اعتراضات به حق زن ایرانی نشان داد که، ادعاهای مریم رجوی مبنی بر اینکه او نماینده زنان ایران است، پوچ و تو خالی است. به عنوان مثال، پیوستن زن ایرانی به آزادی های یواشکی است. در بدو شکل گیری این جنش اعتراضی، مریم رجوی بسیار به سوز و گذار افتاده و آن را طرح رژیم برای گمراه کردن مردم و زن ایرانی از مبارزه با رژیم برشمرد. تغییر مسالمت آمیز در ایران بخش بسیار بزرگی از مبارزه مردم ایران است. سال 1369 مسعود رجوی برای سرکوب اعتراض های داخلی مجاهدین، جلساتی برگزار کرد که نام آن را „تنگه و توحید“ گذاشت. در این جلسات، مسعود رجوی صراحتا دستور داد هر کسی به هر نوعی با جمهوری اسلامی در ارتباط است، باید از تیر چراغ برق های خیابان های ایران حلق آویز شود. آن زمان ها هنوز به ماهیت پلید مسعود رجوی پی نبرده بودم چه فرد دیکتاتور و سرکوب گری است. در یک یادداشتی که برای او نوشتم، سئوال کردم اگر قرار باشد بعد از سرنگونی رژیم ما هم دست به اعدام و کشتار بزنیم، دیگر چه فرقی داریم؟ این یادداشت مثل بسیاری دیگر از نامه ها و یادداشت ها برای من گران تمام شد. بگذریم، بارها و بارها به ماهیت بغایت عقب مانده مجاهدین پرداخته ام.
دختر خیابان انقلاب
(مبارزه زن ایرانی برای آزادی و دمکراسی (رو در روی خشونت طلبی مجاهدین
کریم غلامی، ایران فانوس، 15.02.2018
مدت کوتاهی است که از اعتراض های گسترده مردم ایران در اعتراض به وضعیت بد اقتصادی و گرانی می گذرد، به نظر من این اعتراض ها دست آوردهای بسیار مثبتی داشت. یکی از شجاعانه ترین و زیباترین تصویرهای این اعتراض ها، تصویر „دختر خیابان انقلاب“ است. این تصویر، تاثیر بسیار زیادی در جامعه ایران و در جامعه جهانی به جای گذاشت. به نظر من، این تصویر هرگز از یاد تاریخ ایران نخواهد رفت. شب هر چقدر که تاریک باشد، هرگز نمی تواند حتی به کوچکترین شعله شمعی غلبه کند. بسیاری از جمله مجاهدین خلق، تلاش کردند که با استفاده از این تصویر برای خود سودی ببرند اما هر که به این شعله دست زد خود سوخت.
وضعیت مریم رجوی نمونه بسیار خوبی است، این فرد در حالی که خود لچک بر سر دارد، تحت اجبار حجاب اجباری در درون تشکیلات مجاهدین از „دختر خیابان انقلاب“ ظاهراً حمایت می کند. کسی که دستور خارج کردن رحم زنان در درون تشکیلات مجاهدین را داد، کسی که دستور گرفتن کودکان از آغوش مادرانشان را داد، کسی که با چماق انقلاب ایدئولوژیک طلاق های اجباری را در درون تشکیلات مجاهدین به اجرا در آورد، کسی که مستقیما دستور سرکوب و سر به نیست کردن مخالفین در درون تشکیلات مجاهدین را داد، هرگز نمی تواند با این خیمه شب بازیها برای خود چهره و محبوبیت بخرد. البته واکنش مردم ایران در برابر این شیادی مریم رجوی خود گویا است که این فرد خائن و وطن فروش تا چه حد رسوا آبرو باخته است.
سال 1370 بود که مسعود رجوی انقلاب ایدئولوژیک را حتی برای سطوح رده پایین سازمان اجباری کرد. در همین نشست بود که مسعود رجوی به چند موضوع اعتراف کرد که جدا کردن کودکان از مادرانشان با اصرار مریم رجوی صورت گرفته است. مسعود رجوی قصد داشت که انقلاب ایدئولوژیک فقط برای سطوح رده بالای سازمان باشد، ولی با اصرار مریم رجوی انقلاب ایدئولوژیک همگانی شد. مسعود رجوی قصد داشت که انقلاب ایدئولوژیک فقط یک دوره دو ساله آزمایشی باشد، ولی به خواسته مریم رجوی انقلاب ایدئولوژیک مادام العمر شد.
یکی از مراحل انقلاب ایدئولوژیک به نام „بند ب“ بود که فقط برای زنان مجاهد بود. این نشست توسط مریم رجوی اداره می شد و محتوای این نشست محرم شدن همه زنان مجاهد برای مسعود رجوی بود. نهایت این مرحله از انقلاب باعث شد که رحم زنان از بدن آنها خارج شود، آنها به عقد مسعود رجوی در بیایند و مورد تجاوز مسعود رجوی قرار بگیرند.
اعتراضات به حق زن ایرانی نشان داد که، ادعاهای مریم رجوی مبنی بر اینکه او نماینده زنان ایران است، پوچ و تو خالی است. به عنوان مثال، پیوستن زن ایرانی به آزادی های یواشکی است. در بدو شکل گیری این جنش اعتراضی، مریم رجوی بسیار به سوز و گذار افتاده و آن را طرح رژیم برای گمراه کردن مردم و زن ایرانی از مبارزه با رژیم برشمرد. تغییر مسالمت آمیز در ایران بخش بسیار بزرگی از مبارزه مردم ایران است.
سال 1369 مسعود رجوی برای سرکوب اعتراض های داخلی مجاهدین، جلساتی برگزار کرد که نام آن را „تنگه و توحید“ گذاشت. در این جلسات، مسعود رجوی صراحتا دستور داد هر کسی به هر نوعی با جمهوری اسلامی در ارتباط است، باید از تیر چراغ برق های خیابان های ایران حلق آویز شود. آن زمان ها هنوز به ماهیت پلید مسعود رجوی پی نبرده بودم چه فرد دیکتاتور و سرکوب گری است. در یک یادداشتی که برای او نوشتم، سئوال کردم اگر قرار باشد بعد از سرنگونی رژیم ما هم دست به اعدام و کشتار بزنیم، دیگر چه فرقی داریم؟ این یادداشت مثل بسیاری دیگر از نامه ها و یادداشت ها برای من گران تمام شد. بگذریم، بارها و بارها به ماهیت بغایت عقب مانده مجاهدین پرداخته ام.
اگر چند و چون ایدئولوژی مجاهدین را جستجو کنید، خواهید دید که در ماهیت، مجاهدین مطلقا اعتقادی به آزادی و دمکراسی ندارند. وضعیت دخلی تشکیلات مجاهدین، نمونه ای از خواستگاه ایدئولوژی آنان است که مسعود و مریم رجوی قصد اجرای آن در ایران تحت تصرف خودشان را دارند. بطور مختصر به برخی از این موارد اشاره می کنم؛
قطع ارتباط اعضای مجاهدین با دنیای بیرون از مجاهدین
قطع ارتباط اعضای مجاهدین با خانواده ها و بستگان آنها
اجرای طلاق های اجباری در درون تشکیلات مجاهدین
جدا کردن کودکان از مادرانشان
کار اجباری بعضا 16 ساعت حتی برای بیماران و مجروحین
شسشتوی مغزی اعضاء طی سالیان طولانی و بطور مداوم
وحشیگری مجاهدین در قبال هر گونه انتقاد و ایراد از آنها
زندانی و شکنجه و سر به نیست کردن اعضای معترض
همکاری بسیار نزدیک با دشمان مردم ایران مانند صدام و عربستان سعودی و سایرین
دادن اطلاعات بسیار محرمانه ایران به دشمنان ایران
اگر مجاهدین خلق می توانستند به قدرت برسند، یقینا بسیار بدتر از آنچه که هستند و کرده اند با مردم ایران می کردند. مسعود و مریم رجوی، کینه عمیقی از مردم ایران به دل دارند بخاطر سالیان دراز دست رد زدن به سینه خشونت.
//////////////////////////////