قربانیان فرقه (۹ و ۱۰) – کمال حیدری ( و مینو فتحعلی)
ندای حقیقت، هشتم نوامبر ۲۰۱۶:… در سالهای قبل از ۸۲ که حکومت صدام در عراق برپا بود تقریبا هیچکس اجازه خروج از سازمان را نداشت و بطور رسمی کسی نمیتوانست از سازمان خارج شود و هرکس هم که بعد از ماه ها طی مراحل وحشتناک جلسات جمعی تحقیر و خرد کردن شخصیت فرد بالاخره اجازه خروج می یافت به زندان ابوغریب منتقل می گشت. به همین دلیل …
نجات یافتگان فرقه در دیدار از قبرستان کمپ اشرف، برای شکنجه گر سابق خود از خداوند طلب مغفرت کردند
قربانیان فرقه رحوی – ۹
کمال حیدری
کمال حیدری به همراه همسرش مرجان ملک صید آبادی از کشورهای اسکاندیناوی عضو گیری شده و به کمپ اشرف برای یک دوره شش ماهه آموزش های نظامی فرستاده شده بودند.
البته هر کس را به هرطریق و هر بهانه اعم از دیدار خانواده یا دوره های کوتاه به عراق می فرستادند، دیگر بازگشتی برای این افراد وجود نداشت و به اجبار در کمپ اشرف نگه داشته می شدند.
پس از فرستادن این خانواده هم که دارای دو فرزند دختر بودند. آنها را برای تیم های عملیاتی عضو گیری نمودند.
مرجان ملک به همراه یک خانم دیگر در هیئت تیم عملیاتی عازم ایران شد و خوشبختانه تیم شکست خورده و مرجان دستگیر و زندانی شد و پس از مدتی به ماهیت فرقه رجوی پی برد و متوجه شد که چگونه اسیر و بازیچه فرقه رجوی شده بود. او که سال ها در خارج کشور زندگی کرده بود از واقعیت و ماهیت درونی سازمان مجاهدین و تشکیلات فرقه ای آن اطلاعی نداشت و بدین ترتیب با دیدن ایران و واقعیت های موجود پی برد که چگونه اخبار نادرست و غیر واقعی به آنها داده اند. او تا مرز فدا کردن جانش برای سازمان پیش رفته بود ولی عاقبت آنچه او را تکان داد دیدن واقعیت ها بود.
کمال حیدری را هم ظاهرا به عضویت یکی از تیم ها انتخاب کرده بودند و گویا یک عملیات هم در داخل خاک ایران انجام داده بود.
پس از دستگیری و آزادی مرجان ملک و پی بردنش به حقایق ،او در ایران از طریق رادیو نجات برای همسرش چندین بار پیام می فرستد و حقایقی را در رابطه با تشکیلات سازمان برملا می کند. همسر وی به طور اتفاقی از رادیوی ماشین هایی که در کمپ اشرف سوار می شده پیام و صدای او را می شنود. و خام خیالانه برای خروج از سازمان به سران تشکیلات مراجعه می کند و در خواست خود را می گوید و همین موضوع باعث از دست دادن جانش شد.
بعلت اینکه ازمنظر مسئولین سازمان و شخص رجوی کمال حیدری دارای اطلاعات تیم های عملیاتی بود و آنها نمی خواستند او حتی به خانواده اش برسد نقشه شومی برای کشتن وی کشیده بودند.
در اواخر سال ۸۱ هنگام حمله نیروهای ائتلاف به عراق … تمامی یکان های درون اشرف برای جلوگیری از اینکه بمباران نشوند ازکمپ اشرف بسمت مناطق بیابانی فرستاده می شدند. کمال حیدری که به او اجازه خروج نمی داد ند و سرخورده از مسئولین اش شده دیگر نمی خواست در کمپ بماند و مدت ها بود که به فکر فرار بود او سرانجام در هنگام خروج نفرات از کمپ زمانی که در پشت خود رو یی سوار بود در یک فرصت مناسب و در قسمتی از جاده از ماشین بیرون پریده و پابه فرار می گذارد غافل از اینکه چندین ماه بودکه وضعیت او را به فرمانده مستقیم اش گزارش کرده و دستور داده بودند هر زمان که اقدام به فرار نماید او را به قتل برسانند . کمال حیدری پس از پریدن از ماشین و در حالیکه فقط چند قدم دور شده بود از پشت به رگبار بسته می شود و بدین شکل او را ترور کرده و می کشند. او و خانواده اش یکی دیگراز قربانیان فرقه شدند.
–
قربانیان فرقه ر جوی – ۱۰
به قتل رساندن مینو فتحعلی
در سال ۱۳۸۰ خانم دیگری از اعضای شورای رهبری بنام مینو فتحعلی بدلیل فشارهای زیادی که در تشکیلات به وی می آوردند در یک اقدام شجاعانه و با طراحی و با درخواست کمک از یکی از همکارانش اقدام به فرار نمود.
در سالهای قبل از ۸۲ که حکومت صدام در عراق برپا بود تقریبا هیچکس اجازه خروج از سازمان را نداشت و بطور رسمی کسی نمیتوانست از سازمان خارج شود و هرکس هم که بعد از ماه ها طی مراحل وحشتناک جلسات جمعی تحقیر و خرد کردن شخصیت فرد بالاخره اجازه خروج می یافت به زندان ابوغریب منتقل می گشت.
به همین دلیل یکسری افراد ازترس رفتن به زندان ابوغریب، برای خروج ازتشکیلات اقدام به فرار می کردند. مینو فتحعلی هم بخاطر رها شدن از فشارهای جلسات تحقیر وکتک و ناسزاها چون راهی برای خروج نداشت فرار کرد. بلافاصله پس از فرار او ، حدود ۳۰الی۴۰ گشت با دستور رجوی و انبوهی نیروهای عراقی برای پیدا کردنش بسیج شدند و سرانجام پس از دو سه روز توسط گشت های سازمان و عراقی ها او و همراهش را در بغداد دستگیر کرده و به کمپ باز گرداندند. سپس او را چند ماهی زندانی کرده و در زیر شدیدترین فشارها بود. در آن زمان یکی از سران سازمان بنام مهوش سپهری (نسرین ) رسما” درجلسه ای اعلام کرد حکم فرار مینو از تشکیلات مرگ است و بایستی کشته می شد. هم چنین در جلسه ای در حضور رجوی حکم مرگش اعلام شد و فردی که او را دستگیر کرده بود(زهره شفایی) مورد بازخواست رجوی قرار گرفت و رجوی خشمگینانه فریاد می زد : “تو که دستور تیر داشتی چرا همانجا وی را نکشتی و او را آوردی؟”… چند ماه بعد در جلسات جمعی و محاکمه اعضای متمرد شورای رهبری ، مینو فتحعلی از زندان به جلسه آورده می شود و توسط شخص رجوی و در حضور ۶۰۰الی ۷۰۰ تن از اعضای شورای رهبری محاکمه می شود. در آن جلسه در طی ساعت های متمادی سیلی از فحش و ناسزا و تحقیر و حکم اعدام به سمت وی روانه شده و به او اعلام می شود که سزای فرار از تشکیلات رجوی مرگ است.
سرانجام چندماه بعد همزمان با ورود نیروهای امریکایی به کمپ اشرف از ترس اینکه او مجددا” فرارنکند و به نزد نیروهای آمریکایی نرود او را به به قتل رسانده و اعلام کردند که در بمباران نیروهای ائتلاف در اشرف کشته شده است. و این درحالی بود حتی یک نفر هم در جریان بمباران های اشرف کشته نشد و هنگام بمباران، کمپ اشرف تخلیه شده و هیچکس در بمباران مقرها و ساختمان های کمپ اشرف کشته نشد. جسد مینو فتحعلی هم توسط کسی دیده نشد. و البته همه می دانستند که حکم قتل وی اجرا شده است.