند، بنویسند، بخوانند، تولید، پخش و نشر کنند و هر روز بیشتر از روز پیش در منجلاب خود‌ساخته‌اش فرو می‌رود. سرنوشت او رقت انگیز شده است. اگر فحاشی‌های او از قدر و مقام شاملو و مرضیه کاست به دیگران هم لطمه می‌زند.

پرده دروغین وحدت

سی و شش سال پیش، دوست گرامی، روشنفکر دلیر و مهین‌دوست دکتر کریم قصیم، وقتی رجوی‌ها برای دیدار «امام» سر و دست می‌شکستند چراغی برافروخت که من امروز آن را فرا راه رهبر عقیدتی قرار می‌دهم تا بخواند و بفهمد «اپوزیسیونی که در درون خود قادر به بررسی آزادانه و بی واهمه نقائص نظری موجود باشد به مراتب در مقابل تمهید‌ها و کوشش‌های تفرقه‌افکنانه دشمن مصون تر است تا اپوزیسیونی که از بیم این یا آن واکنش احساسی یا رودربایستی سیاسی بر همه چاله چوله‌های فکری – برنامه‌ای خود پرده دروغین وحدت بکشد و به چشم خود بیهوده خاک بپاشد…»

http://www.pezhvakeiran.com/maghaleh-64277.html

می‌دانم که به پند کسی گوش فرا نمی‌دهد ولی ما باید به وظیفه و آرزوی روشنگری خود وفادار بمانیم. حالا می‌توان به سراغ بخشش‌های حاتم طائی عصر ا زمحل «پول خون» برویم.
ادامه دارد.
محمدرضا روحانی ۲۸ بهمن ۱۳۹۳
منبع : سایت پژواک ایران

تروریست ها شورای ملی مقاومت رجویاعضای ” شورای ملی مقاومت ” بدانند که چه نانی می خورند؟

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید