خانه انتخاب سر دبیر ضدیت مریم رجوی با ملاقات اعضا با خانواده هایشان را محکوم...

ضدیت مریم رجوی با ملاقات اعضا با خانواده هایشان را محکوم می کنیم!

0
1900
ضدیت مریم رجوی با ملاقات ها را محکوم می کنیم! (+ مردم ایران به این نوع سرداران رجوی، احتیاجی ندارند)ا

انجمن نجات، مرکز آذربایجان شرقی، بیست و دوم فوریه ۲۰۱۷:…  به  خلوت خودتان واحتمالا به یک روانپزشک مراجعه کنید تا دریابید که یک انسان نرمال درعرض چند ساعت ملاقات – حتی با نظریه پردازان نامی وانسان های انقلابی- تاثیری درسطح واندازه ای نمی پذیرد که  شما پذیرفته اید! حتی من فکر میکنم ” مولانا ” هم با دیدن این چنینی شمس تبریزی دچار چنین حالتی نمیشد … 

تاریخچه ۵۰ ساله سازمان مجاهدین خلق

بیـــــا نــــیــه : ضدیت مریم رجوی با ملاقات ها را محکوم می کنیم!

انجمن نجات مرکز آذربایجان شرقی چهارشنبه ۴ اسفند ۱۳۹۵
لینک به منبع

برابر اخبار رسیده ، این خانم که شریک جرم درجه اول مسعود رجوی در مغزشوئی ، اسیر کردن و زندانی نمودن اعضای این جریان و سر به نیست کردن معترضین به مناسبات بغایت ضد انسانی تشکیلات رجوی بوده وحالا درظاهر هم که شده ، تمامی امکانات وقدرت رجوی پنهان شده ازانظار عمومی را قبضه نموده ، بدنبال انجام ملاقات های چند درکمپ تیرانا ، به آلبانی مراجعه کرده وبا خشم زیاد به انجام این ملاقات های محدود خانوادگی اعتراض کرده وآنرا بمثابه درنوردیدن مرز سرخ فرقه ی رجوی محکوم نموده است!

با این وصف، درمیان تضادهای زیادی که این گروه مستبد وضد میهنی مطرح میسازد ، مراجعه ی سریع این بانوی اول رجوی گم وگور شده ، نشان می دهد که تضاد اصلی این گروه بدنام ، با خانواده هایی است که فرزند شان بعنوان اسیر وگروگان آن می باشند!

بقرار معلوم، متعاقب این حضور مریم در تیرانا وسخنرانی ها وپرخاشگری های او ، بازهم نشست های دیگ  و… برقرار شده و دراین جلسات فرزندان ما بار دیگر مورد انواع آزار واذیت ها و شکنجه های روحی قرار گرفته و مجبور میشوند که به شخصیت خود چنگ بیاندازند!

ما ضمن یاد آوری به دولت های آلبانی و ایران که وظایفی دراین مورد داشته وباید عمل کنند ، این اقدامات مریم رجوی را  بشدت محکوم کرده واز سازمان های حقوق بشری و مردم شرافتمند وبشریت ترقی خواه جهان می خواهیم که درجلوگیری ازاین شکنجه ها ، یاور این اسرا و ما – بعنوان اعضای خانواده ی آنها-  باشند.

آذربایجان شرقی – ایران

علی اصغر کرمی هفت چشمه – یدالله کرمی (برادر)
کریم نعلبندیان – برادر اشرفی والایی
ابوالفضل شیخ بیگلو-  فرامرزشیخ بیگلو (پدر)
محمدرضا پورمهدی داوود پور مهدی (برادر)
خیراله محمد علییان – سیف اله وخانم  محمد علییان (برادروخواهر)
منصور عباسخانی-  محمد عباس خانی (برادر)
فیروز ساعدی  – مهدی ساعدی (برادر) ویعقوب (پدر)
امیر ائلغمی – رحیم ائلغمی (برادر)
محمدتقی صالحپور- خانم صالح پور (خواهر)
ناهید سعادت – حمائل غنی زاده (مادر)
مولود  طاهری نژاد – خانم شهن طاهری نژاد (خواهر)
محمد حسین دادگر اقدم – غلامحسین دال (برادر)
سید رضا تارا _ سید یوسف تارا (برادر)
اصغر فتحی- حمزه فتحی  (برادر)
حسن رهنمای آناخاتون- بیایض علی رهنمای (پدر)
یوسف خوب زمانی – معصومه خوب زمانی (خواهر)
محمد رضا قدیمی سرند – اصغر علیزاده گان ( برادر)
حمید طاهری خسروشاهی – مهدی طاهری (برادر)
اصغر واحد رضایی –  اکبر واحد رضایی (برادر)
محمد علی باغبان باشی – محمد رضا باغبان باشی (برادر)
محسن سرداری – سردار ی (برادر)
محمد رضا صدیق – قدرت صدیق (پدر)
حسین امیری پارام – محمد باقر امیری پارام ( برادر)
رامین  حسن پور- حمید حسن پور (برادر)
حسن محرمی کوچه باغ — خانم محرمی کوچه باغ (خواهر)
حسنعلی پور محمد روحی – علیرضا پور محمد روحی(برادر)
کریم جوانی – عباس پور وند آبادی (داماد)
مجید چوپانی – خانم طاهره چوپانی (خواهر)
محمدنصیری دغلیان- اسماعیل نصیری(برادر)
اسدالله حسین زاده حصاری- عبادالله حسین زاده حصاری (برادر)
ذکر علی زیبایی – جلیل زیبایی (برادر)

مردم ایران به این نوع سرداران رجوی ، احتیاجی ندارند!

انجمن نجات مرکز آذربایجان شرقی سه شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۵
لینک به منبع

برای محمد علی جابر زاده که گویا نقش با اهمیتی در تبدیل سازمان مجاهدین خلق سابق به فرقه ی رجوی بازی کرده واکنون درگذشته است ، افرادی ازهمین قماش ، مقاله های پر طمطراق نوشته واو را سردار وزمانی سردار کبیر؟؟!! نامیدند.

سینا دشتی هم  که یکی از بادمجان دور قاب چینی های رجوی محسوب میشود، درزمره ی این ” ظفرنامه ” نویسان بوده است.

نوشته ی او عنوان ” در سوگ یک سردار ” نام دارد ودر رسانه های باند رجوی منتشر شده که درقسمتی از آن آمده است :

” دیگر بار یکى از مجاهدین پیشتاز، از نسل دهه ى چهل، پرواز کرد و خسران مردم ایران که سردارى عزیز را از دست دادند. در مفهوم درد و غم سنگینى که بر ما نشسته، تنها توصیف و تعریفى که میتواند تسلاى واقعى باشد این است که این درد، در حقیقت بیان نزدیکى قلبى و روحى با سازمان و رهبرى است که در بیش از پنجاه سال مبارزه مستمر و ترقیخواهى، از کسوت یک حزب و سازمان سیاسى فرا رفته است و به یک امید ملى و در واقع فرا ملیتى هم تبدیل شده است”.

او اگر در دهه ی ۴۰ پیشتاز بوده ، دردهه ی ۶۰ با صحه گذاشتن بر اعمال ضد پیشتازی مسعود رجوی که طی پروسه ای کوتاه مدت، این ” پیشتاز ” را به دکان دونبش خصوصی اش تبدیل کرد ، نشان داد که درکی از پیشتازی نداشته و زندگی دهه ی شصتی خود را به تباه وجنایت برعلیه بشریت کشاند وکمک کرد که رجوی این مغازه ی شخصی پر رونق خود را جایگزین سازمان مجاهدین مجاهدین کند وبا این حساب چه سرداری وچه کشکی ؟!

گروه عملا موجود رجویه ، نه تنها حزب، سازمان وحتی یک محفل ترقی خواه نیست ، بلکه رابطه اش با امید مردم ایران رابطه ایست که مثلا جن وبسم اله باهم دارند!

سینا دشتی می نویسد :

” اگر تأسفى هست، بیش از هر وجه فردى، تأسفى است براى مردم ایران که شیر آهنکوه مردى چنین عاشق را از دست داده اند. برادر قاسم، آقاى محمد على جابر زاده، از نسل مبارزین پیشتاز دهه ى چهل و پنجاه بود، نسل یگانه و بى بدیل، نه تنها به خاطر خصائل عمیق انسانى و انقلابى که واقعا در مورد تک تک این ستونهاى مستحکم که با تلاش و مبارزه ى بى أمان، سقف سازمان پیشتاز را بر دوش هاى خود حمل کردند، بلکه بیش از هر چیز، به خاطر راه گشائى براى نسل جدید رهبرى این سازمان، به خاطر مشخص کردن مسیر که انقلابى ماندن در دوران کنونى با چه فدایی از انقلابى سپید موى پیشتاز همراه هست، تک تک این پهلوانان پر توان را به راحتى میتوان در قیاس با مشهور ترین انقلابیون تاریخ مورد مطالعه قرار داد و از مَنِش و مرام ایشان آموزشها گرفت “.

ازطرف مردم ایران که من بعنوان فردی حاضر درمیان آنها هستم، هیچگونه جای نگرانی وجود ندارد ازاین بابت، و خیالتان راحت باشد!

نگرانی ها  وتاسفات از این بابت است که حتی ما نتوانستیم درمورد این مرحوم مغفور ؟! بگوییم که ” فرقی نمی کرد بود ونبودش ” !

بلی فاجعه ی زندگی تراژدیک این شخص همین بود که زمام عقل وامور خود را بدست یک کوتوله ی سیاسی بنام مسعود رجوی سپرد که اگر نمی سپرد وسرداری هم نمی شد، لااقل می گفتند که حیف شد این مرد به زندان رفته ی دوران شاه!
شما فرض را برپایه ی غلط انقلابی ماندن سازمان مجاهدین خلق که دراصل وجود خارجی ندارد ، گرفته اید و طبیعی است که اینگونه استنتاجات غلطی ازیک فرضیه ی غلط داشته باشید وکاری که امثال من درمورد شما میتوانیم بکنیم ، تنها درسطح توصیه ای برای مستقل فکر کردن وخواندن مطالب سایر منابع است!!

دیگر اینکه ، نه عزیز!

اینها را در بهترین حالت میتوان گمراهانی دانست که به کشور خود ضرر زده ودرحق رفقایشان وحتی خودشان جفا کردند بنفع مسعود جاه طلب ، والنهایه طوری شد که باید دیوارچینی بین اینها وانقلابیون جهان کشید!

معجزه ی دیدار چند ساعته:

” … سعادت این را داشتم که دو بار، هر کدام تقریبا دو ساعت، با ایشان صحبت کنم، حرفهاى را بگویم و آموزشهاى بس گرانقدر را بشنوم، این تجربه محدود مثل ایستادن در کنار یک آتشفشان گدازان و گرم بود و کفایت داشت که شکوه بى نیازى و عظمت بى قرارى این انسان بزرگ را دید و مبهوت از حجم دانش و توانمندى ایشان شد، امروز به سهم ناچیز، در این غم بزرگ شریک هستم، درک تصویر احساس تک تک مجاهدین در این لحظه دشوار نیست، درد این است که مردم ایران از وجود پر ارزش این سردار یگانه محروم شدند، درد اصلى این است “.

به  خلوت خودتان واحتمالا به یک روانپزشک مراجعه کنید تا دریابید که یک انسان نرمال درعرض چند ساعت ملاقات – حتی با نظریه پردازان نامی وانسان های انقلابی- تاثیری درسطح واندازه ای نمی پذیرد که  شما پذیرفته اید!

حتی من فکر میکنم ” مولانا ” هم با دیدن این چنینی شمس تبریزی دچار چنین حالتی نمیشد که شما شده اید!!

قبلا هم گفتم که از بابت مردم دلواپس نباشید که درد اصلی شان توسعه ی همه جانبه ی کشور است و دغدغه ای بنام باند رجوی ندارند.

بجای آن درفکر خودتان وسازمانی باشید که از سر خودکامگی رجوی و درجا زدن شما در روی زمینی که مدام درحرکت است، بدین غایت رسید!

نوید

*** 

همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=28534

چرا مریم قجر عضدانلو در خاک سپاری محمد علی جابرزاده شرکت نداشت؟!ا 

Jaberzadeh_Saddam_Mojahedin_Maryam_Rajavi_Death1محمد کرمی، وبلاگ عیاران، پاریس، بیستم فوریه ۲۰۱۷:… واقعیت این است که تشکیلات این باند تبهکار وضعیتش آنقدر خراب است که نتوانسته اند حتی دو سه روز نشست هایی را که در آلبانی راه اندازی کرده اند متوقف کنند و برای شرکت در تشییع و تدفین یکی از سران جنایت کار فرقه که در تمامی کشتار ها و تصفیه های درون تشکیلاتی یکی از پایه های اساسی آنها … 

کمپ بدنان اشرف تعطیل شداین مسیر رجوی به بدتر ازناکجا آباد منتهی شد!

لینک به منبع

چرا مریم قجر عضدانلو در خاک سپاری محمد علی جابرزاده شرکت نداشت؟!

شاید هموطنان و دوستانی که این عکس ها را می بینند از خود بپرسند چرا مریم قجر عضدانلو در مراسم تدفین محمد علی جابرزاده شرکت نداشت؟!. واقعیت این است که مریم قجر نزدیک سه هفته است که برای جمع و جور کردن اوضاع آشفته و درهم ریختۀ تشکیلات فرقۀ رجوی در آلبانی بسر می برد. علاوه بر خود وی برخی دیگر از زنان که از سران این فرقه محسوب می شوند و از خدم و حشم مریم هستند مانند زهرا مریخی جانشین وی، شهرزاد صدر حاج سید جوادی رئیس دفتر او ، سروناز چیت ساز، کبری رحیمی، صونا صمصامی، دولت نوروزی، زهره شفائی و… همگی در آلبانی هستند.

واقعیت این است که تشکیلات این باند تبهکار وضعیتش آنقدر خراب است که نتوانسته اند حتی دو سه روز نشست هایی را که در آلبانی راه اندازی کرده اند متوقف کنند و برای شرکت در تشییع و تدفین یکی از سران جنایت کار فرقه که در تمامی کشتار ها و تصفیه های درون تشکیلاتی یکی از پایه های اساسی آنها بود به فرانسه برگردند یا فقط مریم قجر و یا حداقل یکی از این زنان که از سران محسوب می شوند به عنوان نمایندۀ او در این مراسم شرکت می کرد.

موضوع دیگر در این رابطه عدم انتشار مراسم خاک سپاری محمد علی جابرزاده است که در هیچ یک از سایت های اصلی و جانبی منتشر نشده است؟ چرا؟ آیا جابرزاده برای فرقۀ تبهکار رجوی این قدر بی ارزش بود؟! آیا دختر مرضیه یا خود مرضیه که از فرقه هم دور شده بودند ولی با اینهمه برای هر چه بیشتر بهره برداری کردن از نام مرضیه خود مریم قجر با اعوان و انصارش در مراسم تشییع و تدفین آنان شرکت کرد و این مراسم تماما از تلویزیون و تمام رسانه ها و سایتهای فرقه پخش شد از جابرزاده «مجاهد یار غار ۴۵ سالۀ مسعود» (به قول خود مریم) به فرقه نزدیکتر بودند؟! یا اینکه وضعیت فرقه آنقدر آشفته و لرزان و خراب است که نتوانستند آن را بویژه بدون حضور مریم قجر پوشش خبری بدهند؟

ایا ارزش محمد علی جابرزاده به اندازه همان ۱۰ خطی بود که مریم قجر برای وی پیام داده بود؟!

آیا تجلیل از کار هایی که وی برای کل این تشکیلات انجام داده همین قدر ارزش داشت که فقط در پیامی از آن ذکر خیری بشود؟!

این عملکرد باند تبهکار رجوی با تیتر پیام مریم قجر که در آن از جابرزاده به عنوان مجاهد کبیر نام برده آشکارا در تضاد است و چگونه می خواهند آن را توجیه کنند؟!…

چه شده برای کشته شدگان سوریه و فرانسه و… مراسم و برنامه های عزاداری آنچنانی در اورسوراواز می گیرند و روز ها در سایت هایشان تبلیغ کرده و انتشار می دادند اما برای یکی از سران فرقه که به او لقب مجاهد کبیر داده شده این طور بی سروصدا برنامه مختصری برگزار می کنند؟. آیا اینهمه نشان از قرارگرفتن فرقۀ جوی در آستانۀ اضمحلال و فروپاشی نیست؟

سؤالات و چراهای بسیاری دیگر وجود دارد که کل تشکیلات و مناسبات این باند تبهکار را زیر علامت سوال برده است. اما قانون این فرقه است که به هیچ سؤالی جواب ندهند ولی خبرها و واقعیتها و پاسخ های واقعی، این روزها از درون تشکیلات اروپا یا آلبانی بیرون می زند.

محمدعلی جابرزاده انصاری مزدور صدام شکنجه گر رجوی مرد

محمدعلی جابرزاده انصاری مزدور صدام شکنجه گر رجوی مرد

محمدعلی جابرزاده انصاری مزدور صدام شکنجه گر رجوی مرد

محمدعلی جابرزاده انصاری مزدور صدام شکنجه گر رجوی مرد

*** 

همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=28518

در مسیر کوچه بن بست جابرزاده ها چگونه جابر شدند 

منصور نظری، ایران اینترلینک، هجدهم فوریه ۲۰۱۷:… در یکی از همین نشست ها در سالن معروف به میله ای که چند نفر از قربانیان به نام م.ز و ف.ف و….. یک روز وقتی که جماعت اوباش به این افراد هجوم اورده بودند در انتهای سالن ایستاده بودم و داشتم این صحنه ها را نگاه میکردم در خودم غرق شده بودم که خدایا ما برای چه امده بودیم و الان من کجا هستم با هر نعره ای … 

محمد علی جابرزاده مردوقتی جابرزاده آیین نامه ارتش رجوی و صدام را توضیح می داد، مرده بود (شکنجه گر ها هم می میرند)ا

http://iran-interlink.org

در مسیر کوچه بن بست جابرزاده ها چگونه جابر شدند

منصور نظری

منصور نظری

سرگذشت من وما بسیار دردناک است از روزی که پای در راه مجاهدین گذاشتیم و تا روزی که از ان رها گشتیم مسیری پرتلاطم که هر کدام قصیده ایست .به یاد دارم روزهائی را پس از پیروزی انقلاب ایران که من ۱۷ ساله بودم و جذب سازمان شدم سر از پا نمی شناختم جوان بی تجربه و خامی همچون من که نه گرمی روزگار چشیده بود ونه سردی روزگار به سرعت جذب این مناسبات شدم رویاها و ارزوها یم زیاد نبودند ازادی عدالت و برابری و برادری همین هیچ چیز دیگری غیر از این در ذهنم نبود و به چیز دیگری فکر نمی کردم این گذشت و گذشت و گذشت تا سالها بعد که وارد مناسبات سازمان در عراق شدم ابتدا همان شور و شوق را داشتم با این تصور که میخواهیم برای مردم مان ازادی هدیه بیاوریم میخواهیم برای مردم مان برابری و برادری به ارمغان ببریم اما هر چه میگذشت رویاهای من فرو میرختند همچون برگ خزان بدون انکه خودم بخواهم احساس میکردم برگ برگ رویاهایم دارند فرو میریزند مشکل از من نبود من جانم در کف دستم بود مشکل جای دیگری بود من عوضی امده بودم من وارد کوچه بن بست شده بودم .

اما رویاهایم چگونه درهم میشکست ؟ کسانی که فکر میکردم ازادیخواهانی انقلابی هستند کم کم چهره واقعی خود را نشان میدادند مناسبات سازمان مجاهدین روز به روز تیره و تیره تر میگشت مسعود رجوی که روزگاری سمبلی برایم بود دیگر ان نبود که فکر میکردم اطرافیانش نیز به همچنین از جمله جابرزاده و دهها جابرزاده دیگر که همچون او از یک ازایخواه تبدیل به عنصری وحشتناک شده بودند انان دیگر ازادیخواهان دیروز نبودند بل تبدیل به شکنجه گران قهار شده بودند که مست و دیوانه جام شراب صدام حسین گشته بودند و از طرفی ما قربانیانی که دیگر هیچ پناهگاهی نداشتیم که به ان پناه ببریم تمام درها برویمان بسته بود بیرون قرارگاههایمان را سربازان تا دندان مسلح صدام محاصره کرده بودن و درون قرارگاههایمان را هم با فالانژهای هرزه رجوی ….اینجا اخرزمان و کوچه بن بست بود ما قربانیان زنده بگورانی بودیم که هر لحظه ما را میکشتند خیلی از دوستانمان را به زندان درون اشرف کشاندند شکنجه روحی و جسمی شان دادند و بعضا تحویل ابوغریب زندان مخوف صدام حسین دادند رجوی نه یک انقلابی بلکه قاتل و روانی است که از شکنجه روحی و جسمی ما لذت میبرد احتمالا رجوی یک بیمار روحی و روانی بود مانند اشکیزوفرنی کسانی را که دچار این نوع اختلالات میشوند خطرناک تلقی میکنند چرا که تمام احساسات و عواطف انها نابود میشود و بصورت جنون امیزی در رفتار اجتماعی با پیرامون خود هیچ حریم و حرمتی را نمی توانند حفظ کنند دچار توهمات جنون امیز میشوند و اختلالات رفتاری بسیاری از خود بروز میدهند ما همه اینها را در رجوی دیده ایم .

در ان اوائل باورم نمی شد ولی هرچه که بیشتر میگذشت متوجه میشدم که نه باید باور کنم چون دارم با چشمانم میبینم که چگونه رویاهایم دارند پرپر میشوند دارم به چشمان خود میبینم که چگونه دار و دسته رجوی جوانان این مرز و بوم را که با رویای ازادی وارد سازمان مجاهدین شده اند دارند پرپر میکنند و من نیز یکی از ان پر پر شدگان هستم بسیاری از دوستان راجع به رفتار و کردار جابرزاده نوشته اند و من نیز گواه برتمام انها بوده ام به چشم خویش دیده ام که چگونه در نشست های انتقام کشی رجوی این افراد با تهدید به مرگ و تف باران کردن فرد او را پرپر کرده اند بی شک جابرزاده تنها نیست از جنس جابرزاده ها هستند همان کسانی که وقتی در نشست ها اربده میکشیدند دیوار ساختمان به لرزه در می امد چه برسد به اینکه تصور کنید یک فرد در محاصره مشتی اوباش که همه با هم نعره میکشند اعدام اعدام و تف است که سر و رویتان را میپوشاند  تصورش سخت است اما برای فهم ان خوب است هر فرد ان لحظه را تصور کند تا بفهمد برما چه گذشته است  و انجا را تصور کنید که وقتی جابرزاده بعنوان تئوریسین این دستگاه حکم قطعی اعدام را برای قربانیان بی پناه صادر میکرد و نعره میکشید که نباید بگذاریم اینها زنده از اینجا بیرون بروند  .

در یکی از همین نشست ها در سالن معروف به میله ای که چند نفر از قربانیان به نام م.ز و ف.ف و….. یک روز وقتی که جماعت اوباش به این افراد هجوم اورده بودند در انتهای سالن ایستاده بودم و داشتم این صحنه ها را نگاه میکردم در خودم غرق شده بودم که خدایا ما برای چه امده بودیم و الان من کجا هستم با هر نعره ای که فالانژها میکشیدند فحاشی های رکیک و ناموسی که فقط انها را میتوانستیم در لات خانه ها بشنویم و ببینیم را میشد انجا دید انهم نه فقط از زبان مردان بلکه زنان نیز پا به پای مردان چنان حرفهای رکیکی میزدند که ادم شرمش میشود بنویسد همه اینها   قلب و روحم را  میشکست گوئی که من نیز دارم مثل برف اب میشوم پر پر میشوم که یکدفعه فرمانده یکی از قرارگاهها امد سراغ من نامش مریم حسن زاده بود اوبا تمام عصبانیت و خشم  به من گفت چرا اینجا ایستاده ای چرا نمی روی موضع بگیری فردا نوبت تو خواهد بود با چنان کینه ای نگاهم میکرد که گوئی اگر میتوانست همانجا قلبم را بیرون بکشد و بلافاصله چند نفر دیگر را سراغم فرستادند  در دلم گفتم شما خیلی وقت است که مرا کشته اید رفتم بیرون از نشست پشت درب کمی ارامش پیدا کنم .کم کم داشتم با مرگ روز مره خو میگرفتم و میفهمیدم که راه را اشتباهی اماده ام اما دیر فهمیدم تا امدم به خود بجنبم دیدم ۲۰سال گذشت و چقدر دیر شد من وارد کوچه بن بست واخر زمان شده بودم الان هم میگویم انها که در این کوچه بن بست همان راه را میروید نروید بن بست است .  جابرزاده و جابرزاده ها ثمره درخت کینه کشی رجوی از به قدرت نرسیدنش بود او تاوان به قدرت نرسیدنش را از ما میگرفت .

به امید روزی که قربانیانی که همه اینها را دیده اند بتوانند جسارت و شهامت داشته باشند که در برابر شکنجه گرانشان قد برافرازند و مسیر زندگی خود را دوباره بازیابند همانگونه زندگی کنند که دوست دارند .

*** 

محمدعلی جابرزاده انصاری مزدور رجوی و صدام مردمزدور محمدعلی جابرزاده انصاری ردیف اول، نفر دوم از سمت چپ در حال جست و خیز برای رهبر مفقودش مسعود رجوی در قرارگاههای صدام حسین 

همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=28514

مرگ محمدعلی جابرزاده انصاری ضربه ای دیگر بر پیکر پوسیدۀ فرقۀ رجوی (مجاهدین خلق)ا 

محمدعلی جابرزاده انصاری در سال 2008 توسط پلیس بین الملل دستگیر شدرضا صادقی جبلی، پیوند رهایی، هجدهم فوریه ۲۰۱۷:… برادران و خواهران عزیزم در آلبانی، من و شما و هیچکدام از اعضای سازمان از قاسم به مسعود نزدیکتر نبودیم. ببینید که  پیام تسلیت را مریم قجر از طرف مسعود می دهد چرا؟ اگر مرحوم شده پس چرا به تن واحد ها و پاره تن هایش نمی گویند؟ اگر هم زنده است که بدتر چرا پیام تسلیت نزدیکترین یارش را خودش … 

محمدعلی جابرزاده انصاری در سال 2008 توسط پلیس بین الملل دستگیر شدمزدور شکنجه گر محمدعلی جابرزاده انصاری مرد
(مردی که می گریست)

لینک به منبع

مرگ جابرزاده ضربه ای دیگر بر پیکر پوسیدۀ فرقۀ رجوی

نوشتۀ رضا صادقی جبلی از اعضا و مسئولین قدیمی جدا شدۀ سازمان مجاهدین (فرقۀ رجوی)

رضا صادقی جبلی

رضا صادقی جبلی

مرگ جابرزاده بواقع یکی از شدیدترین ضربه های سیاسی تشکیلاتی در سه دهه اخیر بر پیکر پوسیده فرقۀ رجوی می باشد. جابرزاده از اعضای قدیمی دفتر سیاسی این فرقه  و در تمامی این سالیان دست راست رجوی  بود و حرف اول را در رابطه با مسائل و خطوط و مواضع سیاسی فرقه می زد و در تمامی سالهایی که مریم قجر چه در سالهای ۷۲ و یا بعد از آن در دهۀ هشتاد در فرانسه اقامت کرد همراه وی در این کشور بود.

به جرأت می توان گفت که جابرزاده در فرقۀ رجوی جایگزین ندارد و البته این هم از مواهب! رهبر مرحوم مفقود عقیدتی! بوده و می باشد که در این سی و شش سال اعضای فرقه را در اسارتگاه اشرف به انواع و اقسام کارهای اجباری مجبور و زندگی همگی را تباه کرد وحتی برای خودش هم هیچ جایگزینی نساخته است.

اگر در دوران شاه و در زندان، محمد آقای حنیف و اصغر و سعید دغدغۀ حفظ سازمان به مثابه ارزشهای انقلابی و ادامه راه حسین را داشتند ولی افسوس که رجوی فقط و فقط به فکر حفظ جان خودش بود و در این راه سازمان حنیف را به فرقه ای وهابی و ضد انسانی و ضد ایرانی تبدیل کرد که اکنون هر دشمنی که در بازار وطن فروشی دنبال ایران است همگی آدرس رجوی و قلعۀ اوراسوراواز را می دهند و جابرزاده هم که تا چند روز پیش تئوریسین وطن فروشی های این فرقه بود به فرمانده کل خود یعنی به «البرز» (اسم مستعار رجوی در تشکیلات) پیوست و البته با چه خفت و خواری که حتی رهبرش رجوی پیام تسلیت را نه به نام خود بلکه با امضای مریم قجر برایش مخابره کرد!!

البته مدت زیادی از مرحوم کردن یا شدن رجوی توسط ارباب وهابی و مولایش ترکی فیصل میگذرد ولی هنوز فرقه نه تکذیب میکند و نه تأیید.

برادران و خواهران همرزم سابق،

براستی چرا و برای چه هدفی  هر کدام از ما به سازمان پیوستیم و در تمام این سالیان از سی خرداد ۶۰ به بعد و مخصوصا در زندان و بیابانهای عراق تحت شدیدترین شرایط  ایستادیم و هر آنچه رجوی گفت را انجام دادیم؟

ما قرار بود که رهروان و ادامه دهندگان راه حنیف کبیر باشیم و آیا اگر حنیف و موسی بودند دست در دست آدم کشان وهابی برای نابودی ایران می گذاشتند؟

آیا تعهد ما خیانت به مردم و وطنمان بود؟ و یا بر عکس ما قرار بود در راه آزادی خلقمان فدا شویم و مسعود و مریم جلوتر از ما؟

آیا می بایستی مرگ مسعود را ترکی فیصل اعلام کند؟

یعنی ترکی فیصل از شما به سازمان نزدیکتر است؟

برادران و خواهران عزیزم در آلبانی،

من و شما و هیچکدام از اعضای سازمان از قاسم به مسعود نزدیکتر نبودیم. ببینید که  پیام تسلیت را مریم قجر از طرف مسعود می دهد چرا؟

اگر مرحوم شده پس چرا به تن واحد ها و پاره تن هایش نمی گویند؟ اگر هم زنده است که بدتر چرا پیام تسلیت نزدیکترین یارش را خودش نمی دهد؟

همگی به یاد داریم زمانی که مادر مریم فوت کرده بود و در اشرف به دلیل عملیاتی که درمرز انجام داده بودند در آماده باش بودیم مسعود برای چند دقیقه آمد و گفت مادر مریم به گردن ما حق دارد.

آیا مادر مریم حقی به گردن سازمان و من و شما داشت؟ حالا گیریم که به دلیل ازدواج مسعود با دختر او برگردن شخص وی حق داشته ولی آیا بیشتر از قاسم که با سابقه حدود ۵۰ سال در سیاست و سازمان مجاهدین خلق بوده بر گردن مسعود حق داشته؟ چرا اینجا یک پیام صوتی هم نمی توانسته بدهد؟

یکی از دوستان می گفت مریم قرار است به زودی بحث سرنگونی را دوباره شروع کند و قرار است یک تعهد تا آخر دورۀ ترامپ از همۀ افراد اسیر فرقه بگیرد که تا آنزمان تضمین میکند که رژیم سرنگون میشود و جولیانی قول داده است که آمریکا به ایران حمله خواهد کرد.

آیا قرار بود ما ارتش ازادیبخش ملی ایران و مجاهدین با پشتوانه خلق قهرمان  رژیم را سرنگون کنیم یا آمریکا؟.

*** 

مهدی افتخاری فرمانده فتح الله مجاهدین خلق فرقه رجویخاطراتی از عراق (۱۱) – چگونه فرمانده فتح الله سوابق «برادر شریف» ناشریف را برملا کرد

مرگ مسعود رجوی
The death of Massoud Rajavi
https://youtu.be/CBJ3XiaQwT4

همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=28493

محمد علی جابرزاده تئوریسین جنایت و خیانت در سازمان مجاهدین، مرد (+ مرگ یک جانی از سران تشکیلات رجوى)ا 

محمد علی جابرزاده به درک واصل شدعبدالکریم ابراهیمی و کریم غلامی، ایران فانوس، چهاردهم فوریه ۲۰۱۷:… محمد علی جابرزاده، نقش مهمی در سرپوش گذاشتن بر جنایات و شکنجه های درون تشکیلات سازمان مجاهدین داشت. عمدتا افرادی که در برابر زندان و شکنجه های درون تشکیلات مجاهدین مقاومت می کردند، نهایتا به او سپرده می شد. خیلی از افراد مقاوم زیر بازجویی های او … 

از بغداد تا تیرانا، سه دهه دربدری مجاهدینشاهزاده سعودی مرگ مسعود رجوی را در پاریس اعلام کرد ولی جسد وی مفقود است

محمد علی جابرزاده تئوریسین جنایت و خیانت در سازمان مجاهدین، مرد

 کریم غلامی، ایران فانوس، ۱۴٫۰۲٫۲۰۱۷

لینک به منبع

به دلیل سالیان تلاش بی وقفه افشاگری جداشده ها، هر کسی کم و بیش از جنایت ها و خیانت های مسعود رجوی مرحوم، اطلاع دارد. همواره در کنار مرحوم مسعود رجوی، تعدادی مزدور کارهای او را پیش می بردند. هر کدام از این مزدوران، نقش خاص خود را داشتند. کسانی مانند مهدی ابریشمچی، نقش لومپن چاقو کش را ایفا می کردند، کسانی هم مانند عادل و رحمان، کارهای کثیف او را مانند شکنجه و اعدام اعضاء و اسیران، را انجام می دادند. اما کسانی هم که تحصیلاتی داشتند و حرفی برای زدن داشتند، عملا پشت صحنه نقش ایفاء می کردند. یکی از این افراد، مرحوم جدید محمد علی جابرزاده بود. می توان گفت که همه سخنرانی ها و نوشته ها و یا موضع گیری های مرحوم اول مسعود رجوی، توسط جابرزاده نوشته می شد و یا از فیلتر تصحیح او می گذشت.

محمدعلی جابرزاده انصاری مزدور مجاهدین خلق فرقه رجوی مرد

 در جلسات درونی تشکیلات مجاهدین هر وقت مرحوم اول مسعود رجوی، در بیان یک موضوع سیاسی و یا ایدئولوژیک، درمانده می ماند او جابرزاده را صدا می کرد که با استدلال آن موضوع را تئوریزه بکند. مرحوم جدید محمد علی جابرزاده، همواره مسئول تبلیغات سازمان مجاهدین بود. اصلی ترین ارگان رسانه ای مجاهدین نشریه مجاهد بود که او نقش بسیار مهمی در مقاله ها و مطالب مندرج در آن را داشت و می توان گفت که تمام موضوعاتی که در رسانه های مجاهدین منتشر می شد، از زیر فیلتر او رد می شد.

محمد علی جابرزاده، نقش مهمی در سرپوش گذاشتن بر جنایات و شکنجه های درون تشکیلات سازمان مجاهدین داشت. عمدتا افرادی که در برابر زندان و شکنجه های درون تشکیلات مجاهدین مقاومت می کردند، نهایتا به او سپرده می شد. خیلی از افراد مقاوم زیر بازجویی های او می شکستند و مجبور می شدند به خیانت و یا انحراف اخلاقی اعتراف بکنند. بطور معمول، مرحوم جدید محمد علی جابرزاده، چندان در جلسات درون تشکیلاتی مجاهدین صحبت نمی کرد. هر بار که او صحبت می کرد، به این معنی بود که مرحوم اول مسعود رجوی، در قانع کردن افراد درمانده شده است. در یکی از جلسات درون تشکیلاتی مجاهدین که توسط مسعود رجوی اداره می شد، یکی از افراد در رابطه با فحاشی ها و ضرب و شتم هایی که در جلسات شستشوی مغزی به نام „دیگ“ صورت می گرفت، اعتراض کرد. مسعود رجوی تلاش کرد که با بی اطلاع بودن از این وضعیت و انتقاد از مسئولین سازمان، مسئله را رفع و رجوع بکند، ولی او همچنان به اعتراض خودش ادامه می داد و استدلال می کرد که بارها نامه نوشته و مسعود رجوی را در جریان گذاشته است، صحنه به آرامی بر ضد مسعود رجوی می چرخید که مرحوم جدید جابرزاده، وارد صحنه شد، ابتدا با استدلال و توجیه اینکه این اشکلات فردی است و ربطی به انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین ندارد، تلاش کرد که موضوع را جمع بکند. سپس وقتی دید کمی صحنه را آرام کرده، رو به آن فرد معترض فریاد کشیدن که این حرف های تو مال خودت نیست و حرفهایت بوی „طعمه“ وزارت اطلاعات می دهد و تو با این حرفهایت شعبه سپاه پاسداران در سازمان مجاهدین براه انداخته ای. مرحوم جدید جابرزاده، چنان صحنه را بر علیه آن فرد چرخاند که مسعود رجوی که از هیچ کسی تشکر نمی کرد، از او بخاطر این کار „انقلابی“ اش تشکر کرد.

هر چند مرحوم جدید محمدعلی جابرزاده، مرد و فرصت نشد تا او را در کنار سایر خائنین به مردم ایران، محاکمه کنند، ولی بی شک نام او در کنار نام مرحوم اول مسعود رجوی، موجب تنفر و نفرین مردم ایران است.

„پایان“

مرگ یک جانی از سران تشکیلات رجوى

عبدالکریم ابراهیمی، ایران فانوس، ۱۵٫۰۲٫۲۰۱۷

لینک به منبع

کهولت سن و فشارهاى روحى و روانى بر نیروى سالمندان رده فرماندهى ارتش نداشته و  پفکى و به گل نشسته مریم رجوى، یکى یکى آنها را به دیار باقى با کوله بارى از شقاوت و جنایت، راهى میکند. جنایتکارانى که یک عمر در این دستگاه جهل و خیانت در رکاب مسعود رجوى، این جانى زمانه، تمام هم و غم خود را وقف این خط و این مسیر ناجوانمردانه و تروریستى کرده و از هیچ شقاوتى در حق مردم ایران و نیروى ناراضى و منتقد تشکیلات، کوتاهى نکردند و خیانتهاى نابخشونى مرتکب شده اند که در پیشگاه ملت بزرگ ایران و قربانیان این جنایتکاران، هیچوقت بخشوده نمى شود و نخواهند شد و عاقبت آنها مرگى با ذلت و خوارى است که فقط لعن و مذمت نه تنها مردم ایران بلکه مردم عراق و جداشدگان از فرقه جهنمى رجوى و همچنین آزادگان جهان و قربانیان تروریسم مورد حمایت رجوى در عراق، سوریه و ….. به دنبال خواهد داشت.

یکى از این جانیان که در چند روز گذشته به درک واصل شد، محمدعلى جابرزاده انصارى است که در پاریس بعلت یک دو جین دردها و بیماریها فوت کرد و دستگاه تبلیغاتى رجوى از او بنام مجاهد کبیر، یاد کرده و میکند. البته بماند که رجوى کلمه مجاهدت در راه حق را آلوده به لوث وجود کثیف خود و سرکردگان و جانیان کثیف خود کرده است.

مریم رجوى، در پیام تسلیت خود براى این شکنجه گر و جانى آورده است:

„همچنانکه به برادرم قاسم در بستر بیماری در بیمارستان، چند نوبت گفتم، براستی باید در برابر استواری و ایستادگی و ایمان تزلزل ناپذیر او سر تعظیم و تکریم فرود آورد و براستی ۵ دهه وفا و یاری با مسعود در خطیرترین آزمایشهای تاریخ معاصر ایران جای تهنیت و تبریک دارد“.

اعترافات مریم رجوى  خود به تنهایى جنایات این شقى القلب را بارز و برجسته میکند که چگونه ذوب شده در جنایات مسعود رجوى است و در آزمایشات خیانت و شکنجه و جنایت و کشتار، پابه پاى مسعود جنایتکار بوده است.

واقعیت این است که این عنصر سرسپار و تئوریسین تمام جنایات و خیانت هاى رجوى، کسى است که اگر در شقاوت و سنگدلى و بى رحمى در حق اعضاء ناراضى و سربه نیست کردن و شکنجه از خود رجوى و خانمش بیشتر نباشد! کمتر نخواهد بود. این جانى، اولین کسى بود که همیشه در نشستهاى مسعود و مریم اثباتگر خطوط جنایتکارانه آنها بود و  گیرنده خطوط و پیاده کردن آن در تشکیلات براى سرکوب و رعب و وحشت و رباط سازى از عناصر تشکیلات در خدمت بدون چون و چرا به شخص مسعود و مریم رجوى بود و با تئوریزه کردن انقلاب ایدئولوژیکى، در بنده و برده سازى، حرف اول را در سلسله مراتب فرماندهى تشکیلات میزد.

از دیگر جنایت هاى او ارتباط تنگاتنگ با بعث عراق و اداره امنیت آن بر ضد مردم ایران، عامل جنایات کشتار کردها در شمال و شیعیان در جنوب عراق  و شرکت در محاکمه و تأیید و اصرار بر حکم اعدام ناراضیان داخلى و بخصوص اعضاى بالاى سازمان، از جمله على زرکش و مهدى افتخارى بوده که یکى را در عملیات موسوم به فروغ جاویدن به کشتن دادند و دیگرى را با چنان فشار روحى و روانى مواجه کردند که النهایه تعادل روحى خود را از دست داد و بعلت بیمارى از دست این جانیان راحت شد.

محمدعلى جابرزاده، یکى از قضات و شکنجه گران افراد منتقد و ناراضى تشکیلات بود که مو به مو در شکنجه و سربه نیست کردن افراد چه به صورت مستقیم و غیر مستقیم، نقش داشت و عامل اجرایى رجوى در جنایت و خیانت بود.

اینجانب جداشده از تشکیلات رجوى و قربانى بیست و پنج سال شکنجه روحى و روانى و همچنین زندانى و کار با اعمال شاقه و هدر رفتن عمر و جوانى و زندگى ام، بعلت جنایات این انسان نماها مرگ این جنایتکار را وعده الهى میدانم و به بقیه جنایتکاران رجوى توصیه میکنم، در این کهولت سن از اعمال جنایتکارانه خود دست بردارند و با  برى جستن از مسعود و مریم رجوى و اعمال گذشته خود و دورى از اسارت و زنجیر نگهداشتن  افراد در تشکیلات، در این واپسین روزگار عمرتان، باعث کاستن از عذاب وجدان خود شوید و نگذارید مردنتان با لعن و مذمت ملت ایران و ما جدا شدگان، همراه شود. هر چند از جنایتکار توبه بعید است، تا الان شقاوت تان راه به جایى نبرد، حداقل از این درس عبرت بگیرید، مگر میخواهید در این چند سال باقى مانده عمر چه لجنى سر خودتان بریزید، باور کنید پشت کردن به جنایات گذشته هنوز دیر نیست، ماهى را هر وقت از آب بگیرید، تازه است. سر عقل آمده و قبل از به گور رفتن، گذشته ننگین تان را پشت پا بزنید. این تنها راه نجات شماست و گرنه، جانى و قصى القلب و جنایتکار در خاطره تاریخ باقی خواهید ماند.

در پایان، خطابم به دوستان در زنجیرم در البانى است. بیشتر از این خود را وقف دروغگویى و دغلبازى این جانیان نکنید. دست و پاى اختاپوس شیاد مسعود رجوى، یکى یکى کنده میشود. خودتان را گول نزنید. سرنگونى فقط در کلام مسئولین سازمان است، آنهم براى در قفس نگه داشتن شماها. الان که نه سلاحى است و نه سرزمینى در کنار خاک میهن، واقعا دم زدن و باور به سرنگونى که سران تشکیلات وعده آن را میدهند، یک بحث عبث و بیهوده است. بیشتر از این فریب این شیادان را نخورید و خودتان را از زندانى که مریم رجوى براى شما در آلبانى ساخته، ترک کنید و به دنیاى آزاد و زندگى خصوصى خودتان در کشورهاى اروپایى رو بیاورید. باور کنید، ذهنیت من هم مثل شما بسته بود و زمانى که در تشکیلات بودم، فکر میکردم دیگر از من گذشته و زندگى برایم بى معنى بود. اما وقتى که پا به دنیاى آزاد گذاشتم، تازه فهمیدم زندگى زیباست و الان، زندگى راحتى دارم، بدور از خداى بالاسر و ضوابط بسته تشکیلات،  امیدوارم که دوستان عزیزم فرصت را غنمیمت شمرده و به آغوش زندگى و دنیاى آزاد برگردند و شروعى جدید داشته باشند.

به امید مرگ جنایتکاران و شقاوت پیشگان و آرزوى مرگ عفریته جهل و جنایت مریم رجوى در همین روزها.

„پایان“

*** 

همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=28478

مرگ محمدعلی جابرزاده انصاری یکی از طراحان اقدامات تروریستی فرقه ضد میهنی رجوی (+ منافق کبیر رجوی مرد)ا 

محمدعلی جابرزاده انصاری در سال 2008 توسط پلیس بین الملل دستگیر شدسایتهای نیم نگاه و فراق، چهاردهم فوریه ۲۰۱۷:… «محمدعلی جابرزاده انصاری» با نام مستعار «قاسم» یکی از طراحان اقدامات تروریستی و ضد میهنی مجاهدین خلق بود. او مسئولیت تئوریزه کردن مناسبات قرون وسطایی تشکیلات و استراتژی خشونت آمیز فرقه رجوی را طی سالهای طولانی بر عهده داشت. به تعبیری وی به دست راست رهبرعقیدتی مجاهدین مسعود رجوی … 

محمدعلی جابرزاده انصاری در سال 2008 توسط پلیس بین الملل دستگیر شدمزدور شکنجه گر محمدعلی جابرزاده انصاری مرد
(مردی که می گریست)

مرگ محمدعلی جابرزاده انصاری یکی از طراحان اقدامات تروریستی فرقه ضد میهنی رجوی ـ بعد از ظهر شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۵ در پاریس

نیم نگاه، چهاردهم فوریه ۲۰۱۷:
لینک به منبع

دوشنبه ۲۵ بهمن ۱۳۹۵

آرش رضایی ـ مدیر سایت نیم نگاه

در دنیای مدرن نمی توان حامل تناقض در گفتار و کردار بود و در معرض نقد صریح و جسورانه افکارعمومی قرار نگرفت. اینکه بتوانیم از خود رد و اثر نیکی بر ذهن ها و قلب ها بگذاریم این هنر است و کاری هنرمندانه. و گرنه مبدل به یک بازنده حقیر در گذر زمان و تاریخ فردا خواهیم شد.

«محمدعلی جابرزاده انصاری» با نام مستعار «قاسم» یکی از طراحان اقدامات تروریستی و ضد میهنی مجاهدین خلق بود. او مسئولیت تئوریزه کردن مناسبات قرون وسطایی تشکیلات و استراتژی خشونت آمیز فرقه رجوی را طی سالهای طولانی بر عهده داشت. به تعبیری وی به دست راست رهبرعقیدتی مجاهدین مسعود رجوی معروف بود. جابرزاده ، در سرکوب درون تشکیلاتی نقش موثری داشت. در نشست های جمعی و تشکیلاتی که مسعود رجوی نیز در آنها شرکت داشت وی در تحقیر و آزار اعضای منتقد و معترض تشکیلات (سوژه) بنابه اذعان اغلب جداشدگان از فرقه مجاهدین ـ بیشترین نقش را بازی می کرد و در حضور مسعود رجوی و سایر اعضای تشکیلات خواستار اعدام منتقدین و افراد مسئله دار مجاهدین می شد.

 محمدعلی جابرزاده عضو مجاهدین خلق

یکی از تخصص های جابرزاده ، شکنجه سفید به اصطلاح “سوژه ها” و منتقدین درون تشکیلاتی از طریق محرومیت حسی و عاطفی و نیز ایزوله کردن “سوژه ها و مسئله دارها” بود. متاسفانه جابرزاده با این شیوه و متد غیراخلاقی و غیرانسانی در تخریب “هویت شخصی” ـ شکنجه شونده ـ یعنی کادرهای تشکیلاتی معترض و منتقد مجاهدین خلق ، اقدام می کرد.

محمدعلی جابرزاده ، خالق تئوری «جنگ شهرها» در فرقه مجاهدین نیز بود که براساس این ایده خائنانه و ضد میهنی، شهرهای ایران زیر بمباران‌ جنگنده های رژیم مستبد و خودکامه صدام حسین قرار گرفت و بسیاری از هموطنان ایرانی ، کودکان ، زنان و مردان بیگناه در شهرهای مختلف جان باختند.

آرش رضایی مدیر سایت نیم نگاه

بنابه مستندات و شواهد در دسترس جابرزاده همواره در تبیین استراتژی جنگ مسلحانه و استمرار ترورهای شهری نقش تعیین کننده داشت به همین دلیل مسئولیت نشریه مجاهدین خلق را به او داده بودند تا از آن طریق به عنوان مشوق ترور و تایید عملیات‌های تروریستی در نشریه رسمی فرقه، تبلیغ کند. بر اساس اطلاعاتی که از درون تشکیلات رجوی بدست آمده است علیرغم اینکه تمامی کادرهای تشکیلاتی از قانونمندی‌های رجوی‌ها پیروی می‌کنند ولی جابرزاده انصاری با مریم رجوی و هژمونی وی بر تشکیلات اختلاف داشت، ولی به دلیل نیاز رجوی به وی، جابرزاده همواره در رده بندی تشکیلاتی جزو کادرهای تاثیرگذار فرقه محسوب می شد. او بر خلاف ادعاها و یاوه گوئی های مریم رجوی و فرقه مجاهدین جرئت و شهامت مبارزه را نیز همچون مسعود رجوی نداشت و در هنگامه کشاکش ها ، درگیری ها ، تنش و بحران ـ نیروهای تشکیلاتی را به امان خدا رها کرده و فرار را بر قرار ترجیح می دادند. فرار جابرزاده در سال ۶۰ به پاریس و نیز هنگام سرنگون شدن رژیم مستبد صدام به همراه مریم رجوی به فرانسه با پشت کردن به همرزمانش در عراق ، پالس روشنی از بزدلی و فرصت طلبی چنین افراد حقیری است.

اقدامات تروریستی فرقه رجوی

منافق کبیر رجوی به درک واصل شد

انجمن فراق، چهاردهم فوریه ۲۰۱۷
لینک به منبع

منافق کبیر فرقه رجوی روز شنبه  ۲۳ بهمن ماه به درک واصل شد.

به گزارش فراق، «محمدعلی جابرزاده انصاری» ، مسئولیت تئوریزه کردن فرقه و استراتژی منافقین (تروریسم) را عهده‌دار بود که به دست راست رجوی معروفبود. وی خالق تئوری «جنگ شهرها» بود که براساس این ایده خائنانه، شهرهای ایران زیر بمباران‌های عراق قرار گرفت و بسیاری از هموطنان در شهرهای مختلف جان باختند. مسعود رجوی با دجالیت تمام پس از مدتی که از هجوم هواپیماهای عراقی به شهرهای ایران می‌گذشت طی نامه‌ای مزورانه از صدام می‌خواست برای مدتی به این عملیات پایان دهد تا از این طریق خود را مخالف جنگ شهرها نشان دهد. انصاری همواره در تبیین استراتژی جنگ مسلحانه و استمرار ترورهای شهری نقش تعیین کننده داشت و به همین دلیل مسئولیت نشریه منافق را به او داده بودند تا از آن طریق به عنوان مشوق ترور و تایید عملیات‌های تروریستی در نشریه رسمی منافقین، تبلیغ کند.

او همچنین در عملیات مرصاد  فرمانده ستاد تبلیغات بود که خیانت های زیادی  به مردم ایران انجام نمود .

محمد کرمی  در سایت عیاران درباره وی نوشت:«این جانی ،برای سرکوب و پیش بردن خط مسعود رجوی از هیچ جنایتی فروگذار نمی کرد. این جنایتکار در پروسۀ محاکمۀ معترضان و مخالفان خطوط و سیاستهای رجوی در داخل تشکیلات که شخص مسعود رجوی گاهی برپا می کرد، همیشه اصرار داشت که جزای این افراد اعدام است و باید اعدام شوند و علی رغم اینکه مسعود رجوی کوتاه می آمد و می گفت من می بخشم و رهبری عفو می کند! سینه چاک می داد و یقه پاره می کرد که این افراد حقشان اعدام است و به قول معروف «شاه می بخشید ولی شاه قلی نمی بخشید.

محمد علی جابرزادۀ انصاری (قاسم) یکی از بزرگترین جانیان فرقه رجوی که همیشه در مسند قدرت درون تشکیلات فرقه بوده بنابر اطلاعیۀ خود فرقه عصر روز شنبه ۱۱ فوریۀ ۲۰۱۷ برابر با ۲۳ بهمن ۹۵ به درک واصل شد. جابرزاده با نام مستعار قاسم در تمامی پروسه های سرکوب و شکنجه در قرارگاههای سازمان مجاهدین (فرقۀ رجوی) در عراق یکی از سردمداران این جنایتها بود. بخصوص در جریان زندان ها و شکنجه های سالهای ۱۳۶۳ ، ۱۳۶۴ ، ۱۳۷۳ و ۱۳۷۴ و پس از آن هم هر زمان در جریان شعبدۀ انقلاب ایدئولوژیک درونی به اصطلاح «بند«ی از «بندهای انقلاب»! آورده می شد برای سرکوب و پیش بردن خط مسعود رجوی از هیچ جنایتی فروگذار نمی کرد. این جنایتکار در پروسۀ محاکمۀ معترضان و مخالفان خطوط و سیاستهای رجوی در داخل تشکیلات که شخص مسعود رجوی گاهی برپا می کرد، همیشه اصرار داشت که جزای این افراد اعدام است و باید اعدام شوند و علیرغم اینکه مسعود رجوی کوتاه می آمد و می گفت من می بخشم و رهبری عفو می کند! سینه چاک می داد و یقه پاره میکرد که این افراد حقشان اعدام است و به قول معروف «شاه می بخشید ولی شاه قلی نمی بخشید»!.
در پروسۀ نشست های وحشتناک تابستان سال۱۳۸۰ معروف به نشستهای طعمه در عراق جابرزادۀ جنایتکار یکی از سردمداران و گردانندگان این نشست ها بود که در آنها افراد به شدت مورد ضرب وشتم و انواع فحاشی ها و توهینها و تهمتها و تحقیرها قرار می گرفتند. این جنایت کار به همراه محمد سید المحدثین در این نشست ها بعضی از اعضای معترض را می بردند میان گلۀ گرگ های هار رجوی و هر آنچه لایق رهبر و امامشان و مریم قجر بود به آنها می گفتند و آنقدر آنها را تحت فشار قرار می دادند که نفر جا بزند و گفته هایش را پس بگیرد و بعضی شان هم بر اثر فشار روانی که این جنایت کار به همراه دیگر هم کیشانش به افراد وارد می کردند دست به خود کشی و خودسوزی می زدند.
لازم به یادآوری است که تمام سخنرانیها و پیامهای مریم رجوی را جابرزاده که در مقر او در حومۀ پاریس و در دفتر او کار می کرد می نوشت. وی همچنین خط دهنده و سیاستگذار و مشاور مریم قجر در امور سیاسی بود و در تمام دهه های شصت و هفتاد و هشتاد نویسندۀ مقالات مهم و سرمقاله های نشریۀ فرقه و مصاحبه کننده و گردانندۀ عمدۀ شوهای تلویزیونی آن به عنوان مسئول اصلی تبلیغات این فرقه و خط دهندۀ تبلیغاتی و سیاسی به زنان ویترینی همچون فریبا اروانی و زهرا مریخی در ستاد تبلیغات آن بود و برای همین عنوان مسئول کمیسیون مطالعات سیاسی شورای موهوم فرقه را یدک می کشید.
متاسفانه کاسه لیسان و مواجب بگیران این فرقه مانند عشیره مهدی سامع این جنایتکار را یکی از برجسته ترین کادرهای جنبش انقلابی و رهایی بخش مردم ایران، می خواند.آقای مهدی سامع که طی اطلاعیه تسلیتش از جابرزاده تعریف و تمجید کرده متأسفانه در عراق و اشرف نبوده تا طعم فحاشی های او را حضورا بچشد!! که اگر خودش در آن نشستها حضور داشت حتما همین المرحوم جابرزاده از امامش رجوی درخواست اعدام او را هم می کرد!! زیرا ما بارها شاهد بودیم که در همین نشستها و با حضور و تأیید همین جابرزاده مسعود رجوی انواع توهینها و ناسزاها را به شخص آقای مهدی سامع و دیگر اعضای شورا نثار می کرد.
افسوس که این جنایتکاران می میرند و آن قدر زنده نمی مانند تا بخاطر جنایت هایی که در حق اعضای اسیر و زندانی مرتکب شده اند و خیانت ها و وطن فروشیهایی که در آنها دستیار مسعود رجوی بودند محاکمه شوند. آرزوی ما اعضای جدا شده این است که این جنایت کاران زنده بمانند تا در دادگاه های خلق جنایتهایی را که مرتکب شده اند و کسی از آنها خبر ندارد خودشان بیان کنند.
دیر یا زود تمامی جنایت کاران فرقۀ رجوی به درک واصل خواهند شد. هیچ جنایت کاری از دورۀ استالین تا هیتلر و خمر های سرخ تا فرقۀ رجوی برای همیشه در مسند قدرت و عرصۀ وجود باقی نمانده و نمی ماند.»

انتهای پیام

*** 

مسئول واقعی حمله به لیبرتی کیست؟

https://youtu.be/26Mps-OQLTU

Remember.Mojahedin Khalq (MKO, MEK, Rajavi cult) was one of the excuses of US attacking Iraq

همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=28465

وقتی جابرزاده آیین نامه ارتش رجوی و صدام را توضیح می داد، مرده بود (شکنجه گر ها هم می میرند)ا 

 محمد علی جابرزاده به درک واصل شدمحمد رزاقی و محمد حسین سبحانی، وبلاگ رزاقی و ایران قلم، سیزدهم فوریه ۲۰۱۷:… مسعود رجوی و محمد علی جابرزاده در نشریه مجاهد شماره ۵۹۹ نوشته اند که اگر مورد سفارش! رهبری سازمان مجاهدین نبودم، مطابق آیین نامه ارتش آزادیبخش من را تکه تکه و یک گلوله حرامم می کردند، اکنون ممکن است که آقای مسعود رجوی پاسخ دهند که چندین نفر از اعضا … 

محمد علی جابرزاده مرد

(مزدوری چیست، مزدور کیست؟)

شکنجه گر ها هم می میرند .

سر شکنجه گر رجوی داعشی سقط شد. 

محمد رزاقی، وبلاگ رزاقی، سیزدهم فوریه ۲۰۱۷:
لینک به منبع

محمد رزاقی

محمد رزاقی

سایت رجوی داعشی خبر مرگ سر شکنجه گر فرقه اش ( محمد علی جابر زاده با نام مستعار قاسم )  را درج کرد .

محمد علی جابر زاده سر شکنجه گر و تئوریزه کننده جنایتهای رجوی داعشی ؛ کسی که شریک جرم و جنایتهای رجوی و مریم قجر داعشی بود با مرگ خود اسرار زیادی از جنایتها ؛ خیانتها ؛ وطن فروشی ها ؛ مزدوری  رجوی داعشی برای صدام تا سعودی و موساد ؛ و …  را با خود به گور برد .

محمد علی جابر زاده یکی از سران فرقه رجوی داعشی بود که اکثر اعضاء از این شکنجه گربه خاطرتئوریزه کردن جنایتها و قوانین ضد بشری توسط رجوی داعشی بشدت نفرت داشتند .

جابر زاده بعنوان یکی از سران فرقه رجوی داعشی در مناسبات توجیه کننده و ماست مالی کردن شکستهای سیاسی؛ نظامی  و ایدئولوژیک رجوی داعشی بود همیشه با استدلالهای رجوی پسند افکار اعضاء را فریب می داد و بطور مشخص در چند مورد که همه اعضاء شاهد بودند ازسرکوبگران و عربده کش های رجوی داعشی بود .

دقیقا به یاد دارم درفروردین سال ۷۴ رجوی برای اعضائی که زندانی بودند دادگاه تشکیل داده بود که در ان دادگاه رجوی داعشی نقش شاکی ؛ وکیل ؛ دادستان ؛ قاضی را بعهده داشت .

روزی که نوبت دادگاه سلول ما بود ما را چشم و دست بسته به محل استقرار رجوی داعشی بردند داخل سالنی که بعنوان سالن محاکمه بود میزها را بصورت T  چیده بودند بالا رجوی نشسته بود سمت راست اعضاء زندانی شده و سمت چپ هم یک عده از زنان حرمسرای رجوی تحت نام شورای رهبری و در روبروی رجوی هم یک مشت از شکنجه گران و زندانبانان و در وسط هم سر شکنجه گران ( محمد علی جابر زاده با نام مستعار قاسم ) ( محمد محدثین ) با نام مستعار بهنام .

قبلا در مورد محاکمه اعضاء ناراضی و زندانی شده در اردوگاه بد نام اشرف مطلب نوشتم و لی با سقط شدن سر شکنجه گر رجوی داعشی باز یاد ان روزها افتادم که وسط محاکمه هر چند دقیقه یکبار جابر زاده عربده می کشید و می گفت همه شما را باید اعدام کرد و شما ها ضد انقلاب ایدئلوژیک و ضد مناسبات هستید !

شما ها را باید اعدام کرد و نباید زنده از اردوگاههای مجاهدین خارج شوید اگر روزی پایتان به خارج از اردوگاه ها برسد شما ها اولین نفراتی خواهید بود که موضوع زندان و … را افشاء خواهید کرد بس چه بهتر که همینجا همه شما را دفن کنیم !

بعد محدثین هم در تائید حرفهای جابر زاده  گفت :

ما اگر صدها نفر هم اینجا بکشیم کسی با خبر نخواهد شد ! در ضمن متین دفتری و محمد رضا روحانی بارها تاکید کرده اند که هر کس مخالف سازمان و رهبری رجوی بود شما اعدام کنید هر تعداد نفر هم باشد اگر یک روزی صدایش به بیرون رسید ما رفع و رجوع می کنیم !

جابر زاده یکی از سر شکنجه گران و سران فرقه رجوی داعشی در یکی از نشستهائی که موسوم به نشست طعمه از طرف رجوی داعشی نامگذاری شده بود در محاکمه و سرکوب اعضاء ناراضی نقش اساسی داشت .

 همه بیاد داریم در همان نشستها وقتی یکی از دوستان خواستار جدائی از تشکیلات بود جابر زاده با عربده کشی و داد ؛ فریاد که صورتش مثل لبو سرخ شده بود میکروفون بدست فریاد می زد هر کس بخواهد از سازمان جدا شود اعدامش می کینم !

سپس این سر شکنجه گر رو به دوربینهای فیلم برداری کرد و گفت فیلم من بگیرید و به دنیا نشان بدهید که بله ما زندان دارم  ! ما اعدام داریم ! هر کس در خارجه بر علیه سازمان  حرفی بزند و کاری انجام بدهد همان را هم در خارجه می کشیم از هیچ کس هم ترس نداریم هر کس هر غلطی می خواهد بکند هر حزب و هر کسی می خواهد هر اطلاعیه ای بدهد بله ما اعدام می کنیم و …..

در همان نشستهای  موسوم به طعمه جابر زاده با تهدید مخالفان رجوی داعشی و تشکیلات فرقه گرایانه  برای خوش آیند رجوی روح پلید  درزمان محاکمه مهدی افتخاری و استاد غلام حسین نژاد و دوست جدا شده اقای امیر موثقی در خواست اعدام می کرد و مدام عربده می کشید که همه اینها باید همین امشب باید اعدام شوند !

البته رجوی ترسو و بز دل ریق رحمت سر کشید و هیچ وقت یک ثانیه هم از ان نشستهای سرکوب که رجوی داعشی کلت اهدائی صدام ملعون به کمر بسته بود و دست روی کلت می گذاشت  اعضاء ناراضی تهدید به زندان و اعدام می کرد ومریم قجر دست به کمر روی سن می گفت من خرخره هر کسی را که بخواهد از سازمان خارج شود با مسعود ( رجوی روح پلید ) مخالفت کند می جوم  پخش نکرد ومریم قجر هم از ترس رو شدن ماهیت جنایتکارش دران نشستها  به سران فرقه دستور داده بود که اصلا وجود همچین نشستها را تکذیب کنید و حتا به امریکائیها  گفته بودند در ان تاریخ ( تابستان سال ۸۰ ) اصلا نشستهای موسوم به طعمه نداشته ایم  کلا خیلی از اعضاء سازمان در عراق حضور نداشتند ! و اینها شایعه و حرفهای رژیم و ماموران رژیم ایران !

بعید نیست که مریم قجر داعشی ادعا کند تابستان سال ۸۰ رجوی داعشی اعضاء  نگون بخت برای سپری کردن مرخصی سالیانه به جزایر قناری فرستاده بود و اصلا نشستهای موسوم به طعمه وجود نداشته !

جابر زاده  سرشکنجه گر نقش گوبلز در تشکیلات رجوی روح پلید بازی می کرد . وی  در پخش و نشر اخبار کذب و نوشتن ؛ نشر اکاذیب و تهمت ؛ فحش و … علیه جدا شده ها و مخالفین رجوی را در نشریات و اخبار سیمای اسارت رجوی را بعهده داشت و تمامی خبرهای کذب مبنی بر اینکه از داخل رژیم خبرهائی بدست امده و یا از نشست شوارای امنیت رژیم خبر بدست امده و … تماما دروغهائی بود و هست که سناریو نویس ان همین جابر زاده سر شکنجه گر و محمد علی توحیدی بوده و هستند .

نکته بعد اینکه نقش اساسی دیگر این سرشکنجه گر که مثل رجوی داعشی ریق رحمت سر کشید قبل از اینکه در عراق ترقه ای در شود به همراه مریم قجر به کنار رود اوور فرار کرد ودر اردوگاه رجوی داعشی در اوور سوراواز مستقر شد و از انجا که مریم قجر به اندازه یک زن خانه دار هم سواد سیاسی ندارد (البته با پوزش از همه خانم های خانه دار )  و فقط از رجوی داعشی ادعا و اطوار در اوردن خوب یاد گرفته سر شکنجه گر ( محمد علی جابر زاده ) و محمد علی توحیدی یکی دیگر از شکنجه گران رجوی داعشی مسئول نوشتن سخنرانیهای هستند که مریم قجر در شوهائی مختلف و به مناسبتهای گوناگون  اجرا می کند .

شخصآ آرزو می کردم بعد از اینکه رجوی داعشی ریق رحمت سر کشید  حد اقل سران فرقه که شریک جنایتهای رجوی داعشی بودند و هستند زنده می ماندند و برای جوابگوئی در یک دادگاه عادلانه می امدند ولی خوب مرگ خفت بار شکنجه گران و سرکوبگران خود درس عبرتی هست .

بارها در نوشته ها و مصاحبه هایم گفتم و باز تکرار می کنم که رجوی داعشی و مریم قجر حرمسرادار شخصی رجوی از اب تهران هرگز نخواهند خورد .

رجوی داعشی که ریق رحمت و سر کشید وآرزوی رسیدن به مقام رهبری ؛ فرمانده کل ارتش و … را با خود به گور برد و مریم قجر داعشی رئیس جمهور حسرت بدل هم هر وقت توانست نادر شاه پشت اسب ببیند نشستن به صندلی ریاست جمهوری در ایران خواهد دید همان بهتر مریم قجر که تجربه حرمسراداری دارد  فعلا مشغول دوست پسر بازی با جولیانی و گینگریچ زن باز و ترکی فیصل و …  باشد .

پاریس : محمد رزاقی

هنگامیکه جابرزاده آیین نامه مجاهدین و ارتش رجوی و صدام را توضیح می داد، مرده بود

محمد حسین سبحانی، ایران قلم، سیزدهم فوریه ۲۰۱۷:
لینک به منبع

محمد علی جابر زاده انصاری مزدور صدام و رجوی مرد

محمد حسین سبحانی زندان ابوغریب صدام رجوی مجاهدین خلق

محمد حسین سبحانی

محمد علی جابرزاده یکی از مهمترین عناصر شکل گیری فرقه گرایی ، خشونت و سرکوب در سازمان مجاهدین خلق در گذشت. او مرد ولی از خود خاطرات بسیار تلخی را بر جای گذاشت. وی یکی از عناصر اصلی سکوبگر  در جلسه به قول مسعود رجوی ” تعیین تکلیف ” من در سازمان مجاهدین خلق به تاریخ ششم شهریور ۱۳۷۱ بود. جابرزاده در میان مردان و مهوش سپهری در میان زنان جایگاه یک ” سرلومپن شکنجه گر ” را برای سرکوب اعضای منتقد و ناراضی مجاهدین راداشتند. من برای او چیزی بیشتر از ابراهیم ذاکری سرزندانبان فرقه رجوی و نادر رفیعی نژاد نمی خواهم که در مقاله هایی هنگام مرگ آنها  توضیح داده ام. اما محمد علی جابرزاده با همه مهارت و توانمندی هایی که در  سرکوب و شکل دهی دیکتاتوری و فرقه گرایی در سازمان مجاهدین داشت،  روزگاری چنان  تو دهنی ” حقوق بشری ” خورد که تلو تلو خوران مجلبور شد در خرداد ۱۳۸۱ آیین نامه مجاهدین خلق و ارتش رجوی و صدام حسین را توضیح دهد و اعتراف کند. خواندن همین اعتراف او  و تشریح آیین نامه سرکوب برای جابرزاده و رجوی کافیست.

بخشی از مطلب ” بازتاب ابوغریب و نگاهی به فرهنگ فرقه ها ” به نقل ار سایت ایران اینترلینک ـ سوم سپتامبر ۲۰۰۷

http://www.iran-interlink.org/fa/?mod=view&id=3099

سازمان مجاهدین در جای دیگر ماهیت خود مبنی بر سرکوب، زندان و حتی اعدام اعضای منتقد و معترض نشان داده، و به فرموده مسعود رجوی و دست نوشته محمد علی جابرزاده در نشریه ۵۹۹ صفحه ۴ چنین آورده است:

همانطور که در کلیشه بالا مشاهده کردید، مسعود رجوی و محمد علی جابرزاده در نشریه مجاهد شماره ۵۹۹ نوشته اند که اگر مورد سفارش! رهبری سازمان مجاهدین نبودم، مطابق آیین نامه ارتش آزادیبخش من را تکه تکه و یک گلوله حرامم می کردند، اکنون ممکن است که آقای مسعود رجوی پاسخ دهند که چندین نفر از اعضای منتقد و ناراضی مجاهدین که مورد سفارش! نبودند یا محظوراتی برایشان وجود نداشته، طبق آیین نامه ارتش آزادیبخش تکه تکه یا با گلوله اعدام شده اند؟

***

مسعود رجوی از تجربیات استالین استفاده می کند . استثمار مضاعف زنان در سازمان مجاهدین
https://youtu.be/McuGkWUlscg

همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=28450

محمد علی جابرزاده انصاری، گوبلزِ فرقه رجوی درگذشت، کیست؟ 

محمدعلی جابرزاده انصاری مجاهدین خلقداوود باقروند ارشد، نه به تروریسم و فرقه ها، دوازدهم فوریه ۲۰۱۷:… محمد علی جابرزاده بدلیل خودفروشی اش به رجوی همانند سال ۱۳۶۰ جزء کسانی بود که زمانیکه آمریکا به عراق حمله و آنرا تسخیر نمود به همراه مسعود رجوی و مریم رجوی با پشت کردن به همه مجاهدین در عراق و تنها و زیر بمباران گذاشتن آنها به  پاریس فرار کردند. این عنصر خائن همواره همانند رجوی … 

محمدعلی جابرزاده انصاری در سال 2008 توسط پلیس بین الملل دستگیر شددستگیری محمدعلی جابرزاده انصاری توسط اینترپل در سال ۲۰۰۸

لینک به منبع

محمد علی جابرزاده گوبلزِ فرقه رجوی درگذشت، کیست؟

محمدعلی جابرزاده انصاری مزدور رجوی و صدام مرد

نقل از داود ارشد :مسئول دفتر بخش تبلیغات زیر نظر محمدعلی جابرزداه

محمد علی جابرزاده از اعضای سرکوبگر مرکزیت فرقه رجوی بود که در فاز سیاسی مسئولیتهایی دربخش تبلیغات تحت مسئولیت علی زرکش بدعهده داشت. که مریم رجوی در نوشتن پروسه گوبلز فرقه اش اولین دروغ را نوشته که وی در ایران مسئول تبلیغات فرقه اش بوده است تا مبادا نام علی زرکش که مسئول محمد علی جابرزاده بوده است را ببرد.

فرقه رجوی در سایت خود آورده است:

محمدعلی جابرزاده پس از آزادی از زندان، مشاور دفتر سیاسی و مسئول ستاد تبلیغات سازمان مجاهدین خلق ایران (شامل نشریه و رادیو صدای مجاهد و سیمای مقاومت) و سپس مسئول کمیسیون مطالعات سیاسی شورای ملی مقاومت ایران بود.

درصورتیکه خودهمین سایت در مورد علی زرکش چنین آورده بود:

در کنار مجاهدانی چون موسی خیابانی و کاظم ذوالانوار توشه‌ها برگرفت و یکی از مسئولان مجاهدین در بند ۴ و ۵ زندان قصر بود. بعد از انقلاب، همراه با همرزمانش، جنبش ملی مجاهدین را در مشهد پایه‌ریزی کرد. سپس به تهران منتقل شد و تا پایان فاز سیاسی مسئولیت تبلیغات و انتشارات را به‌عهده داشت.

اما چرا مریم رجوی به چنین دروغگویی آشکاری تن میدهد؟ البته این روش جاری در فرقه رجوی است که نان را به نرخ روز بخورد. و هرچه دورغ لازم باشد برای آن روزش بگوید و بنویسد. ولیدر این مورد مشخص یک مشکل دیگری هم وجود داشت و آن، نام نبردن از علی زرکش است که اتفاقا همین مرحوم جدید که به رهبری فرقه در جهنم پیوست و مردم ایران را از محاکمه و مجازات خودش محروم کرد، جزء کسانی بود که بعد از مریم رجوی در همدستی با مسعودرجوی وقتی کودتای ایندو را دید به آنها پیوست و علی زرکش را به زیر کشیدند. وی از مدافعان اعدام علی زرکش بود .
محمد علی جابرزاده بهمراه مسعود رجوی به فرانسه فرار کرد و بنده ایشان را از همان روزهای سال ۱۳۶۰ که در اورسورواز حضور داشت میشناسم. مدتها دفتر ستاد تبلیغات در پاریس بوده ام. ضمنا در روستای لیل آدام در یک ویلای بسیار بزرگ در شمال پاریس هم خانه بودیم

محمد علی جابرزاده مسئول تئوریزه کردن دیکتاتور و سرکوب های خشن مسعود رجوی بود. وی تمامی فحاشیها و لجن پراکنیها و ترور شخصیت در فرقه رجوی علیه مخالفین ازعلی زرکش و یعقوبی گرفته تا مهدی افتخاری و همه ما جدا شدگان از مرکزیت تا عضو ساده و حتی پیوسته های جنگ ایران عراق و شورایی ها بود.

وی با تکیه به لمپنیزم افسار گسیخته اش خلاقیت بسیار بالایی درتولید واژه هایی مانند بریده مزدور، شاگردجلاد، پاسدار سردوشی گرفته، معتاد خمینی، …داشت. به همین دلیل نیز همواره مورد توجه و لطف مسعود رجوی قرار داشت.

بعد از اینکه وی همه اصول انسانی و مبارزاتی خود را برای بقدرت بالاتر رسیدن در سازمان به مسعود رجوی فروخت و علی زرکش را از میان برداشتند، اولا مسعود رجوی به پاس خدمات او مرا که تا آن زمان مسئول دفتر ستاد مرکزی (عراق-بفرماندهی عباس داوری) بودم بعنوان نشان دادن رضایتش از محمد علی جابرزاده به ریاست دفتر تبلیغات منصوب کرد. بویژه که عباس داوری و همسرش بدلیل مخالفت با انقلاب ایدئولژیک خلع رده شده بودند و زیر برخورد و برای مدتی جابرزاده به بغداد منتقل شد و عباس داوری که از قبل از انقلاب ایدئولژیک ۱۳۶۳ عضو دفتر سیاسی بود رفت زیر دست محمد علی جابرزاده که عضو مرکزیت بود.

مسعود رجوی در ادامه تطمیع محمدعلی جابرزاده و بستن دهان او مجوزی صادر کرد که بنده یک خود رو پژوه ۵۰۸ نو که آن زمان از نمایندگی آن در خیابان شانزه لیزه بقیمت ۵۸هزار فرانک فرانسه خریدم و بعد از اینکه در نمایندگی پژو در منطقه تقرافونتن (استان پونتواز) ۱۵هزار فرانک نیز خرج لوکس سازی آن شد بعنوان هدیه به وی داده شد.  درصورتیکه تا آن زمان هیچ فردی بجز مسعود رجوی در فرقه رجوی خودرو شخصی نداشت. در عراق نیز ابتدا محمد حیاتی و بعد عباس داوری هرکدام یک خودرو شخصی داشتند که وزارت اطلاعات عراق تامین کرده بود.

بعد از آن نیز کار من خرید لباس از گالریهای شانزه لیزه و گالری لافایت برای وی بود که اساسا نیازی هم نداشت. ولی برای پرکردن عقده های حقیر خودش و اینکه دفتر سیاسی شده بود، از این خوان مجانی که رجوی برایش گسترده بود استفاده کند.

از جمله خاصه خرجیهای فرقه رجوی به پاس خدمات سرکوبگرانه وی در راس سیستم جنگ سیاسی که نویسنده همه سخنرانیهای مریم رجوی و سرمقالات و مطالب نشریه بوده است یکی از منفورترین چهره ها در میان مجاهدین بود، خدمات پزشکی بوده است که مریم عضدانلو با بیشرمی تمام زماینکه روزانه مجاهدین اسیر در اشرف و لیبرتی وحالا در آلبانی بدلیل کمبودهای رسیدگی بدانها مرگ را تجربه میکنند از آن یاد میکند.

وی همسر سهیلا صادق است خواهر ناصر صادق از اعضای مرکزیت سازمان در زمان شاه بود.

محمدعلی جابرزاده از جمله کسانی بود که مرا به دهسال زندان (دوسال در اشرف و هشت سال در زندان ابوغریب عراق ) .محکوم نمود

هرچند در زمانیکه بنده دانه به دانه استدلال میکردم که تشکیلات به شکل مافیایی در آمده است که کارش سرکوب رزمندگان و دستگیری و شکنجه کردن آنها و فریب همپیمانان و کشتار کردها و … است آنهم با تکیه به شهادتهای عینی خودم حرفی برای گفتن نه محمد علی جابرزاده و نه دیگران نداشتند وقتی دید که همه برگه های خروج را امضاء کردم و در خروجم از فرقه جدی هستم، شروع کرد به فحاشی و مزدور خواندن بنده وتهدید به اینکه فکر میکنی میگذاریم زنده از زندانها بیرون بروی؟

محمدعلی جابرزاده بهمراه مهدی ابریشمچی عضو ستاد سرکوب درونی فرقه رجوی بودند که امر محاکمه و مجازات مخالفین را پیش میبردند.

جرم بنده این بود که به مقدس سازی مسعود و مریم و امام زمان سازی آنها و سرکوب داخلی و اینکه انتخابات در ایران و انتخاب خاتمی نشان داد که ما سالیان نوری با واقعیت ایران فاصله داریم را مطرح میکردم و اعتراض داشتم. چون رجوی تاکید کرده بود که در دور دوم حتما خاتمی را میکشند و اجازه نمیدهند به دور دوم برسد و حتی گفت که اگر برای دور دوم انتخاب شود کار ما ساخته است و باید جمع کنیم و برویم.

محمد علی جابرزاده بدلیل خودفروشی اش به رجوی همانند سال ۱۳۶۰ جزء کسانی بود که زمانیکه آمریکا به عراق حمله و آنرا تسخیر نمود به همراه مسعود رجوی و مریم رجوی با پشت کردن به همه مجاهدین در عراق و تنها و زیر بمباران گذاشتن آنها به  پاریس فرار کردند. این عنصر خائن همواره همانند رجویها از صحنه فرار کرده است.

متاسفانه با مرگ این عنصر خودفروخته امکان محاکمه و مجازات یکی از سردسته های فرقه رجوی که در تروریسم افسارگسیخته که جان هزاران مجاهد و مردم ایران را به نابودی کشاند بدست دادگاههای مردم ایران از دست رفت.

به امید ریشه کن شدن تروریسم و فرقه گرایی در ایران و جهان

داود ارشد
۱۲فوریه

*** 

همچنین:
http://iran-interlink.org/wordpressfa/?p=28429

محمد علی جابرزادۀ انصاری (قاسم)، شکنجه گر صدام و رجوی مرد 

 محمد علی جابرزاده به درک واصل شدمحمد کرمی و قربانعلی حسین نژاد، وبلاگ عیاران و سایت پیوند رهایی، دوازدهم فوریه ۲۰۱۷:… …این جانی ،برای سرکوب و پیش بردن خط مسعود رجوی از هیچ جنایتی فروگذار نمی کرد. این جنایتکار در پروسۀ محاکمۀ معترضان و مخالفان خطوط و سیاستهای رجوی در داخل تشکیلات که شخص مسعود رجوی گاهی برپا می کرد، همیشه اصرار داشت که جزای این افراد اعدام … 

محمد علی جابرزاده مرد“مردی که می گریست!… سالگرد تأسیس سازمان مجاهدین خلق”

مرگ جابرزاده از جانیان و جابران فرقۀ رجوی

قربانعلی حسین نژاد، پیوند رهایی، دوازدهم فوریه ۲۰۱۷
لینک به منبع

جابرزاده در تابستان ۸۰ در عراق در حضور شخص مسعود و مریم رجوی خواستار اعدام اینجانب به جرم نصب اعلامیه علیه نشستهای فحاشی «دیگ» شد!!

نوشتۀ قربانعلی حسین نژاد مترجم ارشد سابق بخش روابط خارجی سازمان مجاهدین

فرقۀ رجوی رسما طی اطلاعیه ای در سایت اصلی و رسمی خود مرگ محمد علی جابرزاده انصاری (قاسم) یکی از بزرگترین جانیان و «جابر»ان فرقۀ رجوی را که مسئول و خط دهندۀ اصلی در شاخه ها و ستادهای مختلف درون تشکیلاتی و بیرونی فرقه بود اعلام کرد و گفت که او بعد از ظهر شنبه ۱۱ نوامبر ۲۰۱۷ (۲۳ بهمن ۹۵) در بیمارستانی در پاریس مرده است. وی بعد از سقوط صدام از عراق به فرانسه برگشت و بعد از آن از همراهان و اعضای دائمی و تمام وقت دفتر مریم قجر عضدانلو در مقر او در اورسوراواز فرانسه و نویسندۀ متن تمام سخنرانیها و پیامهای مریم قجر و در چندین دهه نویسندۀ سرمقاله ها و مقالات مهم نشریۀ این فرقه و چهرۀ برجستۀ میزگردها و گفتگوها و مصاحبه های متعدد در تلویزیون آن بود.

 جابرزاده با نام مستعار قاسم در تمامی محاکمه های مخالفان درون سازمانی رجوی در قرارگاههای مختلف فرقه در عراق و ارگانهای سیاسی و تبلیغاتی آن در عراق و کشورهای مختلف اروپا یکی از سردمداران جنایت و خیانت و بساط فریب و نیرنگ این فرقه بود.

این جنایتکار گور به گور شده در نشستهایی که مسعود رجوی در عراق به شکل جلسات محاکمه و بیدادگاه برپا می کرد، در شکل دادستان این محاکمات ظاهر می شد و برای سوژه های این به اصطلاح نشستها یعنی افراد متهم (اعضای معترض و مخالف خطوط و سیاستهای رجوی در داخل تشکیلات) کیفرخواست ارائه می داد و می گفت جزای اینها اعدام است و باید اعدام شوند! و با آنکه شخص مسعود رجوی کوتاه می آمد و می گفت من اینها را می بخشم و مشمول عفو رهبری شده و اعدام نمی شوند؟! ولی او باز بر تقاضای اعدام برای افراد سوژه در این نشستها و یا در حقیقت برای متهمین این دادگاهها اصرار می ورزید.

 سه عنصر جانی و شکنجه گر نشستهای توهین و تحقیر و شکنجۀ روانی در حضور رجویها در قرارگاههای فرقۀ رجوی در عراق در زمان ارباب قبلی شان صدام حسین – به ترتیب از راست: محمد علی جابرزاده (قاسم)، مهدی برائی (احمد واقف)، محمد سید المحدثین (بهنام)

در سلسله نشستهای رعب و وحشت تابستان سال ۱۳۸۰ موسوم به نشستهای «طعمه» در قرارگاه «باقرزاده» در غرب بغداد، جابرزادۀ جنایتکار یکی از شکنجه گران و فحاشان این سسلسله نشست ها بود که در آنها افراد مورد شدیدترین دشنامها و توهینها و تحقیرها و شکنجه های جسمی و روحی قرار می گرفتند فجایعی که بارها شرح جریان آنها و آنچه در این نشستها گذشته توسط جداشدگان فرقه نوشته و منتشر شده است.

مسعود رجوی همراه با مریم رجوی در سلسله نشستهای یاد شده که سه ماه به طول انجامید بیش از ۵۰ نفر را به جرم مخالفت با سیاستها و روشها و کارهای ضد اخلاقی و ضد انقلابی و ضد انسانی او از جمله خود مرا شخصا محاکمه کرد و مرا به علت صدور و پخش اطلاعیه ای در انتقاد کاملا محترمانه علیه فحش و ناسزاگویی در نشستهای معروف به دیگ به درخواست همین محمد علی جابرزاده محکوم به اعدام کرد!! که بعدها مرا به اصطلاح عفو نمود!! در این نشست مهدی ابریشمجی و محمد علی جابر زاده انواع فحشها از جمله فحش ناموسی و رکیک به من و خدابیامرز مهدی افتخاری که در اشرف درگذشت و در آنجا دفن است می دادند و تقاضای اعدام ما را می کردند در حالیکه ما  در داخل مجاهدین و در قرارگاههای آنها در عراق بودیم و دهها سال بود از زن و زندگی و فرزند و همۀ برخورداریهای رایج محروم بودیم و همسرم و دو برادرم در فروغ شهید شده بودند و دخترم نیز در همانجا بود. ولی اینک می بینیم که مریم قجر که در همان نشستها دستور فحاشی می داد و درخواستهای اعدام را تأیید می کرد با وقاحت و دورویی تمام برای عرضۀ خودش به محافل امپریالیستی و لابیهای جنایتکار و جنگ طلب و فاشیست آمریکایی و اروپایی اش و در مقر پارلمان اروپا خواستار لغو مجازات اعدام می شود!! و دم از آزادی و دموکراسی می زند و منشور آزادی بیان می دهد! زهی بی شرمی!

جابرزاده مسئول بالای خطوط سیاسی و مشاور اول سیاسی شخص رجوی در سه دهۀ گذشته بود و برای همین هم عنوان مسئول کمیسیون مطالعات سیاسی شورای موهوم رجوی را یدک می کشید. وی در حقیقت مشاور سیاسی مسعود رجوی و بعد هم مریم قجر و سالها مسئول اصلی و واقعی دستگاه تبلیغاتی و رادیو و تلویزیون و نشریۀ فرقه بود و خطوط اصلی را در این رابطه او به زنان ویترینی مسئول تبلیغات یعنی فهیمه اروانی و بعد هم زهرا مریخی دیکته می کرد و خط دهنده و سیاستگذار اصلی این نهادها و در زمینه های فوق بویژه امور سیاسی و تبلیغی بعد از مسعود رجوی بود.

از این رو جابرزاده نقش و مسئولیت مهمی در شکستهای استراتژیک و نظامی فرقه در این سی سال و به بن بست رسیدن و به گل نشستن کشتی کل دستگاه رجوی و فریفتن و به عراق کشاندن و به کشتن دادن اینهمه نیرو طی سالیان گذشته در عراق داشت، بویژه که او سالها در اروپا در دهۀ شصت مسئول اتحادیۀ انجمنهای دانشجویان مسلمان هوادار مجاهدین بود که طی آن صدها جوان دانشجو و تحصیلکرده ایرانی را فریفت و به عراق کشاند و بیشتر آنها را در عملیاتهای احمقانۀ مرزی و یا داخل کشوری و مخصوصا در عملیات فاجعه بار فروغ یا در حقیقت دروغ جاویدان به کشتن داد و بسیاری از آنان نیز که به سنین بالا رسیده بودند در عراق و در نتیجۀ جراحتها  و یا بیماریهای مختلف ناشی از فشارهای فوق الذکر درگذشتند و یا سرانجام در درگیریهای ده سال اخیر با نیروهای عراقی در نتیجۀ اصرار رجوی به باقی ماندن در عراق (که به یقین با مشورت دادن امثال جابرزاده صورت می گرفت) و یا اعمال تروریستی در کشور جنگ زده و بحرانی عراق کشته شدند و بسیاری نیز زخمی و معلول و بیمار اینک در آلبانی در وضعیتی بدتر از زندانی و اسیر به سر می برند. اما مسئولان این وضعیت فاجعه بار و مرتکبین این جنایتها امثال جابرزاده، خودشان همچون رهبران همیشه فراریشان مسعود و مریم و در کنار «مهر تابان»شان! از هر مهلکه ای و خطری و سختی گریخته و اینهمه سال که اعضای اسیر فرقه در جهنم عراق باقی مانده و زجر می کشیدند و یا بدون دارو و درمان از بین می رفتند خودشان در ساحل امن رود اواز در مقاله هایشان و صحبتهایشان در رسانه های فرقه دم از «مقاومت»!! و «هزار اشرف»!! و «تهاجم حد اکثر»!! و«ارتش آزادی»!! می زدند و از کنار گودی آن نگونبختان فریاد «لنگش کن» برمی آوردند که باقی و زنده هایشان امثال مهدی ابریشمچی و محمد علی توحیدی و سید المحدثین نیز همچنان در کاخ ساحلی مریم قجر در حومۀ پاریس به این شیوۀ رذیلانه شان ادامه می دهند.

آری محمد علی جابر زاده در سن ۶۸ سالگی اش در حالی در بیمارستانی در پاریس مرد و به قول مریم رجوی در اطلاعیۀ تسلیتش انواع عملهای جراحی و شیوه های درمانی با بهترین تیمهای پزشکی روی او اعمال شد که پسران و دخترانی بسیار در سنین جوانی و نوجوانی طی سه دهه و در سالهای اخیر نیز بی دفاع و بی سلاح با تشویقها و سیاستگذاریهای او و امثال او در اشرف و لیبرتی پرپر شدند و یا جوانان و پیرانی بسیار از زن و مرد در اشرف و لیبرتی و آلبانی در بستر انواع بیماریها بدون هیچ دارو و درمان و با محرومیت تمام حتی از مراجعه به پزشکان محلی (به علت ترس از فرار یا جدا شدن آنان) به دور از خانه و خانواده و در غربت تمام و بدون اطلاع افراد خانواده شان جان دادند و حتی پیکرهایشان هم به خانواده هایشان نرسید.

مریم قجر در اطلاعیه اش در مورد مرگ جابرزاده که امروز در سایت اصلی فرقۀ رجوی منتشر شده می نویسد: «او در ۱۰سال گذشته، با صبر و ایستادگی در برابر بیماری و عمل‌های متعدد جراحی بر روی ریه و کبد و ستون فقرات، ستایش همه یاران و همرزمان و همچنین احترام تیمهای پزشکی در بیمارستان را برمی‌انگیخت». از خانم همیشه تابان! (به یمن جراحی های صورت و پمادها با پولهای صدام و شیوخ عرب!) می پرسیم: سرکار علیا مخدره! در همین ده سالی که می گویی جابر زاده در بیمارستانی در پاریس تحت درمان و عملهای جراحی متعدد بود چه تعداد از زنان و مردان تشکیلات فرقه ای تو در عراق و آلبانی از بیماری ها و ناراحتی های بسیار ساده تر از بیماری جابرزاده و در سنین بسیار کمتر از او از بی دارویی و بی درمانی جان باختند؟ آیا شما همانطور که امثال جابرزاده را از عراق خارج کردید نمی توانستید آنها را از عراق و یا از آلبانی به خارجه برای درمان ببرید؟ تا اگر هم قرار بود بمیرند نه در عرض چند روز و چند ماه بلکه حد اقل در عرض یک سال از آن ده سال تلاش شما برای زنده ماندن جابرزاده (تا بتواند همچنان سخنرانی های شما جلوی لابیهای آمریکایی و اروپایی تان را بنویسد) می مردند؟

جالب است که مریم رجوی در این اطلاعیه مرگ جابرزاده را به «مسعود» (داخل گیومه گذاشته یعنی خودش برایش سنگ قبر درست کرده است!!) و به ارتش آزادیبخش ملی ایران!! تسلیت گفته است و یادآور شده که او ۴۴ سال همراه و یار و یاور مسعود بوده است. باید به مریم قجر گفت: اولا کدام ارتش؟ ممکن است محلش را بگویید؟ آنهایی که در آلبانی هستند ارتشند یا پناهجویانی که به علت انتقالشان به آنجا از کری وزیر خارجۀ سابق آمریکا تشکر کردی و گفتی آنها از خطر جستند؟! عجب ارتشی که همه اش دنبال پناهگاه و پناهندگی می گردد!!… ثانیا اگر مسعودت زنده است چرا خودش مرگ یار و یاور ۴۴ ساله اش را دون کیشوت وار به همان «ارتش» موهوم تسلیت نمی گوید؟ و یادی از این یار غارش نمی کند؟ عجب دوست بی وفایی!! دقیقا مثل تبریک و تسلیت گفتن مرتجعین به محضر امام زمان غایب!!…

جابر زاده یکی از بزرگترین جانیان فرقه رجوی به درک واصل شد

محمد کرمی، وبلاگ عیاران، دوازدهم فوریه ۲۰۱۷
لینک به منبع

محمد علی جابرزادۀ انصاری (قاسم) یکی از بزرگترین جانیان فرقه رجوی که همیشه در مسند قدرت درون تشکیلات فرقه بوده بنابر اطلاعیۀ خود فرقه عصر روز شنبه ۱۱ فوریۀ ۲۰۱۷ برابر با ۲۳ بهمن ۹۵ به درک واصل شد. جابرزاده با نام مستعار قاسم در تمامی پروسه های سرکوب و شکنجه در قرارگاههای سازمان مجاهدین (فرقۀ رجوی) در عراق یکی از سردمداران این جنایتها بود. بخصوص در جریان زندان ها و شکنجه های سالهای ۱۳۶۳ ، ۱۳۶۴ ، ۱۳۷۳ و ۱۳۷۴ و پس از آن هم هر زمان در جریان شعبدۀ انقلاب ایدئولوژیک درونی به اصطلاح «بند»ی از «بندهای انقلاب»! آورده می شد برای سرکوب و پیش بردن خط مسعود رجوی از هیچ جنایتی فروگذار نمی کرد. این جنایتکار در پروسۀ محاکمۀ معترضان و مخالفان خطوط و سیاستهای رجوی در داخل تشکیلات که شخص مسعود رجوی گاهی برپا می کرد، همیشه اصرار داشت که جزای این افراد اعدام است و باید اعدام شوند و علیرغم اینکه مسعود رجوی کوتاه می آمد و می گفت من می بخشم و رهبری عفو می کند! سینه چاک می داد و یقه پاره میکرد که این افراد حقشان اعدام است و به قول معروف «شاه می بخشید ولی شاه قلی نمی بخشید»!.

در پروسۀ نشست های وحشتناک تابستان سال۱۳۸۰ معروف به نشستهای طعمه در عراق جابرزادۀ جنایتکار یکی از سردمداران و گردانندگان این نشست ها بود که در آنها افراد به شدت مورد ضرب وشتم و انواع فحاشی ها و توهینها و تهمتها و تحقیرها قرار می گرفتند. این جنایت کار به همراه محمد سید المحدثین در این نشست ها بعضی از اعضای معترض را می بردند میان گلۀ گرگ های هار رجوی و هر آنچه لایق رهبر و امامشان و مریم قجر بود به آنها می گفتند و آنقدر آنها را تحت فشار قرار می دادند که نفر جا بزند و گفته هایش را پس بگیرد و بعضی شان هم بر اثر فشار روانی که این جنایت کار به همراه دیگر هم کیشانش به افراد وارد می کردند دست به خود کشی و خودسوزی می زدند.

لازم به یادآوری است که تمام سخنرانیها و پیامهای مریم رجوی را جابرزاده که در مقر او در حومۀ پاریس و در دفتر او کار می کرد می نوشت. وی همچنین خط دهنده و سیاستگذار و مشاور مریم قجر در امور سیاسی بود و در تمام دهه های شصت و هفتاد و هشتاد نویسندۀ مقالات مهم و سرمقاله های نشریۀ فرقه و مصاحبه کننده و گردانندۀ عمدۀ شوهای تلویزیونی آن به عنوان مسئول اصلی تبلیغات این فرقه و خط دهندۀ تبلیغاتی و سیاسی به زنان ویترینی همچون فریبا اروانی و زهرا مریخی در ستاد تبلیغات آن بود و برای همین عنوان مسئول کمیسیون مطالعات سیاسی شورای موهوم فرقه را یدک می کشید.

متاسفانه کاسه لیسان و مواجب بگیران این فرقه مانند عشیره مهدی سامع این جنایتکار را یکی از برجسته ترین کادرهای جنبش انقلابی و رهایی بخش مردم ایران، می خواند.آقای مهدی سامع که طی اطلاعیه تسلیتش از جابرزاده تعریف و تمجید کرده متأسفانه در عراق و اشرف نبوده تا طعم فحاشی های او را حضورا بچشد!! که اگر خودش در آن نشستها حضور داشت حتما همین المرحوم جابرزاده از امامش رجوی درخواست اعدام او را هم می کرد!! زیرا ما بارها شاهد بودیم که در همین نشستها و با حضور و تأیید همین جابرزاده مسعود رجوی انواع توهینها و ناسزاها را به شخص آقای مهدی سامع و دیگر اعضای شورا نثار می کرد.

افسوس که این جنایتکاران می میرند و آن قدر زنده نمی مانند تا بخاطر جنایت هایی که در حق اعضای اسیر و زندانی مرتکب شده اند و خیانت ها و وطن فروشیهایی که در آنها دستیار مسعود رجوی بودند محاکمه شوند. آرزوی ما اعضای جدا شده این است که این جنایت کاران زنده بمانند تا در دادگاه های خلق جنایتهایی را که مرتکب شده اند و کسی از آنها خبر ندارد خودشان بیان کنند.

دیر یا زود تمامی جنایت کاران فرقۀ رجوی به درک واصل خواهند شد. هیچ جنایت کاری از دورۀ استالین تا هیتلر و خمر های سرخ تا فرقۀ رجوی برای همیشه در مسند قدرت و عرصۀ وجود باقی نمانده و نمی ماند.

(پایان)

*** 

اطلاعیه های متوالی اخیر فرقه رجوی و چند نکته

مریم سنجابی، ندای حقیقت، بیست و سوم ژانویه ۲۰۱۵:…  چند روز اخیر اطلاعیه هایی در سایتهای فرقه درج شده مبنی بر اینکه تعدادی برای شناسایی لیبرتی اقدام نموده اند. و در اطلاعیه ای دیگرنیز به ناسزاگویی به یک سری جدا شدگان پرداخته اند همانطور که من و اکثر دوستان جدا شده همنظر هستیم که اینگونه اطلاعیه ها
 –
مریم سنجابی، ندای حقیقت، بیست و ششم نوامبر ۲۰۱۴:…  در صدر خبرها بازدید جالب آقای دانایی فر سفیر ایران از کمپ اشرف می باشد  همان کمپ و غار محل اسیران فرقه که سال ها در زمان صدام حسین در آن محبوس بودند و نمی توانستند از آن خارج شوند. همان محلی که مردان و زنانی نگون بخت بیست سی سال از عمر خوی
مریم سنجابی، ندای حقیقت، ششم نوامبر ۲۰۱۴:…  در سایت های وابسته و وامانده فرقه رجوی هر از گاهی می بایست سری به صحرای زنان زد و با خصومت و دجالیت خبرهایی مبنی بر دفاع از زنان تهیه نمود. اخیرا مقاله ای ظاهرا به نقل از تریبون دو ژنو با تیتر « در ایران شرایط زنان بدتر می‌شود» و هم چنین مطلبی تهیه شده در تش
مریم سنجابی، ندای حقیقت، دوم نوامبر ۲۰۱۴: …  آیا نداحسنی دخترجوان و خانم صدیقه مجاوری بخاطر مریم قجربطرز فجیع و دلخراشی در آتش نسوختند وجان نباختند. آیا مرضیه باباخانی و حمیدعرفا و نادر ثانی با دستور فرقه گرایانه و بنیادگرایی رجوی درآتش نسوختد و چهره خود را در حریق ازدست ندادند که تا سالها از نمای
Copyright © 2017 Iran Interlink.exposing Mojahedin Khalq,Rajavi cult,Massoud Rajavi, Maryam Rajav

بدون نظر

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید