نزدیک به دو ماه گذشته بود که هنوز از صلیب سرخ خبری نبود و هیچکس از خانواده یا جایی خبری نداشت ولی گاها زمزمه هایی از بعضی از سربازان به گوش می رسید که احتمال دارد دولت عراق اجازه بدهد صلیب سرخ از اردوگاه ها بازدید کند (چون هنوز دولت عراق کمیته صلیب را به رسمیت نمی شناخت یعنی عضو پیمان ژنو نبود) درهمین دوران به بهانه های مختاف اذیت وکتک زدنهای بی دلیل وجود داشت به عنوان مثال شب زمان آمارگیری افسر فرمانده عراقی می آمد با تعدادی افسر وسرباز ودرجه دار به بهانه ای شروع می کردند به کتک زدن با کابل آنهم در آن هوای سرد . یا زمانهای هوا خوری در حال قدم زدن بودیم که چند سرباز ودرجه دار جمع می شدند و به طور ناگهانی چند نفر را صدا می کردند و می بردند کتک می زدند. یک بار به هر کدام از اسیران یک پلیور پرتقالی داده بودند . چون هنوز زمستان بود و آب گرم هم برای استحمام نبود انواع مریضی های پوستی شروع شده بود . من با یکی ار دوستانم گفتیم قبل از اینکه این پلیور را بپوشیم برویم سرمان را با تیغ بزنیم و …
برای آنهایی که هنوز مجاهدین خلق را نمی شناسند، خاطرات غلامعلی میرزایی ـ قسمت سیزدهم
در انتظار بازدید صلیب سرخ از اسارتگاه صدام حسین
غلامعلی میرزایی، تیرانا ـ سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 03.01.2020
چون این اتاق جدید بود وهنوز کامل نشده بود روزانه افراد مختلفی را که بیشتر شخصی و از منطقه موسیان یا مهران ، قصرشیرین و سوماربه اسارت گرفته بودند را می آوردند که اکثرا پیر و کهنسال بودند .
در همین روزها بود که لباسهای که از قبل مانند دشداشه (لباس عربی) و پالتو سربازی روسی وپوتین های سنگین روسی داده بودند آمدند همه را جمع کردند (البته پوبین ها که بیرون بود قبل ار اینکه بگویند جمع کرده بودند وسپس درب را باز کردند) و بقیه وسایل را گرفتند . بجای آنها دمپایی ولباس فرم ارتش اردن را دادند . بعد متوجه شدیم که اینها (عراقیها )گفتند اگر اینها پوتین داشته باشند فرار می کنند.
در این مدت وضیعت غذا واشل آن تغییر نکرده بود چون به محض اینکه خودرو آیفا حمل غذا می خواست وارد اردوگاه بشود سربازان عراقی هجوم می آوردند و هرچه می خواستند از سهمیه اسیران می بردند . بعد که جلوی آشپزخانه هم بار تخلیه می شد آنها به ترتیب می امدند ومواد غذایی را می بردند برای خودشان در صورتی که آشپز از خودمان بود ولی نمی توانستند چیزی بگویند . چند روزی گذشت در نهابت تصمیم گرفتیم برویم با تعدادی ار افسران که یکی از انها خلبان ارشد بود صحبت کردیم که با این شرایط چکار کنیم که افسر خلبان گفت من همین امشب یا امروز که فرمانده عراقی آمد برای آمار گیری امد در خواست ملاقات به او می دهم که مسئولیت همه الزامات غذایی را خودمان به عهده می گیریم و مواد خام را بدهید. در آن موقع آشپز از اسرا بود ولی درجه داران وافسران وکادرهای عراقی در اشپز خانه نظارت می کردند (البته بیشتر دزدی بود تا نظارت) یک الی دوروز گذشت که افسر خلبان آن تعداد نفری را که با او صحبت کردیم صدا زد و گفت من با فرمانده عراقی صحبت کردم که بر اساس قوانین صلیب سرخ همه چیز باید در اختیار اسرا باشد که او هم بعد از کلی اما واگر قبول کرده که خود افسر خلبان به عنوان فرمانده اردوگاه اسرا باشد و بقیه مسولیتها را خودش (افسرخلبان) بین نفرات تقسیم کند.
او بقیه افسران را هم جمع کرد و مسولیتها را تقسیم کرد که یک ستوان یکم شد مسول اشپزخانه و من به عنوان معاون او باشم که در تحویل گیری وپخت وتوزیع غذا نظارت داشته باشیم و حضورعراقیها با اجازه فرمانده اسرا باشد .
افسر خلبان مسولیتهای دیگر را هم بین نفرات تقسم کرد که از فردای انروز خودمان در موقع ورود خودرو حضور داشته باشیم و براساس بار نامه وسایل را تحویل بگیریم.
فردای آنروز بر اساس گفته فرمانده عراقی که قول داده بود کارما شروع شد ولی در هنگام تحویل گیری بار بازهم سربازان آمدند که از وسایل بردارند که همانجا افسر خودمان به فرمانده عراقی اطلاع داد و سربازان با دیدن افسر خودشان کنار کشیدند.
خودرو را با بارنامه تحویل گرفتیم ودر اشپزخانه چیدیم . ولی افسرخودمان نکته ای را اشاره کرد که اگر سربازان عراقی برای وسیله ای مراجعه کردند اول به او اطلاع دهیم . با اجازه او در حدی که نیاز دارند با حضور خودش آن وسیله را بدهیم آنهم به این جهت که در آینده مشکلی برای ما ویا دیگران به خاطر این ایجاد نکنند.
نزدیک به دو ماه گذشته بود که هنوز از صلیب سرخ خبری نبود و هیچکس از خانواده یا جایی خبری نداشت ولی گاها زمزمه هایی از بعضی از سربازان به گوش می رسید که احتمال دارد دولت عراق اجازه بدهد صلیب سرخ از اردوگاه ها بازدید کند (چون هنوز دولت عراق کمیته صلیب را به رسمیت نمی شناخت یعنی عضو پیمان ژنو نبود) درهمین دوران به بهانه های مختاف اذیت وکتک زدنهای بی دلیل وجود داشت به عنوان مثال شب زمان آمارگیری افسر فرمانده عراقی می آمد با تعدادی افسر وسرباز ودرجه دار به بهانه ای شروع می کردند به کتک زدن با کابل آنهم در آن هوای سرد . یا زمانهای هوا خوری در حال قدم زدن بودیم که چند سرباز ودرجه دار جمع می شدند و به طور ناگهانی چند نفر را صدا می کردند و می بردند کتک می زدند. یک بار به هر کدام از اسیران یک پلیور پرتقالی داده بودند . چون هنوز زمستان بود و آب گرم هم برای استحمام نبود انواع مریضی های پوستی شروع شده بود . من با یکی ار دوستانم گفتیم قبل از اینکه این پلیور را بپوشیم برویم سرمان را با تیغ بزنیم و استحمام با آب سرد هم بکنیم بعد این پلیور را بپوشیم. بدلیل تعداد زیاد نفرات وکمبود حمام که عمومی هم بود ما گذاشتیم کمی خلوت شود سپس اقدام کردیم در حالی که داشتیم دوش آب سرد می گرفتیم وآخر کار مان بود صوت پایان آنتراکت را زدند . در همین حین چند سرباز عراقی امدند داخل با همان وضیعت با بدنهای خیس شروع کردند به زدن با کابل که بی حس شده بودیم .بعد ازاین با عجله لباس پوشیدیم امدیم بیرون . ولی چون سرد بود کتک اساسی هم خورده بودیم پلیور را برعکس پوشیده بودیم وهمین باعث شد موقعی که آمدیم بیرون چند سرباز دیگر متوجه شدند وبهانه گرفتند وشروع کردند به زدن با کابل به سروصورت در حالی که باران هم امده بود وزمین گل ولجن بود یکی از آنها گفت که با همین لباسها سینه خیر بروید ودر همان حال هم با کابل می زدند تا اینکه یکی ازافسران خودمان امد و با آنها صحبت کرد و بعد از آن با همان لباس گلی به داخل اتاق رفتیم.
ادامه دارد…
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بیانیه ایرانیان مقیم تیرانا، روشنگری نسبت به روش های پست و سخیف فرقه رجوی در آلبانی
بدینوسیله من و تمام دوستان ساکن در تیرانا در پایان این افشا نامه اعلام می کنیم که : دست فرقه کاملا برای ما رو شده و هر اتفاقی و هر حرکت […]
وحشت مجاهدین از روشنگری اعضای جداشده در آلبانی در رسانه های بین المللی
اما پس از انتقال به آلبانی شرایط ساختار سازمان مجاهدین نسبت به اعضای سازمان نه تنها تغییر نکرده بلکه خشن تر از گذشته نیز شده است. جداشدگان از مجاهدین در […]
ابراز نگرانی و اعتراض اعضای جدا شده از مجاهدین به رییس جمهور آلبانی ـ توطئه فرقه مجاهدین علیه آقای احسان بیدی محکوم است
ما بطور قانونی وارد کشور شما شده وکاری بر خلاف قوانین انجام نداده و به رعایت قوانین ملتزم هستیم. به همین دلیل هم انتظار داریم با ما که سختی های زیادی […]
محمد عظیم میش مست: بالاترین خطر برای فرقه مجاهدین در آلبانی شعله کشیدن عشق و عاطفه است ـ قسمت3
وقتی دیدند که من کوتاه بیا نیستم گفتن که چه چیزی عوض شده که تو بعد ازسالیان به فکر تماس باخانواده افتاده ای تهدیدات این کار را تو نمیدانی معلوم […]
غلام رضا شکری: حرف های فرقه مجاهدین و آدم کش قهار علی صفوی مصرف داخلی دارد
روزگار به این منوال نمی ماند که همیشه جاسوس آمریکا و عربها باشید روزی در دادگاه باید بنشینید و محاکمه شوید . فعلا که قربانیان نجات یافته از فرقه مجاهدین خلق در آلبانی […]
تروریست کیست ؟ ما مزدور هستیم یا شما؟
فرقه مجاهدین خلق آنقدر بزدل است که حتی جرات نمی کند حرفهای به اصطلاح رهبر پوشالی انقلاب نوین ایران را رسانه ای کند تا مشخص شود ما تروریست هستم یا او و فرقه […]
تنفس مصنوعی به اعضای مجاهدین خلق ىر آلبانی
این آقای رئیس هم باید مطمئن باشد که صد در صد رد پای ” سیاست تزریق پول ” توسط سازمان مجاهدین در ایجاد شکاف و. اختلاف بین احزاب آلبانی هویدا […]
رحمان محمدیان: انزوای اجتماعی و تنفر ملی از رجوی
این فرقه برای توجیه اینکه چرا پایگاه مردمی ندارد و چقدر دارد ادعا می کند بدلیل سرکوب و خفقان نمی شود این را مشخص کرد و مردم می ترستند! عجب پس […]
غلامرضا شکری: وطن فروشی و جنگ افروزی رجوی
اما وقتی برنامه را دیدم متوجه شدم باز فرقه در مسیر جنگ افروزی، دروغهای دیگری را علم کرده تا شاید بتواند برامپ را راضی کند و اعلام جنگ و…!!!!!!!! میخ طویله به نقل از رجوی ملعون. حال راستش من ماندم این […]
مالک بیت مشعل: خیمه شب بازی های فرقه مجاهدین چند 10 نفره شده اند
فرقه مجاهدین باز هم یک تظاهرات ۱۰ و۲۰ نفره در آمریکا همراه با اجلاس عمومی سازمانملل متحد راه انداخته است که اتفاقا بر عکس دفعه های قبل نتوانسته در آمریکا تمشاچی اجاره ای […]
غلامعلی میرزایی: خبر اخراج بولتون
بخاطر همین است که این عنصر چنگ طلب از سیاست فقط این را یاد گرفته که کت شلوار بپوشد وحرفهای نامربوط بزند که تنها خریدارش هم فقط همین فرقه رجوی است […]
رحمان محمدیان: ۱۵ شهریور 1344 و رویکرد فرقه گرایی و تروریستی رجوی
این فرد یعنی مسعود رجوی با استفاده از فضای ایجاد شده بعد از انقلاب ضد سلطنتی مردم ایران و میل وافر جوانان به استقلال و رفاه اجتماعی انبوهی نیروهای جوان […]