حسن شهباز: تناقض در آرمان شهرفرقه رجوی ـ قسمت هفتم ـ همیشه بدهکار بودن اعضا

0
813

در ابتدا برای کسانی که جذب شان شده اند اینگونه نشان میدهند که با منت قبولشان نموده اند و این افراد هستند که بایستی شکر گذار سازمان باشند و با این ترفند نفرات را همواره بدهکار سازمان و تشکیلات نگاه میدارند!اما به چه دلیل؟ حقیقت اینست که بدهکار بودن افراد مزایای بسیاری برای سران فرقه دربر دارد ،با این حربه افراد را براحتی در نشست ها سرکوب میکردند! به عبارت دیگر شستشوی مغزی فرآیندی است که به طور تدریجی اما بسیارکارآمد است و اثرات مخرب خود را بر روی عقل و درایت  به جای می گذارد و از لحظه آشنایی شروع شده اما تکنیک خاصی برای دستکاری ذهنی یا اعتقادی افراد در کار نیست، بلکه مجموعه‌ای از شیوه های جذب و نگهداری افراد است که موجب تغییر در نگرش، عقاید ،رفتار و سیستم اخلاقی فرد می‌شود و تا آنجا پیش میرود که به نحوی افراطی فرد تسلیم افکار و ایده هایی میگردد که ازهمه جهت پمپاژ میشود! 

تناقض در آرمان شهرفرقه رجوی ـ قسمت هفتم ـ همیشه بدهکار بودن اعضا

سر و بدنه، دو پدیده متضاد در فرقه مجاهدین خلق

حسن شهباز ، تیرانا،  سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی  ـ 26.12.2021

لینک به قسمت اول

لینک به قسمت دوم

لینک به قسمت سوم

لینک به قسمت چهارم

لینک به قسمت پنجم

لینک به قسمت ششم 

Hassan-Shahbaz-Albani -260-410

گرچه تشکیلات بازوی اصلی  کنترل بدنه سازمان است اما فرقه برای کنترل افراد از تکنیک های بسیاردیگری نیز استفاده مینماید یکی از اصلی ترین تکنیک هایی که سران فرقه برای کنترل اعضا بکار میبرند و در قسمت های قبلی به عرض رساندم که این شیوه ها در تشکیلات ابعاد بسیار گسترده ای دارد و تمامی زندگی اعضإ را دربرمیگیرد، یکی از آنها “کنترل اطلاعاتی”  است که این نحوه  کنترل ذهنی در درون مناسبات فرقه شباهت بی نظیری با نحوه کنترل نظامیان در ارتش آلمان نازی دارد! شیوه دیگر کنترل ذهنی افراد که اصطلاح شستشوی مغزی نیز مکانیزمی رایج در ارتش آلمان نازی بوده که در این نحوه کنترل ذهنی یا بازسازی مغزی نکته بسیار مهم اینست که در واقع تکنیکی خاص یا روش روشن و مشخصی در کار نیست یا اینکه تحت یک آموزش خاص در یک دوره زمانی مشخص بتوان آنرا جاری نمود و باصطلاح اعضا را شستشوی مغزی داد، در حقیقت این شیوه مجموعه‌ای از فرآیندهای رفتاری و تکنیک های روانی است که از همان نخستین لحظات آشنایی شروع شده و همواره بدون وقفه ادامه دارد و اعضا بدون اینکه متوجه تغییر در مبانی شناختی، اخلاقی و رفتاری خود بشوند! تحت این آموزش قرار دارند، که شامل طیف وسیعی از کنش ها و واکنش ها در درون فرقه میشود. 

در ابتدا برای کسانی که جذب شان شده اند اینگونه نشان میدهند که با منت قبولشان نموده اند و این افراد هستند که بایستی شکر گذار سازمان باشند و با این ترفند نفرات را همواره بدهکار سازمان و تشکیلات نگاه میدارند!اما به چه دلیل؟ حقیقت اینست که بدهکار بودن افراد مزایای بسیاری برای سران فرقه دربر دارد ،با این حربه افراد را براحتی در نشست ها سرکوب میکردند! به عبارت دیگر شستشوی مغزی فرآیندی است که به طور تدریجی اما بسیارکارآمد است و اثرات مخرب خود را بر روی عقل و درایت  به جای می گذارد و از لحظه آشنایی شروع شده اما تکنیک خاصی برای دستکاری ذهنی یا اعتقادی افراد در کار نیست، بلکه مجموعه‌ای از شیوه های جذب و نگهداری افراد است که موجب تغییر در نگرش، عقاید ،رفتار و سیستم اخلاقی فرد می‌شود و تا آنجا پیش میرود که به نحوی افراطی فرد تسلیم افکار و ایده هایی میگردد که ازهمه جهت پمپاژ میشود! اما بصورتی غیرمستقیم ، موضوع اینست که در وهله اول این کنترل ذهنی  توسط خود فرد انجام می‌شود به طوری که شخصی که داخل فرقه شد و در مقابل این پمپاژ قرار میگیرد و با قبول باورهای جدید در صدد بر می آید تا ذهن خود را مطابق با آموزه‌ها و اعتقادها و باورهای جدید این نظام اعتقادی همسو سازد و این لحظه آغاز است نقطه شروع شستشو است،از اینجا فرد به اسارت در می آید  

همه افراد نیاز دارند که مورد توجه باشند و مهم به نظر برسند اگر کسی احساس کند که مهم به نظر نمی‌رسد و به هیچ دردی نمی خورد به زودی سرافکنده و افسرده می‌شود و از  جمع و جامعه خود کنار می کشد به همین دلیل همواره به اعضا القا میکنند که چقدر مهم هستند اما این کار را برای دلسوزی و از روی حسن نیت انجام نمی‌دهند، روش های مختلفی به کار می برند تا نفرات از مورد توجه قرار گرفتن احساس خرسندی بکنند و شرایطی مطلوب برایشان ایجاد میکنند ،همه ما به افرادی که به ما احترام  می گذارند در مقابل احترام می‌گذاریم و مجذوب شان می‌شویم،همین مکانیزم ساده برای فرقه بسیار کارآمد است  

 برای کنترل ذهن و تحت اختیار گرفتن افراد هیچ راهی به اندازه پاک کردن منطق قبلی فرد و نشاندن منطق شخص رهبری بجای آن کارساز نیست وقتی فردی منطق خود را درمنطق رهبر فرقه حل می‌کند تبدیل به ماشین تمام عیاری میشود برای اجرای فرمانهای تشکیلات.روش دیگر کنترل اعتراف گیری است،  اعضا موظف هستند که در نشست های عمومی در جمع اعضای فرقه خطاهای خود را بازگو نمایند، در حضور جمع اعتراف کنند تا هیچ عضوی نتواند خود را از گناهان و لغزشها مبرا بداند البته در ظاهر به منظور کاهش رنج خودشان و مثلاً رسیدن رهایی،با شعارعدم حمل تناقض، سفید سفید بودن افراد را وادار میکنند تا هرچه در ذهنشان هم که گذشته باز گو نمایند چه رسد به خطا و اشتباه! به هر حال هر چه که افراد از خودشان بگویند بی‌درنگ جهت وادار کردن آنان به احساس نزدیکی بیشتر با سازمان استفاده میشود. ایجاد حس گناه، ناتوانی و سرشار از روسیاهی نتیجه ای است که سران فرقه همواره برای آن میکوشند. 

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید