حنیف حیدرنژاد : مرگ افراد سازمان مجاهدین در عراق و لیبرتی؛ ابهامات و پرسش ها

0
1008

سوال اینجاست: چرا تا زمانی که افراد این سازمان در عراق و آلبانی هنوز نمرده و زنده هستند خانم رجوی و سازمان ایشان به درخواست های خانواده های آنان برای ارتباط با عزیزانشان پاسخ نمی دهد

مرگ افراد سازمان مجاهدین در عراق و لیبرتی؛ ابهامات و پرسش ها
حنیف حیدر نژاد ـ   06.02.2015   سازمان مجاهدین خلق اخیرا در ارتباط با درگذشت دو تن از افراد این سازمان در آلبانی و در عراق نکاتی را مطرح کرده که سوال برانگیز است. اطلاعیه های منتشر شده بسیارکلی و فاقد جزئیات بوده و در زمینه ی ادعاهای مطرح شده ی مورد نظر در این نوشته سند و مدرکی ارائه نشده است.
در مطلب منتشر شده در مورد اصغر شریفی آمده است “اصغر شریفی که در حمله موشکی ۲۵ خرداد ۱۳۹۲ از ناحیه سر و صورت و گردن مورد اصابت واقع و به ‌شدت مجروح شده بود، از ۲۵ روز قبل از شهادت، در حالت کما به‌سر می‌برد. هم‌چنان که در اطلاعیه شماره ۳ دبیرخانه شورای ملی مقاومت درباره حمله موشکی در ۲۵خرداد ۹۲ آمده است، اصغر پس از جراحت شدید از لیبرتی به بیمارستان یرموک بغداد منتقل شد اما به گفته پزشکان عراقی بیرون آوردن ترکشها از جمجمه، امکانپذیر نبود. او به همین خاطر با سر دردهای شدید و مستمر مواجه بود و سرانجام با یک ماه تأخیر با تلاشهای بسیار به آلبانی منتقل گردید و تحت درمان قرار گرفت.”
سوال: منظور از اینکه اصغر «سرانجام با یک ماه تاخیر با تلاش های بسیار به آلبانی منتقل شد» دقیقا چه می باشد؟ «یک ماه تاخیر» برای انتقال از عراق به آلمانی به چه دلیل؟ چه کسی یا چه نهادی مسئول این تاخیر بوده است؟ اسناد و مدارک در مورد این ادعا کجا است؟
در مطلب منتشر شده در مورد علی سالاری نیز آمده است “صبح امروز چهارشنبه ۱۵ بهمن ۹۳، مجاهد خلق علی سالاری در اثر ابتلا به سرطان و نداشتن دسترسی آزادانه به معالجه و درمان در لیبرتی جان باخت. نماینده مجاهدان لیبرتی از یک ماه پیش مستمراً خواهان انتقال بیمار به خارج از عراق بود. مشاور حقوقی لیبرتی نیز بار دیگر در ۱۴ بهمن که حال بیمار رو به وخامت گذاشت خواستار تسریع در انتقال او برای معالجه شده بود.” در جای دیگر نیز آمده است “صلیب‌ سرخ، سرویس‌های آمریکایی، مأموران عراقی و یونامی بارها در دیدارهای خصوصی و انفرادی با این مجاهد خلق از او خواسته بودند که از صفوف نبرد در ارتش آزادیبخش دست کشیده و به نزد زن و فرزند خود در ایران برود. اما او پیوسته بر انتخاب آگاهانه و همیشگی خود برای آزادی میهن و مردمش در صفوف ارتش آزادی‌بخش، پای فشرده و به‌دعوتهای تسلیم و ندامت قاطعانه دست رد زد.”
سوال ۱٫ آنگونه که در اطلاعیه آمده از یک ماه قبل از فوت آقای سالاری برای «انتقال بیمار به خارج از عراق» اقدام شده بوده است. از کدام ارگان درخواست شده بوده است؟ اسناد و مدارک آن کجاست. به درخواست ارائه شده چه کسی پاسخ داد و پاسخ داده شده چه بوده است. اگر هم پاسخی داده نشده چرا در این اطلاعیه به جزئیات اشاره نمی شود؟
باید توجه داشت که موضوعِ جان انسان ها مطرح است و هر نوع کوتاهی، سهل انگاری و تعمد در به عقب انداختن رسیدگی های درمانی به آن افراد می تواند قانونا مورد پیگرد قرار بگیرد. اگر سازمان مجاهدین در ادعاهای خود جدی است باید اسناد و مدارک در این مورد را برای اطلاع افکار عمومی منتشر کند. اطلاع این موضوع به افکار عمومی و نیز پیگیری های قانونی مانع از آن خواهد شد تا افراد دیگری در آینده به همان دلایل قبلی کشته شوند. مراجعه به افکار عمومی و مراجع قضائی مانع می شود تا در آینده آن نهادها باز هم در انجام وظایفشان کوتاهی کرده یا عمدا مانع تراشی کنند. عدم انتشار اسناد مرتبط در مورد ادعاهای سازمان مجاهدین اما، تنها این شک را تقویت می کند که این سازمان فریبکاری می کند. یک فریبکاری و کار تبلیغی کثیف بر روی خون و جسد انسانهائی که اینک دیگر زنده نیستند و مرده اند.
سوال ۲٫ این یک اتهام بسیار جدی است که دو سازمان بین المللی، یعنی صلیب سرخ جهانی و کمیساریای عالی پناهندگی سازمان ملل متحد و نیز نمایندگان رسمی دولت ایالات متحده آمریکا از آقای سالاری در گفتگو های خصوصی از او خواسته باشند که «از صفوف نبرد در ارتش آزادیبخش دست کشیده و به نزد زن و فرزند خود در ایران برود». تصور اینکه این ادعای سازمان مجاهدین درست است، بسیار سخت است. این سازمان هیچ مدرک و سندی در این مورد ارائه نمی دهد. آیا از سوی آقای سالاری در همان زمان و یا از سوی سازمان مجاهدین خلق بر علیه این رفتار خارج از عرف از سوی نهادهای فوق اعتراضی شده است؟ اگر آری، اسناد آن کجاست و نتیجه اش چه بوده است. اگر نه، چرا بر علیه آن اعتراضی نشده است و از کجا می توان ادعاهای سازمان مجاهدین را پذیرفت؟
سوال ۳٫ آیا درخواست سازمان صلیب سرخ جهانی و کمیساریای عالی پناهندگای سازمان ملل متحد و نیز نمایندگان رسمی دولت ایالات متحده آمریکا برای خارج شدن از صفوف ارتش آزادیبخش و بازگشت به ایران و نزد خانواده، تنها به مورد آقای سالاری محدود می شود یا در مورد افراد دیگری هم تکرار شده است؟ اگر در مورد افراد دیگری هم تکرار شده باشد، نشان از یک اقدام سیستماتیک می باشد که اتهام مطرح شده از سوی سازمان مجاهدین بر علیه آن نهاد ها را بسیار سنگین تر می کند. در این حال باز این سوال مطرح خواهد شد که در صورتی که موارد دیگری هم بوده است، آیا سازمان مجاهدین رسما به آن اعتراض کرده است. اگر آری نتیجه آن چه بوده است؟ پاسخ داده شده از سوی آن نهادها چه بوده است و اسناد و مدارک مرتبط با این موضوع کجاست و چرا انتشار نیافته است؟ اگر اسناد و مدارکی وجود ندارد از کجا می توان ادعاهای سازمان مجاهدین را پذیرفت؟
در اطلاعیه های مربوط به علی سالاری و اصغر شریفی به نقل از مریم رجوی به خانواده های آنها و مردم بندرعباس و قم تسلیت گفته شده است.
سوال اینجاست: چرا تا زمانی که افراد این سازمان در عراق و آلبانی هنوز نمرده و زنده هستند خانم رجوی و سازمان ایشان به درخواست های خانواده های آنان برای ارتباط با عزیزانشان پاسخ نمی دهد، اما همینکه این افراد بعد از دوره های طولانیِ درد و رنج فوت می کنند خانواده های آنها و همشهریان شان عزیز و محترم می شوند؟
به نظر می رسد اقدام اخیر سازمان مجاهدین در نوشتن چند خط در اطلاعیه های فوق مبنی بر اینکه ما برای سلامتی و خروج بیماران اقدام کرده بودیم، ولی دیگران مانع تراشی کردند، واکنشی می باشد به تلاش های منتقدین و مخالفین و جداشدگان از سازمان مجاهدین و شورای مل مقاومت و نیز عکس العملی نسبت به فعالیت های «کمپین برای انتقال فوری ساکنان لیبرتی به کشور ثالث» که همگی بر نقش رهبری مجاهدین در نگه داشتن عمدی نیروهای سازمان مجاهدین در عراق و تعلل در انتقال آنها به کشورهای ثالث تاکید کرده و به آن معترض می باشند.
اگر رهبری سازمان مجاهدین در ادعاهای خود مبنی بر مقصر بودن صلیب سرخ جهانی، کمیساریای عالی پناهندگان و … صادق است باید تمام اسناد و مدارکی که در این زمینه دارد را منتشر و در اختیار افکار عمومی قرار دهد.
سازمان مجاهدین باید ارتباط خانواده ها و بستگان مجاهدین ساکن در کمپ لیبرتی در عراق و پایگاه های این سازمان در آلبانی را برقرار کرده و مانعی بر سر راه این ارتباط ایجاد نکند. مانع تراشی ها و ممنوعیت های ایجاد شده از سوی سازمان مجاهدین در این مسیر این شک را تقویت می کند که رهبری این سازمان در ادعاهای خود صادق نبوده و -بخشی- از افراد این سازمان در عراق و آلبانی نه با میل خود، بلکه به اجبار یا تحت فشار در آن سازمان نگه داشته شده اند. اگر چنین باشد، مسئولیت کشته شدن و مرگ این افراد در درجه اول با رهبری سازمان مجاهدین می باشد و تلاش این رهبری برای انداختن مسئولیت کشته شدن یا مرگ این افراد به دوش دیگران، تنها یک فریبکاری آشکار و فرار از قبول مسئولیت می باشد.
حنیف حیدرنژاد
۱۶ بهمن ۱۳۹۳/ ۵ فوریه ۲۰۱۵
http://www.hanifhidarnejad.com

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید