کوچه ی بچه گی ها تقدیم به سمیه محمدی از م م تهران
دلم مث یه بادبادک تو کوچه ی بچه گی هاست
هنوزم یاد اون روزا یاد آور خاطره هاست
بازم دلم تو بچه گی عروسک تازه میخواد
هنوز دلم یه ماجرا که توش پر از راز میخواد
هنوز دلم میخواد کسی بیاد سکوتو بشکنه
باز الکی داد بزنم یکی بیاد کمک کنه
هنوز میخوام یواشکی گلای یاسو بچینم
برم رو پشت بوممون شاید خدا رو ببینم
زنگ درا رو بزنم اونوقت برم قایم بشم
میخوام وقتی بزرگ شدم یه آدم مهم بشم
میخوام تو کوچه غیر تو با همه کس بازی کنم
وقتی که قهر شدی بامن به زور تو رو راضی کنم
هنوز میخوام با بچه ها بازی هفت سنگ بکنم
باز سر یار تو شدن با همه کس جنگ بکنم
میخوام توعمدآ کفشامو تو کوچه تون جا بزارم
هر وقت میای که رد بشی بیام اونا رو ور دارم
میخوام که هر کاری کنم تا تو فقط نگام کنی
بگی آهای من با توام از پنجره صدام کنی
به یاد روزهای کودکی که هیچ چیز سیاشی نبود ………