فرامرز دادرس، کارشناس اطلاعاتی، صفحه فیسبوک، ششم دسامبر ۲۰۱۷:… این ساده لوحی است اگر فکر کنیم رودلف جولیانی، شهردار پیشین نیویورک، و مایکل موکاسی، دادستان کل پیشین آمریکا، بدون مشورت و قول وقرار های پنهانی با فرقه مجاهدین، وکالت رضا ضراب را به عهده گرفته باشند. ارتباط رضا ضراب و بابک زنجانی ، خانواده اردوغان، دولت ایران، سپاه و …
ماجرای رضا ضراب و سکوت مشکوک فرقه مجاهدین
این ساده لوحی است اگر فکر کنیم رودلف جولیانی، شهردار پیشین نیویورک، و مایکل موکاسی، دادستان کل پیشین آمریکا، بدون مشورت و قول وقرار های پنهانی با فرقه مجاهدین، وکالت رضا ضراب را به عهده گرفته باشند.
ارتباط رضا ضراب و بابک زنجانی ، خانواده اردوغان، دولت ایران، سپاه و … چیزی نبود که از چشمان تیز بین لابی ها سرشناس فرقه مجاهدین دور بماند.
هر یک از ما در خارج اگر یک دوست خارجی داشته باشیم که بخواهد یک قالیچه کوچک ایرانی، یک کیلو پسته یا خاویار بخرد حتماً با ما مشورت می کند.
چگونه می توانیم تصور کنیم که رضا ضراب میان همه وکلای زبر دست آمریکایی فقط این دو نفر لابی فرقه را یافته است؟
آیا این وکلا را فرقه به رضا ضراب معرفی کرده است؟ بنابراین، سؤالی پیش می آید؛ چه رابطه ای از قبل میان ضراب و فرقه وجود داشته است؟
فرقه که معمولاً از کاهی کوهی می سازد، مدرک سازی و پرونده سازی می کند، چگونه است که در مورد این پرونده سکوت کرده و صدایش در نمی آید؟
معمولاً تیم وکلا در این قبیل پرونده های حساس برای پیروز شدن در دادگاه از یک سو نیاز به گرد آوری اسناد و مدارک و از سوی دیگر نیاز به از بین بردن رد پای های جرم دارند. مسئله حق الوکاله چند میلیون دلاری در کار است.
در این موارد وکلا با شرکت های کارآگاهی خصوصی، کارآگاهان و پلیس های شاغل و بازنشسته و گاهی ماًمورین اطلاعاتی شاغل و سابق در ارتباط هستند و خدماتی را در ازای پول سفارش می دهند.
در مورد رضا ضراب، استفاده از عواملی که در بالا اشاره کردم کارساز نبود و نمی توانست منافع وکلا و در نتیجه مشتری آنان یعنی رضا ضراب را در دادگاه حفظ کند.
بهترین عوامل همکاری با تیم وکلای رضا ضراب باید ایرانی باشند و به روابط و خلافکاری های درون سیستم حکومت ایران آگاه باشند. آشنایی دیرینه و ارتباط نزدیک وکلاء با رهبران فرقه در این مورد می تواند خواسته آنان را برآورده کند.
در مورد این قبیل پرونده ها بطور کلی، وکلا به دو چیز نیاز دارند:
۱- بدست آوردن، ساختن و حتی جعل اسناد، مدارک و شواهدی برای تبرئه موکل خود در دادگاه .
۲- از بین بردن اسناد، مدارک و شواهدی که می تواند موجب محکومیت موکلشان در دادگاه شود.
به نظر شما چه کسانی می توانند در این راه مثمر ثمر واقع شوند؟
———————-
رودلف جولیانی و مایکل موکاسی، دو لابیگر پرنفوذ وکیل رضا ضراب میشوند
Iraq: Saddam used Mojahedin Khalq (MKO, MEK, Rajavi cult) to suppress the Iraqi people
همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=32447
حملات و تهدیدات اوباش بیت رهبری فرقه مجاهدین
فرامرز دادرس، کارشناس اطلاعاتی، صفحه فیسبوک، چهارم دسامبر ۲۰۱۷:… همه ما می دانیم که نزدیک به سی سال است از آخرین عملیات نظامی علیه ایران، فروغ جاویدان یا به گفته رژیم مرصاد، می گذرد. این حمله مسلحانه به خاک ایران توسط مجاهدین به دستور صدام حسین و پیش از نشستن بر سر میز مذاکره برای پایان دادن به جنگ …
از «جان نثاری و دعای سلامت برای آیت الله خمینی» علیه امپریالیزم تا «خوشرقصی برای امپریالیزم
حملات و تهدیدات اوباش بیت رهبری فرقه مجاهدین
در پی انتشار خبر فرار گروهی از اعضای فرقه در آلبانی از دیشب حملات سازماندهی شده اوباش بیت رهبری فرقه درپاریس به سرکردگی شخص معلوم الحالی که به فساد و تباهی زبانزد خاص و عام است علیه من آغاز شد.
هنگامی که در ماه ژوئن سال ۲۰۰۳ میلادی پلیس فرانسه به مقر فرقه مجاهدین در حومه پاریس و چند خانه امن این فرقه حمله ور شد بجز میلیون ها دلار پول نقد به هزاران اسناد و مدارک و فایل های کامپیوتری دست یافت.
مقامات قضایی فرانسه برای ترجمه و کشف رمز این مدارک با کمبود مترجم فارسی زبان و کارشناس روبرو شدند. تنها شصت هزار فایل کامپوتری مصادره شده بود. در یک فرصت شخصاً به مطالبی برخورد کردم و از دیدن آنان شگفت زده شدم.
هم میهنان گرامی ، فرقه رجوی بیش از آن که با رژیم جمهوری اسلامی مبارزه کند در پی مبارزه با ایرانیان و گروه های اپوزیسیون رژیم اسلامی می باشد و به همین خاطر هر ایرانی خارج از کشور یک پرونده در فرقه رجوی دارد.
برای نمونه در مورد خود من گزارشی دیدم که گفته می شد؛ این شخص با ما نیست، مخالف ما هم نیست ولی مخالف رژیم است. به چه دلیلی فرقه از ایرانیان اطلاعات جمع آوری می کند؟
چرا ملاک فرقه برای ایرانی بودن ، موافقت یا مخالفت با فرقه رجوی است؟ چه فرقی میان فرقه و وزارت اطلاعات رژیم وجود دارد ؟ چون اطلاعات رژیم هم بیش از شصت نوع اطلاعات مختلف در مورد ایرانیان خارج از کشور گرد آوری می کند.
روز گذشته مطلبی درباره فرار و جدا شدن گروهی از اعضای فرقه در آلبانی منتشر کردم که درعرض مدت کوتاهی بحث های بسیار جالبی را بر انگیخت که هنوز هم ادامه دارد. اطلاعات با ارزشی از سوی هم میهنان آگاه بازگو شد که برای همه ما آموزنده است. خوشبختانه همه ما آدم هایی هستیم که عمری را در پیچ و خم مسائل سیاسی کشورمان گذرانده ایم و تجربیات ارزنده ای از فراز و نشیب روزگار بدست آورده ایم.
می بینم هم میهنان با اندیشه های سیاسی و فکری گوناگون وارد بحث شده اند و این جای بسی شادمانی است که روزی ما مردم ایران بتوانیم با دیدگاه های مختلف و حتی متضاد پیرامون مسائل ملی کشورمان گرد هم آییم و هر یک آزاد باشیم تا نظرات خود را با رعایت احترام به نظرات دیگران و حتی مخالفین بیان کنیم.
باور کنید که این گفتگو می تواند میز گردی پر بیننده و پر شنونده در رسانه ها باشد. هر چند اغلب رسانه های فارسی زبان فارغ از منافع ملی به منافع شخصی و گروهی می پرازند.
هدف من از طرح مسئله حساسیت زدایی و در نتیجه ریزش در فرقه مجاهدین و برخورد های سودجویانه سیاست های بیگانه در قبال این فرقه، تنها برای آگاهی هم میهنان و هشیاری اعضای باقیمانده می باشد که یا ساده اندیش، متوهم و گرفتارند و یا طماع و دغلکار.
همه ما می دانیم که نزدیک به سی سال است از آخرین عملیات نظامی علیه ایران، فروغ جاویدان یا به گفته رژیم مرصاد، می گذرد. این حمله مسلحانه به خاک ایران توسط مجاهدین به دستور صدام حسین و پیش از نشستن بر سر میز مذاکره برای پایان دادن به جنگ ویرانگر هشت ساله میان ایران و عراق بود.
پس از آن سازمان مجاهدین اردوگاه نشینی ! را پیشه کرد و سی سال است که تنها شعار مبارزه سر می دهد و بیشتر به یک بنگاه تبلیغاتی بدل شده است.
متاًسفانه در این سی سال برای مطرح بودن به ابزار و عمله بیگانگان تبدیل شده و هر روز از مردم ایران فاصله گرفته است، تا جایی که مردم ایران را به نوعی آدم حساب نمی کند و با سرکوب و تحقیر اعضای خود به خدمت مشتی مقام های سابق ! فاسد ! و از کار افتاده خارجی به عنوان لابی گری تنزل پیدا کرده است.
فرقه برای مطرح ماندن در سپهر سیاسی ایران و قبضه کردن قدرت، بیگانگان را مانند سرمه به چشم خود می کشد ولی غافل از این است که اغلب این لابی های فاسد ! و بیگانه را مانند نمک به چشم مردم میهن دوست ایران می پاشد.
جاسوسی علیه منافع ملی کشور را مبارزه می شمارد و حتی به آن می بالد. پخش دروغ و اخبار ساختگی را نوعی مبارزه به حساب می آورد ولی تاکنون راهی به جایی نبرده است و نمی خواهد درک کند که همه سیاست هایش از آغاز تا کنون اشتباهات فاحش بوده و تا پایان هم بدور خود سر گشته و سرگردان خواهد ماند.
پاسخ هر انتقاد ، حتی انتقاد سازنده را با متهم کردن، انگ زدن، هجوم و تخریب و توهین و پرونده سازی می دهد. همه از نظر این فرقه خائن بشمار می روند، الا رهبر و چند سرکرده چاپلوس و متوهم! عقب افتاده ذهنی! فرصت طلب و خفته در غار اصحاب کهف!
این فرقه تا جایی فرو افتاده است که در آغاز پیدایش داعش ، این جنایتکاران تاریخ بشری را جنبش رهایی بخش عراق لقب داد که برای سرنگونی نوری المالکی قیام کرده اند. فرقه صاحب مرده مسعودی! تا اندازه ای خوار و ذلیل شده است که نوکر وار به دنبال سیاست های جهانخواران در منطقه راه افتاده و بر سر و سینه می کوبد.
در سوریه مدافع آدمخواران! ضد بشر، جیش الجنایات مختلف اسلامی و گماشتگان آل فاسد سعود می شود ، البته همه این خیانت ها را به بهانه مبارزه با دخالت جمهوری اسلامی در سوریه توجیه می کند. اصولاً هر منتقد و مخالفی با فرقه را به رژیم جمهوری اسلامی نسبت می دهد و اگر دستش برسد سر منتقدین و مخالفین را از تن جدا می سازد. در این زمینه بخوبی توانسته و در آینده نیز می تواند آب روی دست آخوند های مفسد بریزد.
البته بهترین کسانی که می توانند زیر و بم جریانات داخلی، فساد، تباهی و ظلم وستمی را که بر هم میهنان فریب خورده ما در این فرقه می رود و اغلب در پس پرده می گذرد افشا کنند، همانا جدا شدگان! از این فرقه می باشند.
پیام من این بود که هر یک به عنوان یک ایرانی با فرهنگ بکوشیم که برخورد مناسب، انسان دوستانه و بر پایه احترام به هم میهن جدا شده از این فرقه داشته باشیم. آنان را متهم، محکوم ، تحقیر و مورد تمسخر قرار ندهیم ، بلکه به آنان یاری رسانیم و راهگشای آنان به صفوف میهن پرستان باشیم. مطمئن باشیم که این هم میهنان فریب خورده ما عاشق و دلباخته رنگ و روی مسعود و مریم و یا اراذل بیت رهبری این فرقه نبوده اند، بلکه به دنبال مبارزه با رژیم ستمگر حاکم بر ایران بودند و فریب شعار های توخالی این فرقه را خوردند. متاسفانه در نبود یک اپوزیسیون واقعی و منسجم صدای این فرقه بلند تر بود و توانستند شمار بیشتری را بفریبند. مطمئن هستم که در نخستین فرصت و با فراهم آمدن حداقل تسهیلات زندگی و امید به آینده، اکثریت قریب به اتفاق اعضای بجا مانده از این جهنم خواهند گریخت.
ممکن است در فراز و نشیب روزگار، برخی از جداشدگان از فرقه، بنا بر شرایط دشوار ( در کف شیر نر خونخواره ای، غیر تسلیم و رضا کو چاره ای) ناچار شده اند که در برهه ای از زمان برخی همراهی ها با رژیم جمهوری اسلامی انجام دهند ولی من بر این باورم که ته دل این ها، با رژیم حاکم بر کشور نیست.
از این نهراسیم که فرقه مجاهدین با حربه انگ زنی متداول و حرفه ای که در طول پنجاه سال در آن خبره شده است ما را با متهم کردن، سند سازی ،پرونده سازی کردن و … از روشنگری و آگاه سازی باز دارد.
اگر جمهوری اسلامی با این فرقه از قدیم بر سر قدرت از نوع اسلامی! آن مشکلاتی داشته است دلیلی نمی شود که این فرقه میهن پرست است و در راه منافع ملی ایران گام بردارد. مگر هر کسی بخواهد قدرت را از چنگ دیگری برباید میهن پرست است ؟ و باید بر مردم منت بگذارد؟ و دیگران را خفه کند.
مگر هر گروهی بخواهد جمهوری اسلامی یا ( جمهوری دموکراتیک اسلامی مجاهدین ) و از نوع مطلوب خود را درایران بر قرار سازد و با چماقی به نام اسلام مردم را سرکوب کند، میهن پرست است؟ و نباید سر راهش قرار گرفت و از آن انتقاد کرد.
مگر فرقه مجاهدین از مردم ایران وکالت دارد تا بار دیگر یک جمهوری اسلامی از نوع دموکراتیک! آن را به مردم اسلام گزیده ،حقنه کند ؟
چه کسی می گوید که مخالفین جمهوری اسلامی باید ساکت و دست بسته در برابر مجاهدین بنشینند ؟ چون اگر انتقاد یا مخالفتی انجام دهند لاجرم همکار و ماًمور جمهوری اسلامی بشمار خواهند رفت.
این تخم لق را چه کسی در دهان برخی از مردم شکسته که مخالفت با فرقه مجاهدین ، موافقت با رژیم آیت الله ها در ایران است؟ از چه زمانی فرقه مجاهدین ملاک سنجش میهن پرستی شده است؟
این روز ها مد شده که ؛ یا با این ،یا با آن، وبجز این خیانت محسوب می شود. مخالفت با دونالد ترامپ برابر موافقت با جمهوری اسلامی است. و یا مخالفت با حاکمین سعودی، موافقت با رژیم حاکم بر ایران است. مخالفت با ژنرال متیس ، موافقت با قاسم سلیمانی است. مخالفت با نتانیاهو برابر با عذاب الهی و مستوجب گردن زدن است. مخالفت با مسعود بارزانی در مورد تجزیه عراق ، موافقت با حشدالشعبی است.
مطمئن هستم که مردم ما خردمند و هشیار هستند که فریب این جنگ های روانی را بخورند و بقول معروف این حرف ها دیگر خریدار ندارد . فرقه مجاهدین یکی از فرق اپوزیسیون است که بیشترین تهمت ها را به ایرانیان مبارز زده است تا جایی که حتی اغلب اعضای خود را بار ها متهم به جاسوسی برای رژیم کرده است، و هم چنین ادامه دارد.
چرا باید میهن پرستانی که در پی برقراری یک حکومت دموکراسی بر پایه قوانین حقوق بشر و سکولاریسم می باشند در برابر فرقه ای که قصد دارد حکومت جمهوری دموکراتیک اسلامی با همه سیخ و سمبه هایش را برقرار کند دست بسته بنشینند؟ و نگران باشند که اگر مخالفتی با این نوع حکومت اسلامی من در آوردی! مجاهدین انجام دهند، همکار رژیم آخوند ها محسوب خواهند شد. این روش جنگ روانی و تبلیغاتی رژیم های فاشیستی و دیکتاتوری است و دیگر رنگ باخته است.
سی سال است که فرقه رجوی به اندازه ای درگیر مشکلات درونی خود می باشد که اصولاً وقتی برای مبارزه ! با جمهوری اسلامی ندارد.
چرا مخالفین رژیم جمهوری اسلامی برای رهایی ایران از چنگال رژیم آخوند ها ، باید دلخوش به چند صد نفر زن و مرد فرسوده، از کار افتاده، سالخورده، بیمار جسمی و روحی، متوهم، فاقد هوش و ذکاوت بنشینند و نظاره گر باشند؟
اکثریت اعضای فرقه که در اروپا جمع شده اند حتی قادر به تاًمین زندگی شخصی خود نیستند و به همین دلیل گرفتار و در بند این فرقه می باشند. این مجاهدین حتی قادر نیستند زندگی خودشان را تاًمین کنند.
چگونه ما انتظار داشته باشیم که این اعضا می خواهند ایران را برای ما نجات دهند.
آیا ما مردمی که به هر ترتیب در آزادی زندگی می کنیم توقع داریم مشتی زندانی و در بند ما را نجات دهند؟
عناوین ؛ رهبر، رئیس جمهور، فرمانده ، کادر و …. جز شعار های پوچ و دهان پر کن، چیز دیگری نیست. کدام رهبر، کدام رئیس جمهور، کدام فرمانده، کدام مجاهد خلق ؟ مشتی فرو مایه که چشم امید به مقامات سابق و اسبق خارجی دوخته و به دنبال قطعه ای قدرت و ذرّه ای حکومت ! سفله وار به مانند سگان می دوند و دم هایشان را تکان می دهند.
این فرقه تنها در راه منافع شخصی رجوی ها و وابستگان آنان می کوشد تا به زور و پول بیگانگان در ایران به قدرت برسد.
فرقه ای که برای برپایی نمایش های مسخره و دعوت از مفسدین خارجی میلیون ها دلار هزینه می کند و سپس اعضای خود را برای گدائی به جلوی کلیسا ها و اماکن توریستی می فرستد. فرقه ای که دم از شخصیت زن می زند و اغلب گدا هایش در خیابان های فرنگ همین زنان بخت برگشته با لچک و مانتو های اسلامی هستند و همواره مورد تمسخر خارجیان قرار می گیرند.
با انتشار آخرین سند واپس گرایی این فرقه ، مبنی بر ایجاد پادگان اشرف سوم در آلبانی ، یک بار دیگر فرقه رجوی نشان داد که برای آینده ایران چه نقشه پلید وشومی در سر می پروراند.
فرقه در نظر دارد برای جلوگیری از ریزش اعضای خود که به تازگی شدت بیشتری یافته است، زندان جدیدی در حومه شهر تیرانا بر پا کند و اعضاء فریب خورده را با ترساندن از آیات قرانی و قسم دادن به پیر و پیغمبر به زندان جدید انتقال دهد.
فرقه با اشاره به آیات قرآن می گوید ؛کسی که از جهاد و مجاهدت در راه خدا و خلق می گریزد و پشت می کند خشم خدا را بر می انگیزد و به خاطر این گناه کبیره، جهنم جایگاه اوست.فَقَدْ بَاءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَمَأْوَاهُ جَهَنَّمُ.
کسانی که سوگند جلاله را زیر پا بگذارند مصداق « ْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ» و در خور لعنت و بد فرجام هستند.أُولَئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَهُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّارِ.
فرقه مانند رمالان و فال بینان وعده داده که تا بهمن ماه سال آینده یعنی نزدیک به یک سال دیگر، ایران را فتح خواهد کرد و این بار حکومت جهل و جنون دیگری به نام جمهوری دموکراتیک اسلامی ! به رهبری رمالان و دعا نویسان مجاهدین بر پا خواهد کرد.
آیا باید در برابر این خیره سری ها، جنون و حماقت ، در قرن بیست و یکم از ترس! سکوت اختیار کرد که مبادا اوباش و اراذل بیت رهبری رجوی ! ما را متهم به همکاری با رژیم بکنند؟
سوم دسامبر ۲۰۱۷
***
همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=32408
شورش در لانه فرقه مجاهدین – راز وحشتناک مجاهدین، پروژه آمریکایی حساسیت زدایی
فرامرز دادرس، کارشناس اطلاعاتی، صفحه فیسبوک، دوم دسامبر ۲۰۱۷:… اطلاعات موثق از شهر تیرانا، پایتخت آلبانی به دستم رسیده که شورش مهمی در میان اعضای سازمان مجاهدین بدون خلق! که از ماه ژوئن ۲۰۱۷ میلادی آغاز شده بود به اوج خود رسیده است. اطلاعات تاًیید شده حاکی است که شمار بسیاری از اعضای مجاهدین مقیم آلبانی که از سال گذشته در یک پادگان …
حمایت از تشکل جداشدگان فرقه رجوی در آلبانی ضروری است
شورش در لانه فرقه مجاهدین – راز وحشتناک مجاهدین، پروژه آمریکایی حساسیت زدایی
اطلاعات موثق از شهر تیرانا، پایتخت آلبانی به دستم رسیده که شورش مهمی در میان اعضای سازمان مجاهدین بدون خلق! که از ماه ژوئن ۲۰۱۷ میلادی آغاز شده بود به اوج خود رسیده است. اطلاعات تاًیید شده حاکی است که شمار بسیاری از اعضای مجاهدین مقیم آلبانی که از سال گذشته در یک پادگان نظامی متروکه ارتش آلبانی اسکان داده شده اند سر به شورش برداشته اند و حاضر نیستند به ساختمانی که در بیست کیلومتری خارج شهر تیرانا برای منزوی کردن آنان توسط رهبران سازمان در نظر گرفته شده است منتقل شوند، به همین دلیل ده ها تن ازاعضاء از پادگان نظامی متروکه آلبانی فرار کرده اند و در خیابان های تیرانا در سرما و باران سرگردان می باشند.
در میان این جدا شدگان ، شماری از اعضای قدیمی و سابقه دار، مسئولین میانی و فرماندهان رده های مختلف دیده می شوند. برخی از این جدا شدگان که اغلب بدون پول، پوشاک و وسایل لازم برای گذران زندگی می باشند، موفق شده اند به محل های زندگی اعضای فراری قبلی از سازمان مجاهدین بروند تا بتوانند وضعیت ناهنجار خود را در طول هفته آینده با دفتر کمیساریای سازمان ملل در امور پناهندگان در آلبانی روشن نمایند.
رهبران مجاهدین از همان آغاز انتقال مجاهدین از عراق به آلبانی با ترفند های گوناگون موفق شده اند حقوق پناهندگی اعضای سازمان در آلبانی را در اختیار خود بگیرند و ماهانه مبلغی میان هشت تا ده دلار به این نگون بختان! می پردازند.
اخیراً به دنبال جدا شدن شمار مهمی از اعضای مجاهدین در آلبانی، رهبران این فرقه جهنمی تصمیم گرفتند که هر چه زودتر باقیمانده اعضاء را از تیرانا خارج کرده و به محلی دور افتاده در خارج شهر که با دیوار های بلند محافظت می شود منتقل نمایند و این محل را پایگاه اشرف سوم ، نامیده اند.
رهبران مجاهدین اخیراً با چاپ یک برگه از اعضاء باقیمانده می خواهند که ضمن پر کردن این برگه و امضای آن موافقت خود را برای انتقال به اشرف سوم! رسما و بطور کتبی اعلام کرده و در نتیجه از حقوق انسانی و طبیعی خود صرفنظر نمایند.
رهبران مجاهدین برای هزارمین بار ! به اعضای باقیمانده و فریب خورده وعده داده اند که تا بهمن ماه سال آینده یعنی یک سال دیگر ایران را فتح کرده و حکومت مجاهدین را در ایران برقرار خواهند کرد.
اشرف سوم ! زندان جدید مجاهدین در آلبانی می باشد.
راز وحشتناک مجاهدین، پروژه آمریکایی حساسیت زدایی
بیش از یک سال پیش در نوزدهم شهریور ۱۳۹۵، رسانه ها اعلام کردند که آخرین اعضای مجاهدین خلق عراق را ترک کرده و به کشور آلبانی فرستاده شدند. تعداد مجاهدین در عراق پس از بسته شدن پایگاه اشرف در حدود سه هزار و پانصد تن بود که نزدیک به نهصد تن از آنان به ایران بازگشتند و رقمی حدود دوهزار و ششصد تن به پایگاه لیبرتی نزدیک فرودگاه بغداد منتقل شدند.
از مجموع دوهزار و ششصد تن ، نزدیک به هفتصد تن از اعضاء به آمریکا و کشور های اروپایی برده شدند. در میان این گروه کسانی هستند که پیشتر دارای اقامت یا ملیّت از آمریکا و دیگر کشور های اروپایی بودند و بخش دیگر این گروه را شماری از فرزندان اعضای مجاهدین تشکیل می دهند. بقیه اعضای بجا مانده مجاهدین که حدود هزار و نهصد تن می باشند به یک پایگاه متروک نظامی درآلبانی منتقل شده اند.
در میان اعضای منتقل شده به آلبانی حدود شصت درصد را مردان و چهل در صد را زنان تشکیل می دهند. میانگین سنی این گروه پنجاه و پنج سال است، بخش مهمی از این گروه ؛ پیر، فرسوده و از کار افتاده شده اند و اغلب اعضاء به بیماری های جسمی و روحی ناشی از دوران طولانی اردوگاه نشینی در عراق دچار شده اند.
طبق اخبار موثق، زنان و مردان مستقر در آلبانی مجرد می باشند و هیچ زن و شوهری در میان آنان دیده نمی شوند، و به نوعی گرفتار و اسیر سازمان هستند. بر پایه اطلاعاتی، تخمین زده می شود که نزدیک به هفتاد درصد این گروه در آلبانی در انتظار راه حلی برای جدا شدن از فرقه مجاهدین روز شماری می کنند.
هیچ کشوری حاضر نشد اعضای مجاهدین خلق را بطور جمعی اسکان دهد، و به همین دلیل آمریکایی ها برای یافتن یک کشور به تکاپو افتادند و موفق شدن فقیر ترین کشور مسلمان اروپا را با پرداخت بیست میلیون دلار در سال راضی به این کار کنند.
طرح حساسیت زدایی مجاهدین به روش آمریکایی
پس از آخرین عملیات نظامی مجاهدین علیه جمهوری اسلامی که به گفته مجاهدین؛ عملیات فروغ جاویدان و به گفته جمهوری اسلامی به عملیات مرصاد معروف شد ، نزدیک به سی سال است که اعضای مجاهدین در پایگاه اشرف، پایگاه لیبرتی و در کمپ آلبانی عملا هیچ فعالیتی مبارزاتی نداشته اند و به نوعی اردوگاه نشینی و در نتیجه به تبلیغات تکراری، ملال آور و اتلاف وقت ! عادت کرده اند.
آمریکایی ها نمی توانستند سازمان مجاهدین و اعضای گرفتار آن را به یکباره در طبیعت رها کنند. پیامد هایی چون ؛ سرخوردگی ها ، واکنش های احتمالی و خطرناک برخی از اعضاء مجاهدین در جوامع غربی می توانند فاجعه آفرین باشند. آزاد و رها کردن اعضای مجاهدین با همه مشکلات روز افزونی که گریبان این تشکیلات را گرفته است بدون رعایت جوانب و کار روانشناسی ویژه (حساسیت زدایی = désensibilisation) روی اعضاء و خنثی سازی افکار افراطی آنان بی شک خطراتی در بر خواهد داشت.
آدم هایی که عمر خود را در یک تشکیلات شبه نظامی و دیکتاتوری با شعار های ؛ بر پایی حکومت دموکراتیک اسلامی، انتقامجویی، ترور مخالفین ، زندانی ، شکنجه، اعتراف گرفتن و ترور اعضای خود بسر برده وحتی به این مسائل خو ! گرفته اند.
با توجه به تجارب اعضای تشکیلات مجاهدین در زمینه استفاده از سلاح، عملیات شبه نظامی و سازمانی و … رها کردن آنان بدون حساسیت زدایی ، این امکان حتی بطور ضعیف وجود دارد که برخی از آنان جذب گروه های تروریستی مسلمان افراطی و یا باند های خلافکار خارجی شوند و یا در نهایت به خیل بیماران روحی اروپا بپیوندند.
آمریکایی ها در زمینه (حساسیت زدایی = désensibilisation) دارای تجربه علمی و عملی هستند. نمونه های آن زندان هایی است که در آن ها اعضای القاعد، حزب بعث عراق و داعش را نگهداری می کردند. این برنامه در آغاز در ارتش آمریکا کاربرد داشت ولی با گسترش گروه های شبه نظامی افراطی مسلمان، سازمان های اطلاعاتی چون (سی- آی- آ ) و (اف- بی -آی) نیز در این برنامه شرکت می کنند.
پس از حملات تروریستی داعش به کشور های اروپای غربی فرانسه و انگلیس با استفاده از همین تجربه آمریکا، برای مجرمین بخش های ویژه ای در نظر گرفتند. مدت دوره آموزش حساسیت زدایی ، یکسال و نیم در نظر گرفته شد. در آخرین گزارش منابع رسمی در فرانسه با توجه به افراطی بودن این زندانیان پیشرفت قابل توجهی دیده نمی شود و تصمیم گرفته شد تا در زمینه مواد آموزشی و مدت زمان حساسیت زدایی تغییراتی صورت گیرد.
در این مورد باید امیدوار بود که خوشبختانه اعضای مجاهدین خلق را نمی توان با اعضای گروه های تندروی اسلامی مقایسه کرد و برنامه حساسیت زدایی آمریکایی ها روی این گروه در آلبانی نتیجه مثبت خواهد داد.
لازم به یاد آوری است که پس از انتقال اعضای مجاهدین از عراق به آلبانی بی درنگ برنامه حساسیت زدایی آغاز شد و در مدت کمتر از ده ماه نتایج مثبت آن مشاهده شد. شماری از مجاهدینی که در ماه سپتامبر به کمپ نظامی سابق آلبانی منتقل شده بودند پیش از ماه ژوئن سر به شورش و اعتراض برداشتند و قصد جدا شدن از تشکیلات و پیگیری یک زندگی طبیعی را عنوان کردند. به همین دلیل رهبران مجاهدین در فرانسه سراسیمه به آلبانی شتافتند و خود مریم رجوی در دو نوبت چند ماهه برای خاموش کردن اعتراضات در آلبانی اقامت کرد.
مسئولین مجاهدین هم اکنون بیش از دویست ! تن از ناراضیانی که در خواست جدا شدن خود را علنی ابراز کرده اند از دیگر اعضاء کمپ در آلبانی جدا کرده اند و این دویست تن در سیستم قرنطینه! سازمان، به نوعی در انفرادی بسر می برند. و روزی چند بار به بهانه مصاحبه مورد بازجویی بازجویان کلاه سفید و کلاه سیاه ( خوب و بد) قرار می گیرند تا این اعضای ناراضی را با اعمال شکنجه های روانی وادار به ماندن در سازمان مجاهدین کنند.
از سال گذشته تاکنون شماری از اعضای مجاهدین از کمپ فرار کرده و به کمک دیگر اعضای جدا شده از مجاهدین به زندگی عادی برگشته اند. فراریان بیشتر مرد ها می باشند. گزارش هایی در دست است که در این هیاهو، زنان و دختران این تشکیلات قرون وسطایی بیش از مردان قربانی و اسیرمی باشند. زنان و دخترانی که عمر خود را در اردوگاه های این سازمان به هدر داده و طبیعتاً ضعیف تر از مردان سازمان می باشند و از فرار و رهایی خود واهمه دارند و نگران آینده خود می باشند.
مسئولین سازمان هم به ترفند های گوناگون به این نگرانی و ناامیدی دامن می زنند و با پخش اخبار نادرست در خواست کنندگان جدایی را می ترسانند.
به هم میهنان گرامی پیشنهاد می کنم که با توجه به شرایط ناگوار اعضای فریب خورده و در بند ستم فرقه قرون وسطایی، برخورد های مناسب و انسان دوستانه با آنان داشته باشند و ضمن هر گونه یاری رسانی به این هم میهنان که تصمیم گرفته اند از چنگال این فرقه جهنمی رهایی یابند شرایطی را فراهم کنند که بدون هیچ انگ و سرکوفتی بتواند به صفوف مردم بپیوندند.
فرامرز دادرس، کارشناس اطلاعاتی- فرانسه
دوم دسامبر ۲۰۱۷
(پایان)
***
Kababi California
(ویدئویی از برخی اعضای سابق مجاهدین خلق، فرقه رجوی)
پروژه مجاهد مخفی و روش یک کلاغ چهل کلاغ (مجاهدین خلق و شبکه های اجتماعی)ا
THE CONFLICTS IN THE MIDDLE EAST Workshop – Part 6
Anne Khodabandeh shpjegon si eshte radikalizuar nga muxhahedinet iraniane dhe sesi ndodh procesi i radikalizimit
https://youtu.be/74sLDJQ9wOQ
همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=32299
مصاحبه فرامرز دادرس درباره مجاهدین خلق در آلبانی با رادیو صدای ایران در آمریکا
مصاحبه خانم خاطره نورشید با آقای فرامرز دادرس، رادیو صدای ایران، بیست و چهارم نوامبر ۲۰۱۷:… موضوع بحث امروز ما حضور مجاهدین خلق بعنوان “ناجی کشور” در ایران فرداست. همچنین نگاهی خواهیم داشت اجمالی، بر حضور مجاهدین در آلبانی و اتفاقات پشت پرده آن. در مورد جداشدگان از بدنه سازمان مجاهدین و مجاهدینی که علنا مثل یک زندانی در آلبانی زندگی …
چرا مسئولین سازمان مجاهدین از برگزاری مراسم ختم مسعود رجوی جلوگیری می کنند.
لینک به منبع (رادیو صدای ایران)
لینک به صفحه فیسبوک آقای فرامز دادرس
مصاحبه فرامرز دادرس درباره مجاهدین خلق در آلبانی با رادیو صدای ایران در آمریکا
موضوع بحث امروز ما حضور مجاهدین خلق بعنوان “ناجی کشور” در ایران فرداست. همچنین نگاهی خواهیم داشت اجمالی، بر حضور مجاهدین در آلبانی و اتفاقات پشت پرده آن. در مورد جداشدگان از بدنه سازمان مجاهدین و مجاهدینی که علنا مثل یک زندانی در آلبانی زندگی می کنند. همینطور در مورد مریم رجوی و برخی از سران فرقه مجاهدین. میهمان امشب من آقای فرامرز دادرس تحلیلگر مسائل سیاسی هستند و الان ایشان را پشت خط تلفن داریم. با درود به آقای دادرس. سپاس از این که دعوت ما را قبول کردید برای این گفتگوی امشب. خیلی به برنامه ما خوش آمدید. آقای دادرس …
(پایان)
***
SCANDAL! Albanian Mafia Helps Mojahedin Khalq (MEK, Rajavi cult) Recruit Our Youth, Fears The EU
Dr Olsi Jazexhi: Double standards in Albania’s fight against terrorism
Anne Khodabandeh (Singleton) exposing Maryam Rajavi’s MEK activities in Albania
https://youtu.be/yt-rXbs8014
همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=30897
برخی ذاتا خودفروش و برخی سواری دهنده و خودفروش نفهم. (بوقلمون مسخره شده)ا
آریو برزن پیروزنیا، صفحه فیسبوک، پانزدهم اوت ۲۰۱۷:… بیشک در این قماش, بیشتر از هر گروه دیگر, بوقلمون دعوت شده به مجلس ذبح و خورده شدن خویش، از یک سو مجاهدین و باند همواره خود فروش رجوی میباشد، که در فقدان مقبولیت در میان ایرانیآن و نداشتن هیچ آینده آی بدون بیشتر در لجن روسپی گری رفتن, چاره آی برایشان نمانده؛ و دیگری اندسته از ایرانیان میباشد که بیشتر واکنشی و تفکر …
شما رجوی ها را دست انداخته اند ، باور کنید!ا
حامیان غربی صدام هنگام اعدام وی با طناب کشتی امریکایی کجا بودند؟
برخی ذاتا خودفروش و برخی سواری دهنده و خود فروش نفهم..
مثالی در فرانسه وجود دارد که به آن “بوقلمون مسخر شده” میگویند؛ و جریان از این قرار است که شخص یا گروهی دعوت به ضیافت صرف خوراک میگردند و از بابت آن بسیار خوش حال نیز میباشند، حال آنکه سیاه بخت های نادان خبر ندارند که در حقیقت خود آنها هستند که قرار است خورده شوند..
در این راستا، هر بار که تعدادی از هم میهنان را میبینم, که، دچار توهم, از برای بیگانه دست میزنند و برای آن نامه نگاری نیز میکنند و دوان دوان راهی اتاق های اجاره آی مجالس خارجی میگردند (تا شاید تکه گوشت گندیده آی جلوی آنها پرتاب گردد تا روزی خود را در آورده و تازه صاحب نام نیز گردند)، و یا مشتی در عالم هپروت های واکنشی آی را میبینم که ندانسته آب به آسیاب آن خارجی هایی میریزند که تازه خود سر سپردگان اسرائیل و عربستان (یعنی این دشمنان بقای ایران) میباشند و باور پوچ را دارند که اینها میخواهند آزادی برای ایران و ایرانی آورند (که در حقیقت آنچه بر سر عراق و لیبی و سوریه آوردند را از برای ایران نیز در نظر دارند) ، نمیدانم که آیا میبایست به این همه حماقت و نادانی خندید و یا گریست؟
بیشک در این قماش, بیشتر از هر گروه دیگر, بوقلمون دعوت شده به مجلس ذبح و خورده شدن خویش، از یک سو مجاهدین و باند همواره خود فروش رجوی میباشد، که در فقدان مقبولیت در میان ایرانیآن و نداشتن هیچ آینده آی بدون بیشتر در لجن روسپی گری رفتن, چاره آی برایشان نمانده؛ و دیگری اندسته از ایرانیان میباشد که بیشتر واکنشی و تفکر خرده بازاری فرصت طلب بوده و سالهاست که برخی از آنها، بدون داشتن درکی از مسائل ژئوپلیتیک، مغز خود را دربست اجاره داده و مثلا سنگ سینه چه حزب دمکرات در آمریکا و چه حزب جمهوری خواه آن را به سینه میزنند و گمان میکنند که آزادی را آنها برایشان به ارمغان میاورند..
بدتر از آنها نیز مشتی از دوستان سابق خود من میباشند که در دره حماقت تمام سقوط کرده و از سواحل امن و به گمان اینکه فرصتی برای آنها برای بازگشت شاید نمانده باشد، به دامنه حماقت جمعی و مشتی که بهتر نمیدانند، دامن زده; و با هر بار بزرگ کردن یک تازه قراضه جاه طلب و عوام فریب دیگر (که اکثر آنها نیز خط های غلط انداز را از دیگران و بدون یا باور داشتن به آنها و یا درک آنها ، همانند چه آرمان مقدس منافع ملی و چه گام پیشرو نوزایی، کپی کرده و لیکن درست خلاف آنها عمل میکنند); و یا اسطوره ساختن از دولتمردان خود مورد نقد در کشور خودشان (هم از برای بی سیاستی های آنها و هم پایین بودن سطح اخلاق آنها مثل ترامپ)، وی را شیردل نیز مینامند، میباشند..
از سوی دیگر چند روز پیش شنیدم که یکی از رسانه ها, که تازه دست در فروش پرچم ملی سه رنگ شیر و خورشید نشان نیز دارد که این خود کار خوب و حرکت درستی میباشد ، یا با عدم درک عملکرد بد خود و یا وقیحانه اعلام کرده که “یک موسسه نظر خواهی امریکایی تلویزیون آنها را مامور کرده تا نظر ایرانیان را در مورد وقوع احتمالی جنگ با آمریکا” جویا شود..
این اعلام بد آموز و اقدام بد دیگر، مرا به یاد چند سال پیش انداخت که اکثر رسانه های لوس آنجلسی به صورت بیشرمانه آی آگاهی هایی از سوی منابع اسراییلی پخش میکردند و در آن وعده پرداخت تا ده میلیون دلار را در برابر اطلأعات در مورد یک خلبان اسراییلی مفقود شده در لبنان میدادند.. این یعنی در انتها ترویج خود فروشی و خبر آوردن برای بیگانه در برابر پول..
بیشک غرض پول دهندگان تنها آن خلبان سرنگونه شده، آنهم بیش از یک دهه قبل کمتر میبود، تا مخاطب یافتن در میان مشتی آماده به خود فروشی از برای انواع اطلأعات گوناگون دیگر..
مجموع روسپی یافتن هایی که بیشک نتایج آنها ترور دانشمندان و محققان گوناگون مثل موشک سازی و نیروی هسته آی و یا خربکاری های گوناگون دیگر بود که سراسر جهان دست اسرائل را در آنها میبینند..
حال گمان کنم که هر چند چندین نسل دیر و از برای نسل های کنونی نیز گیجی کشنده به درازای عجیب شرم آور و خانمان سوزی کشیده، به هر روی آن همیشه سوال اینجاست که ” تا کی یا خود فروشی کنیم و یا تا کی خود فروشی به آیندگان بی اموزیم؟ “
آیا خسته از حماقت های ویرانگر پی در پی و خود خود زدن خویش و خود کشی های دست جمعی و درب بازکردن سلمان فارسی وار از برای بیگانه و اثرات سیه آن نشده ایم؟ تا کی میخواهیم همان حرکت های ابلهانه و به خود لطمه زن را که در طول تاریخ بارها و بارها انجام داده ایم و همواره خود را بیچاره و بیچاره تر کرده و فردایی ها را بدبخت تر از خود کرده ایم ، ادامه دهیم؟
میگویند فرق میمون با انسان در نداشتن قدرت انتقال تجربه به آیندگان میباشد.. آیا از این پسر و دختر عمو های دور خود نیز کمتر گشته ایم؟
آری، براستی که فرصت طلبی و کم اخلاقی و بد آموزی را تا کی ما مردم میخواهیم ادامه دهیم و هر نسل گمان کنیم که علیرغم استفاده از همان شیوه های ناجور، بار دیگر نتیجه دیگر به دست خواهیم آورد ….مگر نمیبینیم و درک نمیکنیم که اگر زمان و پوسته فرق دارند، بطن عملکرد های غلط نسل در نسلی ما مردم همان مخرج مشترک اشتباه را درند؟؟
کی قرار است که انسان ایرانی گردیم؟؟
انسانی که نه برده سرنوشت و غلام و یا روسپی خارجی، که یک سازنده خود و میهن خود گردیم؟
از حقارت های خود بر سر خود آورده خسته نشده ایم؟
پس کی؟ کی میخواهیم درست گردیم؟ کی میخواهیم سر خود را در میهن خود و بر روی پای خود بالا کنیم و خود را ارزش گذاریم؟
آخ که چقدر زجر کشید تا چه درست گفت مادر انسان گرایی و نوزایی ایران نوین ، زنده یاد پروین اعتصامی، که “از ماست که بر ماست!”
به آنروز که افزایش و پیشرفت سطح آگاهی و خرد اجتماعی و درک مفاهیم راستین و معنا آزادی، مردم سالاری یا دموکراسی و به ویژه منافع ملی و نیاز پاسداری از آن، موجبات پیروزی و نهادینه گشتن آنها را در ایران پدید آورده ؛ و دیگر نه کعبه، نه واتیکان و نه تل اویو و هایفا و یا لندن و واشینگتن و یا مسکو و پکن قبله هر آنکس که خود را ایرانی باور دارد نگردند!
پاینده ایران!
***
Under President Macron, France can play a pivotal role in Western relations with Iran
Debate in the European Parliament ‘What is to be done about the Iranian Mojahedin Khalq (MEK)?’
How do you explain this to the families of over 4000 US servicemen Killed in Iraq?
همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=28799
شکستن رکورد وقاحت توسط مجاهدین خلق بدلیل سکوت ماست (نفوذ تروریسم به قلب کنگره امریکا تحت لوای “نوروز”؟!)ا
آریو برزن پیروزنیا، صفحه فیسبوک، شانزدهم مارس ۲۰۱۷:… لذا بجاست که هم میهنان حواس خود را جمع کرده به جای خوش حالی الکی خوشی و ندانسته ، چه راجب اصل جریان و چه عوابق دهشتناک آن، به صورت گسترده به این عوام فریبی جدید این گروهک خود فروخته و جنایتکار اعتراض کرده، و با تماس با این نمایندگان آمریکا ، مثل همین مک کین که خود این …
درمقابل اقتدای رجویه به جان مک کین ، دیگران چه مطرح میکنند!ا
استراتژی جدید مریم قجر عضدانلو ( فاز تهاجم سیاسی ) این بار به دست یک امریکائی به ثمر رسید
از کمین مجاهدین سر کوچه ها برای کشتار مستشاران امریکائی تا گماشتگی برای جنگ طلبان امریکائی
شکستن رکورد عوام فریبی و وقاحت خود, تنها توسط خود مجاهدین, و آنهم به دلیل سکوت ماست که امکان پذیر میباشد:
برای اطلاع دوستان و یاران، این گروه که تحت نام ایرانیان آمریکا عمل کرده و این برنامه را راه اندخته است ، چیز دیگری جز یک از نام های تازه ساز مجاهدین و فرقه رجوی، یعنی همان مارکیست-اسلامی های دوران انقلاب و سپس مزدوران صدام و حال مترسکان سعودی که زوزه تجزیه کردن ایران را نیز به تازگی و برای دریافت جیره و مواجب بیشتر سر داده اند, نیست !
آری، در راستآی همان روند تزویر و ریای همیشگی، این معلوم ال حالان که از عناصر اصلی بدبختی ایران و ایرانی بوده و هستند، پس از بین رفتن صدام، ارباب قبلی خود، به هر رنگ خود را بزک کرده، و از پرچم شیر و خورشیدی را که زمانی به آتش میکشیدند، تا به کار گرفتن پناهنده های خارجی و یا خارجیسن محتاج برای چاق کردن جمعیت در تظاهرات خود (که بارها باعث آب روزی شده), تا به زیر عکس ستار خان و باقر خان و مصدق که اگسر زنده بودن این ها را به دلیل وطن فروشی آق میکردند رفته، و گویا که همه کر و کور هستند و کمپ های خمر سرخ گونه اینها در عراق و حال البانیا را نمیدانند و از نحوه عقب مانده کیش شخصیتی و مراسم عاشورا به راه اندازی و قرآن به سر گذاشتن و تفکر اونیفرمیزه اینها حتی تا حد طلاق و ازدواج های دستوری ایدئولوژیک خبر ندارند، شعار سکولاریسم و آزادی سر میدهند و با نشخوار کردن تز های خارجی در راستای پاره پاره کردن ایران، همصدا با تجزیه طلب های بی سواد هم آخور به تازگی سخن از مقوله پوچ “ملل” به جای “ملت” ایران نیز میزنند….؛ اکنون چند سالیست که با این کلک در بسیاری از نقاط آمریکا و کانادا مشغول جا انداختن اعضأ خود و در نهایت مجاهدین به عنوان نمایندگان ایرانیان در آمریکا شمالی می بشاند.
این را نیز در هوا نمیگویم و اطلأع دقیق دارم.
http://www.oiac-us.com
لذا بجاست که هم میهنان حواس خود را جمع کرده به جای خوش حالی الکی خوشی و ندانسته ، چه راجب اصل جریان و چه عوابق دهشتناک آن، به صورت گسترده به این عوام فریبی جدید این گروهک خود فروخته و جنایتکار اعتراض کرده، و با تماس با این نمایندگان آمریکا ، مثل همین مک کین که خود این جریان را خوب میداند و در رویای ایجاد یک لیبی یا سوریه دیگر بدست مجاهدین و رجوی میباشد، از طریق نوشتن در فیسبوک وی و یا حساب تویتر وی، که بسیاری دیگر خواهند دید، این دسیسه جدید را رسوا کنند!
خیر مجاهدین زیر هر نام کیلویی و یا چتر پوششی نیز باشند، نماینده من و اکثریت نه تنها ایرانیان در آمریکا که اکثریت محض ایرانیان داخل نبوده و نمیباشند و آنها اگر از آخوند بدتر نباشند، دست کمی از آن، ندارند!
لطفا و چون هر حرکتی به سرنوشت تک تک خودمان و همه ما ایرانی ها ربط داشته و دارد، ولو اگر در سبک خیالی خود را یا بی خیال یا غیر سیاسی بپنداریم (چون بلاخره از تاثیر بر سرنوشت بی خیال ترین خودمان نیز که باشد، نمیتوانیم بگذریم چون گمان کنم زجر های زیاد کشیده ایم.) متن این نوشته را یا به اشتراک گذارید ، یا متن آن و لینک ها را کپی و پیست در فیسبوک خود کنید.. تا لاأاقل روزی بخود بگویید، ولو غیر سیاسی هم که بودم، انگشتی به اشاره اعتراض به اینکه به نام خود من نوعی معجون مرگ به خورد خود و فرزندانم عده آای ندهند، در جایی اعتراض کردم..
با سپاس از برای خودتان، خانواده خودتان، فرزندانتان، من برادر کوچکتان و آن ایرانی که میهن شما و من است و دست مردم آن کوتاه میباشد و به من و شما چشم کمک دارند تا دیگر بدتر سرشان نه آید!
–
کامنت ها:
Comments
Aryo Barzan Pirouznia https://mobile.twitter.com/SenJohnMcCain
https://m.facebook.com/johnmccain/
خبر نفوذ تروریستها فرقه رجوی به کنگره امریکا تحت نام مستعار و انجمن های پوششی به بهانه نوروز:
جشن نوروز ۱۳۹۶ در کنگره آمریکا برگزار شد
ایرنشهر، چهارشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۹۵ – Wednesday March 15 2017
لینک به منبع
در آستانه نوروز، جشنی به مناسبت گرامیداشت این آیین باستانی ایرانی در کنگره آمریکا به دعوت یک گروه ایرانیآمریکایی که میکوشد به نفع آنچه منافع مشترک آمریکا و مردم ایران میداند، تحت عنوان «جوامع ایرانیان آمریکا» فعالیت کند، برگزار شد.تبلیغات در خبرگزاری ایرانشهر
در مراسم نوروز به میزبانی جوامع ایرانیان آمریکا، برخی قانونگذاران و سناتورهای آمریکایی حضور یافتند.
از جمله سخنرانیهای مراسم نوروز در کنگره آمریکا، جان مک کین، سناتور جمهوریخواه از ایالت آریزونا است که درباره ایران بارها موضع گیری کرده است. گروه جوامع ایرانیان آمریکا که خواستگاهش از همین ایالت است از پشتیبانان سناتور مک کین در انتخابات گذشته بود.
جوامع ایرانیان آمریکا که از ۲۰۱۲ تاسیس شد، می گوید مشوق حقوق بشر و آزادی دموکراتیک برای مردم ایران است. رئیس سیاسی این گروه مجید صادقپور است و معتقد است رژیم سیاسی کنونی ایران قابل اعتماد برای معامله با آمریکا نیست.
در مراسم نوروز به میزبانی «جوامع ایرانیان آمریکا» سفره هفت سین و نمادهای ایرانی در یکی از سالهای کاخ کنگره برپا و به مهمانان در همین باره توضیحات مفصلی ارائه شد.
–
خبر حمایت مالی تروریستهای فرقه رجوی از جان مک کین در سال ۲۰۱۶ تحت نامهای مستعار و انجمن های پوششی:
حمایت یک تشکیلات فعال ایرانیان آمریکا از برنامههای انتخاباتی سنتاتور مک کین در ایالت آریزونا
ایرانشهر جمعه ۲۵ تیر ۱۳۹۵ – Friday July 15 2016
لینک به منبع
سازمان «جامعه ایرانیان آمریکا» (Organization of Iranian-American Communities-US: OIAC-US) که خود را نماینده هزاران ایرانى-آمریکایی معرفی میکند، از نامزدى جان مک کین براى سناتور شدن از ایالت آریزونا حمایت کرده است.
سناتور جان مک کین که به عنوان نماینده آریزونا در مجلس سناى آمریکا حضور داشت، براى انتخاب مجدد اعلام نامزدى کرده است. سناتور جان مک کین به دلیل فعالیتهایش در مبارزه با دیکتاتورى در خاورمیانه و کشورهایی چون سوریه و ایران شهرت فراوانى دارد. او در سنای ایالات متحده، ریاست کمیه نیروهای مسلح را به عهده داشته است.
سازمان جامعه ایرانیان آمریکا OIAC-US در اطلاعیه خود گفته که به عنوان نماینده هزاران ایرانى-آمریکایی که بسیارى از آنها براى فرار از حکومت دیکتاتورى ایران راهى آمریکا شدهاند، حمایت خود را از انتخاب مجدد سناتور جان مک کین اعلام میکند.
این سازمان همچنین از فعالیتهاى سابق این سناتور در راستاى افشاى حقایق موجود در خاورمیانه قدردانى کرده است.
در هیئت مدیره OIAC-US نامهایی مانند احمد میعنمنش، امیر عمادی، بابک دادوند، مجید صادقپور، سیروس صامت، بتول میرزایی، حمید یزدانپناه، هاجر مجتهدزاده و حمید علامهزاده به چشم میخورد.
این سازمان که به گفته نزدیکان آن در بیش از ۴۰ ایالت آمریکا نمایندگی دارد، یک سازمان غیر انتفاعی و مستقل مدنی است که با هدف تاثرگذاری بر سیاستهای ایالات متحده و جهان برای توسعه دموکراسی در ایران تشکیل شده است
***
همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=27390
تمرین مجاهدین نوحهخوان و سینهزن برای رقص «تانگو» با «عمو ترامپ»!ا
رضا تقی زاده، کیهان لندن، شانزدهم نوامبر ۲۰۱۶:… یکی از دلایل اصلی امیدواری مجاهدین برای همکاری با دولت ترامپ، ارتباط نزدیک با شماری از چهرههای بازنشسته سیاسی، نظامی و امنیتی آمریکایی است که تا چند ماه قبل کوچکترین بخت بازگشت به کار دولتی در آمریکا برای هیچیک از آنها متصور نبود. اگر حضور شاهزاده ترکی فیصل در پاریس و لو دادن موضوع …
تمرین مجاهدین نوحهخوان و سینهزن
برای رقص «تانگو» با «عمو ترامپ»!
– یکی از دلایل اصلی امیدواری مجاهدین برای همکاری با دولت ترامپ، ارتباط نزدیک با شماری از چهرههای بازنشسته سیاسی، نظامی و امنیتی آمریکایی است که تا چند ماه قبل کوچکترین بخت بازگشت به کار دولتی در آمریکا برای هیچیک از آنها متصور نبود
– اگر حضور شاهزاده ترکی فیصل در پاریس و لو دادن موضوع مرگ مسعود رجوی در طول روزهای برگزاری اجتماع مجاهدین خبرساز بود، حضور سه میهمان آمریکایی دیگر، رودی جولیانی شهردار پیشین نیویروک، نیوت گنگریچ رییس پیشین مجلس نمایندگان آمریکا در کنار جان بولتون نماینده اسبق آمریکا در سازمان ملل، زمانی خبرساز شد که پیروزی دونالد ترامپ بر هیلاری کلینتون قطعیت یافت
۲۵ آبان ۱۳۹۵
رضا تقیزاده (+عکس، ویدیو) چند روزی از انتشار فیلم نوحهخوانی و سینهکوبی سال جاری مجاهدین خلق، به مناسبت «عاشورای حسینی» نگذشته بود که پیروزی غیر منتظره ترامپ و چشمانداز یافتن جای پایی تازه در واشنگتن، غم از دل سوگوار آنها زدود، و در صفوف «ارتش ازادیبخش» موج شادی خلق کرد.
پیش از ۸ نوامبر، مجاهدین خلق، همسو با سعودیها، اسرائیلیها و حتی لابی جمهوری اسلامی در واشنگتن، خود را برای «تعامل» با دولت هیلاری کلینتون آماده میساختند، در حالی که امروز، امیدوارانه به توسعه روابط دوستانه با کاخ سفید و حتی تجهیز و گسترش «دفتر نمایندگی سیاسی» در واشنگتن فکر میکنند.
یکی از دلایل اصلی امیدواری مجاهدین برای همکاری با دولت ترامپ، ارتباط نزدیک با شماری از چهرههای بازنشسته سیاسی، نظامی و امنیتی آمریکایی است که تا چند ماه قبل کوچکترین بخت بازگشت به کار دولتی در آمریکا برای هیچیک از آنها متصور نبود. بر پایه این تصور که صاحبان عله بیش از دیگران، خودشان پذیرفته بودند، به کار شریف «سخنرانی در مقابل مزد مناسب» مشغول و به هر دعوتی پاسخ مثبت میگفتند.
شکست شگفتانگیز هیلاری کلینتون در انتخابات آمریکا و به قدرت رسیدن غیر متصور ترامپ را شاید بتوان برنده شدن در قرعهکشی بختآزمایی و رسیدن به جایزه بزرگ لاتاری برای مجاهدین تلقی کرد.
تظاهرات مجاهدین در برابر کاخ سفید، ۱۱ نوامبر ۲۰۱۳
ضمن قبول این اصل که «در سیاست تقریبا هیچ رویدادی اتفاقی نیست»، رسیدن مجاهدین به «جایزه بزرگ»، نه در نتیجه محاسبه دقیق آنها از سود و زیان یک طرح و یا اطلاع از تحولات پشت صحنه سیاست واشنگتن، و یا مرتبط بودن با حلقههای پنهان قدرت در جهان، که در حاشیه تلاش برای استفاده از صحنه حیرتانگیز سیاست داخلی آمریکا و بهره برداری تبلیغاتی از نامها و عنوانهای کسانی قرار دارد که در گذشته مقامی داشتند.
به این منظور مجاهدین دعوتنامههای نان و آبدار خود را برای شماری بازنشستگان دولتی و یا انتخابی، از چپ میانه (اعضای حزب دمکرات)، تا راست افراطی از (حزب جمهوریخواه) بعلاوه شماری از افسران بازنشسته نیروهای مسلح و کارکنان امنیتی (روسای سابق سیا و اف بی آی) روانه ساختند.
طی یک گردش پیشبینی نشده در وضعیت داخلی آمریکا، ناگهان شماری از بازنشستههای مورد دعوت قرار گرفته که پیشتر در مقابل دریافت وجه، به شانه گرفتن تابلوهای تبلیغاتی مجاهدین را پذیرفته بودند، خود را در قدرت و قلب دولت آمریکا یافتند.
روابط اوباما با مجاهدین خلق
دولت اوباما طی چهار سال نخست استقرار در کاخ سفید سیاست «استفاده ابزاری از مجاهدین خلق» را که دولت بوش اختیار کرده بود (افشاگری پیرامون مراکز هستهای جمهوری اسلامی در سال ۲۰۰۲ از زبان مجاهدین)، با هدف اعمال فشار سیاسی علیه جمهوری اسلامی ادامه داد.
طی دور دوم رییس جمهوری، و به دنبال دریافت نشانههای مثبت از تهران، طی مذاکرات محرمانه نمایندگان وزارت خارجه آمریکا و کاخ سفید با فرستاد گان جمهوری اسلامی، و روشن شدن «آمادگی مشروط» تهران برای متوقف ساختن برنامه دست یافتن به ظرفیت ساخت بمب اتمی، اوباما سیاست «حمایت و تقویت دولت تهران» را، با هدف تغییر تدریجی حکومت و مستقر ساختن دولتی معتدل در تهران، جانشین سیاست « اعمال فشار علیه جمهوری اسلامی» ساخت.
یکی از نتایج تغییر سیاست اوباما در قبال حکومت اسلامی تهران، منزوی ساختن سیاسی و رسانهای تمام شاخههای اپوزیسیون و مسدود ساختن مسیرهای ارتباط نمایندگان آنها با دولتهای قدرتهای بزرگ بود.
رسانههای فارسی زبان پر بیننده و پر شنوده خارج از ایران، که با هزینه قدرتهای بزرگ غربی اداره میشوند مسئولیت رسانهای اجرای این سیاست و برنامه به بازی نگرفتن و منزوی ساختن اپوزیسیون (بخصوص مشروطهخواهان و مجاهدین) را به صورت هدایت شده ولی نامحسوس، بر عهده داشتهاند.
اندکی پیش از تغییر سیاست واشنگتن در رابطه با حکومت ایران، هیلاری کلینتون وزیر خارجه وقت آمریکا، روز ۲۹ سپتامبر سال ۲۰۱۲ نام مجاهدین خلق را از لیست تروریستها خارج ساخت و مجاهدین تحت نام «شورای ملی مقاومت» دفتر کوچک خود را در واشنگتن به امید رونق یافتن در آینده، رسمیت دادند.
در سال ۱۹۹۷ و زمان رییس جمهوری بیل کلینتون، و به عنوان دستمزد به خوشروییهای محمد خاتمی و سیاست «تنشزدایی او در مناسبات خارجی»، نام مجاهدین در لیست گروههای تروریست قرار داده شده بود.
مجاهدین خلق طی دور دوم رییس جمهوری اوباما با مسدود دیدن راه تماس با دولت آمریکا، با وجود دو بار اخراج از فرانسه و حتی زندانی شدن مریم رجوی در آن کشور، کارهای تبلیغاتی و روابط عمومی خود را در پاریس افزایش داده، و به منظور کسب اعتبار تبلیغاتی، ضمن جمعآوری شمار بزرگی شرکت کننده (از هفتاد و دو ملت) در تظاهرات پاریس، تعدادی چهرههای شناخته را نیز برای سخنرانی و اعلام پشتیبانی از خودعوت کردند.
سخنرانان خوش اقبال
در لیست میهمانان مجاهدین در پاریس نامهای عرب، اروپایی و آمریکایی، از هر دو حزب سیاسی بزرگ آن کشور، بعلاوه مسئولان بازنشسته امنیتی و جاسوسی، همچنین افسران پایان خدمت یافته دیده میشوند.
جان بولتون در برابر سازمان ملل با مجاهدین تظاهرکننده صحبت میکند، نیویورک، ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۱
شاید بحثانگیزترین میهمان سال جاری گردهمایی مجاهدین در پاریس ترکی فیصل، رییس سابق سازمان اطلاعات عربستان سعودی، و خبرسازترین موضوع اجتماع، مطرح ساختن مرگ مسعود رجوی بود.
بجز محمود عباس رییس دولت خود گردان فلسطین، برنارد کوشنر وزیر خارجه و فرانسوا فیون در زمان رییس جمهوری سرکوزی، و شماری آمریکایی نیز در پاریس حضور یافتند.
جیمز ولسی و پورتر گاس دو رییس پیشین سازمان سیا نیز از جمله دعوت شدگان به گردهمایی مجاهدین در پاریس بودند که اولی در دولت بیل کلینتون به مدت دو سال خدمت کرد و دومی در دولت اول جورج بوش. دیگر دعوت شدگان لوئیس جی. فری مدیرکل سابق افبیآی، تام ریچ وزیر امنیت ملی در دولت جورج بوش، مایکل بی. موکاسی دادستان کل سابق و ژنرال جیمز جونز اولین مشاور امنیت ملی در دوره باراک اوباما.
ادوارد رندل، فرماندار پیشین ایالت پنسیلوانیا آمریکا نیز که به نفع خروج نام مجاهدین از «فهرست گروههای تروریستی» فعالیت داشت در همایش طرفداران این سازمان سخنرانی کرد و دریافت مبلغ ۲۰هزار دلار به عنوان «حق سخنرانی» به نفع این سازمان را نیز تأیید کرده است.
اگر حضور شاهزاده ترکی فیصل در پاریس و لو دادن موضوع مرگ مسعود رجوی در طول روزهای برگزاری اجتماع مجاهدین خبرساز بود، حضور سه میهمان آمریکایی دیگر، رودی جولیانی شهردار پیشین نیویروک، نیوت گنگریچ رییس پیشین مجلس نمایندگان آمریکا در کنار جان بولتون نماینده اسبق آمریکا در سازمان ملل، زمانی خبرساز شد که پیروزی دونالد ترامپ بر هیلاری کلینتون قطعیت یافت.
سه چهره یاد شده و شماری از نزدیکان آنها از جمله کسانی هستند که انتظار میرود در دولت ترامپ به شغلهای کلیدی برسند.
تغییر لباس به سرعت شعبدهبازها
سازمان مجاهدین خلق یک سازمان «تروریستی مارکسیست – لنینیست» و «اسلامگرا» معرفی میشود که مشخصه اول را با حنیف نژاد داشت، دومی را با تقی شهرام و هویت پررنگتر اسلامی را، با موسی خیابانی و مسعود رجوی. سازمان مجاهدین و بازوی سیاسی آن که «شورای ملی مقاومت» نامیده میشود با مریم رجوی، آمیزهای پیچیده از هر سه مشخصه را دارا است.
در گذشته، شاید به استثنای دورهای که حنیف نژاد و شهرام آن را هدایت میکردند، سازمان همیشه تقاضای بازار را برای عرضه کالا مقدم بر هر مولفه دیگری شمرده است.
با این پیشفرض که اسلامگرایی، بدون جمهوری اسلامی نیز در ایران دارای خریدار است، مجاهدین بعد از به اصطلاح ترک فعالیتهای تروریستی، منحل ساختن مبارزه مسلحانه و تعطیل «ارتش آزادیبخش» نیروهای خود را به جای سرود خواندن پادگانی برای نوحهخوانی و ترتیب دادن موزیکال سینهزنی تمرین و آرایش میدهند.
نوحهخوانی و سینهزنی ظاهرا نیاز بازار داخلی را برای توجیه داشتن باورهای مذهبی نزد مجاهدین تامین میکند، اما، برای جلب حمایت خارجی، بخصوص از دولت تاجرپیشهای مانند ترامپ، آنها نیازمند داشتن کالای بهتری هستند.
بدون شک کسانی مانند جولیانی، گینگریج و بولتون، در داخل و حتی خارج از گروه همکاران رسمی دونالد ترامپ، میتوانند برای مجاهدین سرپلهای ارتباطی مناسبی باشند.
اما، برای ساختن پلها، تامین هدفهای بزرگتر، و طرف معامله شدن با دولت تازه واشنگتن، تکیه بر آشنایی و داشتن روابط کاری با سه مشاور ترامپ کافی نیست؛ ترامپ تاجری است که پیش از معامله، کیفیت کالا و بهای مناسب آن را با هم میسنجد و در بازار، عرضهکنندههای دیگر نیز، از جمله جمهوری اسلامی، خود را برای فروش عرضه خواهند کرد.
***
Former U.S. Officials Make Millions Advocating For Terrorist Organization (2011)
The Life of Camp Ashraf,
Mojahedin-e Khalq Victims of Many Masters
Link to the full description of Mojahedin (MEK, MKO) Logo (pdf file)
Remember.Mojahedin Khalq (MKO, MEK, Rajavi cult) was one of the excuses of US attacking Iraq
(Rajavi cult or MKO aslo known as Saddam’s Private Army)
Sydney hostage-taker was affiliated with Mojahedin Khalq (MKO, MEK, Rajavi cult)
Document on Mojahedin Khalq released by RAND (The Mujahedin-e Khalq in Iraq, A Policy Conundrum)
Wondering at those Americans who stand under the flag of
Mojahedin Khalq (MKO, MEK, NCRI, Rajavi cult) only to
LOBBY for the murderers of their servicemen
همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=25657
صحبت از چه رمزی وکدام جاودانگی برای باند رجوی است؟!
ایران قلم، بیستم ژوئن ۲۰۱۶:… وقتی صحبت از استحاله ی یک جریان سیاسی – نظامی کشور بنام مجاهدین خلق است ، موصوف کردن این جریان به ماندگاری و …، چه صیغه ای میتواند باشد، من عقلم بجایی نمی رسد و لازم است که دراین مورد، خود مصادره کنندگان سازمان توضیح دهند! واینکه طبق کدامین دلیل ومدرک، فرقه ی رجوی که مصادره کننده واستحاله گر سازمان مجاهدین ، هرروز که میگذرد قوی تر میشود ، کار …
اول قرارشان بود که “مبارزه مسلحانه” شان علیه “امپریالیسم” باشد
مهندس میثمی: مسعود رجوی کجاست؟
صحبت از چه رمزی وکدام جاودانگی برای باند رجوی است؟!
ارسال شذه توسط آقای حمید تبریزی ـ با تشکر از ایشان ۳۰/۰۳/۱۳۹۵
“سرسخن ” ( سر مقاله) ی رسانه ی اصلی رجوی ” رمز جاودانگی “ نام دارد که بدون توسل به مقدمه، مستقیما وارد مطلب شده و نگاهی به این نوشته میاندازیم.
درابتدای این سرمقاله آمده است:
” «اصالت» و «صلاحیت» بنیانگذاران مجاهدین را در ماندگاری نسلی میتوان دید که از خود بهیادگار گذاشتهاند. .. تصادفی نیست که یک جریان مخالف، زیر «بیسابقهترین سرکوب فاشیستی معاصر» و «بیشترین مساعدت بینالمللی ممکن به دشمنانش» هرروز قویتر از قبل بیرون میآید، ولی یک قدرت حاکم با دارا بودن «امکانات رسمی»، «ثروتی بیحساب» و «بالاترین حمایتهای بینالمللی از سوی غارتگران نفتی»، هرروز متشتتر در مسیر ریزش و فروپاشی میغلتد “.
وقتی صحبت از استحاله ی یک جریان سیاسی – نظامی کشور بنام مجاهدین خلق است ، موصوف کردن این جریان به ماندگاری و …، چه صیغه ای میتواند باشد، من عقلم بجایی نمی رسد و لازم است که دراین مورد، خود مصادره کنندگان سازمان توضیح دهند!
واینکه طبق کدامین دلیل ومدرک، فرقه ی رجوی که مصادره کننده واستحاله گر سازمان مجاهدین ، هرروز که میگذرد قوی تر میشود ، کار ” سعدی ” است که بررسی آنرا به ” عاقلان ” سپرده است!!
غارتگران نفتی چه حمایتی ازمردم ودولت ایران کرده اند؟
آیا جز این ست که درسربزنگاه ها، ایران راازدسترسی به ارز حاصل ازفروش آنها که میتوانست کمک به توسعه ی کشور واقلا جلوگیری از خوابیدن کارخانه های موجود باشد ، محروم کرده اند؟!
اگر این ظلم ها وخیانت ها ، حمایت همه جانبه محسوب شود، پس کارشکنی وعدم حمایت چیست؟
آیا براستی وقت آن رسیده است که فرهنگستان زبان ایران ، به بررسی مجدد واژه ها پرداخته و آنها را طوری تعریف کند که باادبیات خاص رجوی همخوانی داشته باشد؟؟!!
درادامه:
” چهل و چهار سال بعدازآن سحرگاه خونین که در انگاره تفکر جلادان حاکم، اینطور انتظار میرف…بهاینترتیب در آن بر خاک افتادنها، ارزشهایی عقیدتی و سنن مبارزاتی برخاست که سرآغازی نوین در تاریخ آزادی مردم ما شد. سنت «فدای بی چشمداشت برای مردم» و «وفای به آرمان آزادی به هر قیمت»، سرچشمه رودی شد که این جنبش را در برابر ضربات و سختیهای سهمگین راه، بیمه و «شکستناپذیر» ساخت… “.
اولا این فدا کردن، یک خونریزی یک طرفه ایست که مدام ازطرف اعضای فریب خورده بسوی رهبری خودشیفته بنام مسعود رجوی ادامه داشته وما هرگز وفای بی چشمداشت را ازسوی این رهبر حقیر و کوتوله ی سیاسی که شرایط زمانی ومکانی بنفع اوو عامل مهم موفقیت اش بود ، ندیده وسراغ نداشته ایم وبرعکس آنچه بوده جذب یک طرفه وخودخواهانه ای بوده که بنفع رجوی ادامه داشته ودارد وراست آنست که این بیمه شدن به قیمت ازدست رفتن محتوای سازمانی شد که بنیانگذارانش باوجود صداقت ستودنی ، آنرا بوجود آورده بودند که البته زندگی نادرستی این خط مشی را اقلا در کشوری بنام ایران ، به اثبات رسانید!!
ضمنا توضیح نداده اید که مقام وموقعیت رجوی دراین فدا شدن ها وایثار چه بوده است!
اقامت در قصرهای افسانه ای، استفاده ازامکانات رفاهی شاهانه، تصاحب صدها زن متعلق به رفقای خود، هم سفرگی با صدام و …، چرا باید وفا و فدا شدن باشد وعکس آن صادق نباشد؟!
نکند میخواهید بگویید که رجوی با انجام این کارها – که چاره ای درانجام ندادنشان نداشت؟؟! – فداکاری کرده و سپس دچار شماتت وجدان میشد وزجری را تحمل میکرد که حکم فدا شدن وصداقت وایثار داشت؟؟!!
همچنین:
” … حل تضاد واقعی و پرداخت قیمت از خود بهخصوص در نقطه رهبری آن جریان است که یک جنبش را «متحد» یا «متشتت» میسازد…”.
اولا ، وجود رهبر بلا منازع در سازمانی، حتما به معنی قدرت و انسجام منطقی صفوف آن نیست وچه بسا که از برکت !! قحط الرجالی ویا عقب ماندگی تاریخی آن باشد!
ثانیا، جداشدن نزدیک نصف یک جریان سیاسی ازاین نوع رهبر ، بمعنی تشتت اگر نیست پس چیست؟!
بخصوص اینکه باید درنظر گیریم که جدائی ازفرقه ی رجوی ، شبیه جدایی های معمولا محترمانه ای نیست که در سازمان های سیاسی نرمال وکم وبیش معتقد به خرد جمعی ، انجام میگیرد!
جدائی ازباند رجوی که شما عادت کرده اید کماکان آنرا سازمان مجاهدین خلق بنامید، ممکن است درمواقعی به قیمت جان عامل تمام شود و اگر این جدا شونده عامل خوش شانسی باشد، میداند که همواره باید درانتظار لجن پراکنی های مداوم برعلیه خود باشد!!
حمید تبریزی
***
-
۲۰۱۷/۱۱/۲۴ مصاحبه فرامرز دادرس درباره مجاهدین خلق در آلبانی با رادیو صدای ایران در آمریکا
مصاحبه خانم خاطره نورشید با آقای فرامرز دادرس، رادیو صدای ایران، بیست و چهارم نوامبر ۲۰۱۷:… موضوع بحث امروز ما حضور مجاهدین خلق بعنوان “ناجی کشور” در ایران فرداست. همچنین نگاهی خواهیم داشت اجمالی، بر حضور مجاهدین در آلبانی و اتفاقات پشت پرده آن. در مورد جداشدگان از بدن
۲۰۱۷/۱۱/۱۲ پروژه مجاهد مخفی و روش یک کلاغ چهل کلاغ (مجاهدین خلق و شبکه های اجتماعی)ا
فرامرز دادرس، صفحه فیسبوک، دوازدهم نوامبر ۲۰۱۷:… مجاهدین وقتی دریافتند که مردم ایران به گفته هایشان توجهی نمی کنند، پروژه مجاهد مخفی ! براه انداختند. به این ترتیب که چند تن ازاعضای سرسپرده خود را به عنوان اعضای جدا شده ق