سازمان مجاهدین خلق در معرض اتهامات سنگین نقض سیستماتیک حقوق بشر
حنیف حیدر نژاد، سایت حیدر نژاد، پانزدهم فوریه ۲۰۱۸:… آقای سیامک نادری یک عضو پیشین سازمان مجاهدین خلق که چند ماهی است در آلمان درخواست پناهندگی داده، سازمان مجاهدین خلق و رهبری آن را متهم به نقض شدید و سیستماتیک حقوق بشر اعضای خود می کند. او از سال ۱۳۵۷ هوادار سازمان مجاهین خلق بوده و در مهر ماه ۱۳۶۰ دستگیر و در زندان های اوین …
سازمان مجاهدین خلق در معرض اتهامات سنگین نقض سیستماتیک حقوق بشر
۲۲ بهمن ۱۳۹۶
آقای سیامک نادری یک عضو پیشین سازمان مجاهدین خلق که چند ماهی است در آلمان درخواست پناهندگی داده، سازمان مجاهدین خلق و رهبری آن را متهم به نقض شدید و سیستماتیک حقوق بشر اعضای خود می کند. او از سال ۱۳۵۷ هوادار سازمان مجاهین خلق بوده و در مهر ماه ۱۳۶۰ دستگیر و در زندان های اوین، قزلحصار و گوهردشت بارها به شدت شکنجه می شود. سه سال در زندان انفرادی، “تاریکخانه ها و قبر سیمانی” بوده و در همه این سال ها شاهد درد و رنج و شکنجه و اعدام بسیاری از یاران خود بوده است. او ۴۰ روز پس از آزادی از زندان، از ایران خارج و به سازمان مجاهدین خلق در عراق می پیوندند.
سیامک نادری در یک کلیپ ویدئو که اوایل ماه دسامبر ۲۰۱۷ (آذر ۱۳۹۶) منتشر شد با اشاره به دوران زندان و شکنجه در زندان های جمهوری اسلامی می گوید “گاها در زمستان با یک تیکه لباس، فقط با یک شورت با پاهای برهنه روی کاشی ها راه می رفتم. از سرما، فقط با سرود خواندن خودم را گرم می کردم. خیلی هم شاد بودم، خوشحال بودم که برای مردم مبارزه می کنم و به این افتخار هم می کردم و چقدر عاشق سازمان بودم. همیشه زیر شکنجه و کابل شاد و خوشحال بودم. کلمه مقاومت شادی آور است و روح و روان آدم را زنده می کند.” وی همچنین می گوید: “الان بعد از ۳۵ سال از آن سال ها [زندان و شکنجه در جمهوری اسلامی]، هرگز روزی فکر نمی کردم جلوی دوربین، فجایعی که سازمان بر سر من آورده را به زبان بیاورم. هیچگاه در زندان[جمهوری اسلامی] فکر نمی کردم وقتی بیام بیرون، [در درون] سازمان با چنین شکنجه های روحی و روانی و فیزیکی روبرو شوم. مخصوصا در این ۱۷ سال اخیر. من ۱۷ سال سکوت کردم و بعد از ۱۷ سال میخوام حرف بزنم…. ما عاشق سازمان و مسعود رجوی بودیم. نسل ما همه چیزش رو برای مردم و برای سازمان فدا کرد. اما هرگز به ذهنمان خطور نمی کرد که [روزی] سازمان خودش ما را شکنجه کند. از همه بدتر هم شکنجه و فشارهای روانی [است] که خیلی از شکنجه های فیزیکی بدتر است. اگر هم کسی حرف می زد [اعتراض می کرد]، او را تحویل صدام می دادند و صدام هم او را تحویل رژیم خمینی می داد.”
سیامک نادری در یکی از نوشته هایش با عنوان «اقدامات مریم و مسعود رجوی قبل و پس از مبادرت به قتل در لیبرتی» در باره انگیزه اش برای روشنگری در مورد سازمان مجاهدین می نویسد:”بالاترین ارزش، همانا آزادی است، و از آن والاتر، «حرمت» انسان است…. بگذار مردم و سه نسل بدانند که مریم و مسعود رجوی با ما و این نسل چکار کردند. چیزی که بخشیده می شود، خطاهای فردی افراد است. امّا چیزی که بخشیده نمی شود، عبور از خط قرمز جنایت و فساد و اپورتونیسم و خیانت به اعتماد مردم است.”
سیامک نادری خود را وفادار به “حقیقت” و “مدیون” یاران کشته شده اش می داند. او از طریق نوشتن مطلب یا از طریق گفتگوهای تلویزیونی و با ارائه اسناد و شواهدی که در سایت شخصی اش “حقیقت مانا” در اختیار افکار عمومی قرار می دهد، مسعود و مریم رجوی، رهبران این سازمان را متهم می کند که از سال ۱۳۷۳ برای حفظ قدرت خویش، با طراحی و نقشه های از قبل تعیین شده اقدام به زندانی کردن و شکنجه اعضای ناراضی و منتقد در درون تشکیلات کرده اند. برخی از موارد نقض سیستماتیک حقوق بشر در درون سازمان مجاهدین خلق که سیامک نادری به آنها اشاره دارد عبارتند از:
– اتهام زنی و زندانی کردن افراد ناراضی، بدون رعایت مراحل دادرسی عادلانه
– شکنجه های روحی و فیزیکی با هدف وادار کردن فرد ناراضی به اقرار به همکاری با وزارت اطلاعات رژیم (در یک مورد مسعود رجوی خود، در مقام قاضی حکم شلاق صادر کرده است)
– شکنجه های روحی و جسمی تا حد ناگزیر کردن فرد ناراضی به خودکشی
– مرگ های مشکوک و سر به نیست کردن برخی از ناراضیان و شکنجه شدگان
– ممانعت از دسترسی شکنجه شدگان یا ناراضیان به دسترسی به دارو و امکانات درمانی. دادن داروهای از تاریخ گذشته یا دادن داروهایئ برخلاف تجویز پزشک به نحوی که می تواند تاثیرات مرگبار یا آسیب رساننده به مغز یا دیگر ارگان ها داشته و نهایتا به طور جدی سلامتی را به خطر انداخته یا پس از مدتی منجر به مرگ شود.
– فحاشی جنسی، اتهام زنی جنسی و آزار جنسی مردان و زنان ناراضی
– فشارهای روحی بر فرد ناراضی در جمع های بزرگ و ایجاد شرایط روانی بر علیه او و تحریک جمع به کتک زدن و توهین و تحقیر فرد ناراضی تا حد آسیب رسانی جدی جسمی به آن فرد ناراضی. همه اینها با هدف وادار کردن فرد ناراضی به اعتراف کردن به همکاری با وزارت اطلاعات رژیم
– ممانعت از دسترسی اعضای سازمان به خانواده و ارتباط با آنها
سیامک نادری در مورد خودش جزئیات کتک خوردن زیر مشت و لگد و پوتین توسط هفت نفر در یک جمع ۶۰ نفره، طی دو روز که منجر به له شدن یکی از مهره های کمر و شکستگی یکی از انگشتان دست و زخمی شدن سر و صورتش می شود را با جزئیات تشریح می کند. او همچنین به دادن قرص های تاریخ مصرف شده ای اشاره می کند که با ترکیبی برخلاف تجویز مشخص شده از سوی دکتر به او داده شد که منجر به سکته ناقض معزی اش شده است. او به رجوی و سازمان مجاهدین اتهام می زند که قصد کشتن او را داشته اند ولی موفق نشده اند. وی اسناد پزشکی مختلفی در تائید گفته های خودش ارائه داده و از سازمان مجاهدین می خواهد تا با تشکیل یک هیئت حقیقت یاب یا به تشکیل دادگاهی که صحت گفته های او را بررسی کند، تن داده و موافقت کند.
سیامک نادری در اواخر ژانویه ۲۰۱۸ (دی ماه ۱۳۹۶) لیستی حاوی اسامی بیش از ۴۰۰ نفر، همراه با۲۰۰ عکس از اعضائ سازمان مجاهدین را انتشار داد که در زندان های درون این تشکیلات شکنجه شده اند. او اشاره می کند که از این تعداد “بیش از ۱۰۰ تن بطور وحشیانه شکنجه شده اند، ۷ تن زیر شکنجه ها کشته یا سربه نیست شدند، بیش از ۲۰ تن یا خودکشی کرده و یا در عملیات بی بازگشت[اعزام از عراق به داخل ایران] و یا به عنوان کشته شده بدست رژیم، عنوان شدند.”
سیامک نادری همچنین در اوایل فوریه ۲۰۱۸ (بهمن ۱۳۹۶) لیست دیگری همراه با نام ۸۱ نفر از مسئولین بالای سازمان مجاهدین که در بازجوئی و شکنجه ناراضیان درونی این تشکیلات دست داشته اند را با عکس و توضیحاتی در مورد برخی از آنان منتشر نمود. وی تاکید دارد که این لیست ها حاصل کار و تلاش سه ساله اوست که بر اساس اطلاعات به دست آمده از جداشدگان دیگر تکمیل شده است.
ویژگی ها و اهمیت روشنگری های سیامک نادری
– او از جمله افرادی است که پس از انتقال کلیه اعضای سازمان مجاهدین از عراق به آلبانی، از این تشکیلات جدا شده و اولین فردی از این دسته است که با نام و تصویر خودش بطور علنی اقدام به بیان نظرات و تجربیاتش از درون سازمان مجاهدین کرده است و با وجود نداشتن تجربه یا دانش فنی لازم و با وجود محدودیت های زیاد، تلاش کرده تا اطلاعات خودش را مستند و مکتوب سازد. مسعود رجوی در طی سالیان گذشته بارها افرادی که هنوز در عراق در قرارگاه اشرف یا کمپ لیبرتی باقی مانده و از او جدا نشدند را به “یاران حسین”، امام سوم شیعیان که در روز عاشورا او را تنها نگذاشتند شبیه می کرد. اینکه فردی پس از طی همه آن سختی ها و خطرات در عراق، اینک از این تشکیلات در آلبانی جدا شده و لب به سخن می گشاید، دست رجوی برای حمله و اتهام زنی به او را بسته تر می کند. سیامک نادری خود در چندین جا تاکید می کند اگر چه در سال های گذشته در چندین نوبت امکان جدا شدن از تشکیلات را داشته، اما با آگاهی به این موضوع که تنها زمانی حرف های او قابل باور خواهد بود که تا پایانِ حضور مجاهدین در عراق در تشکیلات باقی بماند، تحمل ماندن و پذیرش خطر برای سال های طولانی را بر خود قبولاند تا دست رجوی را در آینده در حمله و اتهام زنی به خودش ببندد.
– سیامک نادری پس از خروج از سازمان مجاهدین سه سال در آلبانی در کنار پایگاه های مجاهدین زندگی می کرد و با بسیاری از جداشدگان از آن سازمان ارتباط داشته و گفته ها و شنیده های آنها منبع بسیاری از اطلاعات اوست. بدین ترتیب اطلاعات و ادعاهای او نه فقط بر تجربیات شخصی ۱۷ ساله خودش در درون تشکیلات، بلکه بر گفته های مستقیم شاهدینی استوار است که به دلیل اعتماد و اطمینان به او، بسیاری از ناگفته های درون تشکیلاتی را با او در میان گذاشته اند.
– اسناد منتشر شده از سوی سیامک نادری و جزئیاتی که او از ابعاد زندان و شکنجه و مرگ های مشکوک در درون تشکیلات انتشار داده، نشان از سیستماتیک بودن نقض حقوق بشر در درون سازمان مجاهدین خلق دارد. بویژه آنکه او خود یک شاهد زنده از بین افرادی است که قرار بوده به قتل رسانده شود. وی برای حضور در هر کمیته حقیقت یاب یا هر دادگاه برای رسیدگی به ادعاهایش اعلام آمادگی کرده است.
– به لحاظ سیاسی انتشار حقایقی که سیامک نادری از آن پرده برداشته نشان می دهد که سازمان مجاهدین خلق تا کجا از ارزش هائی که لازمه یک تشکیلات دمکراتیک است به دور بوده و افکار عمومی را نسبت به این موضوع روشن می کند که این تشکیلات در محتوا و در بسیاری از روش های اِعمال قدرت، همچون رژیم ولایت فقیه در ایران عمل کرده و نه تنها هیچگونه صلاحیتی برای مشارکت در حاکمیت سیاسی آینده ایران ندارد، بلکه باید قبل از هر چیز در قبال همه اتهاماتی که به آن وارد است، پاسخگو باشد.
سازمان مجاهدین خلق تاکنون به همه اتهامات و انتقادات ناراضیان و مخالفانش با توهین و اتهام پاسخ داده است. این سازمان مخالفین خودش را متهم به همکاری با وزارت اطلاعات می کند. اگر چنین باشد و اگر این سازمان به راستی در ادعای خودش صادق بوده و اسناد لازم در جهت تائید ادعاهایش در اختیار دارد، در این صورت می تواند به راحتی با کمک تیم حقوقدانان برجسته و به پشتوانه مالی قوی ای که در اختیار دارد از طُرق قانونی، بر علیه این مخالفان در کشورهای محل سکونتشان شکایت کند. از آنجا که سازمان مجاهدین این مخالفان را “مزدوران” وزارت اطلاعات و افشاگری های آنها را بخشی از پروژه وزارت اطلاعات می داند، با به جریان انداختن شکایت قانونی بر علیه این مخالفان و اثبات ادعاهایش، عملا به رژیم جمهوری اسلامی ضربه خواهد زد. اگر سازمان مجاهدین چنین اقدامی نکرده و فقط به اتهام زنی و فحاشی و ترور شخصیت یا تهدید فیزیکی اکتفا کند، نشان دهنده آن است که ادعای مخالفین آن درست می باشد.
مبارزه بر علیه جمهوری اسلامی از مبارزه برای روشنگری و حقیقت یابی جدا نیست. برای جلوگیری از تکرار یک خمینی دیگر و برای جلوگیری از حاکمیت یک نیروی سرکوبگر و فریبکار دیگر و برای دفاع از ارزش های حقوق بشری و دمکراتیک، روشنگری در مورد سازمان مجاهدین خلق، مسعود و مریم رجوی یا هر نیرو و شخصیت دیگر مدعی آلترناتیوی یک ضرورت است. اعلامیه جهانی حقوق بشر و قراردادهای بین المللی منبعث از آن فقط برای حکومت ها نیست. سازمان ها و تشکیلات سیاسی نیز موظف به رعایت همین اصول و قوائد بوده و اگر آن را نقض کنند، باید در قبال آن پاسخگو باشند.
حنیف حیدرنژاد
http://www.hanifhidarnejad.com
…………………….
پیشینه: پس از آخرین حمله نظامی سازمان مجاهدین خلق از خاک عراق به داخل ایران موسوم به فروغ جاویدان در سال ۱۳۶۷ که با شکست مواجه شده و بیش از ۱۳۰۰ تن از نیروهای این سازمان در آن کشته شدند، بسیاری از نیروهای منتقد در درون این تشکیلات قصد ترک این سازمان را داشتند که بخشی موفق شدند. مسعود رجوی رهبر این سازمان با طرح “انقلاب ایدئولوژیک درونی” در سال ۱۳۶۸ تلاش داشت تا اذهان نیروهای سازمان از مسئولیت خودش در این شکست استراتژیک را منحرف کند. به دلیل عمق پیدا کردن نارضایتی ها، مسعود رجوی به سرکوب نیروهای ناراضی اقدام کرد. رجوی در اواخر سال ۱۳۷۳ پروژه ای را در درون سازمان مجاهدین آغاز کرد با نام “پروژه رفع ابهام”. ادعا این بود که افراد وابسته به وزارت اطلاعات به درون تشکیلات نفوذ کرده و قصد ترور مسعود رجوی را دارند. با همین بهانه و بطور مخفیانه صدها تن از نارضیان و مخالفان درون تشکیلات، در زندان های مخفی در قرارگاه اشرف در عراق مورد شکنجه قرار گرفتند. پس از سرنگونی صدام حسین در عراق، نیروهای سازمان مجاهدین که اساسا در قرارگاه اشرف در شمال شرقی بغداد مستقر بودند، در محاصره نیروهای ایالات متحده آمریکا و متحدینش قرار گرفتند. از این زمان دست رهبری سازمان مجاهدین در اعمال روش های سرکوبگرانه پیشین در درون تشکیلات بسته شد. از آن زمان و در فرصت های مختلف، تعداد بسیار زیادی از اعضای این سازمان، این تشکیلات را ترک کرده اند. برآوردهای موجود نشان از خروج بیش از هزار و دویست نفر از این تشکیلات در ۱۵ سال گذشته دارد.
در سال های گذشته برخی از اعضای جدا شده سازمان مجاهدین خلق از شکنجه خود و مشاهداتشان در جریان زندان و بازجوئی در درون تشکیلات مجاهدین در قرارگاه اشرف در عراق گزارش داده بودند. به عنوان نمونه می توان به نوشته های آقایان رضا گوران و جمال عظیمی اشاره کرد. برخی دیگر از اعضای جداشده یا وابستگان یا هواداران پیشین سازمان مجاهدین نیز در نوشته هایشان، این تشکیلات و رهبری آن را به اعمال روش های غیر دمکراتیک و توتالیتاریسم متهم کرده اند. برای نمونه می توان به نوشته های آقایان اسماعیل یغمائی، سعید جمالی، همنشین بهار، حنیف حیدرنژاد و خانم ها عاطفه اقبال ومهناز قِزَللو اشاره نمود. همچنین موضع گیری و نوشته های برخی از اعضای پیشین شورای ملی مقاومت نیز بر غیر دمکراتیک بودن رهبری سازمان مجاهدین و اعمال هژمونی در این مناسبات تاکید دارد. برای نمونه می توان به موضع گیری و نوشته های آقایان محمد رضا روحانی، کریم قصیم و ایرج شکری اشاره کرد. در کنار همه این نوشته ها دو کتاب منتشر شده از سوی آقای ایرج مصداقی با عنوان گزارش ۹۲ و گزارش ۹۳ مجموعه ای است که بطور مشروح و جامع سازمان مجاهدین خلق و نقش مسعود رجوی، رهبر این سازمان را با استناد به مواضع این تشکیلات و گفته های خود رجوی مورد واکاوی و تجزیه و تحلیل قرار داده و با ارائه فاکت های مختلف بر همسوئی عملی رجوی با رژیم جنایتکار حاکم بر ایران اشاره کرده و استدلال می کند که چرا این تشکیلات نه تنها غیر دمکراتیک است، بلکه تا کجا فعالیت های آن، مبارزه ی دمکراتیک مردم ایران را به انحراف برده است.