فرازی از کتاب “در قلمرو سایه ها، جستارهایی در روان شناسی فرقه ها”

0
1983
 
نگاه ابزاری به انسان، نوعی دیگر از چالش‌ های موجود در تفکر فرقه‌ ای است. دامن ‌زدن به حس خودبزرگ‌ بینی و رازآمیزی رفتارها و تعالیم در فرقه، سوءاستفاده از شکست‌های روانی و اجتماعی افراد، پایین نگه داشتن سطح اعتماد به نفس، تعلیم غیرمستقیم به افراد تازه ‌وارد به وسیله نوعی رفتار با اعضای قدیمی، ریاکاری معنوی و زهدنمایی از عواملی است که موجب جذب افراد به فرقه ‌ها می‌شود. افراد پس از ورود به فرقه شیوه ی زندگیشان تغییر می‌کند،‌ در واقع قطع و محدودسازی روابط با بیرون از فرقه، تشخُّص فرقه ‌ای، محدودسازی دریافت اطلاعات از خارج فرقه، تقسیم دنیا به ما و آن ها، تمامیت ‌خواهی و جزم در برابر تعالیم فرقه‌ ها موجب می‌شود که شخص بعد از ورود به فرقه در وهله نخست دچار تزلزل اعتقادی شود.

فرازی از کتاب “در قلمرو سایه ها، جستارهایی در روان شناسی فرقه ها” – قسمت اول

نوشته احسان احمدی و سمیه شاه حسینی

کتاب «در قلمرو سایه ‌ها» نوشته ی احسان احمدی و سمیه شاه‌ حسینی توسط انتشارات نارگل در تابستان 1394 به چاپ رسیده است. این کتاب مشتمل بر یازده فصل است و خواننده را با مسائل روانی شناسی مختلفی پیرامون فرقه ها روبرو می کند.
مؤلفان کتاب بر آن بوده‌اند تا با نگاهی به فرق عرفانی و چرایی شکل‌ گیری آن، به بُعد روانشناسی این قضیه نیز نگاهی بیاندازند. کتاب مزبور با مقدمه‌ ای آغاز می‌ شود که در آن انگیزه تألیف کتاب بیان شده و از ظهور فرق کاذب، با عنوان «فرقی فریب ‌دهنده» و «خیاطان جادویی» یاد شده است.
از جمله مطالبی که در این کتاب مورد بررسی قرار گرفته عبارتند از:
فرقه ها چیست؟ چرا و چگونه شکل می گیرند؟ چه اهدافی را دنبال می کنند؟ نقش آن ها در معادلات ثروت و قدرت در دنیای کنونی چیست؟ چه خطراتی برای فرد و جامعه دارند؟ از چه شیوه هایی برای عضوگیری و نگه داشتن افراد استفاده می کنند؟ آیا ساختار فرقه ها با هم فرق دارد؟ آن ها چه آسیب های روانی را به اعضای خود وارد می کنند؟ رهبران فرقه ها چه ویژگی هایی دارند؟ چگونه می توان از خطرات فرقه ها پیشگیری کرد؟ و زندگی پس از فرقه، برای کسانی که از فرقه ها جدا می شوند چگونه خواهد بود؟
در ایران پس از انقلاب اسلامی، با سرمایه ‌گذاری عظیم دستگاه‌ های نظام سلطه جهانی، شاهد ظهور مسلک ‌ها و گرایش ‌های غلطی هستیم که در درون جامعه اسلامی به دنبال به تور انداختن افراد و مجموعه ‌های مذهبی هستند. عوامل متعددی را می ‌توان برای ظهور و رواج این نوع فرق در جامعه اسلامی یاد کرد که از جمله این موارد ناآگاهی مخاطب از اسلام، پایین بودن سطح مطالعه مردم در این زمینه و یا ناارتباط دانستن این قبیل فعالیت ‌ها با گروه‌ های بزرگ ‌تر که هدایت آن ها در خارج از مرزهای ایران صورت می‌ گیرد.
احسان احمدی نویسنده ی کتاب «در قلمرو سایه‌ها» می گوید:
فرقه‌ ها به عنوان یکی از شکل ‌های زندگی اجتماعی انسان همواره با پیچیدگی‌ ها و رازآموزی‌ های خاص خود همراه بوده است. بسته بودن فضای فرقه ‌ها، عدم شفافیت، اطلاعات و عقاید آن ها موجب شده تا ناظران بیرونی هرگز به مبانی عقیدتی و تعالیم یک فرقه نپردازند و حداکثر، گزارشی رتوش شده از آرای فرقه‌ ها را مطرح سازند.
در کشور ما بررسی فرقه‌ ها عموماً معطوف به نقد و مطالعه فرقه‌ ها از حیث کلامی و اعتقادی آن ها است و در کمتر اثری به بررسی وجوه روانشناسانه پیدا و پنهان در رفتارها و مکانیسم‌ ها و آموزه ‌های فرقه‌ ها پرداخته شده است، بنابراین در تعریف فرقه باید ابتدا متوجه این نکته باشیم که با یک ساختار روانی طرف هستیم نه صرفاً با یک نهاد اجتماعی، به عبارت دیگر فرقه بیش و پیش از آن که یک نهاد اجتماعی باشد یک ساختار روانی است.
فرقه ‌ها محصول یک رشته آسیب ‌های روانی هستند و علت رشد و گسترش آن ها، آسیب ‌های روانی است. اصول و مکانیسم تفکر فرقه‌ ای به نوبه ی خود به انواعی از آسیب‌ های روانی مبتلا است که موجب تشدید بسیاری از آسیب ‌های روانی در اعضا و هواداران خود می ‌شود.
اقسام فرقه ها عبارتند از: مذهبی، تجاری، مشاوره‌ای و خودیاری، سیاسی، فرقه‌ های سری.
علل شکل ‌گیری فرقه‌ ها را می‌توان حاصل فشارهای مذهبی و سیاسی حاکم بر جامعه، فرصت ‌طلبی و جاه ‌طلبی برخی فرقه‌ سازان، هدف‌ های سیاسی و اجتماعی، نوعی پاسخ اشتباه اجتماعی به یک نیاز روانی، مقاومت در برابر کلونی‌ سازی اجتماعی، نوعی واکنش ضد اجتماعی، پیوند تمدن‌ ها و یا افزایش میزان تمدن‌ ها دانست.
مواردی نظیر: رهبر فرقه مستحق بهره ‌مندی از همه مواهب، یا خوبی و بدی افراد بسته به دوری یا نزدیکی به رهبر فرقه، یا تحت هر شرایطی دیگران مقصر هستند نه رهبر فرقه، یا اینکه نزدیک ‌ترین افراد در معرض بیشترین خطرات فرقه، از جمله مواردی است که در تفکرات فرقه ‌ای به چشم می‌ خورد.
نگاه ابزاری به انسان، نوعی دیگر از چالش‌ های موجود در تفکر فرقه‌ ای است. دامن ‌زدن به حس خودبزرگ‌ بینی و رازآمیزی رفتارها و تعالیم در فرقه، سوءاستفاده از شکست‌های روانی و اجتماعی افراد، پایین نگه داشتن سطح اعتماد به نفس، تعلیم غیرمستقیم به افراد تازه ‌وارد به وسیله نوعی رفتار با اعضای قدیمی، ریاکاری معنوی و زهدنمایی از عواملی است که موجب جذب افراد به فرقه ‌ها می‌شود.
افراد پس از ورود به فرقه شیوه ی زندگیشان تغییر می‌کند،‌ در واقع قطع و محدودسازی روابط با بیرون از فرقه، تشخُّص فرقه ‌ای، محدودسازی دریافت اطلاعات از خارج فرقه، تقسیم دنیا به ما و آن ها، تمامیت ‌خواهی و جزم در برابر تعالیم فرقه‌ ها موجب می‌شود که شخص بعد از ورود به فرقه در وهله نخست دچار تزلزل اعتقادی شود.
القای حس جهل در اعضا، تحقیر و بایکوت از مهم ‌ترین علل تداوم حضور افراد در فرقه است.
متفاوت بودن و غیر رسمی بودن فرقه، توهم آزادی از قیود، باطل ‌گرایی و راز‌آلودگی از علل جذابیت فرقه ‌ها است.

•    فراز اول از کتاب در قلمرو سایه ها
چرا مطالعه ی فرقه ها اهمیت دارد؟
… اما چرا واقعاً مطالعه ی فرقه ها تا این حد مهم می نماید و چرا از اواسط قرن بیستم به این سو این همه به این مقوله توجه شده است؟ از دیدگاه های مختلف، ضرورت های گوناگونی برای پرداختن به موضوع فرقه وجود دارد و از هر دیدگاه هم که پدیده ی فرقه ها مورد بررسی قرار گیرد حداقل یک ضرورت واضح و روشن وجود دارد که بر آن اساس لازم است که پدیده ی فرقه بررسی و شناخته شود.
ا- اولین دلیل لزوم بررسی فرقه ها این است که فرقه یک پدیده ی اجتماعی بسیار تعیین کننده در معادلاتی است که بر زندگی و سرنوشت فردی و اجتماعی بشر مؤثر است. فقط در آمریکا بیش از 2500 فرقه ی رسمی فعالیت دارند و بیش از 5000 فرقه انشعابی و اصلی وجود دارد. در حالی که در زمان های گذشته تعداد بسیار کمتری فرقه در جهان فعالیت داشته اند. اگر به طور متوسط در هر فرقه فقط هزار نفر را عضو بدانیم – که در برخی فرقه ها این رقم به هزاران می رسد – آنگاه مشخص می شود که بُرد تعالیم فرقه ها چه تعداد زیادی از افراد یک جامعه را می تواند تحت الشعاع خود قرار دهد.
2- فرقه ها طیف وسیعی از افراد اجتماع از زنان، مردان، کودکان و حتی سالخوردگان را تحت تأثیر خود قرار می دهند.
3- فرقه ها طیف وسیعی از فعالیت های اجتماعی – اعم از اقتصاد، سیاست، فرهنگ و هنر – را از آموزه های خود متأثر می کنند.
4- فرقه ها همچنین میلیون ها نفر در سراسر جهان را از ادیان رسمی و نهادینه جدا می کنند و به تعالیم و روش های خود جذب می نمایند.
5- فرقه ها منابع مالی سرشاری، از قِبل عضوگیری و جمع آوری اعانه و نذورات و صدقات بر روی هم انباشته می کنند و همین امر آنان را به یک قدرت اقتصادی غیرپاسخگو و غیرقابل تحقیق در یک جامعه تبدیل می کند که ضریب اثرگذاری آن ها را بالا و بالاتر می برد.
6- فرقه ها بیش از هر ساختار اجتماعی شناخته شده دیگری قادرند افراد را متقاعد به اجرای کارهایی بکننند که در حالت عادی یا از اجرای آن ها سر باز می زنند یا صرفاً تحت شرایط حاد و فشار روانی و فیزیکی حاضر به انجام دادن آن کارها هستند.
7- فرقه ها قادرند در ازای وعده هایی که به اعضای خود می دهند آن ها را برای اجرای هر گونه عملیات تروریستی و خرابکارانه آماده کنند.
8- فرقه ها می توانند به راحتی اعضای خود را متقاعد کنند که همه ی قواعد دینی و عرفی جامعه را زیر پا بگذارند و قوانین رهبر فرقه را اجرا نمایند.
9- فرقه ها میلیون ها نفر از افراد متخصص در حوزه های گوناگون علوم و تکنولوژی را مجذوب خود نموده اند و همین امر آنان را تبدیل به یک ساختار اجتماعی قدرتمندی کرده است که می تواند توازن قدرت را در جامعه ی جهانی برهم بزند.
10- و بالاخره این که فرقه ها هر ساله هزاران بیمار روانی را تحویل جامعه می دهند که هزینه هنگفتی از قِبل هزینه های درمان و از کارافتادگی این اعضای (سابق یا عضو) فرقه ها بر جامعه تحمیل می شود. واضح است که با چنین گستره اثرگذاری از سوی فرقه ها ضرورت بررسی ابعاد و زوایای کار آن ها چند برابر می شود.

محمدی

 

 

 

 

 

 

 

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید