رهبری فرقه مجاهدین اینگونه کارهایشان را بزک میکردند که بتوانند قدرت اعمال نفوذ بیشتری بر نفرات داشته باشند. در این شرایط بود که علیرغم اینکه هیچ اشراف و شناختی از زندگی و مشکلات بیرون نداشتم و بامشکلات جسمی که در این سالیان پیدا کرده ام دست به گریبان بودم، تصمیم گرفتم از مناسبات فرقه مجاهدین جدا شوم و در یک طرحی که چند هفته طول کشید توانستم دریک تردد به بیرون از اسارتگاه فرقه مجاهدین داشتم دیگر به آن محیط برنگشتم. اکنون رسما جدایی خودم را از تشکیلات فرقه رجوی اعلام میکنم . در همین راستا اعلام می کنم که برای نجات سایر قربانیان باقی مانده در زندان اشرف 3 در آلبانی و همچنین روشنگری برای نسل جوان کشورم و شناخت هرچه بیشتر ماهیت فرقه مجاهدین تلاش خوام کرد و در آینده از انتشار تجربیات تلخ خودم در تشکیلات مجاهدین خلق برای عبرت دیگران فروگذار نخواهم کرد.
اعلام جدایی رسمی آقای موسی دامرودی از فرقه مجاهدین در آلبانی
ریزش نیرو در فرقه مجاهدین در آلبانی ادامه دارد
موسی دامرودی ، سایت نجات یافتگان از مجاهدین خلق در آلبانی ـ ایران آزادی ـ 22.10.2018
این جانب موسی دامرودی که از آبان ماه سال۱۳۶٨ به مدت نزدیک به ۲۹ سال در تشکیلات فرقه مجاهدین خلق بودم بدین وسیله جدایی خودم را از تشکیلات فرقه رجوی رسما اعلام می کنم.
من موسی دامرودی سرباز وظیفه درتاریخ ۷ آبان ۱۳۶۴ در عملیاتی در جنگ ایران و عراق مجروح شدم و در سخت ترین شرایط را به لحاظ جسمی و روحی را در زندانهای صدام حسین گذراندم. من چهار سال را در اردوگاهای مختلف عراق با سخت ترین شرایط سپری شد و در همین سالها بود که بایک سری تبلیغات فرقه رجوی که در اردوگاه های و زندان های صدام حسین جهت جذب وکشاندن اسرای جنگی به سمت خودشان بود آشنا شدم .
متاسفانه من بعد از اتمام جنگ در سال 68 به تشکیلات فرقه رجوی پیوستم. اما در طی سالیان هر آنچه را که شنیده بودم تماما خلاف گفته هایی بود که در اردوگاه شنیده بودم. از دروغ ،ریا ، چاپلوسی، پشت سر دیگران حرف زدن و جدا کردن دوست و رفیقا از هم و میگفتند همشهری نداریم چونکه دشمن مبارزه است ونفرات را وادار به قهر و قیچی میکردند و…. . و تمام اینها در زیر پوش به اصطلاح مبارزه و به ارمغان بردن آزادی؟! و دموکراسی؟! برای مردم ایران بود.
تبلیغات فرقه مجاهدین خلق و مغزشویی های مستمر در نشست های مختلف اراده هر تصمیم جدی را از انسان می گرفت و طوری وانمود می کردند که هر تصمیمی غیر از این خیانت و بریدگی و بی مرزی با دشمن خدا و خلق می باشد.
هدف از همه این گفته ها چیزی نبود جز اینکه انسان را از آگاهی واختیار خودش تهی بی محتوا کنند وآن محیط کذایی را مدینه فاضله قلمداد نمایند تا اینکه بتوانند با علم کردن انقلاب ایدئولوژیک خودشان سد راه روابط خانوادگی بشوند. چون از نظر شرع رجوی ارتباط با خانواده حرام و مرز سرخ بود در خلال این شعبده بازیها هرروز یک بازی جدیدی به نام بندهای انقلاب درونی و انواع فازهای سرنگونی القا می شد که بایستی به آن گردن می نهادیم سالیان با شعر وشعارهای فریبنده ووعده های پوچ و توخالی در نشستهای به اصطلاح انقلاب ایدوئولوژیک برای جا انداختن رهبری عقیدتی که خودش را با همه ی پیغمبران قیاث میکرد. چیزی جز رمال بازی وفریبکاری نبود سپری شد تا اینکه اشغال عراق توسط امریکا انجام شد.
و در آن دوران که خانواده ها جهت دیدار عزیزانشان به عراق می آمدند سه تا ازبرادرانم و پسرعمویم که متاسفانه الان درقید حیات نیستند جزو همین نفرات بودند به جلو اشرف آمدند. سران فرقه در منتهای ناجوانمردی و بی مروتی هیچی به من نمی گفتند. حتی در تبلیغات خودشان می گفتند که اینها مزدوران رژیم هستند. بعنوان نمونه در یک در خواستی که اقوام من برای دیدن من کرده بودند. سران فرقه مجاهدین به آنها سنگ زدند و به پای برادر من خورده بود این موضوعات را من زمانی متوجه شدم که به آلبانی آمدیم وازاین فرقه جدا شدم
در آلبانی دست رهبری فرقه مجاهدین رو شد و ماهیت فرقه ای آنها روز به روز برای ما روشن تر شد. اجحافات تشکیلاتی تحت پوشش ضوابط بیشتر شد ومجددا ارتباط با خانواده ها مرز سرخ و موبایل خطر ناکترین دشمن برای این فرقه شد و اگر کسی اسم تماس یا گوشی را بر زبان می آورد نام آن را سر پیچی از تشکیلات قلمداد می کردند (البته اینها فقط برای ماهاکه کسی رانداشتیم بود و خودشان وبچه هایشان همه ی اینهارا داشتند) واز بر چسپ بریده وطعمه بورژوازی واپورتونیسم گرفته و تا نفوذی ومزدوری وخود فروخته قلمداد میکردند ومی گفتند این کار ضرورت دوران است شما حتی اگر هم نمیفهمید مهم نیست با خودسپاری تشکیلاتی و تعهد خون ونفس به رهبری عقیدتی سعی کنید که این موضوعات را ازخودتان عبور بدهید و بپذیرید در آینده دور یا نزدیک حتما آن را فهم خواهید کرد و همیشه همینطور بوده چون رهبری عقیدتی به دلیل بینش عمیق و ژرف اندیشی که دارند نقاط دورتری را میبینند و همیشه ما بعداز چند سال آن را میفهمیم که ما با این بینش و ذهن ساده قادر به دیدن و فهم آن در این نقطه نیستیم؟!
رهبری فرقه مجاهدین اینگونه کارهایشان را بزک میکردند که بتوانند قدرت اعمال نفوذ بیشتری بر نفرات داشته باشند. در این شرایط بود که علیرغم اینکه هیچ اشراف و شناختی از زندگی و مشکلات بیرون نداشتم و بامشکلات جسمی که در این سالیان پیدا کرده ام دست به گریبان بودم، تصمیم گرفتم از مناسبات فرقه مجاهدین جدا شوم و در یک طرحی که چند هفته طول کشید توانستم دریک تردد به بیرون از اسارتگاه فرقه مجاهدین داشتم دیگر به آن محیط برنگشتم.
اکنون رسما جدایی خودم را از تشکیلات فرقه رجوی اعلام میکنم . در همین راستا اعلام می کنم که برای نجات سایر قربانیان باقی مانده در زندان اشرف 3 در آلبانی و همچنین روشنگری برای نسل جوان کشورم و شناخت هرچه بیشتر ماهیت فرقه مجاهدین تلاش خوام کرد و در آینده از انتشار تجربیات تلخ خودم در تشکیلات مجاهدین خلق برای عبرت دیگران فروگذار نخواهم کرد.
با تشکر
موسی دامرودی
—–.—————————
احسان بیدی: سفیدکردن گذشته سیاه و تاریک مجاهدین خلق در آلبانی توسط اربابانش
بدون تردید اربابان رجوی بخوبی کشتار افسران امریکایی را در زمان مبارزه تروریستی و مسلحانه علیه رژیم شاه را به خاطر دارند ، همچنین به یاد دارند که سازمان مجاهدین […]
جدایی آقای محمد عظیم میش مست از فرقه مجاهدین خلق در آلبانی ـ وی از سال 1368 عضو سازمان مجاهدین بوده است
اما در طول سالیان هر آنچه را که دیدم ،تماما عکس تبلیغاتی بود که قبلا شنیده بودم و بخاطرش به آنها پیوسته بودم. همه دروغها و ناصداقتی ها در زیر […]
منوچهر عبدی: مبارزه روشنگرانه نجات یافتگان درآلبانی با فرقه مجاهدین
مریم رجوی و اعوان و انصارش باید بدانند آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت . آنها هیچ غلطی نمی تواند بکنند با دست خودش دارد گور خود و تشکیلات […]
نامۀ سرگشادۀ آقای حسین نژاد به آقای داشامیر شهی نمایندۀ پارلمان آلبانی
تجارب این جانب که سالها در بخشهای سیاسی و تبلیغی و مطبوعاتی سازمان مجاهدین خلق کار کرده ام و سالها شاهد حضور انواع مهمانهای خارجی در قرارگاههای سازمان در فرانسه […]
جدایی رسمی آقای غلامعلی میرزایی عضو سی ساله مجاهدین از فرقه رجوی در آلبانی
و اما به آلبانی که آمدیم: تقریبا دست حضرات وسران فرقه مداهدین رو شد وماهیت فرقه ای آنها روز به روز برای ما روشن تر شد. اجحافات تشکیلاتی تحت پوشش […]
خاطرات من در فرقه مجاهدین خلق ـ 2 ـ پرورش خبرچین و جاسوس
وقتی آنجا رفتیم گفتند باید زن و زندگی را طلاق بدهید . در یک لحظه احساس عجیبی به من دست داد پیش خودم گفتم که دیگر من خلاصی از اینجا […]
علی جهانی : آیا کمپ فرقه مجاهدین در تیرانا ، البانی دوام می آورد؟
علی جهانی:آیا کمپ فرقه مجاهدین در تیرانا ، آلبانی دوام می آورد؟ بنظر می رسد که علی رغم همه شعر و شعارهای دروغین و تلاش های مذبوحانه اش برای مهار […]
منوچهر عبدی: افشای گوشه ای از ماهیت پوشالی فرقه مجاهدین در آلبانی
کار این ” سیستم روابط عمومی ” نیروگیری از داخل ایران بود این دستگاه به این شکل بود که بعد از یک مدت که من خودم با توئیتر و تلگرام […]
احسان بیدی: ترک برداشتن زندان اشرف 3 (زندان مجاهدین خلق در آلبانی) با روشنگری رسانه های بین المللی
اولین اتفاق آمدن پدر و مادر سمیه محمدی به آلبانی بود که بخوبی اگاه هستید که فرقه رجوی با تلاش مذبوحانه، شانتاژ و گسیل دسته چماقدار تروریست خود تلاش کردند […]
مالک بیت مشعل: خاطرات من در فرقه مجاهدین خلق
ما آن شب به مقری در بغداد رفتیم و روز بعد به سوی محلی که آنها اشرف صدا می کردند، رفتیم. دوم اردیبهشت بود. یادم آمد که همین یک ماه […]