خاطرات غلامعلی میرزایی ـ قسمت 12 ـ پذیرایی توسط شکنجه گران صدام حسین

0
1755

کفت چرا پرچم اسراییل است و اگر اسیر آنها می شدیم از شما بهتربا ما بر خورد می کردند که می گویید مسلمان هستیم. همین را گفت وسپس بردنش بعد ار چند ساعت با بدن نیمه جان اورا اوردند ولی تمام بدنش سیاه شده بود از بس گه اورا با کابل زده بودند.ان شب تا صبح بالای سراو بودیم چون تب کرده بود ونمی توانست بخوابد وتا 48 ساعت هذیان می گفت .البته بقیه هم سهمی از این پذیرایی داشتند ولی بستگی داشت که چه کاری کرده باشی ویا چه چیزی در مصاحبه بیان کرده باشی . دو روزی کذشت که درب را باز کردند ویک سری نفر جدید وارد اتاقی که ما بودیم شدند.نگاهی به نفرات کردم یک  مرتبه یک نفر در بین آنها بیشتر جلب توجهم را به خودش کرد . او هم به من مستمرنگاه می کرد و تا اینکه امار گیری کردند وسربازان بیرون رفتند .به نفری که که از قبل در مورد او گفته بودم به آهستگی گفتم این نفر را من میشناسم.گفت فعلا صبرکن ببینیم چه میشود.چند ساعتی تا شب مانده بود در محل خودم نشستم وخاطرات 20روز گذشته را در ذهنم مرور کردم که این آقا را کجا دیدم ؟که به ناگهان یادم آمد..روز 11مهر ساعت 11صبح درست چند ساعت قبیل از حمله نیروهای بعثی (ارتش عراق)یک خودرو لند کروزبا چند سرنشین به موسیان در محلی که ما برای دفاع سنگر زده بودیم امدند و یک نفر که اسمش را تا بحال هم نگفتم که کی بوده وچه کاره بوده انجا خودش را به من معرفی کرد .چون در ان محل من مسول آن قسمت بودم .کاملا در ان چند ساعت یادم امد…

برای آنهایی که هنوز مجاهدین خلق را نمی شناسند، خاطرات غلامعلی میرزایی ـ قسمت دوازدهم

پذیرایی توسط شکنجه گران صدام حسین

غلامعلی میرزایی، تیرانا ـ سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 19.12.2019

لینک به منبع

Albania- Ferghe mojahedin-Gholamali mirzayi- Azim mishmast

لینک به قسمت یازدهم

لینک به قسمت دهم

لینک به قسمت نهم

لینک به قسمت هشتم

لینک به قسمت هفتم

لینک به قسمت ششم 

لینک به قسمت پنجم

لینک به قسمت چهارم

لینک به قسمت سوم

لینک به قسمت اول و دوم

مصاحبه ها به ترتیب ادامه داشت وهر کس بنحوی پذیرایی می شد یکی از نفرات از لج ستاره اسراییل را روی کفشش نقاشی کرد وبرای مصاحبه رفت در اول متوجه نشدند مصاحبه که تمام شد وقتی متوجه شدند ارش پرسیدند که این مگر نمی دانی چی است؟ کفت چرا پرچم اسراییل است و اگر اسیر آنها می شدیم از شما بهتر با ما بر خورد می کردند که می گویید مسلمان هستیم . همین را گفت وسپس بردنش بعد ار چند ساعت با بدن نیمه جان اورا اوردند ولی تمام بدنش سیاه شده بود از بس گه اورا با کابل زده بودند.ان شب تا صبح بالای سراو بودیم چون تب کرده بود ونمی توانست بخوابد وتا 48 ساعت هذیان می گفت .البته بقیه هم سهمی از این پذیرایی داشتند ولی بستگی داشت که چه کاری کرده باشی ویا چه چیزی در مصاحبه بیان کرده باشی .

دو روزی کذشت که درب را باز کردند ویک سری نفر جدید وارد اتاقی که ما بودیم شدند.نگاهی به نفرات کردم یک  مرتبه یک نفر در بین آنها بیشتر جلب توجهم را به خودش کرد . او هم به من مستمرنگاه می کرد و تا اینکه امار گیری کردند وسربازان بیرون رفتند .به نفری که که از قبل در مورد او گفته بودم به آهستگی گفتم این نفر را من میشناسم.گفت فعلا صبرکن ببینیم چه میشود.چند ساعتی تا شب مانده بود در محل خودم نشستم وخاطرات 20روز گذشته را در ذهنم مرور کردم که این آقا را کجا دیدم ؟که به ناگهان یادم آمد..روز 11مهر ساعت 11صبح درست چند ساعت قبیل از حمله نیروهای بعثی (ارتش عراق)یک خودرو لند کروزبا چند سرنشین به موسیان در محلی که ما برای دفاع سنگر زده بودیم امدند و یک نفر که اسمش را تا بحال هم نگفتم که کی بوده وچه کاره بوده انجا خودش را به من معرفی کرد .چون در ان محل من مسول آن قسمت بودم .کاملا در ان چند ساعت یادم امد.

Rajavi-Saddam 260-410

شب شد و شام یکنواخت معمولی را آوردند .بعد که دربها را قفل کردند بعد از سرشماری حدود دو ساعتی گذشت دیدم ان اقا داره به سمت من می اید .خودم را اماده کردم برای اینکه بتواند بشیند .اول که امد صحبت را با اینکه کبریت داری شروع کرد؟بعد از اینکه تعارف کردم که بشیند .نشست وشروع به صحبت کردیم .اول اینکه کجایی هستی و…بعد از او پرسیدم که کجا اسیر شدی؟ گفت همان جایی که تو اسیر شدی موسیان .گفتم شما فلان اقا نیستید؟یکدفعه چهره اش تعغیر کرد وگفت نه .بعد از حمله امدیم ببینیم چند نفر کشته شدند تا جناره هایشان را جمع آوری کنیم که ما هم اسیر شدیم .کفتم این حرف فقط بین من وشماست تمام ودیگر فقط اینجا با هم آشنا شدیم .با گفتن این حرف من بیسار خوشحال شد و تا نزدیک صبح نشستیم واز وقایعی که رخ داده بود تعریف کزدیم.دز ان موقع چراغ ها باید تاصبح روشن می ماند وما هم به راحتی حرفهایمان را زدیم البته با کاغذ سیگار که جلوی دستمان را گرفته بودیم که کسی متوجه نشود .تا پایان اسارت البته اتاقهایمان عوض شد ولی با این آقا که هنوز برای خیلی  ها ناشاخته هست ما با هم دوست بودیم .دو روز بعد از این دو باره یک سری نفر جدید اوردند در بین آنها هم یک نفر را دیدم که اشنا بنظر می امد کلی تا دیدم شناختم .این نفر کسی بود که افسر بود ودر اسلام آباد خدمت می کرد .در خرداد 59 ما که به منتطقه مرزی مهران رفته بودیم این جناب سروان که ان موقع ستوان دوم بود آنجا بود و زمان تحویل وتحول منتطفه که تمام شد موقع خدا حافظی یک یخدان لاکی داشت که می خواست با خودش ببرد من اراو گرفتم با این جمله ..جناب شما که دارید به شهر می روید لااقل این یخدان را به ما بدهید .که بدون هیچ کلمه ای یخدان را به من داد..دو باره شب شد وطبق معمول نیروهای عراقی ریل خودشان را رفتند.اما دو ساعت بعد جناب سروان با همان روش کبریت داری پیش من آمد اولش صحبتهای معمولی را شروع کردیم وسپس دفتیم روی اصل قضیه که او هم همه چیز را به خاطر داشت .ولی یک قرار با هم گذاشتیم که او بگوید دانشجو است .آمده قصر شیرین خواهرش را ببیند عراق حمله کرده و اسیرشده است.

ادامه دارد

/////////////////////////////////////////////////////

Albania-Victims-of-MEK 2-260-410

بیانیه ایرانیان مقیم تیرانا، روشنگری نسبت به روش های پست و سخیف فرقه رجوی در آلبانی

 بدینوسیله من و تمام دوستان ساکن در تیرانا در پایان این افشا نامه اعلام می کنیم که : دست فرقه کاملا برای ما رو شده و هر اتفاقی و هر حرکت […]

sobhani-Firouzmand-goftegou- 260-410

وحشت مجاهدین از روشنگری اعضای جداشده در آلبانی در رسانه های بین المللی

اما پس از انتقال به آلبانی شرایط ساختار سازمان مجاهدین نسبت به اعضای سازمان نه تنها تغییر نکرده بلکه خشن تر از گذشته نیز شده است. جداشدگان از مجاهدین در […]

Albania-Victims of MEK 260-410

ابراز نگرانی و اعتراض اعضای جدا شده از مجاهدین به رییس جمهور آلبانی ـ توطئه فرقه مجاهدین علیه آقای احسان بیدی محکوم است

ما بطور قانونی وارد کشور شما شده وکاری بر خلاف قوانین انجام نداده و به رعایت قوانین ملتزم هستیم. به همین دلیل هم انتظار داریم با ما که سختی های زیادی […]

Albania-Mohammad Azim Mishmast_Shahin 260-410

محمد عظیم میش مست: بالاترین خطر برای فرقه مجاهدین در آلبانی شعله کشیدن عشق و عاطفه است ـ قسمت3

وقتی دیدند که من کوتاه بیا نیستم گفتن که چه چیزی عوض شده که تو بعد ازسالیان به فکر تماس باخانواده افتاده ای تهدیدات این کار را تو نمیدانی معلوم […]

Ali-Safavi-and-MEK-Fake-News 260-410

غلام رضا شکری: حرف های فرقه مجاهدین و آدم کش قهار علی صفوی مصرف داخلی دارد

روزگار به این منوال نمی ماند که همیشه جاسوس آمریکا  و عربها باشید روزی در  دادگاه باید بنشینید و محاکمه شوید . فعلا که قربانیان نجات یافته از فرقه مجاهدین خلق در آلبانی […]

Albania-RTV Nwes- nejatyaftegan az ferghe Mojahedin khalgh 260-410

تروریست کیست ؟ ما مزدور هستیم یا شما؟

فرقه مجاهدین خلق  آنقدر  بزدل است  که حتی جرات نمی کند حرفهای به اصطلاح رهبر پوشالی انقلاب نوین ایران را رسانه ای کند تا مشخص شود ما تروریست هستم یا او و فرقه […]

Albania-Gholamreza Shekari 260-410

غلامرضا شکری: وطن فروشی و جنگ افروزی رجوی

اما وقتی برنامه را دیدم متوجه شدم باز فرقه در مسیر جنگ افروزی، دروغهای دیگری  را علم کرده تا شاید بتواند برامپ را  راضی کند و اعلام جنگ و…!!!!!!!! میخ طویله  به نقل از رجوی ملعون.  حال راستش من ماندم این […]

malek beyt mashal 260-410

مالک بیت مشعل: خیمه شب بازی های فرقه مجاهدین چند 10 نفره شده اند

فرقه مجاهدین باز هم یک  تظاهرات ۱۰ و۲۰ نفره در آمریکا همراه با اجلاس عمومی سازمانملل متحد راه انداخته است که اتفاقا بر عکس دفعه های قبل نتوانسته در آمریکا تمشاچی اجاره ای […]

Mojahedin-Khalgh-az-tehran-ta-tirana-Hanifnejad-Saeed-Mohsen-Nikbin-Badizadegan-260-410

رحمان محمدیان: ۱۵ شهریور 1344 و رویکرد فرقه گرایی و تروریستی رجوی

این فرد یعنی مسعود رجوی با استفاده از فضای ایجاد شده بعد از انقلاب ضد سلطنتی مردم ایران و میل وافر جوانان به استقلال و رفاه اجتماعی انبوهی نیروهای جوان […]

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید