غفور فتاحیان: همیاری مالی یا پولشویی و سفید سازی مزدوری؟؟! خاطراتی از عراق

0
611

همیاری مالی یا پولشویی و سفید سازی مزدوری؟؟! خاطراتی از عراق

غفور فتاحیان، پیوند رهایی، هجدهم ژانویه ۲۰۱۷:… کی از دوستانم که از مسئولین سازمان بود و در نشست عملیات جاری با بهنام (سید المحدثین) و مهدی ابریشمچی وشماری دیگر از سرکردگان رجوی شرکت کرده بود تعریف می کرد که بهنام را که رابط فرقه با عربستان بود به اصطلاح درون سازمانی «زیر تیغ» بردند که چرا در اردن (سر پل ارتباطی و نقل و انتقالات فرقه به و از عراق) سرخود … 

لینک به منبع

همیاری مالی یا پولشویی و سفید سازی مزدوری؟؟!

خاطراتی از نشستها و فریبکاریها و تقلبها در این رابطه در اشرف (عراق)

نوشتۀ غفور فتاحیان عضو قدیمی جدا شدۀ سازمان مجاهدین

غفور فتاحیانچندی است که سایتهای اجاره ای فرقۀ رجوی دست به تبلیغات برای سیمای بدنام فرقه زده اند که با زمان و تاریخ مشخص می گویند: بشتابید که زمان خیلی کم است!!…

البته این برنامه همه ساله از شگردها و شعبده بازیهای فرقۀ جنایتکار رجوی است. یکی از مسئولین همین فرقه که با من دوست صمیمی بود و تمام حرفهایش را پیش من می زد می گفت: «این برنامه همیاری یکی از تاکتیک های مسعود رجوی است». او خودش که سالیان در خارج از کشور بود برای من تعریف می کرد که: «تمام پولهایی که از عراق به اروپا وارد می کردیم پول سیاه محسوب می شد و ما نمی توانستیم از آنها بخوبی استفاده کنیم در نتیجه بدنبال راهی بودم که این پولها را سفید کینم در نتیجه این تاکتیک همیاری را راه اندازی کردیم تا بتوانیم بخشی از پولها را سفید کنیم وگرنه سازمان به هیچ عنوان نیازی به پول ندارد تا بخواهد کمک مالی جمع کند… اینها همه اش تاکتیک های مسعود رجوی است تا بگوید این هم یک جنگ سیاسی است و ما تمام هزینه هایمان را با همیاری ایرانیان و مردم خودمان خود تأمین می کنیم».

بله فرقه اینگونه پولها و دلاریهای نفتی صدام و شیوخ عربستان یعنی پولهای حاصله از مزدوریهایش را سفید سازی می کرده و می کند و این تنها هدف شعبدۀ سالانۀ دستگاه تبلیغاتی رجوی تحت عنوان «گلریزان همیاری»!! است.

این که فرقه می گوید هواداران به ما کمک می کنند!! در حالی است که اکثر هوادارانش پناهنده و نیازمند پول هستند و فرقه هم بطور ماهانه به همه آنها کمک مالی می کند! حالا بفرمایید اینها از کجا پول بیاورند که به «سازمان مجاهدین خلق» کمک کنند؟؟!! حتما از همان پولهایی کمک می کنند که سازمان به آنها می دهد!!!؛ تازه علاوه بر این با یک حساب سرانگشتی هم می توانید بفهمید که اگر هر روز هم همین «هم وطنان» به فرقه کمک کنند بازهم هزینه یک روز سفر و جلسه مریم در خارج کشور نمی شود تا چه رسد به هزینه های به اصطلاح «سیمای آزادی» فرقه!!.

واقعیت این است که فرقۀ رجوی با این شعبده ها و شوهای فریبکارانۀ تلویزیونی هدفی جز خاک پاشیدن به چشمها ندارد یعنی توجیه ثروتهای بادآورده اش که منبع نخستین و اصلی آن دلارهای نفتی صدام حسین می باشد که تا زمان سقوط صدام به گواهی آقای حسین نژاد مترجم ارشد سابق رجوی در عراق به ماهانه ۳ میلیون بشکه نفت یعنی ۹۳ میلیون دلار با قیمت نفت آن موقع می رسید که توسط رهبران فرقه در کشورهای مختلف مورد سرمایه گذاریهای کلان قرار گرفته و تا امروز برای آنان پول می زاید! به علاوۀ کمکها و هدایای میلیونی شیوخ عربستان که جای ارباب سابق منطقه ای رجوی یعنی صدام را امروز گرفته و به قول رجوی که به آمریکایی ها لقب داده بود «صاحبخانۀ» جدید فرقه شده اند!!.

یکی از دوستانم که از مسئولین سازمان بود و در نشست عملیات جاری با بهنام (سید المحدثین) و مهدی ابریشمچی وشماری دیگر از سرکردگان رجوی شرکت کرده بود تعریف می کرد که بهنام را که رابط فرقه با عربستان بود به اصطلاح درون سازمانی «زیر تیغ» بردند که چرا در اردن (سر پل ارتباطی و نقل و انتقالات فرقه به و از عراق) سرخود می خواسته با پولهایی که از نمایندگان عربستان در اردن تحویل گرفته بود به جای فرستادن به خارجه و به مریم رجوی (در بازگشت چند ساله اش به فرانسه) برای قرارگاه اشرف و افراد آنجا وسایل از جمله لباس و پوتین خریداری کند. بهنام در جواب می گفت: چون حجم پول زیاد بوده نتوانسته آنها را به اروپا بفرستد در نتیجه خودش تصمیم می گیرد که با این پول وسایل برای افراد اشرف بگیرد ولی مریم بدیع زادگان که مسئول بهنام و از فرماندهان اشرف بود با این کار مخالفت کرده و گفته بوده که اگر وسایل راحتی برای افراد بگیریم از فردا درخواستهای آنها بیشتر می شود و به اصطلاح بیشتر «طلبکار» می شوند و دیگر کار نمی کنند و تازه ما از راحتی افراد نمی چیننم بلکه باید به افراد تا آنجا که ممکن است سخت بگیریم تا ذهن و فکرشان دنبال «زندگی طلبی» نرود.

حال این ماجرایی بود که دوستم که از مسئولین سازمان بود برای من تعریف می کرد ولی ماجرایی را هم خودم شاهد بودم و آن اینکه در رابطه با همین برنامۀ سیمای فرقه موسوم به برنامۀ همیاری که در آن زمان در اشرف اجرا و ضبط می شد یک روز یکی از مسئولین به نام مریم اکبری که زن بسیار بی سواد و بی عفت کلامی بود مرا صدا زد و گفت: غفور امشب برنامۀ همیاری در سیمای آزادی است که تو هم شرکت می کنی آماده شو و فردا برو هتل (مجموعه های مسکونی قدیم قرارگاه اشرف که تبدیل به محل پذیرایی از مهمانان کرده بودند) که آنجا یکی از خواهران مسئول ستاد تبلیغات تو را توجیه می کند من هم رفتم آنجا دیدم چند نفر دیگر هم هستند که بیشترشان شبیه افراد معتاد بودند. خواهر مسئول تبلیغات به من گفت: اینها یکی دو هفته است که از ایران آمده اند تو و اینها می نشینید در این اتاق (در هتل اشرف) و هر یک با یک اسمی دیگر به برنامۀ همیاری «سیمای آزادی» در تبلیغات زنگ می زنید مثلا این برادر (با اشاره به یکی از آن افراد) به نام ابوالفضل  زنگ می زند و می گوید من از ایران زنگ می زنم و هر یک فلان مقدار پول می گویید که کمک مالی می کنم!!. قرار شد من (غفور) هم بگویم که از کرمانشاه زنگ می زنم و از طرف خودم و خانواده ام معادل سیصد دلار کمک می کنم!!… فردی که قرار بود به نام ابوالفضل زنگ بزند و به همان شکلی که توجیه شده بود آن کار را انجام داد وقتی برای سیگار کشیدن بیرون رفت من هم بیرون رفتم و از او پرسیدم چند وقت است اینجا هستی؟ گفت من چند ماه می شود که آمده ام  اینجا نه یکی دو هفته و یک کارم هر شب همین است!!.

از این شعبده بازیها و تقلبهای فرقۀ رجوی نه یکی دو تا بلکه بسیار می باشد. از جملۀ آنها پروژۀ ستاد خارجۀ سازمان در اواخر دهۀ هفتاد مبنی بر نامه سازیهای تقلبی به عنوان نامه ها از ایران برای ارائه به یک دادگاهی در آلمان بود که به شکایت کسانی رسیدگی می کرد که به یک مؤسسۀ خیریۀ پوششی سازمان به عنوان کمک به کودکان بی سرپرست اعدام شدگان در ایران کمک مالی کرده بودند ولی بعدا فهمیده بودند که این مؤسسه متعلق به یک سازمان تروریستی ایرانی (سازمان مجاهدین خلق) می باشد و پولها خرج کارهای جنگی و تروریستی می شود!. در این رابطه روزی مرا صدا زدند و گفتند برای انجام مأموریتی باید به قرار گاه باقرزاده (واقع در غرب بغداد) بروی وقتی به آنجا رسیدم مرا داخل اتاقی بردند که عده ای دیگر نیز آنجا بودند. اتاق پر از کاغذ و دفتر و نوعی قلم خودنویس و کاسه هایی بود که بعدا فهمیدم آب پیاز (جوهر نامرئی) است و تعدادی اتوی برقی. یکی از مسئولین آن قرارگاه آمد و به ما گفت شما باید با این جوهر نامرئی تا آنجا که می توانید از روی این الگوهای نوشته شده در دفترها که به شما می دهیم شامل اسامی و شهر و مبلغ دریافتی، نامه از طرف خانواده های ایران بنویسید که ما این قدرمبلغ مثلا یک میلیون تومان …. دویست هزار تومان وو… از سازمان مجاهدین بابت نگهداری فلان کودک فرزند فلان شخص اعدام شده در ایران دریافت کردیم!! بعد از اینکه ما این نامه ها را با خودنویسی که یک نفر مسئول پرکردن آنها با جوهر نامرئی بود می نوشتیم آنها را به افراد میزی تحویل می دادیم که نوشته های مذکور را با کشیدن اتو روی کاغذ، مرئی و خوانا می کردند تا تحویل دادگاه آلمان بدهند و ثابت کنند که خانواده ها این پولها را برای نگهداری کودکان دریافت کرده اند و به علت خطراتی که از جانب رژیم متوجه آنها می باشد آنها را با جوهر نامرئی نوشته اند و اسامی و مشخصات هم باید کاملا سری بماند!! در حالیکه مطلقا نه چنان خانواده هایی بودند و نه چنان اسمهایی و نه چنان کودکانی وجود خارجی داشته اند. من و بسیاری دیگر که از اشرف به آن قرارگاه رفته بودیم در اول کار خبر نداشتیم که اینها برای چیست و سازمان می خواهد با این نامه ها چه کار بکند و به صورت علنی و رسمی هم توضیح نمی دادند ولی آنها که در ستادهای سیاسی و خارجه کار می کردند برایمان واقعیت موضوع و هدف پشت این تقلب را می گفتند و در حقیقت هم می خواستند افراد همگی متقاعد شوند که سازمان برای پول در آوردن با چه مشکلاتی روبرو است دست به چه کارهایی باید بزند و همۀ پولها و کمکها منبع مردمی دارد و سازمان از هیچ دولتی پول نمی گیرد!!!…

چند روز از صبح تا شب کارمان همین بود و مجموعا در آن اتاق تقریبا پانزده نفر می شدیم و هر کدام چند دفتر از این نوشته ها را رونویسی کردیم. بعدا مطلع شدم که در قرارگاههای دیگر نیز بسیج یک ماهه برای این کار داده بودند. من بعد از مطلع شدن از جریان پشت پردۀ این کار شبها با انبوهی «تناقض» (به اصطلاح درون سازمانی) می خوابیدم و با خودم فکر می کردم که چگونه سازمانی با ادعای مذهب و اسلام و آزادی و دموکراسی و دارای شعار اصلی و قدیمی «صداقت» در قبال مردم و در خارجه نیز با شعار «احترام به قوانین کشورها»!! دست به چنین تقلبها و فریبکاریها و شعبده بازیهایی می زند؟؟!!…

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید