اما مسئله ی کرونا مهم تر ازتصورات کودکانه ی مسعود رجوی است. برابر اخبار رسیده ، مجله ی نیشن درمقاله ی 11 آوریل خود بنام ” پنتاگون از سالها پیش میدانست که ویروس کرونا در راه است ” مراتب را در سال 2017به کاخ سفید ازنظر آماده شدن برای تهیه ماسک، توسعه ی تخت های بیمارستانی ، فراهم نمودن کافی دستگاه کمک تنفسی ونتی لاتورو… ، طی یک سند 103 صفحه ای ارائه داده که البته ترامپ ابدا اقدامی نکرده و حالا که بروسعت فاجعه افزوده شه، دست کمک بسوی سازمان بهداشت جهانی، چین و … دراز کرده است ازسر ناچاری وازترس افکار عمومی که درجریان اخظار پنتاگون قرار نگرفته بودند. ظاهرا هارت وپورت وسر وصداهای ترامپ ، مانند مرشد اعظم 100 ساله اش کیسنجر، از سر ناچاری است و برابر تحلیل کارشناسان برجسته ای که به پاره ای اسناد دسترسی دارند ویا یافته اند ، قضیه طور دیگری است ودنیای سلطه گر، بر روی آثار مثبت کرونا برای حفظ سیادت یک درصدی ها برکل جهان ، حساب جدی وخطرناکی باز کرده اند. من یکی ازاین تحلیل ها را که ازهم اکنون واقعیات موجود اقلا قسمتی از درستی آنها را به ثبوت رسانده ، نقل کرده وبر رجوی لعن ونفرین میفرستم…
سمت وسوی یگانه ی مسعود رجوی ، کیسنجر و ترامپ ها در استفاده ازکرونا!
حمید تبریزی ـ 14.04.2020
مسعود رجوی بازهم پیام صادر کرده وازمردم خواسته که بجای کار یا قرنطینه شدن درخانه ها ، به خیابان ها ریخته و حکومت را سرنگون وراه را برای تشریف فرمایی؟؟!! او آماده کنند.
طفلک حساب کرده که این شتر تنها در درب خانه ی ایرانی ها خوابیده وجهان مشکلی درابعاد مشکلات جنگ دوم جهانی ندارد.
او ازما ملت ایران – که کمتر کسی ازاین ملت حاضر به راه رفتن درکنار همند ودروسع خود وکمک های دولتی که تحت شدیدترین محاصره ی اقتصادی قرار دارد وهردو ایام سخت و جانفرسایی را تجربه میکنند- تا هرچه بتوانند ازکرونا مصون بمانند ، خواسته که با حضور وداد زدن درخیابان ها هرچه میتوانند کرونایی شوند تا مقصود پلید او برآورده شود!
اما مسئله ی کرونا مهم تر ازتصورات کودکانه ی مسعود رجوی است.
برابر اخبار رسیده ، مجله ی نیشن درمقاله ی 11 آوریل خود بنام ” پنتاگون از سالها پیش میدانست که ویروس کرونا در راه است ” مراتب را در سال 2017به کاخ سفید ازنظر آماده شدن برای تهیه ماسک، توسعه ی تخت های بیمارستانی ، فراهم نمودن کافی دستگاه کمک تنفسی ونتی لاتورو… ، طی یک سند 103 صفحه ای ارائه داده که البته ترامپ ابدا اقدامی نکرده و حالا که بروسعت فاجعه افزوده شه، دست کمک بسوی سازمان بهداشت جهانی، چین و … دراز کرده است ازسر ناچاری وازترس افکار عمومی که درجریان اخظار پنتاگون قرار نگرفته بودند.
ظاهرا هارت وپورت وسر وصداهای ترامپ ، مانند مرشد اعظم 100 ساله اش کیسنجر، از سر ناچاری است و برابر تحلیل کارشناسان برجسته ای که به پاره ای اسناد دسترسی دارند ویا یافته اند ، قضیه طور دیگری است ودنیای سلطه گر، بر روی آثار مثبت کرونا برای حفظ سیادت یک درصدی ها برکل جهان ، حساب جدی وخطرناکی باز کرده اند.
من یکی ازاین تحلیل ها را که ازهم اکنون واقعیات موجود اقلا قسمتی از درستی آنها را به ثبوت رسانده ، نقل کرده وبر رجوی لعن ونفرین میفرستم.
درعین حال خوانندگان خود را به دقت بیشتر درمورد اخبار منحرف کننده ای که منتشر میشود و متاسفانه توسط تعداد قابل توجهی از روشنفکران وطنی ترویج داده میشوند ، فرا میخوانم :
” براساس محاسباتی که رهبران کشورهای غربی کردهاند و مرکل و ترامپ و جانسون رسما آن را اعلام کردهاند بهترین سناریو برای غرب آن است که در یک دوره چند ماهه 70 درصد جمعیت جهان این ویروس را بگیرد که حداقل 5 درصد مبتلایان آن کشته خواهند شد یعنی حدود 350 تا 500 میلیون نفر در جهان. با در نظر گرفتن شمار کشتگان جنگ جهانی دوم که بنا بر آمار رسمی حدود 73 میلیون تن (61 میلیون غیرنظامی و 12 میلیون نظامی) تخمین زده می شود و با توجه به اینکه جهان در آن زمان حدود 2 میلیارد تن جمعیت داشت، رقم 350 تا 500 میلیون برای قربانیان کرونا در جمعیت کنونی بیش از 7 میلیاردی جهان تقریبا همان درصد جنگ جهانی دوم می شود. رهبران سرمایه داری که مانند آب خوردن 70 میلیون تن را در جنگ جهانی دوم کشتند، ابایی دارند که 500 میلیون را با کرونا بکشند؟ آنها که بهاندازه چندین بار نابودی کره زمین سلاح اتمی و هیدروژنی و نوترونی انبار کردهاند نگران شمار کشتگان خواهند بود آن هم در جنگی بدون هیچگونه لطمه خوردن و منهدم شدن تجهیزات و منابع و ثروتهایی که برای آنها باقی خواهد ماند؟ کمترین تردیدی در اینکه آنها آماده چنین قتل عامی و حتی بسیار بیش از آن برای حفظ منافع خود و غلبه بر بحران سرمایه داری هستند نباید داشت.
این مسئله جدی تر می شود وقتی در نظر بگیریم که رهبران کشورهای سرمایه داری و بسیاری از نظریه پردازان و تاریخنگاران آنها به تئوری جمعیتی مالتوس – کشیش و اقتصاددان سده هیجدهم و نوزدهم انگلستان- اعتقاد دارند. بنا بر نظریه مالتوس جمعیت جهان به شکلی تصاعد هندسی افزایش می یابد. یعنی با شتاب دهها و صدها برابر می شود در حالیکه رشد منابع به شکل تصاعد حسابی یعنی به کندی افزایش می یابد. نتیجه اینکه زمانی فرا می رسد که امکانات طبیعت و جامعه کفاف نیازهای همه انسانها را نمی دهد. در این شرایط وظیفه بحرانها، جنگها، قحطیها و بیماریهای فراگیر به میان می آیند که با کاهش جمعیت دوباره میان امکانات طبیعت و شمار انسانها تناسب برقرار می کند. این نظریه در میان رهبران کشورهای سرمایه داری هواداران بسیار دارد. بنظر آنان بحران کنونی جهانی بحران اقتصادی و اجتماعی نیست و اگر هم باشد ریشه آن در بحران جمعیتی است. بعبارت دیگر اگر براساس برآوردها فقط 300 تن در جهان بهاندازه 3 میلیارد تن ثروت دارند راه حل بحران این نیست که ثروت آن 300 تن را میان آن 3 میلیارد تقسیم کرد بلکه باید از شمار آن 3 میلیارد کم کرد. کرونا قرار است به این شکل نیز به بحران خاتمه دهد.
فعلا با دامن زدن به جنگ، با ایجاد داعش و گروههای افراطی، با گسترش انواع و اقسام بیماریها، با به راهانداختن درگیریهای قومی نظیر کشتار دو میلیون نفری در رواندا و مشابه آن در حال مهار جمعیتی قاره افریقا هستند ولی هیچکدام از اینها کافی نبوده است. جنگ جهانی کرونا باید این وظیفه را نیز در افریقا به انجام رساند و به این خطر نیز خاتمه دهد.
به این وضع افزوده می شود بحران برآمده از شمار روزافزون سالمندان، بازنشستگان، بیماران، بیکاران و فقرا در خود کشورهای سرمایه داری غرب. تمام کوششهایی که در طی دو دهه اخیر با بستن بیمارستانها، کاهش تختهای بیمارستانی، افزایش سن بازنشستگی، کاهش بیمههای اجتماعی، کاهش کمکهای اجتماعی برای کشتار سالمندان و فقرا انجام شده کافی نبوده است. مثلا در فرانسه در 15 سال اخیر 95 بیمارستان عمومی تعطیل و 68 هزار تخت بیمارستانی برچیده شدهاند که خود به معنای کشتار پیشرس بخش مهمی از سالمندان و بیماران آن کشور بوده است. بنابراین کرونا انجام این وظیفه ناتمام را نیز باید برعهده بگیرد و برعهده گرفته است.
دستیابی به همه این اهداف تااندازهای معنا داشت و معنا دارد که که کرونا در هدف اصلی خود موفق می شد یعنی به زانو درآوردن چین، ورشکست کردن اقتصاد آن، سقوط و از بین بردن ارزش سهام کارخانهها و بنگاههای آن و تملک آنها توسط سرمایه داران غرب و در نهایت مستعمره کردن آبرومندانه آن کشور. در اینصورت بود که کشورهای غربی در ادامه می توانستند دیگر اهداف مورد نظر را نیز تحقق بخشند. در حالیکه جنگ جهانی کرونایی در این هدف اصلی خود به سختی شکست خورده است. اکنون مسئله اصلی برای غرب آن است که چگونه خود را هرچه سریعتر از بحران اقتصادی حاصل از ادامه بحران بیرون بکشد. این کار راه حلی ندارد جز قانع کردن مردم کشورهای سرمایه داری به پذیرش اینکه برای “نجات اقتصاد” مرگ پدران و مادران خود و سالمندان و بیماران و فقرا را در یک دوره کوتاه مدت چند ماهه بپذیرند. اجازه دادن به ورود و گسترش بیماری و سپس شل کن سفت کن به اصطلاح مبارزه با کرونا در غرب و بویژه ایالات متحده همه برای خسته کردن مردم و پذیراندن تدریجی این نتیجه گیری به آنهاست که مبارزه با بیماری ناممکن است و باید سرنوشت خود را بدست تقدیر کرونا سپرد “.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ