غفور فتاحیان:خاطراتی از بحثها در اشرف و نشستهای فرقۀ رجوی در مورد آمریکا و…

0
909

موضوع از این قرار بود که هر چند وقت یک بار برای سرگرم کردن و مشغول کردن نفرات یک بحثی را از جمله موضوعاتی سیاسی پیش می کشیدند و در مورد آن صحبت می کردند. از جمله مباحث سیاسی که رحمان به عنوان مسئول نشست مطرح می کرد موضوع افشای برنامۀ هسته ای و تحریم های ملت ایران بود. رحمان این موضوع را با افتخار بیان می کرد و می گفت جنگ امریکا با جمهوری اسلامی تا سال دیگر شروع می شود!!.  چند نفر به پشت میکروفن رفتند و یکی از آنها به رحمان گفت: «دنبال کردن این خط سیاسی سازمان از اول هم اشتباه بود چون در طی این مدت که افغانستان و عراق توسط آمریکا اشغال شد آیا نتیجه مثبت داشت؟ آنها این دو کشور را داغان کردند و برای سالیان دراز آنها را به عقب انداختند آیا این نوع سرنگونی به نفع ماست؟ تازه اصلا امکان ندارد آمریکا ما را بعنوان یک نیروی سیاسی که قبلا آمریکایی کشته و ضد آمریکا بود برای نشاندن به حکومت قبول داشته باشد بلکه آمریکا نیروی خاص خودش را دارد و به نظر من جز نفرت مردم ایران چیزی برای ما ندارد». رحمان که حسابی عصبانی شده بود گفت: «باشه ولی در این اوضاع حداقل می توانیم انتقام خودمان را از رژیم بگیریم». همه ساکت شدند و هیچکس حرفی برای گفتن نداشت زیرا برای همه مشخص شده بود این نوع خط سیاسی رجوی محکوم به شکست است. حال ناگفته نماند که این حرف ها و موضع گیرهای افراد در قرارگاه اشرف مربوط به سالها پیش است ولی باز هم شاهد هستیم که سران فرقه رجوی به دنبال همان سراب هستند. از این رو می خواهم به سران فرقه بگویم که امثال جان بولتن ها نه عاشق چشم و ابروی مریم بلکه عاشق دلارهای او هستند.

خاطراتی از بحثها در اشرف و نشستهای فرقۀ رجوی در مورد آمریکا و تحریمها

نوشتۀ غفور فتاحیان عضو قدیمی جداشده از فرقۀ رجوی

 لینک به منبع : پیوند رهایی

خاطراتی از بحثها در اشرف و نشستهای فرقۀ رجوی در مورد آمریکا و تحریمها

نوشتۀ غفور فتاحیان عضو قدیمی جداشده از فرقۀ رجوی

فرقه رجوی از مدت ها پیش یعنی زمانی که در عراق بود به این نتیجه رسید که ارتش پوشالی و ورشکسته اش نه تنها پاسخ گوی سرنگونی نیست بلکه همین ارتش دست ساز که تشکیل شده از سه هراز اسیر سالخورده و مریض و متناقض به سیاست های دجالگرانه رجوی در امر موضع گیریهای سیاسی او هستند وبال گردن او شده بود.

رجوی گاه بی گاه از تشکیل این ارتش شکست خورده به غلط کردم گویی افتاده بود و هر بار به روش بسیار دجالگرانه می خواست از زیر آن شانه خالی کند که عملا در سلسله نشستهای سال 74 معروف به نشستهای حوض! بارها به می گفت که من می خواهم این ارتش دست ساز را منحل کنم زیرا جوابگوی سرنگونی نیست و من ناو هواپیمابرمی خواهم البته گرچه در آن زمان رجوی انقلاب مریم و خود مریم را در آن نشست ها قالب می کرد ولی موضوع اصلی صحبت او آویزان شدن به امریکا و سرویس های امنیتی منطقه بود که بتوان هر طور شده جایی برایش باز کنند.

به همین خاطر و بر پایۀ عادت همیشگی او مبنی بر در شکاف زیستن؛ دست به دامن لابیهای جنگ طلب در امریکا  شد و با دادن پولهای  کلان سعی میکرد که از هر آب گل آلودی ماهی صید کند.

از این رو ماهیت ضد ایرانی این فرقه تروریستی برای همه روشن وعیان گردید زیرا در یک نشست درونی که مرحوم رجوی و همسرش مریم قجر صحنه گردان آن بودند بحث تحریم های جمهوری اسلامی پیش آمد که رجوی با افتخار می گفت که به دلیل تلاشهای شبانه روزی مریم تان  با دادن هزینه های زیاد به لابیهایمان توانسیتم تحریم رژیم را محقق کنیم.

در این میان محمد که از ناراضیان فرقه رجوی بود با ان لهجه اصفهانیش از میان صندلیها خودش را به میکرفون رسانید و به مسعود رجوی گفت کمک کردن به تحریم های مردم که هنر و افتخار نیست ما یک نیروی انقلابی هستیم و باید پشتیبان مردم و ملت باشیم نه اینکه انها را با دادن پول و اطلاعات به لابیها امریکایی تحریم کنیم. رجوی که افسار پاره کرده بود و پوزه اش بد جوری به خاک مالیده شد بود نعره کنان گفت ملت و مردم ایران همین شماها هستید که اینجایید دیگر کسی که اینجا نیست بگذارید به جایش درد تحریم بکشد!!.

دلقک های رجوی از جمله مهدی ابریشمچی و اسدالله مثنی معروف به اسکی لمپن به سمت محمد حمله کردند و او را جلوی چشم همه زیر مشت و لگد گرفتند.

در نشستهای درونی بیشتر افراد این خط مشی رجوی را قبول نداشتند و می گفتند تنها شانس پیروزی ما تکیه به ملت و مردم ایران است و نیروی خارجی هیچ دردی را دوا نمی کند و اکثرا در موضع گیریهایشان یاداوری می کردند که ما در این عراق و زیرگرمای پنجاه درجه از امکانات محدود برخورداریم و حتی غذای درست حسابی نداریم ومسئولین  سازمان می گویند که پول و امکانات نداریم ولی سازمان چطوری برای این همه لابی پول هزینه می کند ولی مسئولین در جواب این تناقضات و فضای افراد که به خوبی آن را می فهمیدند می گفتند این پولها که به لابیها و حامیانمان می دهیم درمسیر سرنگونی است!!!

تا اینکه بعداز سرنگونی صدام در یکی از نشستهای سیاسی که توسط رحمان (عباس داوری) برگزار شده بود او فکر می کنم خواسته یا ناخواسته حرف اصلی را زد:

موضوع از این قرار بود که هر چند وقت یک بار برای سرگرم کردن و مشغول کردن نفرات یک بحثی را از جمله موضوعاتی سیاسی پیش می کشیدند و در مورد آن صحبت می کردند.

از جمله مباحث سیاسی که رحمان به عنوان مسئول نشست مطرح می کرد موضوع افشای برنامۀ هسته ای و تحریم های ملت ایران بود. رحمان این موضوع را با افتخار بیان می کرد و می گفت جنگ امریکا با جمهوری اسلامی تا سال دیگر شروع می شود!!.

 چند نفر به پشت میکروفن رفتند و یکی از آنها به رحمان گفت: «دنبال کردن این خط سیاسی سازمان از اول هم اشتباه بود چون در طی این مدت که افغانستان و عراق توسط آمریکا اشغال شد آیا نتیجه مثبت داشت؟ آنها این دو کشور را داغان کردند و برای سالیان دراز آنها را به عقب انداختند آیا این نوع سرنگونی به نفع ماست؟ تازه اصلا امکان ندارد آمریکا ما را بعنوان یک نیروی سیاسی که قبلا آمریکایی کشته و ضد آمریکا بود برای نشاندن به حکومت قبول داشته باشد بلکه آمریکا نیروی خاص خودش را دارد و به نظر من جز نفرت مردم ایران چیزی برای ما ندارد».

رحمان که حسابی عصبانی شده بود گفت: «باشه ولی در این اوضاع حداقل می توانیم انتقام خودمان را از رژیم بگیریم».

همه ساکت شدند و هیچکس حرفی برای گفتن نداشت زیرا برای همه مشخص شده بود این نوع خط سیاسی رجوی محکوم به شکست است.

حال ناگفته نماند که این حرف ها و موضع گیرهای افراد در قرارگاه اشرف مربوط به سالها پیش است ولی باز هم شاهد هستیم که سران فرقه رجوی به دنبال همان سراب هستند. از این رو می خواهم به سران فرقه بگویم که امثال جان بولتن ها نه عاشق چشم و ابروی مریم بلکه عاشق دلارهای او هستند.

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید