عیسی آزاده : وحشت فرقۀ رجوی از فروپاشی و ریزش نیرویی فزاینده

0
1170

وحشت فرقۀ رجوی از فروپاشی و ریزش نیرویی فزاینده

 عیسی آزاده، پیوند رهایی، بیست و یکم سپتامبر ۲۰۱۷:…  سازمان مجاهدین متأسفانه توسط شخص رجوی و در غیاب او همسرش مریم قجر به یک جریان ابتر و میرا تبدیل شده و در حال حاضر چیزی جز یک ابزار دست عناصر جنگ طلب آمریکایی و اسرائیلی و سعودی نیست و اعضای باقی مانده در آلبانی روز به روز بیشتر به ماهیت فرقه ای این جریان پی می برند و گروه گروه از این فرقه جدا می شوند … 

لینک به منبع

وحشت فرقۀ رجوی از فروپاشی و ریزش نیرویی فزاینده

رجوی: ورودتان به سازمان، عمودی (زنده) ولی خروجتان از آن افقی (مرده) باید باشد

نوشتۀ عیسی آزاده از فرماندهان و مسئولین سابق فرقه رجوشی

مناسبات و تشکیلات فرقۀ رجوی یک مناسبات به شدت بسته و کاملا مانند زندان انفرادی است که فرد زندانی در آن از همه چیز محروم است. در دوران حیات این فرقه در کشور عراق چه قبل از صدام و چه در دوران اشغال آن افراد در پایگاهها کاملا محصور و بشدت کنترل شده بودند.

برای یک عضو فرقه در عراق خروج از پایگاه عین خروج یک فرد از کشوری به کشوری دیگر بود که تابع قوانین و ضوابط بشدت کنترل شده ای بود. حتی در دوران تمرکز اعضا در قرارگاه اشرف سابق هم هیچ فردی مجاز نبود از محل خودش به یک محل دیگر بدون ویزا و کنترل خارج شود. و این استتثنا نداشت. خانواده هایی بودند که ماکزیمم فقط سالی یک بار مجاز به دیدار خانوادگی فقط درعید نوروز و فقط در حد یک یا دوساعت آن هم تحت کنترل و مراقبت صحبتهایشان با شگردهای تشکیلاتی بودند.

رجوی در عراق با حمایت اربابش صدام حسین یکه تازی می کرد و هر بلایی که متصور بود سر اعضای ناراضی در می آورد و همیشه هم قهقهه سر می داد که اینجا ایستگاه آخر است و ورودتان به آن عمودی اما خروجتان افقی است ( یعنی زنده وارد شده اید ومرده تان خارج میشود) و بارها و بارها این را در نشستهای علنی مطرح میکرد.

یک بار در یک نشست عمومی در قرارگاه اشرف، رجوی بشدت عصبانی بود و سیگار به سیگار دود می کرد چون طی یک ماه تعدادی فرار موفق و ناموفق از اشرف صورت گرفته بود؛ لذا او به نوعی می خواست از مسئولین فرقه نسق بگیرد که دیگران هم حساب کار خودشان را بکنند و دست مسئولین را در کشتن اعضای فراری باز نگهدارد تا جاییکه او حفاظ های فیزیکی و سیم های خاردار و نرده های اطراف اردوگاه اشرف را رود خون شهیدان و ناموس مجاهدین توصیف کرد. وی از افراد پرسید سزای کسی که پا روی خون شهدا و ناموستان بگذارد چیست؟

سکوت سنگینی سالن را فراگرفت!

یک دفعه مهدی ابریشمچی با غیظ و عصبانیت پرید پشت میکروفون و ضمن فحاشی و داد و بیداد سر چند هزار نفری که در آن اجتماع بودند فریاد زد که چرا سکوت مرگ همۀ شما را فرا گرفته است؟ چرا پاسخ رهبری را نمی دهید؟ و خطاب به همۀ آن چند هزار نفر فریاد زد که: «همۀ شما مرده اید و تبدیل به تن لش شده اید!! چرا نعره نمی زنید؟ واز کسانیکه فرار می کنند اعلام برائت نمی کنید و اعلام نمی کنید که سزای این افراد اعدام است؟»؟!!!

ابریشمچی به عنوان بالاترین مسئول مرد بعد از رجوی خطاب به رجوی گفت: برادر! به خدا قسم سزای این افراد دادگاه صحرایی و اعدام است و گفت: جهت اطلاع همه تان، به کلیۀ نیروهای حفاظت فیزیکی همۀ اضلاع چهارگانۀ قرارگاه و نگهبانها دستور تیر داده شده است که اگر کسی دست به سیاج (نرده ها) زد اورا بی درنگ در همانجا اعدام انقلابی کنید.

رجوی پرسید: برادر شریف! (این اسم تشکیلاتی مهدی ابریشمچی است) در این رابطه شما بعنوان مسئول روابط با عراق چه تمهیداتی اندیشیده ای؟ ابریشمچی گفت: من به همۀ نیروهای اطلاعاتی و امنیتی عراق از طرف بالاترین مسئولشان اعلام کرده ام که هر ایرانی که در مدار ۶۰ کیلومتر اشرف مشاهده کردند بی درنگ شلیک کنند چون همۀ آنها در ردیف دشمنان ما و شما ( یعنی عراقیان) هستند.

البته این خیمه شب بازی  یک سناریو از قبل طراحی شده بود تا از افرادی که قصد فرار داشتند زهر چشم بگیرند.

با این سناریو و وحشتی هم که رجوی در آن اجتماع بزرگ ایجاد کرد نتوانست جلوی ریزش و فرار نفرات را بگیرد زیرا افراد شکنجه های اطلاعات و امنیت عراق و زندان ابوغریب و حتی کشته شدن را به فشارهای طاقت فرسای تشکیلات رجوی و ماندن در آن ترجیح می دادند. الان هم به عینه می بینیم که طی این چند دهه چندین هزار نفر از این فرقه جدا شده اند و در جای جای دنیا زندگی خودشان را دارند.

علیرغم همۀ بگیر و ببندها و داغ و درفش و شکنجه و زندان، رجوی نتوانست جلوی فرار را بگیرد و بالاخره پای جدا شدگان به دنیای آزاد باز شد.

بنابراین رجوی باید  برای این منظور چاره ای می اندیشید:

دو راه کار در دستور کار فرقه برای مبارزه با جداشدگان منظور شد:

نخست پیدا کردن و برخورد با جداشده ها توسط تشکیلات خارج از کشور و تطمیع آنها با پول برای ساکت شدن ودم نزدن که البته تا حدودی هم در این کار موفق شد چون جداشدگانی که به اروپا رسیده بودند با عدم شناخت از قوانین و ندانستن زبان و مشکلات برای گذران زندگی مجبور شدند به این خواری تن دهند و با گرفتن یک مبلغ ناچیز از فرقه سکوت کردند و لب به سخن نگشودند.

اما یک اکثریت قابل توجه در اروپا همۀ سختی ها را به جان خریدند و با تلاش شبانه روزی و کار طاقت فرسا وفراگیری زبان خودشان را به فرقه آلوده نکردند.

از اینجا بود که فرقه با پرونده سازی و جعلیات و دروغ شروع به تهدید جداشدگانی کرد که تجارب و دیدگاهها و دیده ها و شنیده هایشان را در معرض افکار عمومی قرار می دهند و در این راستا فرقه واقعا افسار پاره کرده است.

افشاگری جداشده ها امان را از فرقه بریده است و باعث شده  که سران فرقه از ریز تا درشت همواره منبرهای تکراری شان را نشخوار کنند و مستمرا جیغ بنفش بکشند که هر کس علیه ما قلم می زند و یا سخن می گوید مزدور رژیم است و دشمن بشریت!!.

علیرغم اینکه فرقۀ صاحب مرده در ظاهر حرف از دموکراسی و آزادی و برابری و تعامل و تحمل مخالفین می زند به یک باره از لباس میش به لباس گرگ در آمده و همۀ جداشدگان مخالفش را تهدید به قتل کرده و می کند.

اخیرا هم به دستور مریم قجر تعدادی از مسخ شدگان فرقه در آلبانی به اصطلاح دست به قلم می شوند وسخن از قتل و کشتن مخالفین و منتقدین فرقه می گویند. البته همۀ این موارد به اسم این مسخ شدگان است و در واقع توسط ارگانی بنام ستاد جنگ سیاسی معروف به «جی اس» تحت مسئولیت فرشته یگانه تنظیم و اداره و کنترل می شوند.

«مرحوم» رجوی با کمک تمام عیار دستگاه اطلاعات و امنیت صدام حسین و با انواع و اقسام حصار و دیوارکشی ها در عراق نتوانست جلوی فرار افراد ناراضی را بگیرد؛ طبعا در آلبانی مطلقا چنین امکاناتی در اختیار فرقه نیست بلکه فرقه از یک شیوه رذیلانۀ دیگری برای جلوگیری از فرار نفرات استفاده می کند آنهم ساخت و پاخت با دستگاه کمیساریا در آلبانی و بازی با حقوق افراد جدا شده است یعنی پولی که کمیساریا بعنوان کمک هزینۀ زندگی به افراد جدا شده از فرقه می دهد. توسط مسئولین فرقه به افراد داده می شود و هر بار هم یک بامبولی در می آورند و انرا کم و حتی قطع می کنند.

این کار کثیف مریم قجر هم به نتیجه ای نرسید و بر خیل جدا شدگان از این فرقه هر روز افزوده می شود. به نحوی که مریم قجر در برابر سیل جدا شده ها به انواع و اقسام حیله ها متوسل شده و به التماس و تمنا افتاده است.

سازمان مجاهدین متأسفانه توسط شخص رجوی و در غیاب او همسرش مریم قجر به یک جریان ابتر و میرا تبدیل شده و در حال حاضر چیزی جز یک ابزار دست عناصر جنگ طلب آمریکایی و اسرائیلی و سعودی نیست و اعضای باقی مانده در آلبانی روز به روز بیشتر به ماهیت فرقه ای این جریان پی می برند و گروه گروه از این فرقه جدا می شوند.

امروزه با توجه به روند جدایی افراد، سیر فروپاشی این فرقه سرعت یافته و این طبل تو خالی که فرقه هر روز با یک مدلی آنرا به صدا در می آورد بزودی خواهد پوکید.

 عیسی آزاده از فرماندهان و مسئولین سابق فرقه رجوی

پاریس: ۱۸ سپتامبر ۲۰۱۷

//////////////////////

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید