صدام حسین یکی از آنها بود. با خشونت زاده شد. با خشونت رشد کرد. با خشونت به قدرت رسید. با خشونت با همه مردم عراق و همسایگانش برخورد کرد. آرزو و رویایش، از طریق خشونت بر کل جهان چیره گردد که النهایه در سال ۲۰۰۳ توسط خشونت از اریکه قدرت به پایین کشیده شد و در سال ۲۰۰۶ توسط خشونت یا همان طناب دار، کارنامه سراسر سیاهش به پایان رسید.
طناب ۷ میلیون دلاری
ایران فانوس ــ 13 فوریه 2015 تنها یادگاری که از صدام حسین جهت عبرت باقیمانده، چند متر طناب است که گویا اخیراً آن را نیز به حراج گذاشته اند که به احتمال زیاد طناب دار صدام حسین، به قیمت گزاف به دست دشمنانش بیافتد تا سمبل پیروزی کشوری و قدرتی محسوب شود.
ال. ران هابارد، در کتاب معروف خود ساینتولوژی(بنیادهای فکر) صفحه ۱۲۵، بخش عمل کردن و اثرگذاشتن، چنین می آورد،
“…جنایتکاران و یا دیوانگان افرادی هستند که دیوانه وار در تلاش برای آفرینش یک اثر هستند، مدت ها بعد از اینکه متوجه ناتوانی خود در آن آفرینش می شوند، سپس آنها نمی توانند اثرات شرافتمندانه خلق کنند، فقط اثرات خشونت آمیز را می توانند خلق کنند، آنها همچنین نمی توانند کار کنند”.
صدام حسین یکی از آنها بود. با خشونت زاده شد. با خشونت رشد کرد. با خشونت به قدرت رسید. با خشونت با همه مردم عراق و همسایگانش برخورد کرد. آرزو و رویایش، از طریق خشونت بر کل جهان چیره گردد که النهایه در سال ۲۰۰۳ توسط خشونت از اریکه قدرت به پایین کشیده شد و در سال ۲۰۰۶ توسط خشونت یا همان طناب دار، کارنامه سراسر سیاهش به پایان رسید.
اما آنچه که از او بر جای ماند، گو این که درس عبرتی برای وفاداران و شاگردانش چون داعش و مجاهد خلق و دیگران، نشد. چون اگر می شد، ظهور و سقوط صدام حسین، می توانست تجربه و عبرت خوبی به ویژه برای وارثانش، باشد.
اعمال و رفتار خشونت آمیز داعش، گواه این ادعاست که آنان نیز چیزی بیشتر از صدام حسین در چنته ندارند. ظهورشان، از خشونت بوده و هدفشان خشونت بوده و سقوط شان نیز النهایه توسط خشونت خواهد بود.
گروه مشابه دیگر ظاهراً اما ایرانی و با سابقه طولانی تر از صدام حسین و البغدادی، سرنوشت بهتری از دو نامبرده فوق ندارند. آنان نیز از خشونت زاده شدند. با خشونت کور جان گرفتند و النهایه در مقابل خشونت، بازی را باختند اگرچه معتقدند، در انتهای بازی، توسط یک خشونت مقدس و جمعی، کارنامه شان بسته خواهد شد.
ارثیه صدام حسین تنها ارزش قدرت ندارد، بلکه ارزش مالی هم دارد. هفت میلیون دلار. صدام حسین، در عصر خود تنها با یک فکر جاه طلبانه کار نمی کرد، بلکه ثروت کشور کوچک عراق هم نقش داشت تا او به ماجراجویی های جنگ طلبانه اش، جامعه عمل بپوشاند. اینچنین بود که بسیاری از اربابان و رعایای جنگ از ریز تا درشت گرداگردش حلقه زده و به غلام حلقه به گوشش بدل شدند.
مسعود رجوی که طی یک دهه از صدام حسین کمکهای مالی و غیره دریافت می کرد و به ابزار قدرتش بدل می کرد، در یکی از سخنرانی هایش فرقه حسن صباح را مثال آورد که بقاء و استمرار جنگ شان از پول بوده است. این را غیر مستقیم به خودش تعمیم می داد. البته با این تفاوت که فرقه حسن صباح، از فروش دارو و فرقه رجوی از فروش اطلاعات و خون، به نان و نوا رسیدند.
وقتی هم که جنگ مابین ایران و عراق تمام شد، صدام حسین اطلاعات دروغ و مبالغه آمیز مسعود رجوی در عرصه نظامی و پرسنلی و عملیات فروغ جاویدان را بهانه قرار داد و به نگهبانانش متذکر شد که از این پس مسعود رجوی را برای دادن اطلاعات دروغ و گرفتن پول، به کاخ دجله راه ندهید. اما مسعود رجوی در این رابطه دستش چندان خالی نبود. او فی الفور مریم قجر را جهت خواباندن خشم و غضب ارباب و گرفتن مستمری مجدد به کاخ دجله فرستاد که مورد استقبال صدام حسین قرار گرفت با این شرط که مریم قجر در آینده رییس جمهور ایران باشد تا صدام حسین با داشتن متحدی ضعیف و سرسپرده در تهران، خیالش از این بابت راحت و راحت تر به ممالک عربی بپردازد. اینچنین بود که مریم قجر نیز حدود یک دهه در خدمت کاخ دجله بود و از حیث سیاسی و مالی، شریک مسعود رجوی محسوب می شد.
این که اخیراً زوج حاضر و غایب، ناچار شدند مسایل مالی اعضای شورا را افشا کنند، آنان دقیقاً به ازای پول های دریافتی نزد افسران عراقی، امضاء و تعهدات گوناگون داده اند. بیهوده نبود که مسعود رجوی قبل از کار و جان اعضاء، برای پولهای طیب و طاهر ارزش فراوان قائل بود. او از نوشیدن یک نوشابه توسط رزمنده ای در گرمای ۵۰ درجه، به جوش می آمد و صدایش را بلند می کرد و یا با ساختن و طبابت دندان اعضاء، فریاد برآورد که ما دندانهای اینها را ساختیم تا بیشتر بخورند. او در اصل، به گوسفندانی نیاز داشت که آب و علف نخورند، چون که نوشیدن و خوردن، خوردن حق رهبری و انقلاب شمرده می شد، نوشیدن و خوردن، گوسفندان را لاغر و فاسد و طلبکار می کرد، بلکه گوسفندان می بایست در ماکزیموم نمودار در حد ده به توان بیست و هفت، پوست و پشم و گوشت تحویل قصاب بدهند.
درنتیجه، ما، فارغان و منتقدین خشونت و طناب دار هستیم. ما نه در فکر و نه در عمل، موافق خشونت و طناب نیستیم. ما اعتقاد داریم که طناب در اصل برای بستن و رام کردن چهارپایان بوده و مجد و عظمت انسان، سنخیتی با طناب آن هم بر گردنش، ندارد. اما آنان که طناب می بافند و به آن اصرار می ورزند و آرزو دارند که روزی آن را به گردن مخالفینش بیاندازند، بهتر است قدری حکم تاریخ و قانون طبیعت و آنچه برای صدام حسین اتفاق افتاد را مجدداً بیاندیشند و برای یک بار تاملی دیگر بکنند.
کانون سیاسی ـ فرهنگی ایران فانوس
بن بست کامل سیاسی ، استراتژیک حاصل رهبری فرقه ای مسعود رجوی
(مسعود رجوی و مهدی ابریشمچی در خدمت استخبارات صدام حسین)
طناب دار ولینعمت سابق رجوی به حراج گذاشته شد – صلاح لیبرتی نشینان دریافت سلاح نیست!