جان بولتون که پیش از دولت ترامپ، در دولتهای رونالد ریگان، جورج هربرت واکر بوش (بوش پدر) و جورج دبلیو بوش نیز حضور داشت، یکی از افراطیترین محافظهکاران آمریکایی و از معماران جنگ عراق شناخته می شود. منابع مختلفی نقل کردهاند که بولتون، در زمان حمله آمریکا به عراق، “به مقامات اسرائیلی وعده داده بود که ایالات متحده پس از شکست عراق به سراغ ایران خواهد رفت.” او در سال ۲۰۱۵ و تنها چند ماه پیش از توافق برجام در مقالهای در نیویورکتایمز راهحل مقابله با برنامه هستهای ایران را بمباران ایران دانست و همواره مخالف هرگونه مذاکره با ایران بوده است. از سوی دیگر مایک پومپئو نیز از زمانی که در کنگره حضور داشت از مدافعان سیاستهای سختگیرانه در قبال ایران و از مخالفان جدی برجام بود. او که هیچ سابقهای در حوزه دیپلماسی نداشت، تنها پس از چند ماه حضور در دولت ترامپ به عنوان رئیس سازمان سیا، پس از اخراج رکس تیلرسون توسط ترامپ، جایگزین او شد. یکی از مهمترین اختلافات دونالد ترامپ و رکس تیلرسون، پافشاری تیلرسون بر ادامه حضور ایالات متحده در برجام بود. بنابراین، دور از انتظار نبود که اخراج وی و جایگزینیاش با یکی از مخالفان سرسخت برجام، نگرانیهایی ایجاد کند.
بحران ایران و آمریکا؛ اختلاف میان ترامپ و بولتون؟
فرشته پزشک، تحلیلگر روابط بین الملل در یادداشتی برای صفحه ناظران درباره افکار عمومی آمریکا درباره جنگ با ایران و اختلاات مقام های دولتی آمریکا نوشته است.
در هفتههای اخیر، با بالا رفتن تنشها میان ایالات متحده و ایران، بسیاری از ناظران و کارشناسان نسبت به احتمال وقوع یک درگیری نظامی میان ایران و ایالات متحده هشدار دادند. در مورد دلایل بالارفتن تنشها و احتمال وقوع درگیری نظامی میان این دو کشور بحثهای زیادی شده است، اما در چه شرایطی ممکن است دونالد ترامپ بخواهد وارد یک درگیری نظامی تازه در خاورمیانه شود؟ آیا نزدیکتر شدن موسم انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۲۰ سبب کاهش تنشها میشود و یا احتمال درگیری را بالاتر میبرد؟ چقدر افکار عمومی آمریکا آماده یک جنگ جدید در خاورمیانه است؟
ترامپ و سیاست «اول آمریکا»
دونالد ترامپ با شعار «اول آمریکا» و وعده خروج نیروهای این کشور از خاورمیانه و کنار گذاشتن سیاستهای مداخلهجویانه ایالات متحده به کاخ سفید راه پیدا کرد. اما یکی دیگر از مهمترین وعدههای انتخاباتیاش «پاره کردن» برجام بود. با خروج یکجانبه ایالات متحده از برجام، علیرغم پایبندی ایران به تعهداتش، تایید آژانس هستهای و مخالفت سایر همپیمانان سنتی آمریکا که آنها هم طرف قرارداد بودند (آلمان، فرانسه و انگلستان) سطح تنشها افزایش پیدا کرد. اما ترامپ که خود را به عنوان مذاکرهگری قهار که به سادگی میتواند با سرسختترین رهبران جهان توافق کند معرفی کرده، باور داشت که با فشار ناشی از خروج از برجام میتواند ایران را یکبار دیگر به پای میز مذاکره آورد و در صحنه بینالملل ستاره یک مذاکرات جدید باشد.
اما خروج از برجام و اخراج رکس تیلرسون و ژنرال مکمستر (وزیر امورخارجه و مشاور امنیت ملی پیشین) از کابینه و جایگزینی آنها با مایک پمپئو (وزیر امور خارجه) و جان بولتون (مشاور امنیت ملی) شرایط جدیدی را پدید آورد و سطح تنشها را وارد مرحله تازهای کرد.
نقش جان بولتون و مایک پمپئو
جان بولتون که پیش از دولت ترامپ، در دولتهای رونالد ریگان، جورج هربرت واکر بوش (بوش پدر) و جورج دبلیو بوش نیز حضور داشت، یکی از افراطیترین محافظهکاران آمریکایی و از معماران جنگ عراق شناخته می شود. منابع مختلفی نقل کردهاند که بولتون، در زمان حمله آمریکا به عراق، “به مقامات اسرائیلی وعده داده بود که ایالات متحده پس از شکست عراق به سراغ ایران خواهد رفت.” او در سال ۲۰۱۵ و تنها چند ماه پیش از توافق برجام در مقالهای در نیویورکتایمز راهحل مقابله با برنامه هستهای ایران را بمباران ایران دانست و همواره مخالف هرگونه مذاکره با ایران بوده است.
بیشتر بخوانید:
- ترامپ: ایران با همین رهبران میتواند کشور بزرگی باشد
- چگونه جان بولتون توافق سعدآباد را به شکست کشاند
- جان بولتون کیست، حرف حسابش چیست و از ایران چه میخواهد؟
- وزیر خارجه ایران: عمل و نه حرف است که نیت دونالد ترامپ را نشان خواهد داد
- عاقبت مذاکره؛ نتایج توافق های اتمی با ایران چه بوده است؟
از سوی دیگر مایک پومپئو نیز از زمانی که در کنگره حضور داشت از مدافعان سیاستهای سختگیرانه در قبال ایران و از مخالفان جدی برجام بود. او که هیچ سابقهای در حوزه دیپلماسی نداشت، تنها پس از چند ماه حضور در دولت ترامپ به عنوان رئیس سازمان سیا، پس از اخراج رکس تیلرسون توسط ترامپ، جایگزین او شد. یکی از مهمترین اختلافات دونالد ترامپ و رکس تیلرسون، پافشاری تیلرسون بر ادامه حضور ایالات متحده در برجام بود. بنابراین، دور از انتظار نبود که اخراج وی و جایگزینیاش با یکی از مخالفان سرسخت برجام، نگرانیهایی ایجاد کند.
وزارتخانه بیوزیر
از اینها گذشته، تنها چند ماه پیش، جیمز متیس (وزیر دفاع پیشین)، ژنرال باسابقه، در پی اختلافات با دونالد ترامپ از سمت خود استعفا کرد. او آخرین دولتمرد با وزن و سابقه سیاسی بود که احتمال میرفت بتواند سیاستهای مورد نظر جان بولتون و مایک پمپئو را تعدیل کند. اکنون، سرپرستی این دستگاه عریض و طویل بدون وزیر، بر عهده پاتریک شاناهان است که نه سابقه نظامی دارد و نه دولتی.
جنگ برای انحراف افکار عمومی؟
اگر در دو سال گذشته اخبار ایالات متحده را دنبال کرده باشید، احتمالا نام رابرت مولر برایتان آشنا است و ماجراهای پرونده اتهام تبانی کمپین دونالد ترامپ و روسیه را هم شنیدهاید. پروندهای که بسیاری از مخالفان ترامپ امیدوار بودند تا اگر به استیضاح منجر نشود، حداقل تضمینکننده شکست ترامپ در دور دوم ریاست جمهوری باشد. در آن زمان یکی از نگرانیهای ناظران این بود که چنانچه نتیجه این پرونده دوران ریاست جمهوری ترامپ را با خطر جدی مواجه کند، ترامپ برای انحراف افکار عمومی و نجات ریاستجمهوریاش به سراغ انجام یک عملیات نظامی – هر چند محدود – با ایران برود.
اما گزارش منتشر شده رابرت مولر ترامپ را از هرگونه جرمی که بتوان در دادگاه محکومش کرد، مبرا ساخت. فعلا هم به نظر نمیرسد که ماجرای شروع مراحل رسمی استیضاح در کنگره دموکرات – علیرغم تحقیق و تفحص جدی برای دستیابی به اسناد مالی دونالد ترامپ و اتهامات فساد مالی او – چندان جدی باشد. بنابراین، شاید در حال حاضر، استفاده از گزینه نظامی، چندان به نفع او و ریاستجمهوریاش نباشد.
شکاف میان ترامپ و بولتون
گزارشهایی که اخیرا در رسانههای آمریکایی منتشر شده از نارضایتی دونالد ترامپ از سیاستهای جان بولتون نه تنها در قبال ایران، که کره شمالی و ونزوئلا پرده برمیدارد. ترامپ در روزهای اخیر، هم در جمع خبرنگاران و هم با بلندگوی همیشه در دسترسش یعنی توئیتر، در مورد کره شمالی و ایران مواضعی کاملا متفاوت از مشاور امنیت ملیاش را اعلام کرده است که نشان از نارضایتی او از عدم نتیجه سیاستهای آمریکا در مقابل ونزوئلا، کره شمالی و ایران دارد. از آنجایی که شکیبایی از خصلتهای دونالد ترامپ به حساب نمیآید، میتوان انتظار داشت بیسرانجام بودن سیاستهای تیم فعلی سیاست خارجی و امنیت ملی منجر به عمیقتر شدن شکاف میان دونالد ترامپ و آنها شود.
از اینها گذشته، خاطره جنگهای عراق و افغانستان هنوز در ذهن مردم آمریکا زنده است و آخرین نظرسنجیها هم نشان میدهد که تقریبا نیمی از مردم آمریکا (۴۹٪) از شیوه فعلی روابط ایالات متحده با ایران ناراضی هستند و ۶۰ درصد نیز مخالف حمله پیشگیرانه ایالات متحده به ایرانند.
رسانهها، افکار عمومی و ترامپ
اما نباید فراموش کرد که نظر افکار عمومی به سرعت قابل تغییر است. در همین نظرسنجی ۷۹ درصد معتقدند که چنانچه ایران حملهای صورت دهد، ایالات متحده باید تلافی کند و ۳۹ درصد هم موافق حمله تمام عیار بودهاند. بنابراین چنانچه چنین اتهامی علیه ایران مطرح باشد، بعید است افکار عمومی به دنبال ادله محکم برای اثبات اتهام بروند. یک کمپین رسانهای و تبلیغاتی گسترده به سادگی میتواند منجر به تغییر سریع افکار عمومی شود. شاید بتوان گفت که تاثیر تبلیغات و مواضع رسانهها بر دونالد ترامپ شدیدتر نیز باشد.
همین چند ماه پیش، در حالی که دونالد ترامپ با سران سنا و کنگره برای بودجه موقت به تفاهم رسیده بود، راستگرایان مدافع دیوار و مخالف مهاجرت او را در فاکسنیوز (رسانه محافظهکار و مورد علاقهاش) به باد انتقاد گرفتند و تصمیمش برای مذاکره و باز نگاه داشتن دولت را نشانه ضعف او دانستند. همین انتقادات سبب شد که علیرغم تصمیمات و تعهدات قبلی، او دولت را به تعطیلی ۳۵ روزه بکشاند. از این رو، میتوان انتظار داشت چنانچه کوچکترین درگیری در خاورمیانه رخ دهد، تبلیغات رسانهای سبب شود تا دونالد ترامپ به یک عملیات نظامی – حتی تمام عیار – تن دهد.
کنگره دموکرات و اسناد مالی رئیسجمهور
اما سوی دیگر ماجرا، تحقیقات فعلی کنگره است. چنانچه کنگره دموکرات، بتواند به اسناد مالی دونالد ترامپ دست پیدا کند و نتیجه آن شروع رسمی استیضاح با احتمال رای موافق در سنا و یا سقوط ترامپ در نظرسنجیها باشد، دور از انتظار نیست که دونالد ترامپ در جعبه ابزارش به سراغ گزینه – هر چند محدود – نظامی برود. از اینها گذشته، بعید است که جان بولتون و مایک پمپئو و لابیهای همسو با آنها به سادگی دست از عملی کردن سیاستهای مورد نظرشان، که فشار بیشتر بر ایران است، بردارند.
گرچه، چند روز اخیر از شدت تنشها کاسته شده است و دونالد ترامپ نیز در ژاپن بار دیگر و با صراحت تاکید کرد که نه به دنبال جنگ با ایران است و نه تغییر رژیم، اما شرایط کنونی به شدت شکننده و غیرقابل پیشبینی است.
به نظر میرسد که دونالد ترامپ دریافته که شدت تنشهای اخیر نتیجه سیاستهای جان بولتون و مایک پمپئو است و در صورت ادامه میتواند از کنترل خارج شود. او که به نظر نمیرسد، حداقل فعلا و در شرایط عادی، بخواهد از جنگ، جز به عنوان ابزاری برای به پای میز مذاکره کشاندن ایران، استفاده کند، به دنبال راهی است تا بتواند با دستیافتن به توافقی با ایران تاریخساز شود. اما تعداد بازیگران این بازی زیاد و احتمال خطا هم بالا است.
کوچکترین جرقهای در خاورمیانه، میتواند به روشن شدن شعلههای جنگی بینجامد که پایانش به سادگی قابل پیشبینی نیست.
—————————