من از سختی های دیروزتان باخبرم روزهای سخت اسارت روزهای تلخ ناگزیری که دور از خانه و خانواده گذشت، سال های تیره وتار بدفرجام روزهای در بند ستم بودن ، روزهای بی خبری از دنیا و روزهای حس بد بی خبری و غفلت دنیا از شما ، تصویر بی رنگ و دور آزادی طعم تلخ دوری از عزیزان و ، وحس بد شکست رویاها و آرزوها حس تلخ فراموشی وباور تلخ این که فراموش شده ای پس فراموششان کن
والنون والقلم…..
تو پـای به راه درنــه و هیـــچ مـپرس
خـود راه بگویدت که چـون باید رفت
مصطفی محمدی ــ 12.03.2015 و این پیام من به بچه های آلبانی و کسانی ست که پس از سال ها اسارت از سازمان ضد خدا و ضد خلق مجاهدین جدا شده و اکنون احساس خوبی ندارند و میبینم و میشنوم که با ماهی پانصد دلار که از سازمان میگیرند زندگی میگذرانند و در سختی و فشارند
من مصطفی محمدی تک تک شما را همانند سمیه ام دوست دارم و برایتان آرزوی خیرو سلامتی دارم
من از سختی های دیروزتان باخبرم روزهای سخت اسارت روزهای تلخ ناگزیری که دور از خانه و خانواده گذشت
سال های تیره وتار بدفرجام روزهای در بند ستم بودن
روزهای بی خبری از دنیا و روزهای حس بد بی خبری و غفلت دنیا از شما
تصویر بی رنگ و دور آزادی طعم تلخ دوری از عزیزان و
وحس بد شکست رویاها و آرزوها حس تلخ فراموشی وباور تلخ این که فراموش شده ای پس فراموششان کن
و حس دوست نداشتنی کینه و نفرت کینه از کسانی که ناخواسته و خواسته پایتان را به این ماجرا باز نمودند
و سال های محرومیت از عشق و نوازش دستی و نوازش دستان مهربان مادر و یا پدر یا عزیزی که دوستش داشته باشی و یا دوستت داشته باشد
وحسرت دیدن نه پوشیدن لباس عروسی که در رویاهای کودکیت بوده و شنیدن کلمه ی زیبای شب دامادی و شب عروسی
این ها را که دنیا نمیداند که دنیا نمیشنود که دنیا لمس نمیکند که اگر این چنین میبود که این همه سال در اسارت و در قعر چاه و سیاه چال نمیگذشت که سازمان ملل و حقوق بشر و سازمان های دیگر دنیا به دادتان میرسید که این سال هایی که گذشت سال های عمر انسان هایی بود که به نام خدا خلق و آزادی در اسارت گذراندند ومن درد شما را میفهمم و لمس میکنم و اکنون پیامم به شما این است نگران نباشید سال های سخت و تلخ اسارت به یاری حق تمام شد از زندان رجوی خلاص شدید به لطف ویاری خداوند از زندانی که در آن مجبور شدید به سمت خانواده ها و عزیزانتان سنگ پرتاب کنید رها شدید وجه سخت گذشت به پدران و مادرانی که با سختی و رنج از فرسنگ ها دور پشت دروازه ی اشرف به شوق دیدار رنج سفر را به جان خریده بودند تا لحظه ای عزیزانشان را ببینند و در آغوش بگیرند سنگ زدید و لقب الدنگ دادید واین عمل عملی شیطانی ست عملی ضد خدایی و ضد بشری
عزیزانم آن روزهای سخت گذشته خدای یوسف و یونس که شما را از سیاهی و ظلمت این زندان فرقه ی جنایت کار نجات داد همراه هم قدم و کنار شماست
پس عزیزانم تنها طناب پوسیده ی مزدوران سازمان را که دریافت ماهیانه حقوق بخور و نمیری است که به شما پرداخت میشود را پاره کنید و چشم ودل از این نیز بشویید که پول کثیف این سازمان بهای خون هم بندان مظلوم شماست بهای سال های از دست رفته عمر شماست بهای اسارت سمیه و سمیه هاست و به بهای وطن فروشی آدم فروشی ظلم شرارت و ترور و خشونت است و آن این نیست که شما میخواهید و خدا و خلق خدا و عزیزان و خانواده های شما از شما انتظار دارند عزیزانم بسم الله بگویید نترسید خداوند روزی رسان شما را روزی خواهد داد و هو الرزاق
رجوی خائن این پول های میلیاردی را با خون و ابرو و شرف معامله کرده و بهای سنگین خون شهدا آبروی خواهران و بهای ناموس ما و شرف ایران و ایرانی و زیر سوال بردن دین و مذهب و بی اعتبار شدن ایران و ایرانی در دنیاست و فاجعه ای بزرگ است که فرقه ی ایرانی با حمایت سران دولت های بزرگ و خونخوار و حمایت مالی عرب ها و یهود ها نه تنها بزرگترین تروریسم در خاور میانه بلکه مادر تروریسم در تمام دنیا باشد
رجوی از این در آمدو پول کثیف و حرام به خورد شما داد که ناگریر بودید که سنگ به عزیزانتان زدید که لقمه ی حرام همین است که سنگ میشود بر سر عزیزانتان و بر دل خون شما این لقمه ها را رجوی حرام لقمه و دیگر مزدوران به خوردتان دادند و خداوند ازحقیقت نهان از دل های شما آگاه بود و به دادتان رسید که هیچ حقیقتی نیست که از او نهان باشد و او دانا و توانا و آگاه است
پس نگران نباشید باری دیگر از جا بلند شوید بسم الله بگویید و با نام و یاد خدا شروع به کار کنید
و برای دریافت هدیه های آسمانی آماده باشید ……. ادامه دارد
به نام و یاد خدا مصطفی محمدی
کودکان سرباز در قرارگاههای مجاهدین خلق و صدام حسین
نامه ای به امیر یغمایی (شبه نظامی ارتش آزادیبخش رجوی در سن ۱۵ سالگی)