قربانیان فرقه رجوی (۳۵ و ۳۶) – پروین سریر و محترم بابایی

0
904

قربانیان فرقه (۳۵ و ۳۶) – پروین سریر ( و محترم بابایی)ا 

ندای حقیقت، بیست و دوم فوریه ۲۰۱۷:… پروین توسط رقیه عباسی و شیوا صادق و عذرا طالقانی به قتل رسید . جسد او را داخل یک آمبولانس قرار دادند و با این توجیه که مسموم شده است او را به بغداد منتقل کردند . ( سال ۱۳۷۱ ) و بعد مخفیانه او را در مزار مروارید دفن کردند . محمدرضا ( از اعضاء ارشد هیئت اجرایی سازمان در آن دوران بود و معاون پشتیبانی مرکز ۱۲ … 

https://www.youtube.com/watch?v=bGdXoiZTTdM&t=1549s

قربانیان فرقه رجوی-۳۵

قتل پروین سریر

سایت ندای حقیقت ۲ اسفند ماه ۱۳۹۵ برابر با ۲۰ فوریه ۲۰۱۷
لینک به منبع

( منبع خبر : آقای عیسی زاده از اعضای جدا شده فرقه رجوی)

قتل یا خوکشی پروین سریر : در حوالی سال ۱۳۷۰ شیوا صادق مسئول ستاد پشتیبانی مرکز ۱۲بود که فرمانده این مرکز در آن زمان رقیه عباسی بوده است . در سال ۷۰ که کلیه مراکز سه گانه آن زمان مبنی بر مرکز ۱۰ و ۱۱ و ۱۲ در منطقه امام ویس و معین در حال تمرین و مانور بودند . معاون شیوا صادق مردی به نام محمدرضا بود …که آن زما ن عضو ارشد هیئت اجرایی سازمان بود که با یکی از دختران آن مرکز به نام پروین سریر رابطه دوستی برقرار می کند و در نتیجه روابط بین آنان پروین سریر باردار می شود و موضوع برای رقیه عباسی ، شیوا صادق و عذرا علوی طالقانی و مریم و مسعود علنی شد . چون موضوع خیلی حیثیتی بود و بحث اعتبار و ابروی اعضای هیئت اجرای سازمان بود . پروین توسط رقیه عباسی و شیوا صادق و عذرا طالقانی به قتل رسید . جسد او را داخل یک آمبولانس قرار دادند و با این توجیه که مسموم شده است او را به بغداد منتقل کردند . ( سال ۱۳۷۱ ) و بعد مخفیانه او را در مزار مروارید دفن کردند . محمدرضا ( از اعضاء ارشد هیئت اجرایی سازمان در آن دوران بود و معاون پشتیبانی مرکز ۱۲ بود به لحاظ تشکیلاتی هم رده نفرات بالایی سازمان و لایه اول هیئت اجرایی بود . او را به مدت ۳ سال زندانی کردند و رده اش را به هوادار تغییر دادند . رجوی خودش گفته بود حکم او اعدام است ولی من آن را به درجه هوادار تغییر دادم . بعد از سه سال او را آزاد کردند و مدت چند سال در موضع هوادار ماند و پس از دهه سال ظاهرا بخشیده شد و … به عنوان افسر پشتیبانی کار می کرد . بسیار شکسته و درب و داغان شده بود و با یک حالت نزار به حیات خود ادامه می داد و با این وضعیت او را حفظ می کردند در حالیکه دوستان قدیمی او می دانند که او خلاف بزرگی در تشکیلات مرتکب شده است اما نمی دانند که موضوع چه بوده است.

قربانیان فرقه رجوی-۳۶

خودکشی محترم بابایی

سایت ندای حقیقت ۴ اسفند ماه ۱۳۹۵ برابر با ۲۲ فوریه ۲۰۱۷
لینک به منبع

محترم بابایی : هنوز دوران کودکی را پشت سر نگذاشته بود که در محیط خانواده با فرقه مجاهدین خلق آشنا شد. او برای پیوستن به مجاهدین پس از پشت سر گذاشتن سختی ها بالاخره خود را به خاک عراق رساند و در صفوف مجاهدین خلق پیوست . و مشغول فعالیت شد و در نهایت در عملیات فروغ جاویدان از ناحیه صورت به شدت زخمی شد و در جریان انقلاب ایدئولوژیک آقای رجوی قد علم کرد و از هویت زن بودن همانا آزاد بودن و آزاد زیستن و از هویت انسان بودن خود و سایر دوستان خود دفاع کرد و به انقلاب و امام شدن آقای رجوی نه گفت و از سال ۱۳۶۹ بدترین دشنام ها و تهمت ها را به جان خرید . خانم محترم بابایی علاوه بر نپذیرفتن امامت رجوی جرم دیگری نیز از نظر فرقه مجاهدین خلق مرتکب شده بود و آن هم جرم بچه دار شدنش بود ، از این رو سازمان و رهبری کینه عمیقی نسبت به خانم های باردار داشتند . برای آخرین بار محترم را با برانکارد به نشست انقلاب می برند و از او می خواهند از شوهرش طلاق بگیرد ، محترم باز هم جواب نه را تکرار می کند ، محترم را به زندان بر می گردانند در همین زمان شوهر محترم آقای کریم حقی با ما در زندان پشت میدان تیر قرارگاه اشرف زندانی بود . محترم تک و تنها و بدون سرپرست نوزاد را در زندانهای اسکان به دنیا آورد ، فرقه مجاهدین خلق حتی از دادن شیر خشک به نوزاد محترم خودداری می کرد و هر بار در جواب محترم می گفتند سزای کوفی و بریده از رهبری همین است برو به جان رهبری دعا کن که تو را نکشته و زنده هستی . پس از ۲۷ روز سازمان حاضر شد جسم لاغر و استخوانی کودک محترم را توسط یکی از زندانبانان به ملاقات پدرش کریم حقی بیاورند ، سازمان از این ملاقات و سوء تغذیه کودک می خواست آقای کریم حقی را تحت فشار روحی قرار بدهد و شاید کریم به خاطر زنده ماندن کودکش در مقابل سازمان کوتاه بیاید و تن به پذیرش امامت رجوی بدهد . دقیقاً یادم هست یک روز آفتابی مارال ۲۷ روزه به ملاقات پدرش به زندان میدان تیر آمد ، ورود مارال کوچولو به بند A شور و شوق عجیبی در زندانیان ایجاد کرد در آن ایام ما ۱۷ نفر از محکوم شدگان به مرگ در انتظار تولدی دیگر بودیم . مارال پس از ملاقات با پدر دست به دست بین زندانیان می چرخید نوزاد خردسال از دیدن آن همه ملاقاتی عصبانی شد و گریه کرد ، گویی با گریه می خواست چیزی را برایمان تعریف کند ، چرا که طی این ۲۷ روز به جز دست نوازشگر مادر دست دیگری را حس نکرده بود . در چشمان بی رمق مارال آینده قشنگی را می شد دید ، مارال گرچه کوتاه و سرزده به بند زندانیان آمده بود ولی به همراه خود حیات و تولدی دیگر به ارمغان آورد ، چون مارال هم مثل مادرش محکوم به مرگ تدریجی شده بود . بعد از چند ساعت مارال با تک تک زندانیان وداع کرد و رفت ، به هنگام وداع عبدالرضا گفت صورت مارال را نبوسید ، چون اگر گزمه های رجوی متوجه شوند باز اتهامات جنسی شروع می شود . و این بود که محترم بابایی بیش از یک سال و نیم در بدترین شرایط ممکنه در زندان های فرقه مجاهدین خلق فرزندش را به دندان گرفت و بزرگ کرد ، از زندان اسکان تا زندان H و خانه های امن در شهر بغداد و در نهایت تاب تحمل آن دوران را نیاورد و در شرایطی بس دردناک و در یک بحران بی هویتی دست به خودکشی زد توضیح : بر اساس خاطرات و مستندات جدا شدگان فرقه رجوی ، افرادی که به شناخت ماهیت فرقه رجوی رسیده بودند و خواهان جدایی بودند پس از اعلام درخواست خود به فرقه علاوه بر مخالفت ، با تحمل انواع توهین و تحقیر و ملامت ها روبرو می شدند. و دست آخر افرادی هم که مصمم به جدایی بودند به مکان های حفاظت شده تحت عنوان مهمانسرا منتقل می شدند و طبق حکم رجوی آنها را به مدت دو سال در مهمانسرا هایی که نگهبان و برج و بارو داشت نگهداری می کردند تا به خیال شان اطلاعات آنها سوخته شود. بسیاری از افراد تاب و تحمل این همه سختی را نداشتند و به همین دلیل دچار وقایع سخت و دردناکی می شدند. محترم بابایی یکی از قربانیان نگون بخت فرقه است که علیرغم اینکه با سرسختی تمام برخواسته اش پافشاری نمود و از فرقه جدا شد ولی در شرایط سخت بی پناهی و مشکلات مالی اقدام به خودکشی نمود و متاسفانه جان خویش را ازدست داد.

https://www.youtube.com/watch?v=OjRkmVPf-TI

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید