سیامک نادری: عکس ۲۰۰ تن ازافرادی که با فریب و نیرنگ زوج رجوی به اشرف کشاندند

0
1254

واعمال نامشروع ونابکارانه با جوانان میهن جهت مطامع مالی ونمایش نیرو وکسب قدرت کجا؟. سزاوارما ، نسل دهه ۶۰ ،و طوقیان سربدار ۶۷ ونسل آبی سرای اینک وامروز نبود ونیست، دست یازیدن به چنین تبهکاری ورذالتی وازسوی دیگرحضیض وذاللت وخواری. جوانان طعمه قاچاق انسان با فریب وعده کار، پول ،کیس پناهندگی اروپا و زن وخوشگذارانی… درحال سوگند مجاهدی دربرابر رجوی- مریم نیزدرپشت صحنه نشسته است عکسهای دسته جمعی از قربانیان قاچاق انسان درحال سوگند خوردن

عکس ۲۰۰ تن ازافرادی که با فریب ونیرنگ زوج رجوی به اشرف کشاندند یدک کشیدن نام رهبر یا رئیس جمهورمقاومت کجا؟

سیامک نادری ـ 14.07.2018

منبع : سایت حقیقت مانا و پژواک ایران

مطلب به صورت پ د اف ـ روی مطلب زیر کلیک کنید

Rajavi-Mojahedin-aks-job-money-onet

 

Ferghe-Maghzshouyi-2

صف افرادی که درسال۷۹ بوسیله قاچاق انسان وفریبکاری… به اشرف کشانده شده اند ودرحضوررجوی باید سوگند مجاهدی؟ بخورند وبا نعره فریاد بزنند:» حاضر، حاضر، حاضر« قسمتی ازکتاب: »حقیقت مانا – گزارشی به سه نسل – خطاب به رجوی« فصل دوم : تشکیالت بخش یازدهم: دروغ ودغل رجوی در یک سخنرانی )۱۲ آبان سال ۱۳۹۳) داستان دردناک یکی از قربانیان قاچاق انسان دروغ ودغل درتشکیالت سازمان مجاهدین را بهیچوجه نمی توان تنها بعنوان یک پدیده یا عارضه نام برد. بدلیل شناخت وکارتحقیقاتی درباره سازمان ومناسباتش با اعضا وکادرها، دراین ۳سال ازتمام کسانی که درآلبانی ازسازمان جدا می شدند؛ سوال می کردم: اصلی ترین مشکل وعلت جدا شدن از سازمان چه بود؟؛ چه چیزی بیشتردرمناسبات وتشکیالت سازمان آزاردهنده بود؟. بال استثنا تمام کسانی که ازسازمان جدا شده اند؛ حجم دروغ درتشکیالت را با تأکید وبیزاری ازچنین عملی، بعنوان اصلی ترین عامل جدا شدنشان عنوان می کردند!.) وبه حالتشان نگاه می کردم تا عمق این نفرت وچندش ازدروغ ودغل ها را حس کنم- هیچ زبانی قوی ترازچشمان آدمی نیست(. با ورنمی کردم که همه انگشت بگذارند روی همین نقطه وهمین مسئله را درسازمانی که سرلوحه مکتبش »فدا وصداقت « بود!. واین شعاردرسال های۸-۱۳۶۷ تابلو دیوارها شده بود. فکرمیکردم عده ایی درتشکیالت هستند که هنوز حجم دروغ ودغل های سازمان وتشکیالت ومسئولین را به اندازه کافی نمی فهمند که چه ابعادی دارد؛ وچه سناریو سازیهای کثیفی برای هر عمل وهربرخوردی وپیشبرد هرکاری رابکارمی گیرند. هیچکس فکرنمی کرد به نقطه ایی برسیم درچنین سازمان وتشکیالتی ورهبری آن که می گوید:» سرلوحه مکتب ما فدا وصداقت است«، تنها وتنها دروغ تنفس بکنیم؛ ومجبورشویم به اجباردروغ باوربکنیم، ودروغها را طبق آموزش وخواست وفرمان مسئولین ودررأس همه مریم رجوی، اثبات هم بکنیم؟. یعنی باید دهها فاکت بنویسیم وبگوییم تا اثبات کنیم که حرفهای آنها درست بوده وما اشتباه می کردیم. این کشنده ترین سمی است که درفضای تشکیالتی ورابطه سازمان با اعضا وکادرها وجود دارد. وقتی درون تشکیالت هم نمونه همین دروغ ها را یا بصورت صریح ویا تلویحی وبا اشارت به دیگرافراد تشکیالت می گفتم!. طرف صحبت من، زبان بکام می گرفت وسکوت می کرد!.)بدلیل ترس چیزی نمی گفت، ا ّما سکوتش، عمق این مسئله را دردرونش ّولین کسی که همه پیمان ها را نشان می داد واین منفی ترین عالئم برای کادرها واعضایی است که با رهبری عقیدتی پیمان خون ونفس دارند!. ا شکست، ارزش ها رانابود کرد و… رجوی بود. ومریم رجوی چاقویی دردست رجوی بود تا همه ارزشها را زیر پای مطامع ومنافع حقیروعقده های جنون آمیز رهبری رجوی سرببرد. یک نمونه ازدروغ ودغل های رجوی، درنشست اتمام ح ّجت ۱۲آبان سال۱۳۹۳ محمد رضا ویژه دررده عضو که برای رفتن به کشورفنالند درلیست ۲۷/۸/۹۳اعزام به آلبانی بود ، درنشست اتمام ح ّجت رجوی۱۲آبان۹۳ درمقر خودشان پشت میکرفون رفت تا آنچه مسئولین برسراوآورده وازخاطرش بیرون نمی رفت را، درح ّد اشاره بگوید. این نشست بصورت کال کنفرانس عمومی درهمه مقرها پخش میشد. محمد رضا ویژه به رجوی گفت:» ازبرخورد مسئولین راضی نیستم وبا من دراین مّدت رفتارخوبی نداشتند و به این دلیل آمدم پشت میکرفون تا حضوری به شما بگویم. اگراین حرف نمی زدم، درذهنم باقی می ماند.« بعداز پایان حرف های او، رجوی با اشاره به محمد رضا گفت :»ضعف وخصلت ها غیر تشکیالتی وعادی گری وفردیّت)خصلت های زننده( محمد رضا زیاد بود.« وازسختی ودشواریهای مبارزه، و بودن وماندن درچنین تشکیالتی سخن گفت وبا طعنه وتمسخرتأکید کرد که:» اوهرگزدرتشکیالت حل نشد ومناسبات ورفتارهای جامعه عادیش را حفظ کرد…مسئولین هم خیلی روی او انرژی گذاشتند، اما اثری دراونکرد.« رجوی درپایان با اشاره محمد ّول، ولی افتاد مشکلها…« و اینطور توی سرش زد که:» آقا،)محمد رضا و ماندن درسازمان ومبارزه با تمسخراو گفت:» که عشق آسان نمود ا انتخاب کرده واینک چنین حرفهایی می زند.« رضا ویژه( قبالً همگی ما سخنان رجوی را باور کردیم. همیشه باور می کردیم!. حتّی خود من که کامالً اشراف داشتم که هر تهمتی به افراد می زنند و… ا ّما به حرف رجوی دراین مورد شک نکردم!. وقتی به آلبانی آمدیم بعداً فهمیدم نفری که دراتاق ما است، همان محمد رضا ویژه درنشست رجوی است. خودش برای من تعریف می کرد: »من درایران معتاد بودم… )داستان دادگاه وزندان رفتن بدلیل اعتیاد دررژیم آخوندی را…(، وضعیت مالی خوبی هم نداشتم تا اینکه توسط سازمان تماس گرفته وگفتند برای کار به ترکیه بیایم و پولی هم دادند. من بعنوان دستیابی به شغل وپول به ترکیه رفتم آنجا خانمی ازسازمان گفت:» اینجا کار نیست باید بروی عراق وآنجا کار کنی.« من گفتم قرارما عراق نبود؟!. عراق درجنگ با ایران است و…، اگر بروم عراق، برای خودم وخانواده ام بد می شود. وخواستم برگردم ایران!، آن خانم گفت:»دیگر نمی توانی برگردی ایران!، چون اگربرگردی رژیم تورادستگیر می کند. چون ما سازمان مجاهدین هستیم. وتا اینجا هم هزینه تورا پرداخته ایم ورژیم می داند، ازما پول گرفته ایی!.« آن موقع )درایران« تع ّجب کردم که ّم کتک خوردم، نام »منافقین« را آنجا شنیدم. نمی دانستم منافقین به چه کسی می گفتند و…« بدین ّو سازمان مجاهدین چیست؟!. ا لین باری که ازمعل شکل وقتی خطرات بازگشت به ایران را شنیدم ازترسپ پذیرفتم به عراق بیایم وبا شرایطی که آن خانم می گوید:» صبح تا ظهر کاروبعدازظهر تاشب آزاد است که به زندگی شخصی اش برسید. وبعد ازچند ماه اگر نخواستی آنجا)اشرف( بمانی می تواند بروی.« من چون راه به عقب نداشتم ّولین روزورود به عراق، مارا با لباس ارتش آزادیبخش به نشست رهبری دراشرف آوردند بدلیل دستگیری وهمچنین فقرمالی، پذیرفتم. ازقضا درا و مراسم سوگند کاندیدهای عضودرحضور رجوی درجریان بود. همانشب درنشست قسمت پذیرش، پشت میکرفون رفتم و گفتم:»من برای جنگیدن درارتش نیامده ام؟!، من برای چند ماه کار اینجا آمده ام وبعدازمّدتی به ایران خواهم رفت!.« هنوز جمله ام تمام نشده، ازهمان افرادنشست ریختند سرمن… کثافت بی شرف …می خواهی بروی پاسدار بشوی، و وزارت اطالعا تی و…فحاشی ها وتهدید ها ادامه داشت…، من خیلی ترسیدم… جا خورده وخودم را باخته بودم. با خودم گفتم:» نکنه اینجا منو بکشند !… پذیرفتم که می مانم !…« نفر سوم محمد رضا ویژه سرش را باال گرفته وبه رجوی که درباال سن قرارنشسته است نگاه میکند. هردوعکس متعلق به همان نشست روزاول است که محمد رضا را مستقیم در بدو ورود به عراق واشرف درسال۱۳۷۹ به نشست آورده بودند. مریم رجوی نیزدر این نشست حضورداشت ودرپشت مسعود رجوی برروی صندلی ومیز روی سن نشسته بود. مریم رجوی ازهمه فجایع نابکارانه ایی که برسراین هم میهنان توسط باند قاچاق انسان بدستوررجوی آگاه است وخود نیز درتوجیه مسئولین پذیرش وبویژه زنان شورای ارشد رهبری این قسمت ازسازمان نشست می گذاشت. خود من تا این زمان که هنوزچند روزاست به کمپ بابرو درآلبانی آمده ایم ازچنین شیوه های جذب نیرو وعضوگیری بی خبر وشوکه شده بودم وازهمه مهمتر دروغ ودغلکاری رجوی درنشست اتمام ح ّجت بود که گویی محمد رضا ویژه آگاهانه مبارزه را انتخاب کرده، ا ّما سختی های آن را دیده و حاال بریده و زیرش عهد وپیمان خود زده ؟!، تازه فهمیدم چرا رجوی گفت:» که عشق آسان نمود اول – ولی افتاد مشکل ها؟!« اوبه این شکل با ایزگم کردن…می خواست ما درلیبرتی متو ّجه چنین موضوعی نشویم. باورم نمی شد، رهبری عقیدتی چنین نقش هایی برای فریبکاری بازی کند!. کدام عشق ؟، بیچاره را با دوزوکلک به ترکیه وسپس به عراق کشیده اند و…، آنروزدرکمپ بابرودرالبانی، آنقدر شرمنده بودم وتوی سرم خورده بود که سازمان مجاهدینی که ما می شناختیم درآغاز ۸-۵۷ ،اینک عضو گیریش مثل ساویمبی، رهبرضد انقالبی نیکاراگوئه شده است؟!. ازاینکه تا بدین ح ّد به لجن کشیده شده ایم با اینهمه خونها وبا آنهمه شکنجه ها وحماسه های مقاومت درزندان وقتل عام ۶۷…مثل پرده ایی ازمقابل چشمانم می گذشت. هیچگاه فکر نمی کردم انسانیّت مان تا بدین حد نابکارانه فرو بریزد. گفتم:»خوب شد که ب ّچه ها شهید شدند وزنده نماندند تا چنین روزهایی را ببینند…، آنروزدریک خالٔ عظیم به نابودی کشاندن تمام هستی مان را دروجود محمد رضا ویژه می دیدم. باورم نمی شد. چطورسرازچنین منجالبی درآوردیم؟!. پیش محمد رضا ویژه احساس شرم وخواری داشتم، گویی به آنها چنین خیانتی کرده ایم. دلم برای او واین ۱۴ سالی که درسازمان به اجبار وبدون انتخاب جوانیش را سپری کرد بود می سوخت. هر روزکه می گذشت هرچه قبالً دراشرف ولیبرتی ازرجوی و سازمان شنیده بودیم، درآلبانی و کمپ بابرو، گنداب سیاهچاله اشرف باالمی زد. محمد رضا ویژه درحال سوگند خوردن مجاهدی دراشرف سال ۱۳۸۹درحضورکال کنفرانسی با رجوی ومسئول اول مجاهدین صدیقه حسینی محمدرضا ویژه می گفت: »قراربود دوسال پیش به فنالند برویم!. سازمان میز کمیساریا راچپ کرد. آن زمان سازمان به من می گفت:» چرا شما را به شهر های دور وسرد فنالند می فرستند. باید شهرشما نزدیک پایتخت باشد!.« وبه همین دلیل دوسال اعزام را عقب انداخت. درحالیکه اگر به فنالند می آمدیم می توانستیم همانجا درفنالند شهرمان را عوض کنیم!.« یادم می آید رجوی درهمین زمان درلیبرتی و موضوع بحث اعزامیان به فنالند می گفت:» یکی ازما بأیستد ونرود )منظورش فنالند بود( همه ما پشت او می آییم»یکی برای همه وهمه برای یکی.« این شعار برگرفته از رمان سه تفنگدار اثر الکساندر دوما نویسنده فرانسوی است. رجوی این چنین همه چیزرا لوث می کند. اوبرای پیشبرد وتوجیه این مورد ازحیله اش؟، توسط دیالوگ با یک خانم تشکیالتی جوان) میلیشیاها( که دراکیپ چهارنفره اعزام به فنالند بود این بحث وخط را برای سایرین پیش می برد. رجوی ازنیروهای تشکیالتی ومقّربانش چنین سوءاستفاده ایی درنشست می کرد. رجوی متخصص تئوریزه کردن وتوجیه کاری خط و خطوط اش بود. ا ّما جالب ترینش بکارگیری مزورانهٔ »یکی برای همه وهمه برای یکی« است. رجوی اینبار با سبک ومدل اروپایی درنشست با آنها پیمان می بندد که درهمه مخاطرات و حوادث از همدیگر پشتیبانی کنند. در رمان سه تفنگدار الکساندر دوما آن چهارتن با هم پیمان دوستی بستند تا درهمه مهالک ومخاطرات با یکدیگر باشند. ا ّما با این تفاوت که رجوی می خواست آنهارا، درمهالک ومخاطرات لیبرتی نگهدارد؟!. حرفها رجوی همیشه اینچنین با کارکردهای او ۱۸۰درجه متضاد ومتناقض بود. آنچه ما دیدیم ودرآلبانی هربار وهرروزازجداشدگان شنیدیم، رجوی تنها یک شعارداشت: درمهالک ومخاطرات » همه برای یکی )رجوی(« وآن چیزی که هرگز درتشکیالت ورهبری دیده نشد» یکی برای همه« بود. درهمان کمپ بابرودرآذرماه سال۹۳ ،خانم معاون وزیرکشور آلبانی یک روزپس از دیداربا مریم رجوی ازفرانسه بازگشته وبه مهمانی سازمان درکمپ بابرو دعوت شده بود. محمدرضا ویژه ودونفر دیگر حسن ماکویی )مکی(و جاوید حق روش که ازسازمان جداشده بودند، ماهی ۵۰۰دالرازسازمان هزینه می گرفتند وسازمان به آنها گفته بود:» شما هوادارهستید واگردرفنالند تظاهرات یا بسیج یا کاری داشتیم شما هم باید بیایید وشرکت کنید.« بنا به درخواست آن دونفرجدا شده دیگر، محمدرضا به سالن غذاخوری رفت تا ببنید چه کسی به کمپ آمده، یا چه خبری است؟. ا ّما وقتی محمد رضا برگشت گفت:» یک زنی از سازمان پشت درایستاده وازالی در به اوگفته بود:» نمی توانی بیایی داخل؟!. واورا راه نداده بودند.« من بدلیل خرد شده مهره کمروسکته مغزی به مهمانی نرفته بودم وازقصد هم درچنین مراسمی شرکت نمی کردم. ازشنیدن چنین توهینی به آنها بهم ریختم. چون سالن غذا خوری عمومی کمپ است. درثانی آنها انسان هستند. وازآنها هم تعهد گرفته اند که هوادارباشند ودرفنالند هم درپراتیک های سازمان شرکت وفعالیّت کنند. چطوراجازه نمی دهند آنها واردسالن غذا خوری شوند؟.)دقیقاً بدلیل همان ترس از نمونه وشاهد قاچاق انسان و …، واحتمال بیان چنین موضوعی ازطرف محمد رضا به معاون وزیرکشورآلبانی راه نمی دادند، زیرا تا حدودی زبان انگلیسی می دانست(. بعد ازآنکه آنها را راه ندادند، خودم به سالن رفتم ودیدم همان پذیرایی ها وشعروسرود خوانی های جمعی وتشکیالتی ازوصف مریم، برای خانم وزیرکشوردرجریان است…، وآمدم به آنها گفتم. وتأکیدکردم:» به این برخوردهای تحقیرآمیز وضد انسانی تن ندهید. مگرنمی گویند شما هوادارهستید و…، جلوآنهابأیستید.« ا ّما متأسفانه سازمان با هزینه ایی که پرداخت می کند دست پیش درهمه زمینه ها برای توهین وتحقیر آنها دارد. آنها دوبرادرناتنی بودند که ازسازمان جداشدند) محمد رضا ویژه و حسن ماکویی- بانام مستعارمکی (.محمد رضا ازقسمت استخوان پا، با تیربارکالیبر۱۲م م دراشرف مورداصابت گلوله قرارگرفته بود ومشکل پا داشت. او درتماس بااسکایپ، ابتدا نمی خواست حقیقت را به مادروبرادرش که درتهران بودند، بگوید وبرادرش از حرفهای متناقض آنها می فهمید که راست نمی گویند. یکبارمحمد رضا برای دلداری دادن به مادرش می گفت:» این چهارده سال را دریک جایی گیر افتادیم. نمی توانستم باشما تماس بگیرم. این چهارده سال راصفرصفرکنید) اصطالح تشکیالتی برای تمام شده دانستن یک امری وفراموش کردن آن( بعد ازاین برایتان ماهیانه ۳۰۰دالرمی فرستم و…، اگر بروم فنالند ماهی ۲۰۰۰ یورو می فرستم …« برادرش درتهران با به سخره گرفتن تلخ ودرناکی ازچنین وعده هایی، درپاسخ گفت:» نمی خواهد پول برای ما بفرستی؟ وضعیت حقیقی خودتان را بگویید؟. ودراین سالیان شما کجا بودید؟.« محمد رضا ویژه مجروح بربرانکارد براثرشلکیک» تیربارنیم سنگین کالیبر۱۲ »در اشرف- نام کلیپ ویدئویی برروی عکس دیده می شود. کاش فرصتی بود بنویسم چطور با فرمان رجوی همه را جلو گلوله ها می فرستادند، رجوی می گفت ما شانس آوردیم که کم شهید دادیم، من فکرمی کردم ۱۰۰۰ شهید میدهیم. آسیب دیدگی استخوان پای محمد رضا ویژه بسیارشدید بود ودرکمپ هم مشکل داشت …، اواز۱۴ سال دوران جوانی اش که برباد رفته بود سخن می گفت. واینکه هنوز دراین سن وسال هیچ چیزی دربساط ندارد وباید هم چیز را ازاول شروع کند. با آرزوهایی که دوست داشت پول بدست بیا ورد وبرای خواهرکوچکش درشهرری لباسهای قشنگی هدیه بفرستد. چه وعده هایی که به خواهرش نمی داد…، امیدوارم هرکجا هستند زندگی خوب وموفقی داشته باشند. ما نباید با مردم چنین کاری می کردیم. ما نباید بدلیل کسب قدرت، اینچنی دستهامان را آلوده می ساختیم. استخوانها خرد شده ی بدن این جوانان برای ساختن کرسی قدرت نبوده ونیست. ۱۹ فروردین ۹۰ که دولت جنایتکارمالکی به اشرف حمله کرد، قابل پیشگیری بود، اما بدلیل خط واستراتژی رجوی برماندن دراشرف به هرقیمت، فرماندهان درصحنه می گفتند:» شلیک ها مشقی است بروید جلو« محمد رضا ویژه آزادانه وازروی اختیارانتخاب نکرده بود که درارتش آزادی وعضو مجاهدین باشد. به گلوله دادن این انسانها کاربغایت کثیف وجنایتکارانه ای است. محمد رضا یکی ازاین دست قربانیانی بود که شانس آورد ومثل سایر قربانیان دیگر قاچاق انسان زنده ماند. رجوی به خمینی جنایتکارمی گفت:» جوانان میهن را به دم توپ می دهد.«اما خود نیزانتخاب کرد که والیت سیاه عقیدتی را چترمجاهدین قراردهد، وبا خمینی همرنگ وهم ذات وهم شأن وهمریشه گشت. شعاراین بود:» چو اشرف نباشد تن من مباد« خمینی هم می گفت:»حفظ نظام ازاوجب واجبات است« ونظام چیزی وکسی نبود جزخودش:» اگر۳۶میلیون هم بگویند آری، من می گویم نه!. حسن ماکویی – مکی) برادرناتنی محمد رضا ویژه( درلیبرتی مکی درحال سوگند خوردن دربرابررجوی درسال ۸۹دراشرف برادردیگر)حسن ماکویی- مکی(، که اوباعث بدام افتادن محمدرضا شده بود ومکی نیزشنوایی گوشش بدلیل انفجارنارنجک صوتی درحمله به اشرف آسیب دیده، درتماس با اسکایپ اتاق کامپیوترکمپ بابرو به خانواده اش می گفت:« من اینجا)زمانی که دراشرف بود( دانشگاه رفته ام ولیسانس انسان شناسی، ایدئولوجیکی) خطا ازچاپ نیست، خودش چنین تلفظ می کرد(، گرفته ام وچند واژه وعبارت بحث های انسان شناسی و…را پشت تلفن ردیف می کرد، بدون اینکه جای فعل وفاعل، درست بکاربرده باشد ویا جمله مفهوم ویا سروته داشته باشد… واقعاً صحنه بسیاردردناک بود. او می خواست نزدخانواده اش ازخود آدم بزرگی ارائه دهد. ا ّما برخالف محمد رضا ویژه، حسن ماکویی- مکی سواد خواندن ونوشتن ساده راهم نداشت. برادرش درتهران وشهرری پشت اسکایپ با ناراحتی ازچنین کلمات وسخنان مهمل وبدون معنا وبی ربط….با تمسخردردناکی گفت:» این دانشگاه درکدام کشوربوده که شما درآن به اینترنت دسترسی نداشته اید؟ و… و حتّی نمی توانسته اید دراین ۱۴سال تماس تلفنی هم بگیرید؟. چرا این پرت وپال ها رامی گویید!.« به محمدرضا گفتم:» به مادرتان که زن زحمتکشی بوده وعکس وچهره دردمندش راهم که به من نشان دادی همین را حکایت می کند، »حقیقت« را بگویید. چرا تصویر دروغ از خودتان ووضعیتتان ارائه می دهید. با این دروغها بیشتر عذاب می کشند، دروغ شما هیچ کمی به آنها نمی کند. مادرتان است حقیقت را بگویید تا نگرانی ازوضعیت شما دراینجا وکمپ نداشته باشند« ا ّما مکی تازمانیکه من بودم همچنان همین وضعیت را ادامه داد. او که بارها درترکیه و…با آدمهای نااهل سروکار داشته وبه او نارو زده وپولش را برده بودند، اینک پس از ۱۴ سال درسازمان بودن، می گفت:» من دیگرازاین به بعد به هیچ کس کمک نمی کنم. اگریک ب ّچه ۸ماهه وسط خیابان افتاده باشد، پایم رامی گذارم رویش ورد می شوم و می روم تا بمیرد!.« واقعیت این است که رجوی وسازمان، اسب و گاو و خر وشترخود را ازروی آنها وارزشها عبورداده اند!. دراینجا) کمپ آلبانی( همه چیزعجیب است. وعجیب تراینکه، خودم پس ازیکسال ونیم پیش که با اسم آنها درلیست اعزام سری اول ودّو آنها به آلبانی آمده بودیم، تازه پس از۱۸ماه متو ّجه پس ازآمدن به آلبانی ازاینترنت متوجه م شده ام که اساساً از لیبرتی به آلبانی درآبانمان سال۱۳۹۳ نیامده است!. هردوآنها درگروه ما ودریک هواپیمای۱۲۰ نفری آمدیم. اینکه چرا اسامی این دوتن درهیچ یک ازدو لیست آبان ماه سال۹۳ نیست را، رجوی وسازمان وهمچنین نقشی که کمیساریا دراین باره داشته است، باید پاسخ بدهند. درحالیکه اینها ۱۴ سال درسازمان بودند!. درلیست اعزام نام دو نفر»محمد رضا ویژه« و »حسن ماکویی- مکی« وجود ندارد. درحالیکه نام تمام افراد این گروه اعزامی ازجمله ۱۱ -جاوید حق روش و نام من در ردیف۱۳ – سیامک نادری که درکمپ بابرو هم اتاق بودیم، سازمان وجود دارد: راذیالً لیست افراد اعزامی ازلیبرتی به آلبانی در۲۷آبمانماه ۹۳ می آورم: تجربه من وهمه این بوده که دست روی هر مسئله ایی می گذاری، چنین مواردی درآن وجود دارد!. اصلی ترین مشکل درتحقیقات طی این سه سال درآلبانی این بودکه درهرموردی تحقیق می کنم، به یک موضوع دیگری برمی خورم که خود این موضوع ، صورت مسئله ی جدید برای تحقیقات است. حجم موضوعات آنقدروسیع است که برغم کارحرفه ای وتمام وقت شبانه روزی، با زهم نمی رسم همه را بصورت کالسه شده تنظیم وارائه دهم. این مسئله ازتوان یک فرد خارج است. من نمی توانم نمونه های موجود دروغ ودغل را بنویسم، زیرا می بایست ۳دهه دروغ ها روزانه را به تحریر دربیاورم. اگرچه دراین کتاب وفصل فصل آن، می توان دروغها را بخوبی حس کرد ودید. »دور شو از برم ای زاهد و بیهوده مگوی من نه آنم که دگر گوش به تـزویر کنم« بیدل ۲۰۰عکس از افرادی که قربانیان فریب ونیرنگ رجوی وکشاندن آنها به اشرف وعراق: همراه با نکات وتوضیحات کوتاه: داود قنبری نزدیک به۳۰ سال درتشکیالت واکنون نیزدرحصارتشکیالت اشرف ۳ بازگشت ناپذیر قراردارد. غ- غ درمهرماه سال ۹۴ از سازمان جدا شد وخود اززندانیان سیاسی رژیم خمینی، وزندانی سال ۷۳ پروژه رفع ابهام هم بود. او می گفت:« داود قنبری» دررده تشکیالتی ام قدیم «که سالها درمقر ما بود سازما ن اورا با همین شیوه قاچاق انسان ازاروپا به عراق واشرف کشانده است. داود به من می گفت:«برای کسب پناهندگی به اروپا رفته بودم. سازمان مراجعه کرد وگفت ما کمکت می کنیم برای اینکه به تو پناهندگی سیاسی بدهند ا ّما برای چنین کاری باید دوسه ماه بروی عراق. تا ما بتوانیم برای تو یک سابقه وکیس سیاسی درست کنیم.« داود می گفت:» من حتّی هوادار هم نبودم وسازمان را هم نمی شناختم. با اینحال پذیرفتم برای پذیرش پناهندگی دوسه ماه به عراق بروم. ا ّما این دوسه ماه، سه بیش ازبیست سال طول ّول من هنوز فکرمی کردم که سازمان دارد من را آزمایش می کند که آیا هوادارشده ام یانه؟! ودراین فکر بودم که یک روزی کشید. درماههای ا می رسد که می گویند پناهندگی ات حل شده ومی توانی بروی!، وآزمایش من تمام می شود!.« همین دوسه ماه، اآلن رسیده به اینجا که درلیبرتی است.« یکربع قرن داود قنبری را با شیوه عملیات جاری ونشست جمعی، وتهدید شمشیر داموکلس)زندان ابوغریب (وسپس اشرف درمحاصره ولیبرتی واعزام قطره چکانی، نگه داشته اند!. وقتی داستان داود را شنیدم، دلم خیلی برای او سوخت!. زیرا همیشه برایم سوال بود که اوچرا تا این ح ّد بلحاظ شخصیّتی بی تفاوت، خنثی وپاسیواست. کاش سازمان هزاران بارعاشقانش وهم نسالن من را دراشرف شکنجه می کرد، ا ّما با مردم عادی چنین کاری نمی کرد!. ما برای چنین اعمال نامشروعی به سازمان نیامده بودم!. چنین کارنامشروعی، نابودمان می کرد، توی سر ما می خورد که با عشق وآرمانگرایی وپذیرش دستگیری وشکنجه شهادت به سازمان پیوسته بودیم. اینک درکنارما کسانی هستند که سازمان با فریب ونیرنگ آنها رابه تشکیالت آورده، ودرتله زوج رهبری گیرافتاه بودند. تبعات بعدی چنین اپورتونیسمی را هم درمناسبات سازمان باید ما بپردازیم وپرداختیم. غ- گ یک زندانی سیاسی دیگر خمینی، سال ۹۵ ازسازمان جدا شده و درمهرماه ۹۶می گفت:» داود قنبری هم سال ۷۳ درپروژه رفع ابهام زندانی بود هربالیی سر اوآورده اند. یکبار سه ماه تحت برخورد بود ودرنشست ها به او تهاجم می کردند. سازمان پاسپورت اورا به کس دیگری داده بود تا از اشرف خارج شود و داود دیگر پاسی نداشت.« این هم یک نوع دیگر از موارد رفع ابهام سال ۷۳ !است؟. گویی داود قنبری باید برای سازمان رفع ابهام کند که درسازمان ماندگار خواهد شد یانه؟، ودیگر سخنی ازقاچاق انسان و پاسپورت و… بمیان نیاورد!. فرهاد کرمی ۲۸ سال درسازمان بود ودرتهاجم دولت مالکی به اشرف زخمی و درسال ۹۵ درآلبانی ازسازمان جدا شد. خداداد عزیزی) سیروس( سال ۹۵ درآلبانی ازسازمان جدا شد. پس ازجدایی سازمان حتی پول وطالهایی که با خود به اشرف آورده بود را به اونداد) این مسائل را سیروس برای من تعریف کرد.( دوهفته قبل ازجدا شدن ازسازمان اوبهمران قدرت حیدری، یکی ازمسئولین سازمان وفرمانده مقرویکی ازشکنجه گران سال ۷۳ درپروژه رفع ابهام، هردو روزیکبارازپایگاه مفید بیرون می آمدند، تا برای سیروس درگردش خیابانی خرید کند و بدینوسیله ازسازمان جدا نشود. میدانستم که سیروس همین روزها جدا خواهد شد) خانه من هم در۱۵۰متری پایگاه سازمان بود(. دوهفته بعد سیروس جدا شد. حقیقت آنکه قدرت هللا حیدری درسال ۶۰ با هم دریک تیم بودیم ونام مستعاراو درآنزمان ح ّجت بود. سازمان همیشه از روز اولی که به اشرف آمدم می گفت:» توچرا به اندازه سطح خودت مسئولیت برنمی داری؟. زیرا همدوره های من درسال ۶۰ همچون قدرت هللا حیدری وحسین شادلو)فیروز( و… اکنون ازمسئولین سازمان بودند، وعجیب ترآنکه محمد رضا حکیمی)عسگر( که اوهم درسلولهای انفرادی گوهردشت بود راهم مثال می زدند که فرمانده یگان بود وبعد ها به فرمانده مقر ارتقاع یافت. حقیقت آنکه عسگر درسیستم سرکوب تشکیالت مجاهدین حل شده بود. وقتی صحبت ازدگردیسی می کنم، برایم درد آوراست، حجتی) قدرت هللا حیدری( که درسال ۶۰ درخیابان ۱۶متری امیری قرارگذاشته بودیم، وکبریت را ازجیب اش بیرون انداخت تا بدینوسیله بتواند پشت سرخود را چک کند که تحت تعقیب هستیم یانه!، من به او گفتم: اینکارها لو رفته است، وبیشترجلب تو ّجه می کند، دوماه قبل اینکارامکانپذیربود، اما پس ازآن نه، بیا برویم آن سمت خیابان ودراین حین پشت سرمان را هم چک کن. حاال من ازسازمان جدا شده ام و ح ّجت بدنبال فریب دوباره سیروس است که با قاچاق انسان به سازمان کشانده شده است تا ازسازمان جدانشود. شاهرخ امیری ۱۷ سال پیش از ژاپن برای دیداربا برادرش به اشرف کشانده شد. این عکس ها درسال ۹۵درکنارپایگاه مفید درآلبانی ازشاهروخ امیری گرفته ام. بمدت ۸سال با او دریک مرکز ومقربودیم وباهم رابطه داشتیم. اومرادید خوشحال وشوکه شده بود که من درکنارپایگاه سازمان چکارمی کنم. ومن به زبان ت رکی با اوحال واحول کرده… وگفتم:» سرت را بیندازپایین، وبه مسیرت ادامه بده، انگارمن راندیدی.« این عکس همان لحظه ایی است که با شاهروخ صحبت می کردم. عکس را ازفیلمی که درحین حرکت می گرفتم استخراج کرده ام. طوبی بزرگمهر خلیل بزرگمهر بهمراه برادرش جلیل بزرگمهر وخواهرش طوبا بزرگهمر سهیل ختار خودکشی کرد. باالترین آمارخودکشی ها درمیان اعضایی بود که با قاچاق انسان به عراق واشرف کشانده بودند. عکس تعدادی ازافراد قاچاق شده ایی که پس ازسرنگونی صدام به ایران رفتند وازرژیم امان نامه گرفتند؟. افتضاح قاچاق انسان ننگ یک گروه سیاسی بود، بویژه اینکه مدعی رهبری عقیدتی وانقالب ایدئولوژیک ودارای پایگاه وسیع اجتماعی است؟. رجوی ناچارگشت برای اثبات پایگاه اجتماعی به صدام وحبوش، به قاچاق انسان روی بیاورد، تا بتواند منابع مالی اش را استمرار داده وبیشترطلب کند. شکریه از اردوگاه رمادیه عراق بدلیل فقروناداری درزیرسن قانونی به سازمان کشانده شد. ۱۴ -فرمان شفابین فرمان شفابین ازرمادیه آمده بود. درسال ۷۷ خودش را درسالن ورزش به آتش کشید. دوخواهرش بنامهای شکریه ۱۳ساله وصبریه۱۶ساله درسنین پایین ازشدت فقرخانواده ازرمادیه عراق به سازمان آمده بودند. فرمان آنقدر تحت فشاروآزارواذیّت تشکیالتی بود که به آخرخط رسیده درآخرین دیگی ) نشست جمعی برعلیه سوژه( که مهری علیقلی به فرمان گفت: فرمان، اآلن آمدی برای ما شاخ شدی، مگر کی هستی! , یادت هست پدرت برای سیر کردن شکم شما در رمادیه خواهرانتان را می فروخت اآلن آمدی برای ما شاخ شدی وزیر بار نمی ری؟!. بعداززخم های همین نشست کشنده ، فرمان به بیرون رفت ونفت عشتاررا روی سرش ریخت و به سالن برگشت وفندک را به خودش کشید. دیگر هیچ کس نمی توانست درسالن اورا خاموش کند. مالک بیت مشعل مالک بیت مشعل دراشرف نفرجلو احسان بیدی بهمن اعظمی زندانی سال ۷۳ پروژه رفع ابهام- درسال ۹۶ درآلبانی ازپایگاه مجاهدین فرارکرد. منوچهر علی اصغرغضنفری تیم عملیاتی کشتن الجوردی علی اصغرغضفری پور فرمانده عملیات برای کشتن الجوردی. علی اصغردرتابستان ۱۳۷۶به مرکز۵ آمد، ودردوران آموزش تکاوری نیز باهم همدوره بودیم. اورا کمترازیکسال بعد برای عملیات به تهران فرستادند. ازعلی اصغر عکسی دردست ندارم، وسازمان هم نامی ازاو نمی برد. علی اصغر ۲۰ سال داشت، کوچک وریزه میزه، تنها چیزی که میدانست، رقص وترانه های آغاسی بود!. در دوران تکاوری، وقتی قرارشد ازباالی دکل بلند ۱۰-۱۲متری با حلقه طناب با پایین سقوط کند…،خیلی می ترسید تقریبا نیم ساعت طول کشید تا مصطفی مراد خانی مربی تکاوری اورا راضی کند ترسش بریزد، وسه بارتا نزدیکی طناب رفت ودوباره برگشت وحتی یکبار روی دکل نشست، سرش را ازروی شدت هراس روی زانوها گذاشت… ،مصطفی مراد خانی مربی تکاوری با اوهمانجا صحبت می کرد…درحالیکه دیگران درعرض چند ثانیه حلقه رامی گرفتند وازطناب شیب دارکه به روی زمین نصب شده بود به پایین سقوط می کردند. حتی دردوره تکاوری خواهران) زنان( نیز بالاستثنا همه چنین تمرینی داشتند. افرادی مثل علی اصغرغضفری پور طعمه هایی خوبی بودند که سازمان عملیاتش را درتهران وبعنوان» ستاد داخله«؟ پیش می برد. زیرا درصورت دستگیری، هیچ رد ونشانی ازاینکه عضو مجاهدین باشند دردسترس نبود. قباد خضری نوجوان زیر ۱۸ سال روستایی وآدم ساده ایی بود. درکرمانشاه درعملیاتی کشته شد. سا زمان پس ازکشته شدن اورا مجاهد شهید نامید. شهریار فیضی) نام مستعار( شهریارفیضی درگوهردشت سال ۶۱ درسالن ۱۰ درسلول کناری من بود- سازمان برای اینکه بتواند چنین افرادی را حفظ کند نام شهدای سازمان را برآنها می گذاشت تا با این نام، آنها را بفریبد ودرسازمان بمانند. ونام شهریارفیضی یکی ازسربداران سال ۶۷ برای توجیه ومخفی نگاه داشتن عمل کثیف قاچاق انسان توسط مسعود ومریم رجوی صورت می گرفت. ( سعید فیروزی سال ۱۳۸۰ ایران را به مقصد ترکیه ترک کرد، به امید اینکه بدنبال زندگی بهتر، نا غافل در دام افتاد و سه سال در تشکیالت رجوی بود. دراین عکس هرسه نفرپشت سرهم با قاچاق انسان آمده اند. نفر اول ونفردوم شهرود بهادری وبعد امیراصالن نفرسمت چپ) اسمش را نمی دانم( روناک دشتی شهرام دشتی حمید جعفری) شریف دانش( بدلیل دزدی طال وجواهر که قبال هم سابقه زندان رفتن دررژیم جمهوری اسالمی را داشت. مجبور به ترک ایران می شود ودرترکیه به دام سازمان می افتد دراشرف طال جواهرات و۸۰۰۰ دالرپول اورا می گیرند وی درتابستان ۹۵ درآلبانی ازسازمان جدا می شود وپول وطال جواهراتش را می خواهد. درجواب می گویند:»کدام طال وجواهرات وپول؟«. شاه دزد قدرت پولش را باال کشید. هردونفر با قاچاق انسان به اشرف کشانده شده اند یوسف تالوتی درهر دوعکس سمت چپ یوسف تالوتی سمت چپ درکنارزهره اخیانی مسئول اول سازمان زهره اخیانی- کما کان درآلبانی دراشرف ۳بازگشت ناپذیربسرمی برد. هادی ثانی خانی )رضوان( سمت راست صمد خاوری نشست رجوی صمد خاوری درسوگند تربرابر رجوی سال ۱۳۸۹ شهرود شهرود بهادری شهرود ونفر سوم ازراست سلطان مجدم سال ۹۵درآلبانی ازسازمان جدا شد وبیش ازیکربع قرن درتشکیالت سازمان بود. عکس وی درلیبرتی گرفته شده است. سلطان مجدم ) خودش قاچاقچی سازمان بود وخود نیزطعمه سازمان شد. سازمان پاسپورد اورا ازبین برد تا نتواند ازآن استفاده کند. به همین دلیل اواکنون نمی تواند به نزدخانواده اش که دردوبی ساکن هستند، برود؛ چون مدرک قانونی ندارد.( سلطان مجدم۲۸ سال درتشکیالت سازمان مجاهدین بود. او همواره راننده تانکر سبتیک) فاضالب( بود. غالم مصطفی استادی درسال ۱۳۹۶ درآلبانی ازسازمان جدا شد غالمرضا درجشن افتتاحیه هفته فرخنده سیمرغ؟ درلیبرتی) سیمرغی که به قاچاق انسان دست می زند، ندیده بودیم. ما درسازمان مجاهدین با پدیده هایی آشنا شده ایم که خاص الخاص این زوج رهبری عقیدتی است( غالم مصطفی استادی پس ازجدایی ازسازمان فرریریدون ابراهمیی وسوگند مجاهد بودن فریدون ابراهیمی دراعتصاب غذای ۹۰ روزه درسال۹۲ درلیبرتی جاه د ت پشت میکرفون وصحبت با رجوی فریدون ابراهیمی پشت مسلسل بی کی سی درسنگر حفاظتی خارج ازاشرف دوست سرفراز) بلوچ است( درسال ۹۵درآلبانی ازسازمان جدا شد. عکس مراسم سوگند نزد رجوی دراشرف پس ازجدا شدن درآلبانی رفیق دهقان ) بلوچ است( درسال ۹۶ ازسازمان جدا شد. حسن ماکوئی )مکی ( – رفیق دهقان نفرسوم بلوچ علیرضا امیری بهنگام سوگند خوردن ودرتماس رجوی با اشرف درسال ۸۹ علیرضا امیری سمت راس ونفرپشت سر او سمت راست صمد خاوری بهنگام سوگند خوردن ودرتماس رجوی با اشرف درسال میثم پناهی زخمی شده در۷-۶ مرداد۸۸ میثم پناهی بهنگام سوگند خوردن ودرتماس رجوی با اشرف درسال بهزاد موسی جابری فرد)اشکان( سمت چپ شاهرخ امیری اسم اورا نمی دانم شهروزبهادری وامیراصالن نفرپشت سر شهروزبهادری امیر اصالن – عکس دوم امیراصالن درکناراسماعیل جوراب باف معاون ستاد داخل ومحمد حیاتی با۴۰ سال سابقه تشکیالتی وعضویت درزمان شاه وعضو شورا ملی مقاومت درسال ۱۳۹۵ ازسازمان جدا شد. محمدرضا ویژه در سخنرانی رجوی بمناسبت روزشهدا وزندانیان سیاسی . ا ّما بسیاری ازهمین افرادی که با فریب وعده به اشرف کشانده شده بودند، بدلیل پی بردن به فریب آنها در ازماندن دراشرف خودداری کرده و زندانی می شدند. کلیپ برروی یوتیوپ موجود است. اسفندیارتالوتی ) امین( اسفندیارتالوتی ) امین( نفردست زیر چانه- نفرجلو سمت چپ نیز با قاچاق انسان به سازمان پیوسته اند بهزاد نفروسط موی مشکی وعینک قهوه ایی بهزاد مهدی سلیمانی )هومن( وسط عباس داوری ومهدی براعی مهدی سلیمانی )هومن( سمت چپ شهرام بهادری و فریدون ابراهیمی شهرام بهادری شهرام بهادری ازراست نفر اول با برادرش شهرود اجازه دیدار باهم را نداشتند. با قاچاق انسان به عراق آمده اند سرود» رایت شرف« رامی خوانند.این رایت پستی رجوی است. سروده زندانی را می خوانند، اما خودشان درزندان اشرف ولیبرتی هم حق دیدار برادرش شهرود را ندارد. سعید ناصری درمرکز ویگان ما بود. درزیرسن قانونی با ارتش پیوست. ودرمرکز۱۰ همراه باما بود. علمدار شایگان امید- درمرکزومقر ما بود ازراست موسی جابری فرد)اشکان( و مهدی سلیمانی )هومن( درآلبانی عبدالرحیم نظری علمدارشایگان نفروسط علیرضا م ٔوذن تبریزی محمود آسمان پناه جواد اسدی محمود اکبری اقدم مجید روحی ازچپ علی قزل قارشی- صادق خاوری- محمد کریم گل شیر میری )حامد( محسن عباسلو جلیل آلبوغبیش محمد اکبرین سید یوسف جرفی )اشکان مکی رفیعی مکی رفیعی درانجمن نجات انور ساسانی جالل فیضیان ) فریدون( مهرداد امیری و جالل فیضیان) فریدون( بایرامعلی محمدی درانجمن نجات بایرامعلی محمدی اشرف ۶ مرداد ۸۸ ازراست فریدون ابراهیمی و بایرامعلی محمدی درانجمن نجات بایرامعلی سمت راست دراشرف۶مرداد ۱۳۸۸ علی احمدی بایرام علی محمدی علیرضا امیری هادی نگراوی افشین فالح قره تپه حمید سیاه منصوری منصور عصاری مهرداد امیری اکثر این افراد با قاچاق انسان به اشرف کشانده شده بودندوپس ازسرنگونی صدام به ایران رفتند. حسن آتش افروز محمد یوسف چاری زهی ) نام سازمانی عبدهللا ( عیسی بلوچی حمید کاظم پور افشین جعفرزاده حسن ریگی معروف به ستار احمد صبوحی حسن اخالقی فرهاد پورمشکی محمدرضا شمسی مهرا ن رستگارفر عبدالجلیل آغال عبدالمهدی بامری احسان دهباری مسعود جهانبخش یبر قنواتی مالبخش حسین زهی عیسی بلوچی حمید کاظم پور ابراهیم ماجالنی رضا الماسی زاده افشین جعفرزاده سید طه حسین انوشیروان ریاحی حسین افشار غالمرضا گوهری اکبر محمدیان ناصر یوسفی اسدهللا امیری مسعود احمدی سرمست محسنی حبیب هللا رضاپور احمد عربی عباس جعفری ) عباس جعفری درمرکزما بود وبا دوستش بنام محمد با هم بودند. عکسی ازدوست اوندارم. محمد خود نیز قاچاقچی بود که طعمه رجوی شد.( محسن مالیا عادل خلخالی عبدالرحیم نظری مهرداد شیر محمدی محمد اکرم ابرکار محمدرضا پورشعبانی محمد عراقی احمد صبوحی امیر بلوچی محسن ابوفاضلی پوریا قوامی اسماعیل طالبی محمدرضا فعال مهدی جواهریان تیمور اسماعیلی محمد نعیم مالزهی ناصر یوسفی جمشید سرایی نصرت هللا محمدی اسدهللا امیری مسعود احمدی محسن صحاف حبیب هللا رضاپور محمد رئیسی سید شجاع سید لطیفی علی براتلو حمید رضا چمنی علیرضا اسپندارفرد جمیل عبدهللا زاده روح هللا آسیال )روح هللا آسیال بانا م مستعار حسام – درمرکزما بود مرکزششم- پس ازسرنگونی صدام او برای مریم رجوی هم شعرگفت. ومسئولین سازمان مدعی شدند: ببینید چطور انقالب کرده که یکروزه برای خواهرمریم شعرگفته است… ؛ شعر را دربرنامه جمعی مرکز ما اجرا کرد. مسئول وی فرشید ربیعی بود که درموشک باران ۷آبان ۹۴ کشته شد.( هرسه تن با قاچاق انسان به اشرف کشانده شده اند ازچپ علی قزل قارش- صمد خاوری) درمرکزما بود( وسپس به هتل مهاجر رفته وازآنجا به ایران وانجمن نجات رفتند. عکس صمد خاوری در تهاجم مزدوران دولت مالکی به اشرف که درمریکم تحت فرماندهی فرزانه میدانشاهی بود : صمد خاوری درکنارمحسن نیکنامی )کمال( فرمانده مقروازکشته شدگان حمله به اشرف شهریور. صمد درکنار بهمن کامیاب شریف ۸۸سال علی قزل قارش فرهاد پورمشکی حسام شکری سبزواری اسفندیار پناهی- عاشق دخترعمویش بوده وبه همین وسیله اورا به عراق واشرف کشانده اند وبعد ها فهمیدم اسم آن جایی که می خواهم برود به اصطالح سازمان مجاهدین خلق هست پس از۱۱ماه که اجازه دیدار با دختردایی اش را ندادند. نادررفیعی نژد دبیر قبلی شورای ملی مقاومت و وکیل وزندانی سیاسی زمان شاه، ویک ازکثیف ترین بازجوهای سازمان، اورا ۴۳ روز زندانی کرده وسپس به نشست دیگ برده وتمام جمع حاضرضمن تهمت وافترا به او فحاشی های رکیک… پدرومادرکردند. تیره بخت ترین افرادی که در تشکیالت مافیایی ومخوب سازمان وجود دارند، کسانی هستند که با شیوه قاچاق انسان به دام سازمان ورجوی افتاده اند. یکی ازهولناکترین داستانها، خواندن وشنیدن زندگی این فراد دراینترنت وآلبانی بود. جنایتی که هنوزسرآن بازنشده است. محمود سپاهی سال۱۳۷۹به قصد رفتن به امریکا ازکشورامارات توسط سازمان به عراق کشانده شده وتا۱۳۸۸درسازمان بود. نصیر نصیری زندانی سیاسی رژیم خمینی وشاعر. نصیرنصیری را سازمان به لب مرز ایران وعراق برده ورها کردند. حمیدرضا سلمانی متولد ۱۳۵۸ از استان خوزستان درسال ۱۳۷۹ از طریق ترکیه به عراق منتقل شد. محمود عوده زاده) اهوازی ودرالعماره قرارگاه همایون درمرکز ما بود( بیش از۹۰ درصد این افراد با فریب به اشرف قاچاق شده اند. پس ازسرنگونی صدام این جدا شدگان، درکمپ تیف تحت کنترل امریکا بسرمی بردند، لیست قاچاق انسان دردست مسئولین امردرکمپ تیف ودولت امریکا وکمیساریا موجود است. از۸۰۰تن افرادی که پس ازسرنگونی صدام ازسازمان مجاهدین جدا شده وبه کمپ تیف تحت کنترل نیروهای امریکای درکنارضلع شرق قرارگاه اشرف رفتند بیشتر آنها بوسیله قاچاق انسان به عراق واشرف کشانده شده بودند. درمیان آنان افرادی بودند که تابعیت دولت پاکستان را داشتند وفارسی نمی دانستند. این افراد با کمک سفیرپاکستان، درکمپ تیف شناسایی وبه کشورخود اعزام شدند. رحیم معروف به رحیم بلغار. اورا ازبلغارستان فریب داده وبه اشرف کشانده اند. عزیزبلوچ را ازقاچاقچیان خریداری کرده بودند. علی ترک ازترکیه بلوچ ازآن ۱۱ نفری که دزدیده شدند علی کاظمی ازترکیه سیا وش بیابانی ازترکیه پژمان – پژمان با خانم فائزه زاهد زندانی رفع ابهام سال ۷۳ ،که ازاشرف به تیف فرارکرد،ازدواج کرده است. صادق ازاربیل با فریب ازترکیه عبدل ازترکیه توسط علی آنکارا به شرف قاچاق شد.) علی آنکارا صلی ترین سرپل سازمان درترکیه بود و اکثر نفرات توسط او به تورمی افتادند. ازبلژیک فریب داده شده وزن وبچه داشت امید درمرکز ما بودـ مرکزششم اهل لرستان- مشکل روانی داشت ودر کمپ تیف هم نفت ریخت تا خودش را آتش بزند. عباس اهل جنوب درمرکزما بود ودرسیمای آزادی رقص شمشیر عربی او پخش شد. ازترکیه فریب دادند اهل شیراز وداری زن وفرزند حسین بلوجانی ازترکیه با فریب به سازمان کشانده شد وسپس ازکمپ تیف به ایران رفت. بهزاد اهل بلوچستان- اکنون درسوئیس است. فرشید یا فرشاد دقیق یادم نیست. فرشاد ایتالیا بوده واقامت نمی دهند وبرای ۴-۳ ماه میارن اشرف با فریب کیس پناهندگی محسن عبدالخانی شهرام ازترکیه فریب داده شده بود. دوست شهرام که ترک زبان است. عادل خیری-سازمان درتیف هم به اوپول داده وامضا گرفته وبه همین خاطر می ترسند حرف بزنند. بی جان رحیمی اهل سیستان وبلوچستان موسی دامنی سید محمد هاشمی غالم مصطفی استادی مراد بلوچ رفیق دهقان )نامش را نمی دانم(- درسال ۹۵درآلبانی ازسازمان جدا شد. رسول بخش بلوچی رضا مرادی این لیست همواره در دست تکمیل خواهد بود. اسامی وعکسها سندهایی هستند که می توان به آنها استناد کرد. حقیقت آن است که با توجه به هراس وحشتی که درجهت دادن اطالعات قاچاق انسان ویا سایرموارد …وجود دارد، وعدم دسترسی به چنین افرادی، چنین تحقیقاتی نمی تواند درتوان یک فرد ومتکی به او باشد. برغم تحقیقات این سه سال ونیم، وصرف وقت بصورت حرفه ایی) تمام وقت( که درباره حجم وسیعی ازفساد وموضوعات مختلفی صورت گرفته است. امکانی برای یک گزارش یکباره ازلیست کامل قاچاق انسان و… وجود ندارد. کاش می توانستم با یک فرد دیگری یک تیم تشکیل میدادیم ویا یک ستادی برای پیشبرد چنین تحقیقاتی، که طبعا نتیجه بسیارفراتر ازاین بود. ا ّما همین میزان نیز، به اندازه کافی گویای فساد ودگردیسی مدعی رهبرورئیس جمهورمقاومت؟ است. به طبع جداشدگان ازسازمان مجاهدین حق دارند بدنبال زندگی خود بروند. این حق طبیعی آنهاست، بویژه اینکه سالیان دراز ایزوله ازجهان وخانواده وتلخترازآن تحت یک تشکیالت بغایت توتالتیرمخوف ایدئولوژیک ودرحصارشبانه روز قرارداشته که امکان صحبت با کناردستی خود را نیزنداشتند ومتهم به ایجاد شعبه سپاه پاسداران ویا وزارت اطالعات درتشکیالت شده و قوانین بعدی آن» هرمحفلی ناشی ازمسائل جنسی است، غیرممکن است که دونفرباهم رابطه محفلی داشته باشند، اما رابطه جنسی باهم دراین محفل نباشد) رجوی همه مسائل را چنین تئوریزه وسپس تبدیل به قوانین تشکیالتی می کرد(«. ازطرفی مردم وافکارعمومی وروشنفکران نیازمند اطالعات وحقایق هستند، تا بتوانند شناخت پیدا کرده وهمان بالیی که سال ۵۷ با آمدن خمینی طالع نحس مردم گشت، یکباردیگرتکرار نگردد. به همین جهت جدا شدگان چنین مسئله ایی نیزپیش روی خود دارند. ما نمی توانیم نسبت به مسائل مردم ومیهنمان بی تفاوت بوده، وحقایق را بازگونکنیم. خیانت حزب توده وسکوت اعضای آن یکبارضربه خودش را درسال ۱۳۳۲به مردم ومیهن نشان داد. چنین سکوتی درآینده پژواک خواهد داشت. جدشدگان ازسازمان مجاهدین مابین مردم ومبارزه آنها برعلیه رژیم پلید آخوندی و ترس وهراس ازرجوی وپوشاندن این فساد وخیانت، باید انتخاب کرده وبه هرمیزان که می تواند باید حقایق رابازگوکنند. آخرین اطالعات ازآلبانی وسازمان وجدا شدگان درایام اخیر جداشدگان جدیدی که به هتل تحت نظارت کمیساریا رفته اند. فردای جدا شدن اعضا، مسئولین سازمان به هتل وجدا شدگان جدید مراجعه کرده)به کسانی که آنها را خائن وزالو می نامند( وبه آنهامی گویند:» شما ب ّچه های خود ما هستید!، بیایید وازسازمان پول بگیرید. جدشدگان می گویند:» ما ازکمیساریا پول می گیریم وهمین برای ما کافی است« مسئولین می گویند:» باشه ازکمیساریا بگیرید، ا ّما ماهم به شما پول میدهیم تا وقتی ازهتل خراج شدید راحتترزندگی کنی، هم ازکمیساریا بگیرید و هم بیایید ماهی ۳۵۰ یورو ازما بگیرید، ا ّما با ما باشید!، ودرباره مسائل سازمان حرفی نزنید) بین دوستان وجدا شدگان(. این تمام آن وحشت وهراسی است که رهبر ورئیس جمهور برگزیده او ازدرزاطالعات دارند. وحشت رجوی ازجدا شدگان است. همچنانکه پیش ازاین نیزبه افراد دیگری که ازکمیساریا پول می گرفتند، وبا سازمان قطع رابطه کرده بودند ودیگر هیچ تماسی با آنها نداشتند، چنین پیشهادی داده شده است. آنچه دراشرف ولیبرتی وآلبانی گذشت ومی گذرد شیشه عمررجوی منوط به این اطالعات وحقایق است.

سایت حقیقت مانا- ۱۸ تیر۹۷ -سیامک نادری

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید