قربانیان فرقه رجوی (۳۳ و ۳۴) – نغمه حکمی و محمدرضا صباحی

0
905

قربانیان فرقه (۳۳ و ۳۴) – نغمه حکمی ( و محمدرضا صباحی)ا

ندای حقیقت، چهاردهم فوریه ۲۰۱۷:… نغمه حکمی در سال ۸۲ مدتی مسئول من در مقر پنجم بود مسئول مقر زنی تازه به دوران رسیده بنام فرزانه میدان شاهی بود نغمه در نشست روزانه ، کاری به کار کسی نداشت به چهره اش که نگاه می کردم در گیر مسئله ای بود بخصوص مواقعی که از نشست مسئول مقر می آمد بیرون آو را می دیدم صورتش قرمز و برافروخته … 

https://www.youtube.com/watch?v=McuGkWUlscg&t=19s

 
Survivors’ Report – February 2006

قربانیان فرقه رجوی-۳۳

مرگ مشکوک نغمه حکمی

به قلم آقای فؤاد بصری سایت ندای حقیقت ۲۰ بهمن ۱۳۹۵ برابر با ۸ فوریه ۲۰۱۷

لینک به منبع

نغمه حکمی بدست مجاهدین خلق فرقه رجوی در عراق کشته شد

نغمه حکمی در سال ۸۲ مدتی مسئول من در مقر پنجم بود مسئول مقر زنی تازه به دوران رسیده بنام فرزانه میدان شاهی بود نغمه در نشست روزانه ، کاری به کار کسی نداشت به چهره اش که نگاه می کردم در گیر مسئله ای بود بخصوص مواقعی که از نشست مسئول مقر می آمد بیرون آو را می دیدم صورتش قرمز و برافروخته شده و در حین راه رفتن با خودش صحبت می کرد . در یک نشستی یکی از نفرات نکاتی از بحث انقلاب من در آوردی مریم قجر را می خواند نغمه به او گفت من هم به نوعی درگیر این مسئله هستم و در نشست ها زیر تیغم(یعنی مورد تهاجم هستم) به نوعی تناقض خودش را مطرح کرد و برای ما روشن شد که نغمه با انقلاب مریم قجر مخالف است از ما حسابرسی نمی کرد او بهتر از ما می دانست مثل یک برده از ما کار می کشیدن مخالف این کار بود مدتی از نغمه خبری نبود طی این مدت زن دیگری را جای او گذاشتند در نشست از مسئول جدید سئوال می کردیم که خواهر نغمه کجاست در جواب می گفت رفته ماموریت چند روز دیگر بر می گردد یک شب قبل از شام فرزانه میدان شاهی ما را در اتاق کارش جمع کرد و گفت می دانید چی شده ما هم گفتیم خیر . با خنده رویی و خیلی غیر جدی گفت نغمه فوت کرد همه ما در نشست مات مانده بودیم و فرزانه می خندید و در ادامه گفت مبارزه همین است دیگه . جالب اینکه که در مراسم تدفین هم نفرات زیادی شرکت نکرده بودند از جمله شورای زنا ن فرقه رجوی . معلوم بود که زیاد به آن توجهی نکرده بودند هنگام بازگشت از مزار فرزانه میدان شاهی مسئول مقر و یکی از زنان در خودرو نشسته بودند و کرکر می خندیدند انگار برای جشن آمده بودند و نه برای تدفین یک انسان . برای ما مشخص بود که نغمه طبیعی فوت نکرده سران فرقه رجوی آن را کشتند متاسفانه ما نمی توانستیم حرفی بزنیم اگر هم مطرح می کردیم به شدت ما را سرکوب می کردند بایستی سکوت می کردیم بعد ها با یکی از مردان رده بالای سازمان که گپ و محفلی داشتم و در حال حاضر در آلبانی است ، به من گفت نغمه با اصول این ها مخالف بود مژگان و سران بالا هر روز برای او نشست برگزار می کردند و آن را سوژه نشست می کردند شکنجه های روحی و فیزیکی بر روی او اعمال می کردند و ا در نهایت او مریض می شود و از بردنش به امداد خودداری می کنند و در محلی که قرنطینه بود فوت می کند اگر به لحاظ مداوا به آن رسیدگی می کردند نغمه فوت نمی کرد . رجوی و سرانش از انسانیت بویی نبردند کوچکترین مخالفت را با خط و خطوط آنها داشته باشید شما را با عناوین مختلف از صحنه حذف می کنند . و خیلی راحت از مرگ انسانها می گذرند . و برای اینکه کسی بویی نبرد روی سنگ قبر سربه نیست شده آرم تروریستی خودشان را حک می کنند و نام مجاهد را روی آن می گذارند . فرقه رجوی از فرار کردن زنان به شدت ترس و وحشت داشت اگر بویی از فرار یک زن به مشامش می خورد نقشه مرگ آن زن را می کشید . به امید روزی که رجوی و سرانش به محاکمه کشیده شوند .

فؤاد بصری

قربانیان فرقه -۳۴

خودسوزی محمدرضا صباحی

سایت ندای حقیقت ۲۵ بهمن ماه ۱۳۹۵ برابر با ۱۳ فوریه ۲۰۱۷

لینک به منبع

آقای محمدرضا صباحی از اعضای خارج کشوری فرقه تروریستی رجوی و باصطلاح یکی از مسئولین بخش سیاسی در کشور آمریکا بود. بعلت اینکه اعضای مستقر در اروپا و امریکا به نسبت اعضای مستقر در کمپ در معرض اخبار و اطلاعات بیشتری بودند. رجوی و سران درجه یک خیانتکارش همواره در نگرانی جدایی و نارضایتی اعضای اروپا و امریکا نشین بودند و به همین دلیل افراد بسیار اندکی را در کشورهای خارجی نگه میداشتند و اغلب اعضا را به عراق می کشاندند. همان نفرات اندک را هم سالی دو بار برای شرکت در جلسات مغزشویی و کنکاش وضعیت تشکیلاتی به عراق فرا می خواندند که مبادا بر خلاف میل رجوی قدمی بردارند و اگر در بررسی ..و تفتیش عقاید به فردی ناراضی و یا به قول تشکیلات حلقه ضعیف برمی خوردند دیگر اجازه خروج به او نمی دادند و بنوعی در عراق و کمپ های موجود تا آخر عمر زندانی می شد. محمدرضا صباحی نیز آز آن دسته نیروهای بخت برگشته ای بود که بعد از کشاندن او به عراق دیگر اجازه خروج نیافت و آنقدر جلسات مغزشویی و تحقیر کننده برایش برگزار نموده و مورد اذیت و آزار قرارش دادند تا دست به خودکشی زد . ادامه ماجرا را از آقای محمد ب دنبال می کنیم. به قلم آقای محمد ب یکی دیگر از کسانی که طی سالیان طولانی بدست دستگاه وحشت و ترور مجاهدین نابود شد محمدرضا صباحی است. محمد رضا صباحی از مسئولین و سخنگوی سازمان در آمریکا بود. او برای ماموریت به عراق رفت و سپس دیگر اجازه برگشت به آمریکا را به او ندادند. به همین خاطر نقطه افتراق او با سازمان شروع شد. محمدرضا بحثهای سیاسی و تشیکلاتی فراوانی داشت. در آن زمان من در بخشی به نام «دبیرخانه» با مسئولیت محمدعلی توحیدی کار می کردم. روزی محمد سیدالمحدثین که مسئول بخش سیاسی سازمان بود با اعضای دبیرخانه نشستی برگزار کرد و گفت فردی به اسم محمدرضا را می خواهیم به بخش شما منتقل کنیم او مسئله دار شده است و یک سری سئوالات و ابهامات دارد که سعی می کنیم با او برخورد کنیم تا مسائلش حل و فصل شود. بعد از آن محمدرضا را به بخش ما آوردند. محمدعلی جابرزاده که از مشاورین نزدیک رجوی بودبه بخش ما می آمد و ساعتها با او صحبت می کرد. ( جلسات تحقیر و کوبیدن و بایکوت کردن نفرات توسط وی معروف بود او بسیاری از نفرات را در طی سالهایی که مسئول بخش تبلیغات بود ایزوله کرده خلع رده می کرد و با کوچکترین انتقادها به فحش و ناسزا می کشید . خودکشی مجتبی میرمیران دربخش وی حاصل دیگری از کارهای اوست ) هنوز یک هفته از آمدن محمدرضا نگذشته بود که گفتند نیمه شب محمدرضا خود را به آتش کشیده است. بعد هم معلوم نشد جسد او را به کجا بردند و کجا دفن کردند. به همین مناسبت نشست دیگری با نفرات دبیرخانه صورت گرفت که باز سیدالمحدثین آنرا اداره می کرد. جابرزاده نیز در نشست حضور داشت، جابرزاده گفت، هیچ حرف منسجم و درست و حسابی نمی زد تنها برداشتی که من کردم این بود که از مبارزه خسته شده و می خواهد بدنبال زندگی برود. سیدالمحدثین و توحیدی نیز که در آنجا بودند حرف او را تایید کردند و هر کدام علیه او صحبت کردند. جالب است که همسر او (فرح امامی) را نیز به آن نشست آورده بودند و سعی می کردند موضوع را برای او نیز رفع و رجوع کنند. فرح امامی که قبلا در بخشهای پشتیبانی کار می کرد پس از این ماجرا برای اینکه به او امتیازی بدهند به بخش سیاسی منتقل کردند. ولی غم نهفته ای که در سیمای فرح دیده می شد کاملا خبر از وضعیت درونی او در عزای همسرش می داد. البته خانم فرح امامی سرانجام در سال ۱۳۸۷ با کمک مصاحبه های کمیسیاریا و نیروهای عراقی از کمپ عراق فرار نمود و از سازمان تروریستی رجوی جدا شد.

منبع : وبلاگ افشای وطن فروشی رجوی

https://www.youtube.com/watch?v=McuGkWUlscg&t=19s

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید