عبدالکریم ابراهیمی: روشهاى سرکوب در درون تشکیلات مجاهدین

0
390

روشهاى سرکوب در درون تشکیلات مجاهدین

عبدالکریم ابراهیمی، ایران فانوس، دهم ژانویه ۲۰۱۷:… سازمان مجاهدین به رهبرى مسعود و مریم رجوى، مخوف ترین روشها و تاکتیکها براى سرکوب افراد تشکیلات و به بند کشیدن آنها بکار میبردند تا افراد را از هویت خود تهى کرده و بنده و برده خود کنند تا اختیارى از خود نداشته باشند. در واقع از إنسانها رباط ساختن حرفه این زوج بد جنس و شیطان صفت بود که با کُک کردن آنها خواسته او … 

لینک به منبع

روشهاى سرکوب در درون تشکیلات مجاهدین

 عبدالکریم ابراهیمیسازمان مجاهدین به رهبرى مسعود و مریم رجوى، مخوف ترین روشها و تاکتیکها براى سرکوب افراد تشکیلات و به بند کشیدن آنها بکار میبردند تا افراد را از هویت خود تهى کرده و بنده و برده خود کنند تا اختیارى از خود نداشته باشند. در واقع از إنسانها رباط ساختن حرفه این زوج بد جنس و شیطان صفت بود که با کُک کردن آنها خواسته او را اجرا کنند. همانند داعش که کودکان انتحارى را تربیت میکند و به میان انسانهاى بى گناه میفرستد و حمام خون راه میندازد. رجوى هم دقیقا مربى و استاد ابوبکر البغدادى است در تربیت تروریست.

رجوى براى نگهداشتن افراد تشکیلات روشهاى متفاوتى بکار میبرد و در مواقعى که ناامیدى و یأس در درون تشکیلات سازمان موج میزد و به اصطلاح همه گیر و فراگیر میشد، اینجا بود که بحران تشکیلاتى و زنگ خطر بوجود میامد و رجوى خائن با اهرم هایى از قبیل پیش کشیدن عملیات داخله، نشست به اصطلاح دیگ و چسپاندن مارکهاى ناروا به اعضاء در نشستهاى جمعى، بحث ایدئولوژیکى اپورتونیسم در تشکیلات و درگیر کردن افراد در این رابطه، بحث دروغین نفوذى به میان کشیدن و بدهکار کردن، جداکردن زنها و مردها تا مدتى که از دید همدیگر بدور باشند و به هیچ عنوان در دید هم قرار نگیرند، تجمع و اختلاط مجدد زن و مرد در یک جا براى ارتزاق شدن، مشغولیت به کارهاى طاقت فرسا و فشار جسمى بیش از اندازه وارد کردن و کم خوابى، در مقاطعى بحث دزدى به میان کشیدن و تهمت به افرادى که کشش تشکیلات دروغین را نداشتن و با این ترفند زهر چشم گرفتن از بقیه و مشغولیت دادن آنها به پروژه نویسى و خواندن در جمع و تحقیر و تهمت هاى ناروا، قرارگاهى که احساس میشد بحث محفلى دور از انظار مسئولین شدت پیدا کرده است، نفرى که خواهان ماندن در تشکیلات نبود را سوژه جمعى میکردند و براى زهر چشم گرفتن از بقیه به اسم تعیین و تکلیف سوژه، حتى به مدت بیست ساعت بدون وقفه، نشست جمعى برگذار و چنان نفر را زیر ضرب تهمت و ناسزا میبردند که ترس وجود همه را میگرفت، با وجود اینکه مجبور بودى بر خلاف درونت در نشست  سر سوژه موضع بگیرى و بد و بیراه بگوئى. سرگرم کردن افراد به بندهاى متعدد انقلاب خود خوانده مریمى که چیزى جز تهى کردن افراد از هویت انسانى خود نبود و برده کردن و در زنجیر اسارت نگه داشتن نفرات و غیره که اکثراً نقش نسرین جلاد( مهوش سپهرى) در پیشبرد این خطوط بارز بود و این جلاد شخصا مسئولیت اجرائى آنها را بر عهده داشت و چنان بى وجدان و سنگ دل بود که در قصى القلبى حرف نداشت و روى جلادان داعش امروزى را سفید میکرد. نمونه زیر یکى از قصاوت قلبى این زن شکنجه گر در تشکیلات است که خلاصه اش را مى آورم،

عصر قبل از شام که همه از سر کار برگشته بودیم، گفتند که لایه، ام جدید سریعا بیاید سالن غذاخورى خواهر فرزانه، کار دارد. ما هم در سالن حاضر شدیم. فرزانه گفت، فردا صبح با خواهر نسرین نشست دارید. وقتى اسم این زن میامد همه میدانستند که چه خبر است و خود را آماده زد و خورد کلامى و حتى فیزیکى میکردیم.

صبح همه لایه ی ام، در سالن اجتماعات روى صندلیهاى مشخص شده که براى مراکز مختلف در نظر گرفته شده بود، نشستیم و ردیف جلو طبق معمول تمام زنان مسئولین مراکز و سلیطه هاى مجرى اوامر رهبرى نشسته بودند و سکوتى سنگین حکفرما بود. همه ترس و دلهره داشتند. بعد از یک ساعت انتظار کشیدن، جلاد وارد شد و همه از روى صندلى بلند شدیم. با شروع صحبت نسرین همه نشستیم. بدون مقدمه نسرین شروع به کوبیدن لایه ی ام جدید کرد و به همه سرکوفت زد که به اصطلاح اول همه را بدهکار خانم مریم بکند. سپس ش . هـ، را پشت میکرفون آورد و شروع کرد به تهمت دزدى زدن به این بنده خدا و تحقیر کردن و ناسزاهاى رکیک گفتن که همه اش لایق شخص نسرین و رهبرى مفلوک و بى ریشه او یعنى مسعود و مریم رجوى بود، در این بین اوباش همیشه آماده رجوى پشت میکروفن صف بستند و هزاران تهمت دروغ بار این انسان آزاده کردند که آدم از گفتن آنها شرم دارد. اینقدر این شخص را تحقیر کردند که حد و حساب نداشت و همین نشست شش ساعت طول کشید تا نفر را از روى اجبار به تسلیم شدن وادار کردند و در آخر، نسرین همه را موظف به پروژه نویسى کرد که این نشستها ادامه پیدا کند و بدین وسیله با این ترفند خفقان و سرکوب خود را پیش برد تا برده و بنده براى رجوى درست کرده و به قول خودشان مجاهد صیقل زده و گوهر بى بدیل که به معناى واقعى همان انسان بى هویت و اسیر خرافات است، تربیت کند و از بحران نارضایتى این لایه و کشیده شدن به سمت محفل، سد نماید. اما داستان ش . هـ، این بود که این آقا واقعا مرد شریفى بود، آزارش به مورچه هم نمیرسید، آدم روشنفکرى بود و معلومات عمومى خوبى داشت و براى همه دوست داشتنى بود. هرگز اعتقادى به این خرافات ایدئولوژى رجوى  نداشت و به همین دلیل مجاهد هم نبود، اما در درون تشکیلات واقعا زجر کشید. نسبت به بندهاى انقلاب به اصطلاح درونى مجاهدین بى تفاوت بود. سر همین، مورد کینه و نفرت رجوى و مسئولینش بود. اما براى اکثر نفرات تشکیلات دوست داشتنى و مهربان بود. یک روز اتفاقى من تنها در پارک اشرف بودم که ش.هـ، را آنجا دیدم. رفتم پیشش و درباره آن نشست و قضیه آن از او سؤال کردم در جواب گفت، من دو سال است که در خواست رفتن داده ام، ولى بعد از آن هر دو هفته یکبار چنین کارهایى سر من میآورند و من هم نمیخواهم توى این مناسبات دروغین و خفقان مطلق باشم. یکبار قصد خودکشى داشتم که دوباره غیرتم اجازه نداد که خودکشى کنم. من هم آدمى نیستم که بخواهم فرار کنم و انسانیتم اجازه نمیدهد که با نامردى مثل اونا تنظیم کنم.

من مقدارى دلداریش دادم و چون کرد بود، غیرت کرد بودن را برایش یادآورى کردم که باید صبور باشد و سپس از هم جدا شده و دیگر او را ندیدم تا اینکه بعد از سرنگونى صدام، شنیدم از سازمان جدا شده و رفته تیف پیش آمریکائیها، هر جا هست الان برایش آرزوى موفقیت دارم و امیدوارم که جنایات رجوى در حق خود و دوستان و یارانش را هرگز به فراموشى نسپارد.

„پایان“

__________________________________________________________________________________

سبحانی: هاشمی رفسنجانی در اوج محبوبیت مردمی درگذشت. چرا رجوی عبرت نمی گیرد؟

سبحانی: هاشمی رفسنجانی در اوج محبوبیت مردمی درگذشت. چرا رجوی عبرت نمی گیرد؟

هاشمی رفسنجانی در قدرت بود و امتحان پس داد ، قبول نشد، اما شجاع بود و خود را اصلاح می کرد. اما شما به قدرت نرسیده امتحان پس دادید و نتیجه آن خیانت و زندان سازی و زندانبانی بود. و  نزدیک 40 سال است می گویید ” مبارزه مسلحانه و خشونت طلبانه ” و برای ادامه آن خیانت می کنید و هیزم بیار جنگ و خشونت برای قدرت های جنگ ظلب هستید. آری ! ای کاش مسعود رجوی نیز در اثر خواست جامعه و مردم از خشونت دور می شد و به اعتدال و عقلانیت و حرکت های مصلحانه ، مثل هاشمی رفسنجانی ، نزدیک می شد. ای کاش فرقه رجوی هم می توانست از حصار از خشونت ساخته ، کمی بیرون می آمد تا از مردم مصلح و اعتدال طلب ایران میانه روی ، و مسالمت جویی را یاد می گرفت. اما او نمی تواند.

محمد حسین سبحانی:

هاشمی رفسنجانی در اوج محبوبیت مردمی درگذشت. چرا رجوی عبرت نمی گیرد؟

10.01.2017 ـ ایران قلم

آیت الله هاشمی رفستجانی در گذشت. خبر کوتاه  و برای مردم ایران همه فعالان سیاسی داخل و خارج کشور غافلگیر کننده بود و در 48 ساعت گذشته تمام رسانه ای فارسی زبان و رسانه های بین المللی نقش هاشمی رفستجانی در شکل گیری و بنای ساختار و آینده جمهوری اسلامی را مورد بحث و بررسی قرار داده اند و تمام خبر های دیگر  ایران و منطقه تحت الشعاع مرگ هاشمی رفسنجانی قرار گرفته است. انبوده جمعیت و عکس ها و فیلم های منتشر شده از مراسم خاکسپاری هاشمی رفسنجانی نیز  برای همگان بویژه فرقه رجوی عبرت آموز است و….

اما مریم رجوی نیز طبق معمول در حالیکه درانزوای کامل در بین مردم و رسانه های فارسی زبان هست، خواسته از فرصت استفاده کند و بدون اینکه بگوید  مسعود رجوی کجاست، آیا زنده است یا مرده، و چرا در این ارتباط  نظری نمی دهد، اظهار فضل کرده و گفته است:

” … یکی از پایه های فاشیسم دینی حاکم بر ایران و عامل تعادل آن فرو ریخته و رژیم در تمامیت خود به سرنگونی نزدیک تر میشود. رفسنجانی در 38 سال گذشته چه در زمان خمینی و چه بعد از آن، یکی از بالاترین نقشها را در سرکوب و صدور تروریسم و تلاش برای دست یابی به بمب اتمی داشت. رفسنجانی همواره نفر شماره 2 رژیم و وزنه تعادل آن بوده و در حفظ آن نقش تعیین کننده داشته است. رژیم آخوندی اکنون تعادل درونی و بیرونی خود را از دست میدهد.”

آری! هاشمی رفسنجانی سمبل اعتدال و عقلانیت در جمهوری اسلامی بود یا بزعم شما ” وزنه تعادل ” رژیم ایران که از آن با عوام فریبی  “سرنگونی” را نتیجه می گیرید.

البته ای کاش حداقل 10 سال هاشمی رفستجانی جوانتر بود یا بیشتر عمر می کرد و شما می توانستید درس بیشتری از تغییرات شکل گرفته متاثر از جامعه از او  بگیرید. هاشمی رفسنجانی در قدرت بود و امتحان پس داد ، قبول نشد، اما شجاع بود و خود را اصلاح می کرد. اما شما به قدرت نرسیده امتحان پس دادید و نتیجه آن خیانت و زندان سازی و زندانبانی بود. و  نزدیک 40 سال است می گویید ” مبارزه مسلحانه و خشونت طلبانه ” و برای ادامه آن خیانت می کنید و هیزم بیار جنگ و خشونت برای قدرت های جنگ ظلب هستید. آری ! ای کاش مسعود رجوی نیز در اثر خواست جامعه و مردم از خشونت دور می شد و به اعتدال و عقلانیت و حرکت های مصلحانه ، مثل هاشمی رفسنجانی ، نزدیک می شد. ای کاش فرقه رجوی هم می توانست از حصار از خشونت ساخته ، کمی بیرون می آمد تا از مردم مصلح و اعتدال طلب ایران میانه روی ، و مسالمت جویی را یاد می گرفت.  رجوی! چرا تو هم مثل هاشمی رفسنجانی نمی توانی “وزنه تعادل” “اپوزیسیون” یا درون فرقه ات باشی؟ چرا پادوی  لابی های جنگ طلب شده ای؟ آیا واقعا جمعیت حاضر در حاکسپاری وی را نمی بینید؟ این جمعیت را مثل تو از لهستان و آفریقا و کمپ های پناهندگی با پول نیاورده بودند. اتفاقا بخش عمده این مردم که در خاکسپاری آیت الله هاشمی رفسنجانی شرکت کرده بودند، از طبفه متوسط و تحصیل کرده و روشنفکر جامعه بودند و بخش دیگر نیز توده های مردم بودند که به اعتدال و آرامش و گفتکو اعتقاد دارند . اما عبرتی برای تو نیست رجوی .

جمله آخر را برای رجوی می نویسم :hashmei

” وزنه تعادل ” جمهوری اسلامی مردم مصلح و مسالمت جوی مردم ایران هستند، مطمئن باش که هاشمی رفسنجانی را نیز بدون جانشین نخواهند گذاشت. کمی درنگ داشته باش، خواهی دید. اما اگر  این بار دیدی، حداقل از مردم درس بگیر.

اما چند خط دیگر…

پرده اول

من در جنگ سیاسی که به شدت بین سازمان مجاهدین و زمامداران جمهوری اسلامی در حد فاصل  1357 تا سال 1360 ادامه داشت و سرانجام به سی خرداد 1360 و  سرانجام به آغاز مبارزه مسلحانه توسط مسعود رجوی و سازمان مجاهدین خلق منجر شد، در فعالیت تنگاتنگ تشکیلاتی با سازمان مجاهدین خلق قرار داشتم، در آن مقطع بیش از همه نفرت و کینه اعضای سازمان مجاهدین، از جمله من ، هاشمی رفسنجانی را نشانه می رفت، اگر چه دکتر بهشتی نقش برجسته تری از هاشمی رفسنجانی در حکومت ایران داشت، اما او با درایت بیشتر سخن می گفت. اما هاشمی رفسنجانی ” انقلابی ” تر ، عریان تر و خشن تر سخن می گفت و عمل می کرد و …

پرده دوم

گذشت و گذشت من به همراه دیگر نیروهای تشکیلاتی سازمان مجاهدین به عراق منتقل شدیم. ما در عراق و تشکیلات سازمان اساسا  از اخبار و رویدادهای سیاسی ، اجتماعی دور بودیم، بویژه بعد از  آنچه تحت عنوان “انقلاب ایدئولوژیک” در سال 1364 توسط مسعود رجوی صورت گرفت. باز هم گذشت و گذشت تا اینکه در سال 1367 قطعنامه آتش بس بین ایران و عراق توسط دو طرف صورت گرفت و امضا شد، این در حالی بود که مسعود رجوی می گفت صلح طناب دار رژیم است و توقف جنگ و هر گونه عقب نشینی جمهوری اسلامی را ناممکن می دانست. اما آیت الله خمینی خود “جام زهر ” را سر کشید تا آینده حکومت خود را تضمین کند و …

پرده سوم

گذشت و گذشت. از سال 1368 به بعد یکی از شانس های زندگی من این بود که از مسئولیت در فرماندهی انتظامات قرارگاه اشرف به ستاد اطلاعات و ستاد امنیت و سپس ستاد حفاظت مسعود رجوی منتقل شدم و  در این بخش ها توانستم  از سانسور تمام عیار درون تشکیلات مجاهدین دور شوم، چرا که   در  ستاد های اطلاعات و امنیت سازمان مجاهدین به دلیل نیاز تخصصی کار، تمامی روزنامه های ایران را باید مطالعه می کردم تا بخشی از اطلاعات علنی مورد نیاز سازمان را در مورد موضوع های مختلف جمع آوری کنم تا در ستاد اخباری برای کسب اطلاعات غیر علنی و تحلیل های سیاسی مورد استفاده قرار گیرد. من آن موقع هاشمی رفسنجانی دیگری را در میدان سیاست در جمهوری اسلامی دیدم که در حال تغییر بود و …

پرده چهارم

گذشت و  گذشت تا اینکه به دلیل اختلافاتی که با سازمان مجاهدین در مورد   حضور در عراق و همکاری با صدام حسین ، مبارزه مسلحانه و … داشتم به در ششم شهریور 1371 به زندان انفرادی سازمان مجاهدین افتادم و هشت سال در حبس قرار گرفتم و بعد هم برای ادامه حبس به زندان ابوغریب فرستاده شدم. درمورد علل اختلافات و طرح انتقادات استراتژیک می توانید به کتاب ” روزهای تاریک بغداد ” صفحه 348 تا 359 مراجعه کنید.

باز هم گذشت و گذشت ، اما این بار در زندان انفرادی سازمان مجاهدین در قرارگاه اشرف ، چند سال در حبس بودم تا اینکه مسعود رجوی به دلیل اینکه بتوانم برنامه های تلویزیون مجاهدین که از تلویزیون عراق پخش می شد، بادادن تلویزیون به من موافقت کرد. خوشبختانه به دلیل پوشش برنامه های تلویزیونی ایران از استان کرمانشاه علاوه بر شبکه های تلویزیونی عراق ، امکان دریافت شبکه های تلویزیونی ایران نیز وجود داشت ،  در تلویزیون ایران دیدم که مصاحبه هایی از هاشمی رفستجانی در مورداهداف سفرش به آسیانه میانه را پخش می کنند با شنیدن سخنان وی بر انچه که مبنای اختلاف من با سازمان مجاهدین و مسعود رجوی شد راسخ تر شدم و لبخنی بر لب من نشست. اما این لبخند که از دوربین مخفی زندان انفرادی رجوی قابل پنهان شدن نبود برای من گران تمام شد و برق تلویزیون را از بیرون سلول قطع کردند و …

پرده پنجم

گذشت و گذشت تا اینکه در دی ماه 1379  از زندان انفرادی مسعود رجوی به زندان ابوغریب صدام حسین تحویل داده شدم و بعد از یکسال و نیم سر انجام بعد از آزادی در سال 1381 خودم را به اروپا رساندم. وقتی به آلمان رسیدم ، از همان روز اول و در حال طی پروسه پناهندگی  خودم روشنگری در مورد فرقه مجاهدین را آغاز کردم.

پرده ششم

در این ایام روزی  سازمان مجاهدین خلق آدم جاسوس و نفوذی که در دفتر و دستگاه دکتر علیرضا نوری زاده و دکتر بنی صدر داشت ، خرج این کار کرد تا من را به قول خودش بسوزاند. از آن مطالب می گذرم و برای مطالعه آن می توانید به بخش دوم کتاب روزهای تاریک بغداد و یا نشریه شماره 599 مجاهد ارگان تبلیغاتی سازمان مجاهدین خلق رجوع کنید.

مسعود رجوی سازمان مجاهدین در تدافع و  برای تحقیر من در سال 1381 نوشتند:

14 ـ این فرد ( سبحانی ) به وضوح خود را طرفدار رفسنجانی و مطی که او دنبال می کرد می داند ولی از من ( جاسوس مسعود رجوی ) خواست که در مصاحبه به آن اشاره نکنم.

سبحانی گفت: رفسنجانی پدر اصلاحات در ایران است و معتقد بود فعالیت های ( خشونت طلبانه ) مجاهدین در داخل ایران از یک سو و چپ روی های بخشی از جناح خاتمی باعث شکست و انزوای رفسنجانی شده است و از این بابت به شدت از مجاهدین جریحه دار بود …

منبع : نشریه شماره 599 مجاهد و همچنین بخش دوم کتاب روزهای تاریک بغداد صفحه 418 تا 421

پرده آخر

رجوی ! از آن تاریخ 15 سال گذشته است. من آنچه گفته بودم در سالهای بعد مشخص تر شد. اکنون که سال 1395 هستیم هم مطمئن باشید. ” وزنه تعادل ” جمهوری اسلامی ، مردم ایران هستند. چرا که نه تنها سرنگون طلب نیستند، بلکه به شدت مصلح و مسالمت جو هستند. همه اجزای ساختار سیاسی حکومت ایران نیز ، بخشی کمتر و بخشی بیشتر به این  ” نقطه تعادل ” نزدیک تر شده اند. پس مردم ایران را با تفاله های صدام حسین و قدرت های جنگ طلب کاری نیست.

mojahed-599-sobhani

 

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

عکس های از مراسم خاکسپاری آیت الله هاشمی رفسنجانی

Anne Singleton: Key to de-radicalization of MEK hostages in Albania are their families

IMPAKT 55 – Muxhahedinet iraniane ne Shqiperi. Interviste eksluzive me Anne Singleton

https://youtu.be/8v-Q7UWfN3M

همچنین:

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید