فیلسوف قناعت و آرمانشهر بیچارگان خوشبخت

0
780

دیوگنس زیباترین سرمایه انسان را کلام آزاد میدانست و به تنبلی فکری و ساده لوحی و ساده گرایی و دنباله روی و سیاهی لشکر بودن در فرهنگ و در زندگی اعتراض نمود ومیگفت انسان به سبب فرهنگ غیرعادلانه وطبفاتی، غیرآزاد وناراضی شده است.او به مبارزه با فرهنگ و دولت و جامعه ای ریاکار پرداخت.

فیلسوف قناعت و آرمانشهر بیچارگان خوشبخت.

علیشاه سلطانی ـ 26.03.2017

falsaf@web.de

دیوگنس؛فیلسوف پرولتری کوچه بازار ومیدان.

Diogenes von Sinope (400-323پ.م. حدودا )

دیوگنس،نظریه پرداز یونانی مکتب کلبی، حدود سالهای 323-400 پیش از میلاد در یونان باستان و مستعمرههای آن در کنار دریای سیاه زندگی نمود. او همعصر اسکندر مقدونی بود و یکسال بعد از مرگ سقراط بدنیا آمد. وی منتقد جامعه و دولت و فرهنگی شد که اسکندر مقدونی در روال دمکراتیک شدنش ایجاد اختلال نموده بود.زمان دیوگنس دوره سرکوب شهردولت های جمهوری یونان توسط امیران اسکندر بود.

دیوگنس بجای زندگی در شهردولت های ورشکسته و جنگزده، توصیه به رجوع به زندگی خصوصی و دامن طبیعت می نمود.اودر باره قهرمان گرایی های آنزمان میگفت حاضرند در رقابت های بازیهای المپیک و دوئلهای گلادیاتوری همدیگر را بکشند ولی برای نیکی و عدالت بخود زحمتی ندهند. دیاگونس پیش از نیچه گفته بود برای ارزشهای جدید باید ارزشهای کهن را کنار زد.

یه دیوگنس لقبپرولتر فلسفیداده بودند چون او نه متفکر و معلم برج عاج نشین بلکه فیلسوف کوچه بازار و خیابان و میدانها بود.ارنست بلوخ میگفت او مبلغ ایدئولوژی گدای سعادتمند بود. هدف فلسفه کوچه بازاری و عامیانه وی یک شوک درمانی غیرمنتظره بود تا همنوعان را به تفکر اندازد. دیوگنس از نخستین کسانی بود که میخواست با کمک فلسفه انسان را آزاد کند یا به بلوغ فکری برساند ومیگفت روشنفکرباید منتقد و سرکش باشد و ایجاد مزاحمت کند، کسیکه دنبال عوام بیفتد و یا مداح اشراف گردد، یک خواجه مقطوع النسل است و نه یک فیلسوف.

دیوگنس را نیز میتوان بهلول یا ملانصرالدین یونان باستان دانست. او یکی از شوخ مزاج ترین متفکران فلسفه درسیرتاریخ اندیشه در غرب است و چون شبها در بشکه ای گلی و روی برگ درختان میخوابید به او القابی مانند آواره و بی سرپناه و آنارشیست و درویش داده بودند. او گاهی هم در خرابه ساختمانها و امامزادهها و قبرستانها و عبادتگاهها می خوابید چون مبلغ یک زندگی ساده و مینی مالیستی بود.

دیوگنس را جانشین و شاگرد فلسفی سقراط نامیده اند. عده ای به او لقب دیوانه مفیدداده بودند. او سقراطی بود که واهمه نداشت تا معرکه گیر و شوماستر و دلقک فلسفی خطابش کنند. ایده آلهای سقراطی مانند خودکفایی و پرهیزکاری و خودسازی و عرفان را تا مرز اغراق آمیزی پیش میبرد و تبلیغ میکرد.

دیوگنس بیشتربه سبب اصالت فلسفی اش مشهور شد ونه بدلیل ایدهایش. او میگفت فلسفه نباید ملال آور و خسته کننده باشد، فلسفه یعنی حقایق درونی را با صدای رسا بیان نمودن. وی تمام قوانین و عادات و آداب و رسوم و قراردادهای مرسوم را به زیر سئوال برد و به تحقیر هنجارهای اجتماعی و محدودیت های ناشی از آنان پرداخت.

دیوگنس خواهان یک زندگی طبیعی خارج از نرم و وظایف اجباری اجتماعی بود. او خودکفایی وتحقیر آداب و سنت و قوانین رسمی حاکم برجامعه را تنها راه تقوا و بالاترین ارزش اخلاقی میدانست و از حرص زدن برای ارضای نیازهای غیرضروری و لوکس انتقاد میکرد و با شعار بازگشت به دامن طبیعت خواهان خروج از ماشین بدون ترمز تمدن شده بود.

دیوگنس زیباترین سرمایه انسان را کلام آزاد میدانست و به تنبلی فکری و ساده لوحی و ساده گرایی و دنباله روی و سیاهی لشکر بودن در فرهنگ و در زندگی اعتراض نمود ومیگفت انسان به سبب فرهنگ غیرعادلانه وطبفاتی، غیرآزاد وناراضی شده است.او به مبارزه با فرهنگ و دولت و جامعه ای ریاکار پرداخت.

از جمله سخنان مشهور دیوگنس این بود که میگفت باید در برابر سرنوشت،شجاعو در مقابل عشق، خردگراو در برابر قانون،طبیعتگرا بود، آرامش برای جوانان،تربیت استوبرای نیازمندان،ثروتو برای ثروتمندان،زینت. نظرات دیوگنس شباهتهایی به سوفسطائیان و سقراطی ها و آنارشیستها و نظرات غیرآکادمیک افلاتون داشت.

دیوگنس خواهان یک زندگی طبیعی و بدون اجبارهای اجتماعی بود و میخواست از سنت ها وفرهنگ ارتجاعی فاصله گرفته و با تاریخ خونین کشور خود قطع رابطه کند. امروزه سئوال میشود آیا فلسفه باید همیشه جدی و تئوریک باشد یا میتواند با کمک طنز و ادبیات و تحریک و شوک و نمایش، مخاطبین را به اندیشه وادارد؟

شهامت دیوگنس درآنجا بود که خواست فلسفه را به گونه ای دیگر معرفی کند وقوانین ثابت وپذیرفته شده را نسبی نماید. او متفکری بود که شکم سیرهای مرفه و تنبل های فکری و ساده گرا را تهدید میکرد و به هیجان و تفکر وا میداشت. صدای اعتراض او علیه فرهنگ اشرافی و فلسفه برج عاج نشین افلاتون، آغاز شکوفایی مکاتب آنارشیستی و رواقی و کلبی و اپیکوری و هلنی بود.

دیوگنس خالق آثاری بود در زمینه های تقوا و عشق و نیکی و روشنگری. مکتب کلبی او چون نوعی رفتارفلسفی با صفات و عناصر جهانشمول بود تا امروزه مورد سوء تفاهم قرار نگرفته. صفت کلبی در زبان یونانی از نام سگ گرفته شده که سنبل قناعت و اعتراض و گزندگی و تحمل سختی است.

falsaf@web.de

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید