خبرگزاری تسنیم، بیست و هشتم مارس ۲۰۱۷:… سید احمد حسینی الست رایزن فرهنگی ایران در آلبانی است. او از ظرفیتهای بزرگ تمدنی و فرهنگی میان ایران و آلبانی میگوید. «نعیم فراشری» بزرگترین ادیب آلبانی است اما دیوان اشعارش با نام «تخیلات» را به زبان فارسی سروده است. آلبانی کشور عجیبی است. کشوری کوچک که بیشترین جمعیت مسلمان …
رایزن فرهنگی ایران در آلبانی در گفتوگوی تفصیلی با تسنیم:
بزرگترین ادیب آلبانی، دیوان شعرش را فارسی سروده است/آلبانیاییها ایران را دوست دارند،خلاف حکومت
سید احمد حسینی الست رایزن فرهنگی ایران در آلبانی است. او از ظرفیتهای بزرگ تمدنی و فرهنگی میان ایران و آلبانی میگوید. «نعیم فراشری» بزرگترین ادیب آلبانی است اما دیوان اشعارش با نام «تخیلات» را به زبان فارسی سروده است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، آلبانی کشور عجیبی است. کشوری کوچک که بیشترین جمعیت مسلمان را در اروپا دارد و از طرفی بسیار مورد نفوذ کشورهای اروپایی و آمریکایی است.
ایران با آلبانی به صورت یکطرفه رابطه دارد. آلبانی در ایران سفارتخانه ندارد. اگر یک آلبانیایی به ایران بیاید، مانند این است که یک ایرانی به سرزمینهای اشغالی رژیم صهیونیستی سفر کند! اوضاع اینقدر امنیتی است. در حال حاضر هیچ ایرانیای اجازه حضور در آلبانی را ندارد و اصولا ویزای این کشور را نمیشود گرفت. اکنون دو گروه از ایرانیها در آلبانی هستند، گروه اول سفیر و کارکنان وزارت امور خارجه ایران هستند و گروه دوم منافقانی که بعد از تعطیلی اردوگاه اشرف و کمپ لیبرتی در آلبانی اقامت گزیدهاند.
دکتر سید احمد حسینی الست رایزن فرهنگی ایران در آلبانی است. با او درباره شرایط خاص آلبانی و ظرفیتهای مشترک تمدنی ایران و آلبانی صحبت کردیم. گفتوگوی زیر را بخوانید.
تسنیم:درباره آلبانی و مختصات فرهنگی و جغرافیاییاش توضیح دهید.
آلبانی حدود ۴ میلیون نفر جمعیت دارد. تقریبا اندازه یکی از استانهای کوچک ایران است. موقعیتش فوقالعاده استراتژیک است. آلبانی کنار ساحل دریای آدریاتیک است، از یک سمت با ایتالیا، از جنوب با یونان و سمت دیگر هم با مونتنگرو، کوزوو و مقدونیه همسایه است. آلبانی تنها کشور اسلامی اروپا است. ۷۰ درصد و بنا بر قولی ۸۰ درصد از جمعیت این کشور مسلمان هستند.
تسنیم: از نظر نظام سیاسی به چه صورت اداره میشود؟
بعد از فروپاشی بلوک شرق، تجربه مدیریت سیاسی و حکومتداری نداشتند و در مقطعی طولانی به آزمون و خطا گذراندند. الان آمریکا و ناتو در آنجا تثبیت شدند. ایتالیا، یونان و ترکیه کشورهایی هستند که در آلبانی تثبیتشده هستند. اینها خود عضو ناتو هستند. مقامات آلبانی علاقهمند هستند در آینده عضو اتحادیه اروپا هم بشوند.
چتر باز کشورها روی آلبانی/دریای آلبانی برای ایتالیا، هوا در اختیار ناتو و زمین در اختیار آمریکا است
به طور طبیعی بخشهای مختلف جامعه را کشورهای بیرونی اداره میکنند. این طور که در مقالات و نوشتهها میخوانیم دریا در اختیار ایتالیا است، هوا در اختیار ناتو و یونان است و زمین، ادارهجات و سیستم اداری و دولتی بیشتر در اختیار آمریکا است. انتخابات هم پارلمانی است و هر کسی اکثریت را بیاورد دولت تشکیل میدهد و نخستوزیر از آن حزب خواهد بود. انتخابات آنها یکی دو ماه آینده همزمان با انتخابات ما خواهد بود.
این کشور حدود یک و نیم میلیون جمعیت سیال دارد. مردم به ایتالیا و یونان میروند و کار میکنند و برای تعطیلات دوباره به آلبانی بازمیگردند. بقیه ساکنین در آلبانی کاملا سبک سنتی دارند و هیچ گونه صنعت مهم و قابل توجه در این کشور وجود ندارد. بیشتر به شکل کشاورزی و سنتی است. زندگی فوقالعاده سنتی است.
تسنیم: یعنی شاهد مظاهر تمدن اروپایی نیستیم؟
خیر؛ اصلا و ابدا. محیط زیست و جغرافیای کشور را کاملا محفوظ نگاه داشتند و کاملا بکر و دستنخورده است. شاید همین باعث میشود توریستهای زیادی میآیند و از این طبیعت بکر استفاده میکنند.
این بافت کلی و ترکیب جمعیتی و وضعیت سیاسی کشور آلبانی است. از نظر تاریخی قوم ایلری هستند. این قوم از قدیمالایام یک روحیه جنگجویی و روحیه حماسی و نظامی قابل ملاحظهای داشته است. اسکندر مقدونی از همین قوم است. با همین هویت امپراطوری بزرگ را تشکیل میدهد. در زمان کمونیست هم تنها قومی که در برابر هم روسها و هم سیستم کمونیست روسی و سیستم کمونیست چینی ایستاد، «انور خوجه» بود. اصولا آلبانی را پیشرو در ایده کمونیست میدانست. دیگران را متهم میکرد شما نسخه اصل کمونیست را اجرا نمیکنید. برای همین آلبانی همیشه در حالت ایزوله بود و جدای از بقیه زندگی کرده است. همین باعث شد عقبماندگی فوقالعاده عمیقی پیدا کند.
نسخه ناب کمونیست در آلبانی قدیم/مردم موظف بودند در هفته یک کیلوگرم گوشت خوک بخورند
تسنیم: منطقه امن کمونیست بوده است؟
منطقه کاملا خالص و ناب کمونیست بوده است. اینها معتقد بودند که نسخه اصل کمونیست را اجرا میکنند. مثلا از مظاهر صنعت کم میبینید یا اینکه مردم موظف بودند هفتهای یک کیلو گوشت خوک بخورند. این اجباری بود و همه باید این کار را میکردند چون نظام کمونیست یک نظام کاملا ضد دینی است و انور خوجه میخواست با این فرمولها ۱۰۰ درصد با دین و اندیشههای دینی مقابله کند.
کمونیست در چین هم بود و چنین قاعده سفت و سختی را اعمال نمیکرد. چرا که مائو کمونیست و اندیشه مارکسیسم را یک اصلاحاتی کرده بود و شیوه خاص مائویستی را اجرا میکرد.
تسنیم: همه مردم این محدودیتها را میپذیرفتند؟
بله؛ یعنی مجبور بودند. بودند اندک افرادی که از زیر این فشارهای سنگین هم راه فرار پیدا میکردند. افراد مومن و متدین که زیربار این گونه مسائل نمیرفتند. خیلیها در آنجا کشته شدند. در موزه ببینید کسانی که در دوره انور خوجه به جوخه اعدام سپرده شدند همه متفکرین و معلمین و اساتید و روحانین و دینداران هستند.
مبارزه با دین به شکل غلیظ به نام نسخه اصل کمونیست در آلبانی جریان داشت. بعد از فروپاشی کمونیست اینها مدتی حالت آزمون و خطا داشتند تا این که کمکم رقبا از راه میرسند و آلبانی را آرام آرام زیر چتر میگیرند. ترکها، امریکاییها، آلمانها، اتحادیه اروپا، ناتو و … هر کسی سعی دارد در آلبانی چتر خود را باز کند.
تسنیم: چه ظرفیتهایی از فرهنگ ایرانی میتواند در آلبانی فعال شود؟
تقریباً ۹ ماهی است که با عنوان رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در آلبانی به این کشور سفر کردهام. در آنجا اصل و اساس کار فعالیتهای فرهنگی و هنری است. چه در بعد آکادمیک و چه در بعد هنری اعم از سینما و فیلم و تئاتر و موسیقی و چه در بخش مردمی از بعد ارتباطی و سنتها و مراسمات است.
بخشی از کار این است و البته پایه و اساس آن نیز هست. یک بخش دیگراز کار، همراهی با طریقتها است. با رهبران طریقتها ارتباط داریم.
در آلبانی قرارداد فرهنگی بین دو کشور نداریم. آلبانی در تهران سفارت ندارد لذا روابط یکجانبه است. دو جانبه نیست. البته خیلی تلاش میکنیم در حوزه فرهنگ قرارداد فرهنگی امضا شود و بتوانیم حضور رسمی داشته باشیم چرا که الان در آنجا تحت عنوان بنیاد سعدی شیرازی فعالیت میکنیم، منتها هم مقامات میدانند و هم رسماً اعلام میشود که کارمان رایزنی فرهنگی است. سالها این بنیاد سعدی شیرازی بوده است، جا افتاده و جایگاه خاصی در بین مردم آلبانی دارد؛ به همین خاطر آن قالب را هم حفظ کردیم.
آلبانی توانایی اقتصادی برای اداره سفارتخانههایش را ندارد
تسنیم: رابطه ایران و آلبانی از چه زمانی یک طرفه بوده و اینطور مانده است؟
بعد از فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی روابط ایران و آلبانی یک طرفه است. ما در آلبانی سفارت داریم و آنها در ایران سفارت ندارند. آلبانی به دلیل مشکلات خاص خود در خیلی از کشورها معمولا سفارتخانه ندارد. یکی از آن کشورها هم ایران است.
تسنیم: چه مشکلاتی دارند؟
بخشی از مشکلات اقتصادی است که قادر نیستند در خیلی از کشورها سفارتخانه تاسیس کنند و آن را اداره کنند. نکته دوم نگاههای سیاسی است که آلبانی بیش از آن که نگاه به شرق داشته باشد نگاه به غرب دارد. رقبای ما یا بهتر است بگویم دشمنان ما در آلبانی فضا را اشغال کردند و تبعاً اجازه نخواهند داد آلبانی در هر جایی سفارت بزند و ارتباط سیاسی، اجتماعی و اقتصادی فعال داشته باشد.
آلبانی کلا سه مجله علمی-پژوهشی دارد که یکی از آنها را ما منتشر میکنیم
تسنیم: در آلبانی غیر از حضور و فعالیت توانستهای رسانهای مهم در اختیار داشته باشید؟
مجله «پِرلا» را در آلبانی منتشر میکنیم. آلبانی کلاً سه مجله علمی-پژوهشی دارد که یکی از آنها همین «پِرلا» است. میتوان گفت که بهترین مجله علمی و پژوهشی هم هست. این مجله نزد اساتید، محققان و متفکران آلبانیایی جایگاه بالایی دارد. دو بخش آلبانیشناسی و ایرانشناسی دارد که در آن بحثهای آکادمیک و علمی میشود.
تسنیم: در خصوص ادبیات دو کشور بحث میشود؟
کلا در حوزه علوم انسانی است. اعضای هیات تحریریه همه جزو اساتید برجسته هستند.
تسنیم: مجله با چه زبانی منتشر میشود؟
زبان خاص «شِپت» است. زبان آلبانیایی است که قوم بزرگی را شامل میشود. کوزوو و بخش بزرگی از مقدونیه را پوشش میدهند. قدری شمال یونان و بلغارستان در این منطقه پخش هستند ولی به شکل متصل مقدونیه و کوزوو و آلبانی به زبان آلبانیایی صحبت میکنند. غیر از مجله، کتابهایی نیز منتشر کردهایم.
.
۶۰۰ کلمه فارسی در گویش آلبانی وجود دارد/مردم آلبانی به ایران علاقه دارند، خلاف حکومت
تسنیم: اشتراکات فرهنگی ایران و آلبانی در چه سطحی است؟
مردم علاقه فوقالعادهای به فرهنگ و ادبیات ایران دارند. حدود ۶۰۰ کلمه فارسی در گویش رایج اینها وجود دارد و خیلی از این طریقتها اصالتاً از خراسان و ایران هستند که به آنجا مهاجرت کردند.
فضای عمومی و فضای رسانهای و رسمی و دولتی معمولا حالت پرهیز از ایران را دارد. برخلاف فضای عمومی و مردمی که علاقهمندی نسبت به ایران دارند، در فضای رسمی و دولتی کاملا برعکس است. در آلبانی اشتراکات خاصی داریم که فوقالعاده برای ما مهم است و جای بسی حرف و تحلیل و تشریح دارد.
شاهنامه، گلستان، بوستان و غزلیات حافظ به آلبانیایی ترجمه شده است
تسنیم: این علاقه به فرهنگ ایران از کجا شکل گرفته است؟
شاهنامه فردوسی صد و خردهای سال پیش توسط متفکر بزرگی به نام وجیه بخارایی به آلبانیایی ترجمه شده است. با همان سبک و سیاق حماسی و اسطورهای است. به طوری که گاهی مردم گمان میکنند این شاهنامه مستقلی است و خود مترجم نوشته است. کمتر باور میکنند این ترجمه شاهنامه فردوسی است که این به خاطر قدرت بیانی وجیه بوده است. این کتاب سالها پیش چاپ شده و در دسترس مردم است.
کتاب اشعار خیام را بارها ترجمه و چاپ کردند و با آن زندگی میکنند. کتاب گلستان و بوستان سعدی و کتاب حافظ نیز همین طور است. اینها را سال ها پیش ترجمه کردند و در دسترس مردم بوده است و مردم هم به خوبی از این منابع استفاده میکنند. آن چیزی که مهم است این است که ما در آلبانی یک شخصیت و قهرمان ملی و نظامی داریم.
تسنیم: آلبانی ادیب و نویسنده مطرحی نداشته است؟
موزهای به نام اسکندربیگ در آلبانی وجود دارد. اسکندربیگ قهرمان ملی و نظامی است که در حوزه مبارزه با عثمانی چهره و شاخص بوده است.
کتاب «کربلا» حماسه ادبی آلبانی است
آلبانی حماسه ملی ادبی هم دارد. حماسه ادبی آلبانی را «نعیم فراشری» با کتاب «کربلا» سروده است. سه برادر هستند؛ نعیم فراشری، سامی فراشری و دیگری عبدالله فراشری. این سه برادر از بهترین پلهای ارتباطی ایران و آلبانی تلقی میشوند که حدود قرن ۱۸ و اوایل قرن ۱۹ زندگی میکردند.
«نعیم فراشری» پایهگذار آلبانی نوین
تسنیم: درباره نعیم فراشری بیشتر توضیح دهید.
نعیم فراشری شخصیتی است که نبوغ فوقالعاده دارد. هم یک سیاستمدار برجسته و هم متفکر برجسته و هم در حوزه نویسندگی و قلم زدن فوقالعاده است. یک شاعر پرقدرت است. در جامعه آلبانی هم به عنوان قهرمان ملی به حساب میآید. در تقویم خود روزی به نام «نعیم» دارند. در این روز مراسم خاصی برگزار میکنند چون نعیم را پایهگذار آلبانی نوین میدانند. هم در استقلال آلبانی حضور برجسته داشت و هم در ادبیات آلبانی خیلی نقشآفرین بود و هم در حوزههای مختلف علمی قلم زده است.
دیوان اشعار بزرگترین شخصیت ادبی آلبانی به زبان فارسی سروده شده است
نعیم فراشری با این ویژگیها شخصیت برجسته ملی است. همه اعم از علوی، سنی، مسیحی و کل کسانی که به عنوان قوم آلبانیایی شناسایی میشوند، ارادت و نگاه خاصی به نعیم فراشری دارند. دیوان شعری این شخصیت با نام «تخیلات» منتشر شده است. عجیب است که او دیوان شعریاش را به زبان فارسی سروده است.
نعیم فراشری ادیب بزرگ آلبانی
یاد گرفتن زبان فارسی ساده است. ایرانشناسان زیادی داریم که فارسی را آموختند و به زبان فارسی آثار خود را نوشتند. درباره نعیم فراشری هنوز نتوانستیم بفهمیم که به ایران آمده یا خیر؟ مادر، خواهر یا همسر ایرنی داشته است یا خیر؟ نمیدانیم چه ارتباطی با ایران داشته که تا این اندازه پرقدرت، عمیق، ژرف زبان و ادبیات فارسی را آموخته و دیوان شعری خود را به فارسی سروده است. اشعارش فوقالعاده زیبا است. اشعار تخیلی است. نام این دیوان هم «تخیلات» است.
نعیم فراشری با این اثر یک پل ارتباطی پرقدرتی میان ایران و آلبانی ایجاد کرده است. تنها ایرانشناسی است که در دنیا که اشعار فارسی را با قوام عالی سروده است. شعرای دیگری هم هستند اما اشعار فارسی آنها شاید ۶۰ درصد نیاز به اصلاح دارد. وزنها درست نیست، گاهی قافیهها درست نیست، گاهی کلمات درست به کار نرفته است؛ درست برعکس کتاب تخیلات نعیم فراشری که هیچ کم از اشعاربزرگان ندارد.
.
نعیم فراشری کتاب دستور زبان فارسی را ۱۴۰ سال قبل نوشته است
تسنیم: غیر از «تخیلات» چه کتابهای مهمی نوشته است؟
در یکصد سال اخیر باستانی پاریزی، دهخدا، گلشنی، دکتر پیرنیا و … در حوزه زبان و ادبیات فارسی کار کردند و دستور زبان فارسی را نوشتند. این برای ۱۰۰ سال اخیر است. نعیم فراشری حدود ۱۴۰ سال قبل کتابی تحت عنوان دستور زبان فارسی نوین نوشته است. یعنی جلوتر از خود ما به این مساله پرداخته است. این دومین اثر فوقالعاده نعیم فراشری است که در خدمت فرهنگ و زبان و ادبیات فارسی بوده است.
«کربلا»ی نعیم معادل شاهنامه ایران در آلبانی است
سومین اثر نعیم فراشری که حماسه ملی در آلبانی تلقی میشود، اثر «کربلا» است. همانطور که ما اشعار حافظ و سعدی را در گفتوگوهای روزمره خود استفاده میکنیم، مردم آلبانی تکههایی از کتاب کربلای نعیم فراشری را حفظ هستند و در صحبتها استفاده میکنند. این کتاب فوقالعاده است و معادل آن شاهنامه فردوسی در ادبیات ما است. این را به زبان آلبانیایی سروده است.
«کربلا» مقتل امام حسین (ع) است. مقتل امام حسین (ع) را به شکل شعر و نظم درآورده است. از آغاز حرکت امام حسین (ع) از مدینه تا پایان روز عاشورا و اسرا که به سوی شام حرکت میکنند و بازمیگردند را به شکل حماسی در قالب شعر سروده است. کربلا به زبان آلبانیایی سروده شده است.
ایرانشناسی نمیشناسید که یک قهرمان ملی در کشور خود باشد و تا این حد در زبان و ادبیات فارسی پیش رفته باشد که دیوانی فوقالعاده وزین و قدرتمند را به یادگار گذاشته باشد. چنین ایرانشناسی را در هیچ کجای تاریخ نمیبینید. این شخصیت با این چهره و مشخصات در ایران ما ناشناخته است.
.
نعیم فراشری قهرمان مبارزه با عثمانی است
تسنیم: فراشری را در کشورش با چه عنوانی میشناسند؟
نعیم هم سیاستمدار است، هم ادیب است و هم یک عارف است. او در مبارزات استقلالطلبانه هم حضور داشته است. عمده شناختی که مردم از نعیم فراشری دارند به دلیل کتاب کربلا و وجهه استقلالطلبانه و چهره مبارزاتی است.
تسنیم: علیه چه چیزی مبارزه کرده است؟
علیه عثمانی برای استقلال آلبانی مبارزه کرده است. در موزه اسکندربیگ تمام مراحل پیروزی این مبارزه به نمایش گذاشته شده است.نعیم هم به عنوان قهرمان سیاستمدار و قهرمان ادبی و قهرمان دینی معرفی میشود. چنین شخصیتی با این ویژگیهای برجسته در ایران ناشناخته است. هیچگاه نمیبینید یک ادیبی، شاعری، متفکری، منتقدی در تلویزیون در این شب های شعر یا مراسمها و برنامهها یک بیت شعر از نعیم بخواند. اقبال و نظامی گنجوی را میشناسیم و دهلوی را میشناسیم، شعرای ما از اینها حرف میزنند و شعر از اینها نقل میکنند و نقد میکنند. کتابهای زیادی درباره اینها نوشته شده است اما درباره نعیم فراشری یک سطر مطلب در ادبیات ما، در حوزه فکری ما و در حوزههای علمی ما نمیبینید. این خیلی بد است.
کنگره بزرگ نعیم فراشری را در تهران برگزار میکنیم
مردم باید بدانند چنین ذخیره فرهنگی در اروپا وجود دارد، او تنها شاعر قاره سبز است که دیوانش به زبان فارسی است. بی نظیر است. برای سال آینده طرحی داریم تا کنگره بزرگ نعیم فراشری را در تهران برگزار کنیم.
در آلبانی هر سال همزمان با روز «نعیم» در منزل نعیم فراشری که موزه است برگزار میشود. مراسمی برگزار میشود ضمن این که در سالهای گذشته هم در فرانسه و هم در آلمان و هم در ترکیه این شخصیت مورد تجلیل قرار گرفته است. برای او کنگره برگزار شده است در حالی که او بیشترین ارتباط را با فرهنگ و ادبیات فارسی دارد. نعیم فراشری دیوان فرانسوی و آلمانی ندارد حتی دیوان ترکی هم به آن شکل ندارد. ممکن است لابهلای کتابها دو بیت یا ده بیت ترکی سروده باشد. باید این شخصیت برجسته را تجلیل کنیم و بشناسیم. متاسفانه در دوره کمونیستی انور خوجه مانع از این شناخت بود. بعد از کمونیست هم کوتاهیهای ما به این عدم شناخت دامن زده است.
دوستان ما که در قالب رایزنی فرهنگی کار کردند عمدتا تلاش داشتند نعیم فراشری را در خانه خود ببینند و تجلیل کنند. کمتر به این سمت آمدند که در جامعه ایرانی شناسایی و معرفی شود. تلاش داریم سال آینده با کمک شهرداری، بنیاد ایرانشناسی، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، حوزه هنری، وزارت ارشاد، وزارت خارجه و صداوسیما این کنگره را برگزار کنیم و ستادی تشکیل دهیم تا در آن ستاد گردهم آیند و نهایتا این کنگره را با یک حال و هوای شایسته و مناسب شان نعیم فراشری برگزار کنیم.
تسنیم: تمام ارتباطات فرهنگی ما در آلبانی با این محور پیش میرود؟
بله. دهه فجر گروه موزیکی را دعوت کردیم. گروه سلوک به آلبانی آمد. دیوان شعر نعیم فراشری را نشان دادم و مقداری خواندند. سرپرست گروه آقای مهدی زارع آهنگساز بود، باور نمیکرد شخصیت برجستهای با این اوصاف دیوان شعر فارسی داشته باشد. وقتی خواند و دید واقعیت دارد گفت از شوق و ذوق نمیتواند بخوابد تا یک قطعه را آهنگسازی کند. آهنگ را ساخت و صبح دو الی سه ساعت با دوستان و همکاران تمرین کردند و در مراسمهای مختلف اجرا کردند.
تسنیم: به فارسی؟
بله چون شعر فارسی است. این برای آلبانیاییها خیلی عجیب بود.
تسنیم: مگر زبان فارسی را میفهمند؟
خیر اما همین که گروهی ایرانی اشعار نعیم فراشری را با زیبایی میخواند خیلی برایشان جالب بود. در استودیو تلویزیون ملی آلبانی که بچهها اجرا داشتند کارمندان از طبقات مختلف آمده بودند و تماشا میکردند که اشعار نعیم فراشری چطور خوانده میشود.
انتهای پیام/
(پایان)
***
تبخیرشدگان فرقه رجوی در آلبانی
Mojahedin Khalq (MKO, MEK, Rajavi cult) members in Albania feel invisible, they go unheard by the authorities
Rajavi resorts to bargain basement speakers in Albania (Ingrid Betancourt, Linda Chavez, Wesley Martin …)
Wesley Martin at a paid gathering of Mojahedin Khalq Rajavi cult promoting Saddam’s Private Army
همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=27731
ابراهیم خدابنده، مدیرعامل انجمن نجات: شرایط آلبانی با عراق متفاوت است و آلبانی با اسرائیل روابط بسیار نزدیکی دارد
خبرگزاری تسنیم و فارس، یزد، دوازدهم دسامبر ۲۰۱۶:… عضو سابق گروهک منافقین با اشاره به اینکه خیلی از اعضای سازمان تروریستی منافقین در زندانهای انفرادی سازمان بودند، گفت: حتی بعداً بیان شد که ۷۰۰ نفر در این زندانها بودند و خیلی از آنها اقدام به خودکشی کردند. خدابنده با اشاره به اینکه این سازمان براساس آمارهایی که در ایران منتشر شده ۱۲ هزار نفر را ترور …
ابراهیم خدابنده: وحشت فرقه رجوی از عواقب روند جدائی ها
خبرگزاری فارس:
لینک به منبع
افشاگری مسئول سابق روابط بینالملل گروهک منافقین
احتمال ضعیف هلاکت رجوی/ تبدیل منافقین به یک فرقه/ حمایتهای مالی اسرائیل از منافقین/ تمرکز منافقین روی دانشجویان/ اجرای شهروند خبرنگار پروژهای از سوی اسرائیل
مسئول سابق روابط بینالملل گروهک منافقین با اشاره به فعالیت ۲۳ ساله خود در این گروهک برخی فعالیتهای این گروهک را افشا کرد.
به گزارش خبرگزاری فارس از یزد، ابراهیم خدابنده پیش از ظهر امروز در نشست خبری با اصحاب رسانه استان یزد با اشاره به سابقه فعالیت خود در گروهک تروریستی منافقین اظهار داشت: در سال ۵۹ به عضویت گروهک تروریستی منافقین درآمدم و تا سال ۸۲ در این گروهک فعالیت میکردم و پس از سال ۸۲ از این گروه جدا شدم.
وی با اشاره به اینکه گروه تروریستی منافقین در زمینه مغزشویی اقدامات جالب توجهی انجام میداد، افزود: اینها حتی در زمینه نهجالبلاغه نیز بسیار خوب صحبت میکردند یا زمانی که جوانان انقلابی دغدغه استقلال از آمریکا و استکبارستیزی داشتند، گروهک منافقین ژست آمریکاستیزی میگرفت و در این زمینه تلاش میکرد جلوتر از جمهوری اسلامی قدم بردارد.
خدابنده با بیان اینکه منافقین حتی در مواردی جمهوری اسلامی را متهم به مماشات در برابر آمریکا میکرد، عنوان کرد: در جریان تسخیر لانه جاسوسی و سفارت آمریکا، منافقین جمهوری اسلامی را متهم به مماشات با گروگانهای آمریکایی میکرد.
مسئول سابق روابط بینالملل گروهک تروریستی منافقین با اشاره به تغییرات این سازمان بیان کرد: منافقین به هیچ چیز معتقد و پایبند نیستند و نمیتوان آنها را به عنوان یک سازمان سیاسی مورد تحلیل قرار داد، آنها فقط رجوی و صحبتهای او را میفهمند و اعتقادی به هیچ چیز یا فرد دیگری ندارند.
* منافقین به یک فرقه تبدیل شده و ویژگی سازمانی ندارند
وی خاطرنشان کرد: منافقین درگذشته سازمان داشتند اما اکنون به یک فرقه تبدیل شدهاند، فرقهای که رهبر خود را با خدا برابر میدانند ضمن اینکه باید این گروهک را در چارچوب سازمانهای مافیایی بررسی کرد زیرا اینها کار مغزشویی انجام میدهند و کنترل روانی افراد را به دست میگیرند.
خدابنده تصریح کرد: رجوی، جان و مال افراد را متعلق به خود میدانست و هیچکس نمیتوانست در مورد ایدئولوژی سازمان صحبت کند زیرا همه چیز در نهایت به این موضوع باز میگشت که هرچه مسعود رجوی بگوید همان است و اعضای این گروه حتی اگر خود را شیعه میدانستند به خاطر صحبتهای رجوی بود و خود در این زمینه اطلاعات یا اختیاری نداشتند.
وی یادآور شد: هیچیک از اقدامات این گروهک قابل توجیه و حمایت نبود اما موضوعی که دیگر هیچکس نمیتوانست آن را توجیه کرده و موجه نشان دهد، همکاری منافقان با رژیم بعثی عراق در زمانی بود که با کشور ما در حال جنگ بود.
خدابنده ادامه داد: کسانی که به رژیم بعثی عراق کمک میکردند به دنبال مغزشوییهای رجوی بر این عقیده بودند که دارند برای انقلاب حرکت میکنند در حالی که همه هستی خود را داده بودند تا به خاطر تامین منافع رجوی، به عراق کمک کنند.
مدیرعامل انجمن نجات ایران خاطرنشان کرد: یکی از ادعاهای سازمان مجاهدین که حتی روی آن ژست هم میگرفت، بحث زنان بود در حالی که یکی از ادعای مسعود رجوی این بود که تمام زنان دنیا با وی محرم هستند و به همین دلیل همه اعضا زنان خود را طلاق دادند چرا که این زنان ابتدا با مسعود رجوی محرم بودهاند و این ادعای باطل زندگی بسیاری از اعضا را به باد داد.
* بسیاری از زنان عضو گروهک منافقین اقدام به خودکشی یا عقیم کردن خود کردند
خدابنده ادامه داد: قبل از جدا شدن از گروهک منافقین گمان میکردم این موضوع یک بحث روانی برای رها شدن از زندگی برای رسیدن به اهداف است اما به عینه دیدیم که بسیاری از زنان به دلیل اتفاقاتی که برای آنها رخ داده بود، دست به خودکشی زدند یا بسیاری از آنها به خاطر سخنان رجوی مبنی بر رسیدن به قله رهایی، ناچار به خارج کردن رحم و عقیم شدن خود شدند.
مسئول سابق روابط بینالملل گروهک تروریستی منافقین ادامه داد: سازمان سالهای سال است که تحت عنوان مجاهدین خلق عضو نمیگیرد و افرادی هستند که دو سال است با سازمان فعالیت دارند ولی نمیدانند که در حال فعالیت برای این سازمان هستند و بسیاری از افرادی که از آنها برای سازمان حمایت میگرفتیم هم اصلا نمیدانستند که در حال حمایت از این سازمان هستند اما به دلیل اینکه بدون مطالعه متون اقدام به امضای آن میکردند، ناخواسته به حمایت میپرداختند.
وی، استخدام خبرنگار اینترنتی را یکی دیگر از تلاشهای این گروهک دانست و عنوان کرد: برخی افراد برای این سازمان فعالیت میکردند در حالی که اصلا از موضوع مطلع نبودند و زمانی متوجه جاسوس بودن خود شدند که دستگیر شدند.
خدابنده در مورد مطالب مطرح شده در مورد مرگ مسعود رجوی بیان کرد: بعید است این موضوع صحت داشته باشد زیرا زنده بودن رجوی برای او تبعات دارد و باید به بسیاری از دروغهای خود پاسخ بدهد.
*اسرائیل حمایتهای مالی خوبی از منافقین میکند
مدیرعامل انجمن نجات ایران در مورد ارتباطات سازمان با اسرائیل نیز اظهار داشت: ارتباط بسیار خوبی بین سازمان و اسرائیل وجود دارد و حمایتهای مالی خوبی نیز از سازمان صورت میگیرد.
وی در مورد فرار برخی از اعضا نیز بیان کرد: در مقطعی بیش از هزار نفر فرار کردند اما بعد از مدتی به طور جدی از فرارها جلوگیری شد و فرار این افراد سبب شد بسیاری از خانوادهها از محل حضور فرزندان و همسران خود مطلع شوند و رجوی نیز که در ابتدا گمان میکرد دیدار با خانوادهها سبب جذب بیشتر میشود، از ملاقاتها جلوگیری نمیکرد اما واقعیت این بود که افرادی که با خانوادههای خود دیدار میکردند بعد از مدتی دست به فرار میزدند.
خدابنده همچنین با اشاره به استقرار گروهک منافقین در آلبانی بیان کرد: شرایط آلبانی با عراق متفاوت است و محدودیتهای موجود در عراق در آلبانی نیست ضمن اینکه آلبانی ارتباط نزدیکی با اسرائیل و آمریکا دارد اما در عین حال مخالفتهای درونی با سازمان بسیار است و در نهایت نیز به خاطر پولی که به آلبانی پیشنهاد شد، استقرار این گروهک در آنجا مورد پذیرش قرار گرفت ضمن اینکه انتقال اعضای این گروهک به آلبانی توسط آمریکاییها صورت گرفت.
تمرکز منافقین روی دانشجویان
وی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به اینکه سازمان منافقین تمرکز بسیاری روی دانشجویان دارد، افزود: در یکی از دانشگاهها دانشجویی استخدام شده تا برای ارسال خبر اقدام کند اما پس از ارسال یک سال خبر، به دانشجو اعلام میشد که تو یک سال در حال جاسوسی بودی و اگر همکاری خود را ادامه ندهی، تو را لو میدهیم و به همین دلیل یک سال هم فرد با ترس و لرز لو رفتن به همکاری خود ادامه داده است.
خدابنده، شهروند خبرنگار را نیز از پروژههایی دانست که توسط منافقین اجرا شد و در این زمینه افزود: پروژه شهروند خبرنگار یک پروژه اسرائیلی است و پایگاه آن ساختمانی با ۱۲۷ خط تلفن در پاریس بود که مدام با تهران در تماس بود و خبرهای مختلفی را دریافت میکرد.
وی در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به اینکه طبق آمارهای منتشر شده، گروهک منافقین ۱۲ هزار نفر را ترور کرده است، افزود: این سازمان در مجموع حدود ۳ هزار و ۵۰۰ عضو داشته که پس از سقوط صدام، بالای ۷۰۰ نفر از عفو ایران استفاده کردند و ایران نیز تاکنون هیچیک از آنها را محاکمه نکرده است.
انتهای پیام/۲۴۶۴/صا۴۰
—
خبرگزاری تسنیم:
لینک به منبع
عضو سابق گروهک منافقین در یزد:
منافقین به “هیچ چیز”معتقد نیستند؛ ارتباط کامل منافقین با اسرائیل/ “انتقال منافقین” از عراق به آلبانی توسط “آمریکا”
عضو سابق گروهک منافقین با بیان اینکه افرادی که در این سازمان هستند به هیچ چیزی معتقد نیستند و تنها چیزی که میفهمند این است که “رجوی چه میگوید”، گفت: از سرنوشت مسعود رجوی خبری نیست اما بعید است وی مرده باشد.
به گزارش خبرگزاری تسنیم از یزد، ابراهیم خدابنده در نشست خبری با اصحاب رسانه استان یزد با اشاره به اینکه دغدغه جوانان آن زمان انقلاب بحث استقلال بود، اظهار داشت: در مخیله آن موقع دانشجویان ایران این موضوع نمیگنجید که ایران بتواند بهصورت مستقل از آمریکا به حیات خود ادامه دهد.
وی افزود: منافقین در آن زمان خیلی تندتر از جمهوری اسلامی، ژست آمریکاستیزی و استکبارستیزی میگرفت و همیشه شعار محاکمه آمریکاییها و اعدام آنها را مطرح و جمهوری اسلامی را متهم میکرد که چرا با گروگانهای آمریکایی مماشات میکند.
این مسئول اسبق روابط بینالملل سازمان تروریستی منافقین تاکید کرد: امروز میتوان به راحتی فهمید که این سازمان نسبت به آن زمان یک چرخش ۱۸۰ درجهای داشته که این موضوع از ویژگیهای گروهکهای تروریستی است. افرادی که در این سازمان هستند به هیچ چیزی معتقد نیستند و تنها چیزی که میفهمند این است که “رجوی چه میگوید.”
وی ادامه داد: این سازمان را باید در چارچوب سازمانهای مافیایی بررسی کرد که در آن کنترل روانی عمل میکند، هر سازمانی با سه شاخصه رهبری، ایدئولوژی و ساختار تشکیلاتی شناخته میشود ولی در فرقهها و گروهکها، “رهبر فرقه” خود را با خدا برابر میکرد.
خدابنده خاطرنشان کرد: در گروهک منافقین هم رجوی جان و مال افراد را مربوط به خود میدانست و اینکه افراد در این گروهک خود را شیعه میدانستند، به اعتبار صحبتهای رجوی بود و هیچ کسی در این سازمان نمیتوانست در ارتباط با ایدئولوژی سازمان صحبت کند و در نهایت حرفهای آنها به این موضوع برمیگشت که “هرچه مسعود رجوی بگوید درست است.”
وی خاطرنشان کرد: انگیزهای که ما برای کمک به عراق داشتیم، این بود که داریم برای انقلاب حرکت میکنیم و میخواهیم برای کشور خود تلاش کنیم، در حالی که این افراد تمام هستی خود را داده بودند و با دشمن همکاری میکردند، تا منافع رجوی را تامین کنند.
عضو سابق گروهک منافقین تصریح کرد: یکی از ادعاهای سازمان که حتی روی آن ژست هم میگرفت، بحث زنان بود در حالی که یکی از ادعای مسعود رجوی این بود که تمام زنان دنیا با وی محرم هستند و همین دلیل همه اعضا زنان خود را طلاق دادند چراکه این زنان ابتدا با مسعود رجوی محرم بودهاند.
خدابنده ادامه داد: تا قبل از اینکه از گروهک جدا شدم، فکر میکردم این موضوع یک بحث ذهنی برای رهابودن ذهن افراد بود ولی بعداً متوجه شدیم که بحث رجوی در ارتباط با اینکه شوهر زنان است، عینی هم بوده و سبب شده بود که خیلی از زنان دست به خودکشی بزنند یا اینکه زنان را با عنوان رسیدن به قله رهایی، مجبور به خارج کردن رحم و عقیم شدن خود میکردند.
این مسئول اسبق روابط بینالملل سازمان تروریستی منافقین اضافه کرد: منافقین سالهای سال است که تحت عنوان مجاهدین خلق عضو نمیگیرد و افرادی هستند که دو سال است با سازمان فعالیت دارند، ولی نمیدانند که در حال فعالیت برای این سازمان هستند. خیلی از افرادی که از آنها برای سازمان حمایت میگرفتیم، هم اصلاً نمیدانستند که در حال حمایت از این سازمان هستند ولی به دلیل اینکه بدون مطالعه متون، اقدام به امضای آن میکردند، ناخواسته به حمایت میپرداختند.
وی در ادامه سخنانش استخدام خبرنگار اینترنتی را یکی دیگر از تلاشهای این گروهک دانست و گفت: افرادی بودند که برای این سازمان فعالیت میکردند، ولی اصلاً اطلاع نداشتند و حتی پس از اینکه دستگیر شدند، متوجه شدند که در حال جاسوسی بودهاند.
خدابنده با اشاره به اینکه در ارتباط با سرنوشت مسعود رجوی خبری نیست، گفت: در عین حال بعید است مسعود رجوی مرده باشد ولی شرایط سازمان به صورتی است که اگر خود را نشان دهد باید در ارتباط با خیلی از موارد از جمله بیش از ۳۰ سال دروغگویی خود به ملت پاسخ دهد.
وی خاطرنشان کرد: برادر من به همراه مسعود رجوی به حج رفته بود و مسعود رجوی دو آتیشه، در عربستان برای استقبال امیرعبدالله، احرام خود را به روش سنیها بست و به همین دلیل پس از برگشت، میزان طلایی که امیرعبدالله به رجوی داده بود را نمیتوانستیم با هواپیما بیاوریم و تا سالها این طلاها را به کشورهای همسایه میبردیم که بفروشیم.
خدابنده با اشاره به اینکه این سازمان با اسرائیل ارتباط کامل دارد، گفت: دست سازمان به لحاظ مالی بسیار باز است ولی نمیتواند به جایی دست پیدا کند. پس از سقوط صدام، حدود ۱۰۰۰ نفر توانستند از سازمان فرار کنند ولی بعد از آن دوباره اختیار به سازمان برگشت و جلوی فرارها گرفته شد.
این مسئول اسبق روابط بینالملل سازمان تروریستی منافقین عنوان کرد: فرار کردهها سال ۸۳ اقدام به تشکیل انجمن نجات کردند و به این دلیل خانوادهها در سال ۶۳ متوجه محل حضور اعضای خانواده خود در گروهک شدند و برای دیدار آنها به عراق رفتند.
وی تصریح کرد: ابتدا رجوی گمان میکرد که دیدار خانوادهها سبب جذب بیشتر میشود ولی هرکسی با خانواده خود دیدار میکرد پس از مدتی دست به فرار میزد و همین موضوع سبب شد که به هیچ عنوان بعد از آن دیگر اجازه دیدار با خانوادهها را نداد.
مدیرعامل انجمن نجات ایران با اشاره به اینکه شرایط آلبانی با عراق بسیار متفاوت است، گفت: محدودیتهای موجود در عراق در آلبانی نیست و آلبانی ارتباط نزدیکی با اسرائیل و آمریکا دارند.
خدابنده با بیان اینکه مخالفت درونی با سازمان در آلبانی بسیار زیاد است، افزود: آلبانی یک کشور فقیر است و پذیرفتن این سازمان هم به دلیل پولی بود که به آنها پیشنهاد شد و دوباره این مبلغ هم افزایش پیدا کرد. خانوادهها بسیار مشتاق هستند که به آلبانی بروند ولی ما فعلاً به صلاح ندانستیم که این اقدام انجام شود.
وی با بیان اینکه سازمان تروریستی منافقین سالهاست که به دنبال عضوگیری اجتماعی نیست و قصد آنها عضوگیری عنصری است، تصریح کرد: مخاطب این سازمان مردم ایران نیستند بلکه برنامههای سازمان برای اروپاییها و اعضای خودش است، از ابتدا هم تکیه این سازمان به مردم ایران نبود و بهدنبال کمک گرفتن از خارج ایران بودند.
عضو سابق گروهک منافقین با اشاره به اینکه این سازمان صدام را برای حمله به ایران بسیار تشویق کرده بود، گفت: خوشبختانه دستگاه اطلاعات امنیتی در ایران آنقدر هوشیار هستند که به موقع جلوی اقدامات این گروهک منافقین را میگیرد.
مدیرعامل انجمن نجات ایران خاطرنشان کرد: در زمان جنگ هم با ترفندهای بسیار زیادی، افراد را فریب میدادند که با خانوادههای خود ارتباط بگیرند و از احوال آنها جویا شوند. در این ارتباطها، اطلاعاتی که رد و بدل میشد را گروهک میگرفت و در اختیار عراق میداد و عراق هم با استفاده از این اطلاعات سعی میکرد با تاثیر بهتری به ایران حمله کند.
وی در ادامه با بیان اینکه قرارگاه اشرف تنها محل عراق بود که به دست عراقیها نیفتاده بود و در اختیار آمریکاییها قرار داشت، گفت: انتقال اعضای این گروهک به آلبانی هم توسط آمریکاییها صورت گرفت و به همین دلیل آنها در اختیار ایران قرار نگرفتند. از طرف دیگر ایران هم نمیخواست اعضای این گروه کشته شوند چراکه این خواسته رجوی بود که خون بیشتری ریخته شود.
عضو سابق گروهک منافقین با اشاره به اینکه خیلی از اعضای سازمان تروریستی منافقین در زندانهای انفرادی سازمان بودند، گفت: حتی بعداً بیان شد که ۷۰۰ نفر در این زندانها بودند و خیلی از آنها اقدام به خودکشی کردند.
خدابنده با اشاره به اینکه این سازمان براساس آمارهایی که در ایران منتشر شده ۱۲ هزار نفر را ترور کرده است، گفت: آخرین آماری که از این سازمان وجود داشته در لیبرتی نهایتاً ۳ هزار نفر بوده و در اروپا هم اعضای این سازمان نهایتاً ۴۰۰ تا ۵۰۰ نفر است. پس از سقوط صدام، افرادی که از عفو ایران استفاده کردند، بالای ۷۰۰ نفر هستند و جمهوری اسلامی هم تا به الان هیچ یک از این افراد را محاکمه نکرده است.
انتهای پیام/
***
دیدار با خانم سگولن رویال در تهران
دیدارها و مصاحبه های ابراهیم خدابنده در بغداد
The Secrets Behind Auvers-sur-Oise
مرحوم همیشه بیدار – قسمت اول و دوم
همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=26386
فرقه رجوی و عاقبت کار
ابراهیم خدابنده، انجمن نجات، شانزدهم اوت ۲۰۱۶:… ابتدا سه خبر از آخرین اخبار در خصوص فرقه رجوی را مرور می کنیم: – فرار عباس داوری، معصومه ملک محمدی، زهره اخیانی و دیگر سران فرقه رجوی از عراق به اروپا – جابجایی صدها نفر از افراد اردوگاه لیبرتی عراق به آلبانی و نشانه های تخلیه قریب الوقوع این اردوگاه – تسلیت مریم رجوی به مناسبت اعدام تروریست های فرقه “توحید و جهاد” در ایران در خبرها آمده است چند تن …
فرار بزدلانه سران فرقه رجوی به سبک رجوی و مریم قجر داعشی
ادامه فرار سران رده بالای فرقه رجوی از کمپ لیبرتی (+ اسامی صد تن دیگر از انتقالی ها)
فرقه رجوی و عاقبت کار
ابتدا سه خبر از آخرین اخبار در خصوص فرقه رجوی را مرور می کنیم:
– فرار عباس داوری، معصومه ملک محمدی، زهره اخیانی و دیگر سران فرقه رجوی از عراق به اروپا
– جابجایی صدها نفر از افراد اردوگاه لیبرتی عراق به آلبانی و نشانه های تخلیه قریب الوقوع این اردوگاه
– تسلیت مریم رجوی به مناسبت اعدام تروریست های فرقه “توحید و جهاد” در ایران
در خبرها آمده است چند تن از مسئولین رده بالای فرقه رجوی که در کشتار مردم عراق در زمان حاکمیت صدام حسین نقش داشتند و در دادگاه های این کشور دارای پرونده های اتهامی بوده و تحت پیگرد قضایی می باشند با نام های جعلی از عراق گریختند.
خبر قابل توجه در همین رابطه تسریع در جابجایی نفرات فرقه رجوی از عراق به آلبانی است. وضعیت بسیار کند قبلی تغییر کرده و ظاهرا انتقال سریعتر شده است. این تسریع نشانگر آنست که تخلیه اردوگاه لیبرتی تا آخر سال جاری، آن طور که در بیانیه نماینده ملل متحد آمده است، قطعیست.
همچنین مریم رجوی در واکنش به اعدام تروریست های وهابی و تکفیری وابسته به فرقه های القاعده و داعش که بسیاری از شهروندان سنی مذهب از جمله امام جمعه اهل تسنن سنندج را به قتل رسانده، و البته به دریافت کمک های بی دریغ از منابع خارجی اعتراف نموده اند؛ پیام تسلیت داد و همزبان با اسراییل، عربستان، بی بی سی و صدای آمریکا به سوز و گداز پرداخت و تلاش نمود تا موضوع را جنگ بین سنی و شیعه در ایران قلمداد نماید.
وضعیت فعلی فرقه رجوی
سازمان مجاهدین خلق دارای دو بال نظامی (ارتش آزادیبخش ملی) و سیاسی (شورای ملی مقاومت) بود. حرکت به سمت سرنگونی نظام جمهوری اسلامی با استفاده از این دو بال، استراتژی سازمان را تشکیل می داد. همیشه پادگان اشرف و قرارگاه های ارتش آزادیبخش ملی در مجاورت مرزهای میهن ظرف بال نظامی، و پادگان مریم در پاریس ظرف بال سیاسی سازمان به شمار می آمد.
به خوبی مشهود است بال نظامی شکسته و آخرین مراحل جمع شدن آن هم در حال تکوین است و سازمان مجاهدین خلق دیگر روی ارتش آزادیبخش ملی و قرارگاه های مستقر در طول مرز عراق با ایران نمی تواند حساب باز کند. با سرنگونی صدام حسین و از دست رفتن تنها حامی دولتی و خلع سلاح نیروهای ارتش آزادیبخش ملی، مسعود رجوی به دنبال جایگزینی بود. این جایگزین علی رغم خوش خدمتی های مداوم برای اسراییل و عربستان بوجود نیامده و نخواهد آمد. مهمترین امکان استراتژیک که صدام حسین در اختیار رجوی قرار داده بود خاک و مرز بود که هیچ یک از کشورهای همسایه حاضر به دادن چنین امکانی نیستند و دشمنان هم مرز مشترک با ایران ندارند.
اما از بال سیاسی، که این سالیان با عمیق تر شدن مسئله داری با ریزش نفرات مواجه بود، به غیر از یک ویترین خالی چیز دیگری باقی نمانده است. وقتی مسئله داری در درون تشکیلات فرقه رجوی حتی در بالاترین سطوح به اوج خود رسیده است، تکلیف به اصطلاح ائتلاف سیاسی شورای ملی مقاومت روشن است. آیا در این شورا که قرار بود ترکیبی از جریانات و تاندانس های مختلف و متعدد داخل ایران باشد کسی به غیر از سرسپردگان رجوی که حتی آن ها هم بغایت مسئله دار هستند کس دیگری باقی مانده است؟
ورشکستگی بال سیاسی را می توان از مزدوری تمام عیار سازمان تروریستی مجاهدین خلق در واکنش های سیاسی مشاهده نمود. این سازمان دیگر حرفی به غیر از رله کردن بیانات و اظهارات دشمنان منطقه ای و بین المللی ایران ندارد و ابتکار عمل را کاملا از دست داده است. تنها حرف این فرقه اینست که به تمامی دشمنان ملت ایران پیام بدهد که جهت اجاره آماده است و حضور نیروهای تروریستی اش در مناطق درگیری و بحران امکان پذیر می باشد و می تواند هرکجا که لازم باشد مزدوری کند.
عاقبت کار
روشن است که کسی شعار “تغییر رژیم” فرقه رجوی را جدی نمی گیرد اما جنگ طلبان در غرب و شکست خوردگان منطقه ای که تیرشان در سوریه و عراق به سنگ خورده، شاید بر این باورند که می شود با استفاده از این فرقه ورشکسته قدری مزاحمت و جنگ روانی برای جمهوری اسلامی فراهم نمود و به این ترتیب عقده گشایی کرد.
هدف فرقه رجوی آنطور که از منابع داخلی سازمان کسب اطلاع شده در حال حاضر تنها فایق آمدن بر جریان مسئله داری عمیق و حفظ نیروهاست. سازمان به مسئولین خود تأکید کرده است که وظیفه اول و آخر همه آنان کار تشکیلاتی است. کار تشکیلاتی هم به معنی مقابله با جریان گسترده و رو به رشد مسئله داری در داخل سازمان می باشد که به تعبیر مسئولین رده بالا مانند خوره سازمان را از درون می خورد.
با فرار زبونانه سران فرقه رجوی از عراق و تسریع در انتقال ساکنان لیبرتی و حمایت از تروریست های منطقه ای کاملا روشن است که فرقه رجوی به پایان راه خود رسیده و دیگر حرفی برای گفتن و چیزی برای ارایه ندارد. گویا قرار است اعضای باقی مانده فرقه ای که در خدمت دشمنان ایران قرار گرفته دوران بازنشستگی خود را در غیاب یا فقدان رهبر در آلبانی سپری نمایند.
***
مروری مختصر بر فرقه های مخرب کنترل ذهن (۱۰) – قسمت پایانی
همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=26045
چرا مسعود رجوی ممنوع التصویر و ممنوع الصدا شده است؟ (اوج مسئله داری در فرقه رجوی)
ابراهیم خدابنده، انجمن نجات، بیستم ژوئیه ۲۰۱۶:… در زیر بخشی از نامه یکی از کسانی که در برنامه بورژه حضور داشت را عینا می آورم: “تصویر ۱۵ سال پیش مسعود رجوی بر روی صفحات تلویزیونی بزرگ سالن ظاهر شد. شعار “شیر همیشه بیدار – خدا ترا نگهدار” توسط جمعیت و مشخصا خود مریم رجوی مکررا داده می شد. این حرکت شور بالایی در …
جنجال بزرگ برای اینکه مجاهدین خلق نمیتوانند ثابت کنند رهبرشان مسعود رجوی زنده است
چرا مسعود رجوی ممنوع التصویر و ممنوع الصدا شده است؟
اوج مسئله داری در فرقه رجوی:
به قرار اطلاعات رسیده از درون فرقه رجوی در پاریس، جریان مسئله داری در این فرقه که طی این سالیان همیشه حتی در بالاترین سطوح تشکیلاتی و شورای رهبری مطرح بوده این روزها به بالاترین نقطه و اوج خود رسیده است به طوری که مسئولین فرقه آن را “فلج کننده” توصیف کرده اند که باید “اقدام عاجل” در خصوص آن صورت گیرد.
همان طور که مطلع هستید فرقه رجوی گردهمایی بزرگی را با حضور مریم رجوی در بورژه پاریس در ۱۹ تیرماه سال جاری با صرف هزینه ای سنگین تدارک دید. هدف اصلی این گردهمایی، که مسئولین هم نسبت به آن توجیه شده اند، خنثی نمودن جریان فزاینده مسأله داری در درون فرقه و سؤالات بی شماری که مطرح می شود بود. مسئولین فرقه پیش بینی می کردند که بعد از این برنامه، حداقل تا مدتی بتوانند افراد مسأله دار و ناراضی را ساکت نگاه دارند.
مهم ترین میهمان این برنامه که مریم رجوی خیلی به آن می بالید و حساب جدی روی وی حساب باز کرده بود شیخ بازنشسته سعودی ترکی الفیصل بود که قرار بود امید حمایت عربستان از فرقه رجوی را در دل هواداران زنده کرده و به آنان روحیه بدهد و قدری از سرخوردگی های سالیان گذشته آنان بکاهد. دستگاه رجوی قبل از این که روی کمک های مادی عربستان برنامه ریزی جدی کند روی ارتقای روحیه نفرات در این رابطه حساب باز کرده بود.
اما ماجرا خلاف تصور سازمان مجاهدین خلق و مریم رجوی رقم خورد و درست عکس آنچه برنامه ریزی شده بود اتفاق افتاد و نه تنها از مسأله داری ها کم نشد بلکه بر ابعاد گسترده آن افزوده گردید. در زیر بخشی از نامه یکی از کسانی که در برنامه بورژه حضور داشت را عینا می آورم:
“تصویر ۱۵ سال پیش مسعود رجوی بر روی صفحات تلویزیونی بزرگ سالن ظاهر شد. شعار “شیر همیشه بیدار – خدا ترا نگهدار” توسط جمعیت و مشخصا خود مریم رجوی مکررا داده می شد. این حرکت شور بالایی در میان هواداران سازمان بوجود آورده بود. مریم در اوج به نظر می رسید و ژست پیروزمندانه ای گرفته بود. تصور می شد که با این برنامه و با این حرکات به تمامی سؤالات پاسخ داده نشده این مدت جواب داده شده باشد. لبخند از لبان مریم رجوی محو نمی شد و غرور فوق العاده ای از چهره اش مشهود بود.
حدود یک ساعت بعد ترکی الفیصل که مهمان ویژه و برگ کیفی گردهمایی بود پشت میکرفن رفت و حمایت خود از مجاهدین خلق را اعلام نمود. حضور و حمایت او می توانست بسیاری از سرخوردگی ها و مسأله داری ها را در درون سازمان حل نماید. اما غفلتا او برای مسعود رجوی از واژه “مرحوم” استفاده کرد. جمعیت و خود مریم ابتدا متوجه موضوع نشدند و کف زدند و ابراز احساسات کردند. او که دید گویا واژه “مرحوم” را نگرفته اند مجددا جمله اش را با همان واژه و با صدای رساتر تکرار نمود. مریم که بار اول متوجه موضوع نشده بود این بار درست متوجه قضیه شد و خنده از لبانش محو گردید و قیافه اش در هم رفت.
بعد از این موضوع، همهمه در میان هواداران سازمان در گرفت. همه به سراغ مسئولین رفته و موضوع را سؤال می کردند. مسئولین هم درست مثل مریم بهت زده شده بودند. عبارت «مرحوم مسعود رجوی» که در سخنرانی الفیصل به عربی بیان شد برای تمامی ایرانیان به خوبی قابل فهم بود.”
ظاهرا برنامه ای که قرار بود با ظاهر شدن شیخ بازنشسته سعودی و وعده کمک های عربستان، مسئله داری اعضا و هواداران را فروکش نموده و نور امیدی در دل آنان بتاباند، برعکس موجب تشدید مسئله داری شد و سؤال همیشگی “مسعود رجوی کجاست؟” را بیش از پیش مطرح نمود.
بر اساس اطلاعات واصله، مسئولین سازمان در خصوص حضور و اظهارات شیخ سعودی عبارت “گاوِ نُه مَن شیر” را استفاده کرده اند. در اصطلاح “گاو نه من” به گاوی می گویند که شیر زیادی تولید می کند، اما وقتی شیرش را دوشیدند با یک لگد همه شیرها را روی زمین می ریزد. یعنی طرف مربوطه هرچه فایده قرار بود به فرقه رجوی برساند را به دست خودش از بین برد.
هواداران می پرسند که چرا مسعود رجوی طی ۱۵ سال گذشته ممنوع التصویر و در سال های اخیر ممنوع الصدا و همچنین ممنوع از نشان دادن هرگونه علایم حیاتی شده است؟ چرا تکذیبیه سخن ترکی الفیصل طی یک اطلاعیه رسمی و از رسانه های رسمی سازمان داده نمی شود و چرا خود شیخ در این خصوص سکوت کرده است؟
پاسخ به این سؤالات و سؤالات بی شمار دیگر از جانب مسئولین به گونه ای بوده است که بر ابهامات افزوده است. نه سازمان، نه مریم رجوی، و نه شیخ سعودی به صورت مشخص و رسما تعیین تکلیف نمی کنند که آیا مسعود رجوی زنده است یا خیر و کاملا قابل تصور است که همین موضوع چه میزان مسئله داری را در میان اعضا و هواداران سازمان دامن زده است.
سازمان مجاهدین خلق فقط دو راه منطقی پیش رو دارد. یا باید مرگ مسعود رجوی را تأیید نماید یا به صورتی کاملا رسمی و مشخص، زنده بودن وی را اعلام کند. اما گویا سازمان راه غیر منطقی یعنی در ابهام باقی گذاشتن موضوع را انتخاب کرده است که مضرات هر دو راه و تشدید مسئله داری و فروپاشی محتوم درونی را به دنبال خواهد داشت. البته مسئولین به صور غیر رسمی حرف شیخ را رد کرده اند اما سؤال اینست که چرا رسما این کار را نمی کنند و از چه می ترسند؟
در یکی دیگر از نامه ها در این خصوص آمده بود: “به نظر من مسعود مرده است و الفیصل هم این را می دانسته و تصور نمی کرده که سازمان آن را مخفی نگاه داشته باشد. سازمان نمی تواند موضع رسمی بگیرد چون به گوش الفیصل می رسد و بعد او شاکی می شود و می پرسد که چرا دروغ می گویند. همچنین نمی توانند از ترکی الفیصل بخواهند بیاید و خلاف حرف قبلی اش دروغ بگوید. به همین دلیل در بن بست گیر کرده اند”.
***
حدیث مریم قجر- ترکی الفیصل، و مرحوم مسعود رجوی
همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=25951
یا خودش می آید یا خبرش
ابراهیم خدابنده، انجمن نجات، چهاردهم ژوئیه ۲۰۱۶:… اگر منصف باشیم باید بپذیریم که شیخ بازنشسته سعودی حق دارد اینطور تلقی کند که مسعود رجوی مرده است چرا که او واقعا طی این سالها هیچگونه علامت حیاتی در دنیای سیاست یا حداقل در میان اعضای فرقه اش از خود نشان نداده است. البته سؤال اصلی از مریم رجوی و دیگر مسئولین فرقه، حالا …
Grand Controversy as MEK can’t prove leader Massoud Rajavi is dead or alive
یا خودش می آید یا خبرش
یک روز در محضر یکی از مادران دردمند و رنج کشیده بودیم؛ همان قربانیان فراموش شده فرقه رجوی که سالیان سال است از دیدار با فرزندان خود محروم هستند. صحبت از مسعود رجوی شد که بالاخره کجاست و چه میکند. مادر گفت: “امیدوارم همین روزها خبرش را بیاورند”.
بیش از ۱۳ سال از اشغال عراق توسط نیروهای ائتلاف و سرنگونی صدام حسین و خلع سلاح ارتش آزادیبخش ملی که قرار بود مریم را به تهران ببرد میگذرد. از آن زمان تاکنون مسعود رجوی تقریبا با میت تفاوت چندانی نداشته و کلا از صحنه غایب بوده است.
اگر منصف باشیم باید بپذیریم که شیخ بازنشسته سعودی حق دارد اینطور تلقی کند که مسعود رجوی مرده است چرا که او واقعا طی این سالها هیچگونه علامت حیاتی در دنیای سیاست یا حداقل در میان اعضای فرقه اش از خود نشان نداده است.
البته سؤال اصلی از مریم رجوی و دیگر مسئولین فرقه، حالا که خبری از مسعود رجوی نیست، اینست که چه کسی پاسخگوی عملکرد سازمان تحت رهبری مسعود رجوی طی قریب به ۴۰ سال گذشته است و این سازمان طی این مدت با پرداخت بهائی فوق العاده سنگین به چه نتیجه ای رسیده و چه چیزی دارد تا در برابر مردم ایران عرضه نماید.
خبر پایان حیات فیزیکی مسعود رجوی درست باشد یا نادرست در اصل موضوع که مسعود رجوی دیگر در صحنه سیاسی و اجتماعی ایران و حتی به عنوان رهبر مجاهدین خلق حضور و حیات ندارد تفاوتی ایجاد نمیکند. اما بهرحال الان سؤال این سالیان یعنی “مسعود رجوی کجاست؟” که همیشه ذهن هواداران را به خود مشغول کرده بیش از پیش مطرح است.
افرادی که به حمایت از این فرقه می پردازند باید در نظر داشته باشند که مسعود رجوی به هر میزان که زنده باشد حتی آنقدر رمق ندارد که خبر مرگ خودش را که همه جا منعکس شده تکذیب کند و به شایعات مطرح شده طی این روزها پایان دهد. آنان که روی این فرقه سرمایه گذاری کرده اند باید یک بار دیگر مرور کنند که به چه چیزی دل خوش کرده اند.
آنچه مسلم است اینست که سازمان مجاهدین خلق در شرایط فوق العاده مرگباری قرار دارد. این سازمان طی چند روز گذشته حتی در دادن یک اطلاعیه رسمی در خصوص زنده بودن رهبرش عاجز مانده است.
فرقه رجوی که قائم به شخص رجوی است مجبور است تعیین تکلیف کند که یا خبر مرگ مسعود رجوی را تأیید نماید یا به شکلی مستند و مستدل علامتی از زنده بودن او نشان دهد وگرنه ادامه دادن این شرایط و روگرداندن از سؤالی که هم جا مطرح است بیش از پیش هواداران و حامیان این سازمان را سرخورده و متواری خواهد کرد.
***
تاریخچه ۵۰ ساله سازمان مجاهدین خلق
همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=25576
مجاهدین خلق – از تقی شهرام تا مسعود رجوی
ابراهیم خدابنده، انجمن نجات، دوازدهم ژوئن ۲۰۱۶:… تقی شهرام موفق شد این تغییر ایدئولوژی را به اغلب کادرهای سازمان تحمیل کند و آنان را که نیروهای مذهبی و مسلمان بودند به افرادی با بینش مارکسیستی تبدیل نماید و اقلیتی که در مقابل این انقلاب ایدئولوژیک ایستادند را به شیوه های گوناگون از سر راه بردارد. برخی همچون مجید شریف واقفی و مرتضی صمدیه لباف ترور و عده ای نیز حتی عملا به ساواک شاه لو داده …
بزرگداشت شهید شریف واقفی در دانشگاه صنعتی شریف
مجاهدین خلق – از تقی شهرام تا مسعود رجوی
سازمان مجاهدین خلق در طی بیش از نیم قرن حیات خود از سال ۱۳۴۴، دو انقلاب ایدئولوژیک را به فاصله ۱۰ سال از یکدیگر تجربه نموده که هر یک در وضعیت و شرایط سازمان تغییرات بنیادینی را رقم زده اند.
در سال ۱۳۵۴، یعنی درست ۱۰ سال پس از بنیانگذاری سازمان، تقی شهرام که آن زمان رهبری عقیدتی مجاهدین خلق را برعهده داشت اولین انقلاب ایدئولوژیک را اعلام نمود که بر آن اساس سازمان که بر مبنای ایدئولوژی اسلامی تأسیس شده بود رسما مارکسیست گردید.
تقی شهرام موفق شد این تغییر ایدئولوژی را به اغلب کادرهای سازمان تحمیل کند و آنان را که نیروهای مذهبی و مسلمان بودند به افرادی با بینش مارکسیستی تبدیل نماید و اقلیتی که در مقابل این انقلاب ایدئولوژیک ایستادند را به شیوه های گوناگون از سر راه بردارد. برخی همچون مجید شریف واقفی و مرتضی صمدیه لباف ترور و عده ای نیز حتی عملا به ساواک شاه لو داده شدند.
و اما ۱۰ سال بعد از آن، یعنی در سال ۱۳۶۴، مسعود رجوی دومین انقلاب ایدئولوژیک را این بار در پاریس اعلام نمود. بسیاری که این دو را می شناسند تشابهات بسیار زیادی بین خصوصیات و شخصیت این دو نفر و نحوه کارشان در تشکیلات و نگرششان نسبت به نیروهای زیر دست خود دیده اند. ویژگی های این دو کاملا منطبق بر یک رهبر فرقه ای است که از روش ها و شگردهای مانیپولاسیون ذهن برای پیشبرد اهداف خود استفاده میکند.
واقعیت اینست که در سازمان مجاهدین خلق، همچون تمامی فرقه های مخرب کنترل ذهن، تشکیلات به جای اعتقادات اصل قرار گرفته و یک نفر به جای همه فکر میکند و تصمیم میگیرد و در واقع هیچ محتوای ایدئولوژیکی و اعتقادی وجود ندارد. رهبری فرقه، با عنوان رهبر عقیدتی، مشخص میکند که اعضا چه تفکر و چه اعتقادی داشته باشند.
عملکرد و سلطه رهبرانی همچون تقی شهرام و مسعود رجوی تنها در چهارچوب مطالعات فرقه ای قابل ارزیابی و بررسی است. تمامی رهبران فرقه ای خصوصیات مشابه داشته و مانند هم عمل میکنند. آنان خود را در هر امری محق دانسته و برتر از انسان های معمولی میدانند که گویا به کشف عظیمی نایل آمده اند.
در این مقاله به شخصیت این دو نفر و عملکرد آنان و انقلاب ایدئولوژیکی شان پرداخته میشود.
***
محمدتقی شهرام در سال ۱۳۲۶ در تهران به دنیا آمد و به یکی از رهبران سازمان مجاهدین خلق بعد از شهادت رضا رضائی تبدیل گردید. او در تیر ماه ۵۸، یعنی بعد از انقلاب اسلامی، دستگیر و در مرداد ۵۹ به اتهام صدور دستور قتل مجید شریف واقفی و مرتضی صمدیه لباف محاکمه و اعدام شد.
شهرام فارغالتحصیل رشته ریاضی از دانشگاه تهران بود و در اواسط سال ۱۳۴۸ در زمان دانشجویی به گروه متشکلی از انقلابیون مسلمان، که بعدها سازمان مجاهدین خلق نامیده شد، پیوست. دو سال بعد، در پی تدارک گروه برای شروع عملیات مسلحانه و انهدام دکلهای برق شهر تهران پیش از جشنهای موسوم به ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی، در شهریور ۱۳۵۰ که نزدیک به ۸۰ درصد گروه گرفتار پلیس شاه شدند، تقی شهرام نیز دستگیر و در دادگاه رژیم شاه محاکمه گردید.
تقی شهرام در میان ۱۱ نفری بود که در ۲۵ بهمن ۱۳۵۰ محاکمه شدند. او پس از دفاع از اعتقاداتش و فعالیتهای سازمان به ۱۰ سال حبس محکوم شد.
در پی اعتراض زندانیان در زندان قصر به شرایط زندان، از سوی ساواک تعدادی به زندانهای مختلف فرستاده شدند که تقی شهرام به زندان ساری تبعید گردید. در اواسط اردیبهشت ماه ۱۳۵۲ محمد تقی شهرام که از شش ماه پیشتر، محکومیتش را در زندان ساری و در حال تبعید میگذراند، موفق به جذب زندانبان خود ستوان دوم «امیر حسین احمدیان» به مجاهدین خلق شد. او با مقدار زیادی اسلحه و مهمات همراه با وی گریخت و دوباره به مجاهدین خلق پیوست. موضوع فرار شهرام از زندان و همراهی ستوان احمدیان با او در تمامی مراحل بعدی، یکی از ابهامات جدی در تاریخچه سازمان مجاهدین خلق است.
مرکزیت سازمان در آن زمان متشکل از رضا رضایی، بهرام آرام و سید مجید شریف واقفی بود. در نیمه شب ۲۵ خرداد ۱۳۵۲ رضا رضایی در یک حادثه تصادفی در خانه یکی از آشنایانش در حالیکه ساواک ظاهرا برای دستگیری فرد دیگری به خانه مجاور حمله کرده بود، مورد حمله ساواک قرار گرفته و از طبقه دوم ساختمان به پایین پرید.
رضائی با وجودی که پایش شکست اما با نیروهای ساواک تا ۲ ساعت به درگیری مسلحانه پرداخت و سرانجام کشته شد. جالب است که تقی شهرام و ستوان احمدیان هم در همان خانه همراه با رضائی بودند اما گریخته و بهجای دیگری نقل مکان کردند. احمدیان هم بعدها همراه با شهرام مارکسیست شد.
برای پر کردن جای رضایی، بهرام آرام که در آن زمان مسئول اصلی تمام کارهای اجرایی سازمان مجاهدین خلق بود مجدداً به سازماندهی تشکیلات پرداخته و با جذب اعضای جدید خود را تقویت نمود و شهرام را وارد مرکزیت سه نفره کرد. البته تا زمان زنده بودن رضا رضایی، شهرام در مرکزیت جایی نداشت و رضائی در مورد رهبری طلبی و ویژگیهای منفی شهرام به دیگران هشدار داده بود.
محمد تقی شهرام مسئول شاخه سیاسی تئوریک، مجید شریف واقفی مسئول شاخه کارگری و بهرام آرام مسئول شاخه نظامی شدند. شهرام در مسئولیت جدید خود به این نتیجه رسید که اندیشه مذهبی سازمان در تناقض با اهداف آن برای به وجود آوردن یک جامعه بی طبقه توحیدی قرار دارد و اندیشه مارکسیستی را جوابگوی رسیدن به اهداف برابری طلبانه سازمان ارزیابی کرد. در دوران مرکزیت جدید، سازمان مجدداً شروع به عملیات مسلحانه نمود.
از اوایل پاییز سال ۱۳۵۲ محمد تقی شهرام بههمراه عده ای دیگر از نزدیکانش به مارکسیسم گرائیدند. بهرام آرام که در واقع مسئول اول و مغز عملیاتی مجاهدین خلق بود هنوز مارکسیست نشده بود و تفکرات مارکسیستی هنوز در سازمان گسترش نیافته بود. تقی شهرام باورهای جدید خود را با دو کادر مرکزی دیگر در میان گذاشت. مجید شریف واقفی از همان آغاز مخالفت کرد، اما بهرام آرام معتقد به مطالعه و یافتن راه درست بود. بنابر این تصمیم گرفته شد تا بحثها تنها در سطح کادرهای مرکزی و مسئولین شاخهها انجام گیرد.
در مرکزیت قرار بر این گذاشته شد تا بحثها به پایین نرود تا کسی بی جهت مسئله دار نشود و افراد جدید و رده پایینتر دچار سردرگمی نشوند، قراری که بعداً زیر پا گذاشته شد. ۹ ماه در جلسات درونی سازمان پیرامون تغییر ایدئولوژی بحث شد. در زمستان سال ۱۳۵۲ بهرام آرام نیز مارکسیست گردید. تا پایان زمستان ۱۳۵۲، عمده اعضا، غیر از شاخه شریف واقفی، مارکسیسم را پذیرفتند.
تقی شهرام همچنین افراد شاخه اش را به دو گروه “با راندمان و رشد یابنده” و “بی راندمان و مسئله دار” تقسیم کرد، پس از چندی افراد معترض را به شاخههای دیگر فرستاد. مرتضی صمدیه لباف یکی از این افراد بود که ابتدا خلع سلاح و بعد به شاخه شریف واقفی فرستاده شد.
پس از تصمیم نهایی در مرکزیت برای تغییر مواضع ایدئولوژیک سازمان، مجید شریف واقفی که منتقد و معترض به تغییر ایدئولوژی سازمان بود عملاً خط خود را از جریان جدید جدا کرده و خطاب به تقی شهرام گفت: »تو همه را به تحلیل از خود و انتقاد از خود واداشتهای، اما خودت تا به حال، یکبار هم که شده تحلیل و انتقاد از خود کوچکی نکردهای، مگر انسان بیعیب و نقص هم، قابل تصور است و اصلاً وجود دارد؟ نکند تو انسان مطلقی؟«
جاه طلبی، انتقاد ناپذیری، و خودکامگی از ویژگی های بارز تقی شهرام بود. او عادت داشت نظراتش را به دیگران تحمیل نماید. او تحمل نظرات مخالف خود را نداشت و خود را محق میدانست تا آنان را به هر شیوه ممکن از سر راه بردارد. او همچون بسیاری از رهبران فرقه ای اگر چه در تاکتیک نابغه اما در استراتژی کودن بود و فراتر از نوک بینی خود را نمیتوانست ببیند. او در امورات نظامی و اجرائی بعضا شگفتی می آفرید. شهرام هرگز بعد از فرارش از زندان ساری، با وجودی که ساواک عکس او را حتی به مامورین راهنمائی و رانندگی هم داده بود، دستگیر نشد و عملیات علیه رژیم شاه را همچنان به پیش برد اما آنقدر بصیرت نداشت تا عاقبت کار سازمانش را پیش بینی کند.
او مشاهده کرده بود که سازمان مجاهدین خلق از سازمان چریک های فدائی خلق عقب افتاده است و علت را در ایدئولوژی سازمان میدید. در زمان او واقعا مارکسیسم در میان جوانان و روشنفکران در سراسر جهان وجهه بالائی داشت و بسیاری از انقلابات جهان با این ایدئولوژی پیوند خورده و شناخته میشدند. شهرام با خصیصه فرصت طلبی که داشت گمان میکرد با اعلام مارکسیست شدن، نیروهای بیشتری از میان جوانان و روشنفکران جذب خواهند شد.
او با به شهادت رساندن مجید شریف واقفی و مجروح نمودن مرتضی صمدیه لباف که به دستگیری و شهادت وی منجر گردید به خیال خام خود موانع به قدرت رسیدنش را از پیش رو برداشت و رهبری بلامنازع سازمان را بدست آورد و در ظاهر سازمان را قدرت بخشید. او بعد از انقلاب اسلامی ایران شناسائی و دستگیر و محاکمه و اعدام شد.
تقی شهرام صراحتا تضاد اصلی جنبش را جریان های مذهبی مخالف شاه میدانست و معتقد بود که باید به هر صورت ممکن، حتی با ترور و حذف فیزیکی، با آنها مبارزه کرد. او ابتدا با تخطئه مجید شریف واقعی و “خائن شماره یک” خواندن وی به ترور شخصیتی او پرداخت و زمینه های لازم را برای ترور فیزیکی او فراهم نمود.
***
مسعود رجوی در سال ۱۳۲۷ در طبس متولد شد. او در سال ۱۳۴۶ یعنی در ۱۹ سالگی در حالیکه دانشجوی حقوق سیاسی دانشگاه تهران بود به عضویت سازمان مجاهدین خلق در آمد. او در مشهد دیپلم ریاضی گرفت و در خرداد ماه سال ۱۳۵۰ موفق به اخذ لیسانس گردید. او که به تازگی وارد کادر مرکزی سازمان شده بود در سال ۱۳۵۰ توسط ساواک همراه با تعداد زیادی از مسئولین و کادرهای سازمان دستگیر و محاکمه شد. افرادی که او را می شناسند و با او در زندان بودند معتقدند که او هرگز تن به کارهای سخت نمی داد و همچنین بسیار انتقاد ناپذیر بود و در برابر مخالفت با نظراتش بسیار عصبی برخورد میکرد.
مسعود رجوی در سال ۱۳۵۰ دستگیر و محاکمه شد. او تنها عضو مرکزیت ۱۲ نفره سازمان بود که زنده ماند و حکم اعدام وی به ابد تقلیل یافت. بعد از انقلاب اسلامی اسناد و مدارکی دال بر تعامل وی با ساواک منتشر گردید که سازمان هرگز در این خصوص توضیحی نداد. اعدام نشدن مسعود رجوی، که ظاهرا بر سر مواضع خود و مبارزه مسلحانه با شاه ایستاده بود، نیز از موارد دارای ابهام در تاریخچه سازمان است.
مسعود رجوی در ۲۷ بهمن ۱۳۵۰ آخرین دفاع خود را در دادگاه نظامی شاه قرائت نمود و از مواضع خود و سازمان دفاع کرد. او ابتدا به اعدام و سپس با یک درجه تخفیف از جانب شاه به حبس ابد محکوم گردید و به مدت ۷ سال تا زمانیکه در سال ۵۷ از زندان آزاد شد در زندان بود. وی تاریخ دستگیری خود را ۴ شهریور اعلام کرده است، اما در کارت بازداشتگاه متهمین، تاریخ بازداشت وی اول مرداد یعنی بیش از یک ماه قبل از ضربه شهریور ذکر شده است. بنا بر نوشته روزنامه کیهان که همان زمان منتشر شد، وی اطلاعات مفصلی در مورد کادرها و اعضای بازداشت شده و نشده و نیز کروکی محل اقامت آنها در اختیار ساواک قرار داد تا جایی که ارتشبد نعمتالله نصیری، رئیس وقت سازمان امنیت و اطلاعات کشور، وی را از همکاران ساواک معرفی کرد.
در کتب و نشریات رسمی سازمان مجاهدین خلق پس از انقلاب، همواره تأکید میشود که دلیل اینکه وی بر خلاف سایر سران سازمان اعدام نشد فشارهای بینالمللی و اقدامات برادرش کاظم رجوی (ساکن سوئیس) بوده است. اما روزنامه کیهان آن موقع از قول نصیری بیان داشت که: «چون در جریان تعقیب، کمال همکاری را در معرفی اعضای جمعیت به عمل آورده و در داخل سازمان نیز برای کشف کامل شبکه با مأمورین همکاری نموده، به فرموده مبارک شاهانه، کیفر اعدام او با یک درجه تخفیف به زندان دائم با اعمال شاقه تبدیل گردیدهاست.»
بر طبق روایت حکومتی فوق و اسنادی که وزارت اطلاعات بعدا منتشر کرد، وی مسئول ضربه شهریور سازمان، که در واقع موجبات ایجاد چالش بزرگ و دستگیری و شهادت رهبران و اعضای سازمان را فراهم نمود، شناخته میشود.
یکی از اسناد همکاری مسعود رجوی با ساواک
در سندی از ساواک اینچنین آمده است: «نامبرده بالا [مسعود رجوی] که از محکومین سازمان باصطلاح آزادیبخش ایران وابسته به نهضت آزادی است و در دادگاه تجدید نظر نظامی به اعدام محکوم گردیده بعد از دستگیری در جریان تحقیقات کمال همکاری را در معرفی اعضاء سازمان مکشوفه بعمل آورده و اطلاعاتی که در اختیار گذارده از هر جهت در روشن شدن وضعیت شبکه مزبور مؤثر و مفید بوده و پس از خاتمه تحقیقات نیز در داخل بازداشتگاه همکاریهای صمیمانهای با مأمورین بعمل آورده لذا به نظر این سازمان استحقاق ارفاق و تخفیف در مجازات را دارد.»
نکته قابل توجه در خصوص مسعود رجوی اینست که وی بعد از آزادی از زندان و احیای مجدد سازمان مجاهدین خلق هرگز کسانی که در مقابل تقی شهرام ایستاده و تن به انقلاب ایدئولوژیکی او و رهبری عقیدتیش ندادند را وارد سازمان نکرد و بالعکس کسانی که در برابر او تمکین نموده و مارکسیست شده بودند را جذب نمود چرا که او نیز مانند تقی شهرام میخواست تا تشکیلات بر اعتقادات اولویت داشته و مناسبات فرقه ای همچنان جاری و حاکم باشد.
گفته میشود که مسعود رجوی ابتدا در قبال مارکسیست شدن سازمان توسط تقی شهرام سکوت کرد اما زود متوجه شد که سازمان به این ترتیب بسیاری از حمایت ها و امکانات خود را از دست داده و پیش بینی های شهرام محقق نشده است. لذا با صدور یک بیانیه ۱۲ ماده ای، جریان مارکسیستی را محکوم کرد. اما جالب است که وی در بند ۱۰ این بیانیه بر تئوری شهرام که تضاد اصلی جنبش را جریان مذهبی مخالف شاه میدانست صحه گذاشت. رجوی در این بند به ضرورت مبارزه با به زعم خودش “جریان راست ارتجاعی” که آنرا تهدید اصلی میدانست تآکید داشت.
مسعود رجوی همرا با یارانش در ۳۰ دی ماه ۱۳۵۷ بر اساس طرح مشترک بختیار و ساواک، که از عناد رجوی با انقلاب اسلامی مطلع بودند، از زندان آزاد شد. طرح این بود که مسعود رجوی وارد جریان مبارزات مردم شود و در تضاد با جریان اصلی انقلاب آنرا خنثی نماید. فعالیت های رجوی بعد از خارج شدن از زندان تماما در جهت به عقب انداختن انقلاب اسلامی بود که شواهد آن موجود است، اما جریان انقلاب قوی تر از آن بود که امثال رجوی بتوانند مانع آن شوند.
رجوی در ۳۰ خرداد ۶۰ مبارزه مسلحانه علیه جمهوری اسلامی را آغاز نمود و بعد از انجام ترور های متعدد به پاریس گریخت. در ۱۹ بهمن ۱۳۶۰ موسی خیابانی جانشین رجوی و همچنین اشرف ربیعی همسرش و تعداد دیگری از کادرهای سازمان در یک تهاجم به خانه تیمی آنان در زعفرانیه کشته شدند. شایان ذکر است که مهدی ابریشم چی مسئول حفاظت این منزل بود که خود همراه با همسرش مریم قجر عضدانلو توانستند گریخته و به خارج از کشور بروند.
در سال ۱۳۶۴، یعنی درست ۱۰ سال پس از انقلاب ایدئولوژیک تقی شهرام، مسعود رجوی انقلاب ایدئولوژیک درونی دوم را اعلام نمود و خود را همچون شهرام رهبر عقیدتی نامید که می بایست به جای همه فکر کرده و تصمیم بگیرد. او تمامی کسانی که بر سر راه انقلاب ایدئولوژیکش قرار گرفتند را از سر راه برداشت. از جمله علی زرکش که بعد از موسی خیابانی در مقام جانشین مسعود رجوی در داخل کشور قرار گرفت. از آنجا که او مخالف انقلاب ایدئولوژیکی رجوی بود در پاریس در درون تشکیلات محاکمه و به اعدام محکوم شد. وی سپس به عراق فرستاده شد که عملا در بازداشت بود. زرکش در جریان عملیات موسوم به فروغ جاویدان کشته شد. بعد از سقوط صدام راننده وی از پادگان اشرف در عراق گریخت و به ایران رفت و اعتراف نمود که از جانب رجوی مآمور قتل وی در حین عملیات بوده است.
ایرج مصداقی، از اعضای جداشده سازمان مجاهدین خلق، در مقاله ای با عنوان “چهل سال پس از ترور شریف واقفی؛ شباهتهای رفتاری مسعود رجوی و تقی شهرام” که سال گذشته به مناسبت چهلمین سالگرد شهادت مجید شریف واقفی منتشر شد به شباهت های بی نظیر این دو رهبر فرقه ای در عملکردها و سیاست ها و نحوه اداره تشکیلات و انقلاب ایدئولوژیکی که هر یک مبتکر آن بودند پرداخت. او در سایت پژواک ایران به تاریخ ۵ مه ۲۰۱۵ آورده است: “… تقی شهرام و مسعود رجوی سردمداران این تغییر و تحولات بودند و هر دو خود را نیروی بالنده میخواندند که به کشف عظیمی نائل آمدهاند.”
***
ابراهیم خدابنده: مادران، قربانیان فراموش شده
***
عراق به نمایندگان خانواده های گروگانهای رجوی در لیبرتی قول همکاری دارد