نگاهی به کتاب فضایل بلخ ، روایتی متفاوت از تاریخ پنج قرن نخستین اسلامی

0
756

سوالی که این مترجمان در مقدمه از خود می‌پرسند این است که چه عاملی عبدالله حسینی، مترجم فارسی کتاب، را به نوشتن تحریر فارسی تاریخ بلخ واداشته است. او در مقدمۀ خود، مطالب زیادی آورده که به عقیدۀ مترجمان اشاره به ویرانی شهر باستانی بلخ به دست مغولها دارد. به همین دلیل، او اصرار داشته که تاریخ بلخ باید زنده بماند. این ضرورت، او را واداشته تا تاریخ بلخ را به «پارسی دری» ترجمه کند، زبانی که او آن را «زبان بهشت» می‌نامد. این موضوع یک نکته دیگر را نیز روشن می‌کند؛ اینکه عربی زبان رایج عام در بلخ آن زمان نبوده است. نویسنده می‌خواسته اطلاعات تاریخ بلخ قبل از مغول را به مخاطبان گسترده‌تر فارسی‌زبان برساند تا این اطلاعات تنها در دسترس عالمان عربی‌دان نباشد. حسینی توضیح می‌دهد که یک نسخه از اصل عربی فضایل بلخ را به شکلی معجزه‌آسا یافته و یک حامی محلی به او سفارش ترجمۀ آن را داده است. مترجمان انگلیسی احتمال می‌دهند شاید کسی که سفارش ترجمه فارسی را داده برای آل کرت (قرنهای ۱۳ و ۱۴ میلادی) مستقر در هرات کار می‌کرده است، زیرا در این زمان حکومت بلخ از سوی مغول‌ها به آل کرت واگذار شده بود.

نخستین ترجمۀ انگلیسی کتاب فضایل بلخ؛ روایتی متفاوت از تاریخ پنج قرن نخستین اسلامی

  • یاسین رسولی ـ 07.02.2021
.

قدیمی‌ترین کتاب دربارۀ تاریخ ولایت بلخ در افغانستان، با عنوان فضایل بلخ، توسط آرزو آزاد، ادموند هرتزیگ و علی‌میرانصاری به انگلیسی ترجمه شده و همراه با مقدمه و تعلیقات مفصّل در ماه ژانویه در مجموعۀ معتبر بنیاد اوقاف گیب (Gibb Memorial Trust) به چاپ رسیده است.

انتشار این کتاب چشم‌انداز تازه‌ای بر تاریخ شهر و ولایت بلخ می‌گشاید و به طور کلّی بر دانش ما از تاریخ‌نگاری اسلامی و تاریخ کتاب‌پردازی می‌افزاید.

این کتاب نخستین ترجمه و تحشیۀ قدیم‌ترین تاریخ محلی بازمانده از بلخ، با عنوان «فضایل بلخ»، به زبان انگلیسی است. اصل عربی کتاب تألیف شیخ‌الاسلام ابوبکر عبدالله بن عمر بن محمد بن داود واعظ به سال ۶۱۰ هجری (۱۲۱۴ میلادی) است که باقی نمانده و کتاب به واسطۀ ترجمۀ فارسی آن که ۶۶ سال بعد، یعنی در سال ۶۷۶ هجری (۱۲۷۸ میلادی)، به قلم عبدالله حسینی صورت گرفته به دست ما رسیده است.

شهرت بلخ بیشتر به واسطۀ حضور و فعالیت شخصیت‌های تاریخی در آن، به ویژه تا پیش از حملۀ مغول است. مثلا بر اساس روایات تاریخیِ زردشتی پیوند تنگاتنگی میان بلخ و زردشت هست؛ اسکندر با همسر محبوب سغدی خود رکسانا در بلخ ازدواج کرد؛ بلخ یکی از غنی‌ترین معابد و صومعه‌های بودایی را در غرب آسیای مرکزی به نام «نوبهار» در خود جای داده که موطن اجدادی خاندان برامکه بوده است. برمکی‌ها املاک بودایی را اداره می‌کردند و پس از فتوحات اسلامی به وزارت و فرمانداری خلفای عباسی در بغداد رسیدند؛ بلخ همچنین زادگاه مولانا جلال الدین محمد و یکی از مناطقی است که عرفان و تصوف اسلامی در آن شکل گرفته است. مفاخر تاریخی بلخ فهرست بلندی دارد.

.
توضیح تصویر،آرزو آزاد، ادموند هرتزیگ و علی ‌میرانصاری مترجمان و ویراستاران متن انگلیسی کتاب فضایل بلخ

اما، این رویدادها چگونه تاریخ بلخ را شکل داده و چرا در بلخ اتفاق افتاده اند؟ حسینی، مترجم فارسی، و واعظ، نویسندۀ متن عربی فضایل، پاسخش این بود که بلخ به میمنت کرامات بسیارش به چنین جایگاهی نائل آمده است. مورّخان عینی‌نگری مانند آزاد و هرتزیگ، این روایت‌ها را روندی می‌بینند که تاریخ بلخ را ساخته است. تاریخ هرگز یک روایت واحد نیست. در این روایت‌ها همان قدر حقیقت‌ هست که چشم‌انداز، همان قدر داستان هست که واقعیت. این مساله باعث نشده که مترجمان و ویراستاران متن انگلیسی این روایت‌ها را بیهوده بنگارند، بلکه ترجیح داده‌اند تا از نگاه مؤلف سده‌های میانه به زمان و مکان موردنظر او بنگرند. مترجمان انگلیسی تلاش کرده‌اند تا از تعمیم تعبیرات مدرن به گذشته که باعث تحریف و به بی‌راهه رفتن درک واقعی تاریخی می‌شود اجتناب کنند.

سوالی که این مترجمان در مقدمه از خود می‌پرسند این است که چه عاملی عبدالله حسینی، مترجم فارسی کتاب، را به نوشتن تحریر فارسی تاریخ بلخ واداشته است. او در مقدمۀ خود، مطالب زیادی آورده که به عقیدۀ مترجمان اشاره به ویرانی شهر باستانی بلخ به دست مغولها دارد. به همین دلیل، او اصرار داشته که تاریخ بلخ باید زنده بماند. این ضرورت، او را واداشته تا تاریخ بلخ را به «پارسی دری» ترجمه کند، زبانی که او آن را «زبان بهشت» می‌نامد. این موضوع یک نکته دیگر را نیز روشن می‌کند؛ اینکه عربی زبان رایج عام در بلخ آن زمان نبوده است.

نویسنده می‌خواسته اطلاعات تاریخ بلخ قبل از مغول را به مخاطبان گسترده‌تر فارسی‌زبان برساند تا این اطلاعات تنها در دسترس عالمان عربی‌دان نباشد. حسینی توضیح می‌دهد که یک نسخه از اصل عربی فضایل بلخ را به شکلی معجزه‌آسا یافته و یک حامی محلی به او سفارش ترجمۀ آن را داده است. مترجمان انگلیسی احتمال می‌دهند شاید کسی که سفارش ترجمه فارسی را داده برای آل کرت (قرنهای ۱۳ و ۱۴ میلادی) مستقر در هرات کار می‌کرده است، زیرا در این زمان حکومت بلخ از سوی مغول‌ها به آل کرت واگذار شده بود.

این کتاب به ما چه چیزهایی می‌گوید که قبلا نمی‌دانستیم؟ اول، از این کتاب می‌آموزیم که آثاری مانند فضایل بلخ حاصل کلاژی از متون قدیمی‌ترند. اگرچه متون پیشین باقی نمانده‌اند، اما نویسنده از آنها برای ما روایت می‌کند.

کتاب دارای سه قسمت اصلی است: بخش اول مجموعه‌ای مختصر از گزارش‌ها دربارۀ تاریخ بلخ است که بیشتر از قول علمای دین و فقهای مسلمان روایت شده است.

در قسمت دوم، که کوتاه‌تر است، نویسنده فضایل و کرامات بلخ را بر می‌شمرد.

قسمت سوم، که عمده حجم کتاب را در بر می‌گیرد شامل شرح احوال هفتاد تن از علما است (در این میان، ضمن شرح حال یکی از علما، اخباری از دو همسر دانشمند وی نیز روایت شده است). بسیاری از این عالمان فقیه بودند و درعین حال به زهد و تصوف هم شناخته می‌شدند. این سه قسمت کتاب را می‌توان جدا از یکدیگر در نظر گرفت، زیرا هر بخش در نوع خود شیوه‌های مختلف تاریخ‌نویسی را نشان می‌دهد.

ترجمه فارسی
توضیح تصویر،متن کامل فضایل بلخ به تصحیح عبدالحی حبیبی در سال ۱۳۵۰ شمسی در تهران چاپ شده است

کتاب فضایل بلخ مطالب قدیمی را دوباره تنظیم کرده و مواد خاص خود را به آن افزوده تا موضوعی تازه را بیان کند. مترجمان کتاب با بررسی چهار نسخۀ خطی به‌جامانده از کتاب، به این نتیجه رسیده‌اند که این چهار نسخه از دو خانوادۀ متفاوت‌اند. حفظ و بازیابی خود این نسخه‌ها، داستانی جذاب دارد: در مقدمۀ انگلیسی، مترجمان خواننده را به فرانسه می‌برند، جایی که با مازارن، کاردینال فرانسوی معروف قرن هفدهم میلادی، آشنا می‌شویم. سپس به روسیه، پاکستان و ایران می‌برند.

مترجمان می‌گویند دومین چیزی که آنها دریافته‌اند این است که نویسنده کتاب، اظهارات ضد و نقیضی را به عنوان مثال در مورد اسلامی شدن بلخ، گفته است. در یک بخش می‌بینیم که مکان بودایی نوبهار هنگام حملۀ لشکریان مسلمان به بلخ به طور کامل تخریب می‌شود، اما در جای دیگر می‌گوید که نوبهار قرنها بعد از فتح بلخ هنوز پابرجا بود. مترجمان در تشریح این ناسازگاری‌ها توضیح داده‌اند که اختلاف روایت در گزارش‌های تاریخیِ سده‌های میانه یک امر معمولی است.

نویسنده ترجیح داده تا برخی از ناسازگاری‌ها را با عبارت «الله اعلم» حل‌نشده رها کند. این نوع اختلاف روایات در مورد تاریخ بلخ بسیار زیاد است، و مثلاً در موضوع‌های جالبی مانند تأسیس شهر، زیارت اماکن متبرکۀ غیر اسلامی در دوران باستان و در پانصد سال اول اسلام و شکل‌گیری تدریجی طبقۀ علما و فقها به چشم می‌خورد.

سومین نکته‌ای که مترجمان بر آن تأکید ورزیده‌اند این است که در ترجمۀ متون سده‌های میانه از فارسی به انگلیسی باید مفاهیم تا حد امکان مطابق با نیت نویسندۀ اصلی به زبان مقصد برگردانده شود.

مترجمان آگاهی کامل از این داشتند که یک «ترجمۀ ادعایی» (purported translation) را به انگلیسی برگردانده‌اند. در واقع، حسینی احادیث عربی و اشعار را به زبان عربی نقل می‌کند و سپس ترجمۀ فارسی آنها را آورده است. مجید منتظرمهدی مترجم عربی از دانشگاه اکستر نیز مترجمان را در این کار کمک کرده است. حسینی در «ترجمه‌ها» با دست باز عمل کرده که ضعف او را در عربی و همچنین تمایل او را به خوبتر نشان دادن یا دستکاری متن برای مخاطبان عمومیِ مورد نظرش نشان می‌دهد.

آخرین نکته این که این ترجمۀ انگلیسی و تعلیقات بر کتاب فضایل بلخ، حاصل همکاری نادر میان محققان و مصححانی مستقر در نهادهای آکادمیک بریتانیا و ایران است. مترجمان امیدوارند که این امر دیگران را ترغیب به انجام این قبیل کارها کند و آثار تاریخی کمترشناخته‌شده فارسی را، همراه با تعلیقاتی که چشم اندازهای منحصر به فردی از منبع اصلی ارائه می‌دهد، بیشتر در دسترس خوانندگان انگلیسی‌زبان قرار دهند. هم‌چنین امیدوارند که ارزیابی روایت‌های متعدد منجر به تعمیق دانش تاریخی و استقبال از تفاوت‌ها شود، در حالی که درگیر بحث‌های سالم در مورد تاریخ و اهمیت آن در امور معاصر هستیم.

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید