فردا دیر است الان زنگ بزن

0
887

فردا دیر است الان زنگ بزن (نامه محسن نوروزی به برادرش + حضور طاهره نوروزی در دفتر نجات)ا

انجمن نجات، مرکز گیلان، دهم ژانویه ۲۰۱۷:… بابا از وقتی شنیده که شما به کشور امن آلبانی رفته اید کمی نسبت به قبل که خیلی چشم انتظاری میکرد آرام تر شده است ولی هنوز منتظر زنگت هست. نمی دانم خبر داری یا نه که مامان بعد اینکه تو رو دید تو عراق حدود ۲ سال به علت استرس های شدید وابسته به بیماری قند در تاریخ ۵/۷/۸۴ فوت کرد. در خصوص مصاحبه ای که در همان سالها … 

ملاقات با خانم طاهره نوروزی در دفتر انجمن نجات گیلان

انجمن نجات مرکز گیلان یکشنبه ۱۹ دی ۱۳۹۵
 لینک به منبع

مهدی نوروزی اسیر مجاهدین خلق فرقه رجوی در آلبانی

مهدی نوروزی ازاسرای اغفال شده فرقه بدنام رجوی است که چیزی حدود ۳۰ سال ازعمر و جوانی اش را ناخواسته به پای مطامع جاه طلبانه رجوی ریخته است . خانواده اش خاصه پدر و مادر دردمندش درجدایی وچشم انتظاری عزیزشان قیمت هنگفتی پرداخت کرده اند طوریکه هردو بفاصله ۶ ماه ازهم درسال ۱۳۸۵ بی آنکه مهدی را درآغوش بفشارند ؛ آرزو بر دل دارفانی را وداع گفتند و به رحمت ایزدی رفتند.

خانم طاهره نوروزی فارغ التحصیل رشته مدیریت بازرگانی و آشنا به مسایل سیاسی درخصوص فرقه رجوی واسارت برادرش در دیدار با مسول انجمن می گوید: ” ابتدا به ساکن عرض کنم خدمت تان که برادرم مهدی برحسب قضا و قدر درهنگامه خدمت سربازی به اسارت رجویها که همکاسه صدام ملعون بودند درآمد وطبعا دریک فضای بسته و غیر دمکراتیک مورد مغزشویی وکنترل ذهن قرارگرفت واغفال شد ومتاسفانه تاکنون اساس عمر جوانی و بازدهی خود را ازدست داد وبه بطالت گذارند. ولیکن من شخصا امیدم را ازدست ندادم واطمینان خاطردارم که برادر نازنینم هم به زندگی امیدوار است و خبرخوش جدایی و بازگشت به وطن وکانون پرمهرخانواده درآینده ای نه چندان دور اتفاق می افتد.”

مهدی نوروزی اسیر مجاهدین خلق فرقه رجوی در آلبانی

متعاقب توضیحات آقای پوراحمد حول شکنندگی تشکیلات رجوی درتیرانا و ریزش قابل توجه نیرو در چند ماهه گذشته ؛ خانم نوروزی با انگیزه ای دوچندان برای تحقق آرزوی دیدار با دلبندشان افزودند: ” کم و بیش ازمنابع مختلف خاصه اطلاع رسانی لحظه مره شما درجریان امور اسرای آلبانی از جمله وضعیت برادرم هستم و می دانم که برادرم درصف تصمیم گیری جداشدن از فرقه مضمحل شده و ضد ایرانی رجوی بسر می برد و بالاخره روزی خبر رهایی ایشان از شر رجوی و بازگشت به دنیای آزاد را از شما آقای پوراحمد عزیز خواهیم شنید ولیکن پیامم به برادرعزیزتر از جانم اینست که متعاقب رهایی از رجویها بی صبرانه پذیرای شما درداخل کشورهستم وشخصا همه جوره حمایتت میکنم ودرکنارخودم به ادامه یک زندگی شرافتمندانه ومسرت بخش خواهی پرداخت . ضمن اینکه برادرم مخیر خواهد بود که آینده اش را خود رقم بزند وچنانچه اقامت دراروپا را ازگزینه های خود میداند ؛ بازهم به استقبالش خواهیم رفت ودرشرایط ضروری کمک کارش خواهیم بود.”

نامه صمیمی محسن ( محمد حسین ) نوروزی به برادر اسیرش در آلبانی

انجمن نجات مرکز گیلان دوشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۵
 لینک به منبع

محسن نوروزی محمد حسین نوروزی فرقه رجوی مجاهدین خلق آلبانی

سلام برادرجان

جواد سالهاست ازت خبری ندارم. بی وفا حتی سختی یک زنگ زدن هم به خودت ندادی بارها بابا برات نامه نوشت عکس فرستاد حتی پسرم ازش فیلم گرفت برات فرستاد و همه دیدن وضعیت بابا چگونه است .

تو منو خوب میشناسی چون با هم بزرگ شدیم با هم تو کارخانه برنجکوبی بابا کار کردیم چه خاطراتی… شب هایی که تا صبح در کنار هم کار میکردیم!

هردو عاشق ورزش های رزمی بودیم چه سختی هایی گذروندیم صحنه دردناک فوت داداش حمید یادت هست ؟؟؟ مریضی خواهر اکرم چی ؟ یادمه وقتی فهمیدی خواهر فوت شده با چه سراسیمگی خودت رو به محل رسوندی

جواد ما با هم رفتیم خدمت و اصلا قرار نبود من برگردم و تو بمونی لحظه جدایی مون که یادته چطور فرمانده به ما گفت شما دو برادر اگر دوست دارید یکیتون برگرده عقب و تو مثل همیشه جانفشانی کردی و منو فرستادی،  جواد این لحظه ها که یادم میاد داغ دلم تازه میشه بعد اینکه برگشتم بعد حدود یک ماه که خواستم خبرتو بگیرم فرمانده گفت برادرت طی یک عملیات در شهر مهران توسط مجاهدین اسیر شد.

جواد بازم تکرار میکنم که تو منو خوب میشناسی و امکان نداره به من پشت کنی چون از دل هم کاملا خبر داریم و میدونم ماندن تو تا به این لحظه در آن تشکیلات فقط به علت ناامیدی توست و فکر میکنی ما فراموشت کردیم و دیگر جایی بین خانواده نداری هیچوقت چنین فکری نکن که مدیون خواهی شد.

به لطف الهی امیدوارم هرچه زودتر به این یقین برسی که خانواده ات هیچگاه فراموشت نخواهند کرد و برای دیدنت لحظه شماری میکنند.

بابا از وقتی شنیده که شما به کشور امن آلبانی رفته اید کمی نسبت به قبل که خیلی چشم انتظاری میکرد آرام تر شده است ولی هنوز منتظر زنگت هست.

نمی دانم خبر داری یا نه که مامان بعد اینکه تو رو دید تو عراق حدود ۲ سال به علت استرس های شدید وابسته به بیماری قند در تاریخ ۵/۷/۸۴ فوت کرد.

در خصوص مصاحبه ای که در همان سالهای بعد حضور مامان بابا به اشرف با تلویزیون رجوی داشتی که همین پارسال توسط پسرم توانستم ببینم باید بگم، بله مامان و بابا اون زمان که دیدنت از وضعیتت خوشحال بودند و نمی خواستند ناراحتت کنند!

برادر عزیزم من برای شنیدن صدایت از پشت گوشی تلفن لحظه شماری میکنم و فقط میخوام کمی باهات صحبت کنم دلمو نشکن توروخدا

منتظرت میمونم جواد جان

فردا دیر است همین الان زنگ بزن

۰۹۳۸۲۱۴۶۰۸۰

(پایان)

*** 

Anne Singleton: Key to de-radicalization of MEK hostages in Albania are their families

IMPAKT 55 – Muxhahedinet iraniane ne Shqiperi. Interviste eksluzive me Anne Singleton

https://youtu.be/8v-Q7UWfN3M

همچنین:

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید