مایک هوگن، یکی از سردبیران مجله ونیتی فیر درباره این آلبوم مینویسد: “بارها و بارها، باب دیلن به این ترانهها، رنگها، لایهها، داستانها و شخصیتهای تازه اضافه میکند بدون اینکه ذرهای معنای احساسی ترانهها را بپوشاند.” و واقعا ترانههای دیلن همیشه پر از احساس است، شاید معنی آنچه میگوید در پشت پردهای از ابهام قرار بگیرد، شاید ندانی درباره چه کسی حرف میزند و چه موقعیتی، ولی احساسش را حس میکنی. ترانههای باب دیلن در زمانهایی مانند داستانهایی کوتاه میمانند با شخصیتهایی واقعی و خیالی، و هرچند بعضی عقیده دارند که ترانهسرایی مقولهای است متفاوت از ادبیات و شعر و ترانه با موسیقی است که جان میگیرد ولی واقعیت این است که باب دیلن در بیش از نیم قرن فعالیت هنری خود ترانههایی نوشته که میتوانند مستقل و بدون موسیقی و روی کاغذ بر مخاطب تاثیرگذار باشند و دریافت این جایزه نوبل توسط دیلن شاید مانند همان گیتار برقیاش فصل تازه را این بار در ادبیات آغاز کند.
باب دیلن؛ شاعر، نقال یا ترانهسرا؟
باب دیلن یکی از مشهورترین و تاثیرگذارترین ترانهسراها و آهنگسازان دنیا برنده جایزه نوبل ادبیات شد. آکادمی نوبل، دیلن را به خاطرایجاد “بیان شاعرانهای نوین در ترانهسرایی آمریکایی” تقدیر کرد و او را لایق این جایزه دانست. اما کارهای باب دیلن در چارچوب رمان، شعر و داستاننویسی معمول ادبیات قرار نمیگیرد و همین باعث انتقاد بسیاری از افراد شده و دریافت این جایزه را بحث برانگیز کرده است.
این اولین بار نیست که باب دیلن جنجالی شده؛ در سال ۱۹۶۵ میلادی باب دیلن که شهرت خود را به عنوان یک آهنگساز و ترانهسرای فولک آمریکایی به دست آورده بود با گرفتن گیتار برقی در دست در فستیوال نیوپورت با گذشته فولک خود خداحافظی کرد و وارد دنیای راک شد. کاری که خشم طرفداران پر و پا قرص موسیقی فولک و باب دیلن را برانگیخت و حتی باعث هو شدن او روی صحنه شد. اما باب دیلن کوتاه نیامد، اجرایش اجرایی تاریخی شد و موسیقی فولک آمریکایی وارد فصلی تازه شد.
از لحظهای که خبر دریافت جایزه نوبل ادبیات توسط باب دیلن منتشر شد، دو دستگی بین کارشناسان، منتقدان ادبی و طرفداران دیلن در فضای مجازی ایجاد شد. تیم استنلی، تاریخشناس و یکی از نویسندگان روزنامه تلگراف بریتانیا نوشت “دنیایی که باب دیلن برنده جایزه نوبل ادبیاتش است باید کاندیدای ریاست جمهوریاش هم دونالد ترامپ باشد.”
اما سلمان رشدی نویسنده بریتانیایی نظر متفاوتی دارد، او در توییتر خودش نوشته “از زمان ارفئوس تا فائز، ترانهسرایی و شاعری با هم مرتبط بودهاند، باب دیلن وارث بزرگ سنت نقالی زبان انگلیسی است. انتخاب او برای جایزه عالی بود.”
استیون کینگ نویسنده مشهور آمریکایی هم در توییتر خود نوشته از اینکه باب دیلن جایزه نوبل ادبیات را برده بسیار خوشحال است. باراک اوباما هم در توییتر باب دیلن را شاعر مورد علاقه خود خوانده و دریافت جایزه نوبل را به او تبریک گفته.
چیزی که قابل انکار نیست اینست که باب دیلن صدای یک نسل است، نسلی که در زمانهایی آرمانگرا توصیف شده. نسلی که در دهه شصت میلادی با موسیقی، الاسدی، عشق و گل میخواست با مصرفگرایی، جنگ و بمب اتم مبارزه کند. ترانههایی مانند دمیدن در باد (Blowin’ in the Wind)، اربابان جنگ (Masters of War) و ناقوسهای آزادی (Chimes of Freedom) به سرودهای اعتراضی و انقلابی آن نسل نه تنها در آمریکا بلکه در سراسر جهان تبدیل شدند.
اما ترانههای باب دیلن به ترانههای اعتراضی محدود نمیشوند؛ مهم نیست چقدر طرفدار پر و پا قرص دیلن باشید، آلبومهایی از دیلن هستند که دستکم آنها را کامل گوش ندادهاید. تعداد ترانههایی که دیلن در بیش از نیم قرن منتشر کرده آن قدر زیاد است که خیلی از بزرگترین طرفدارانش هم نمیتوانند بگویند همه آهنگهایش را شنیدهاند یا میشناسند.
ترانههای دیلن گاهی اعتراضی و گاهی کاملا عاشقانه و رمانتیک است، بعضی اوقات از درد و خشم میگویند و بعضی اوقات از خوشی. باب دیلن در بعضی از ترانههایش با تلخی سخن میگوید و در بعضی دیگر با شوخ طبعی دین و دنیا را به باد انتقاد میگیرد.
گفته میشود آلبوم بلوند بر بلوند (Blonde on Blonde) هفتمین آلبوم باب دیلن که در سال ۱۹۶۶ میلادی منتشر شده آلبومی است که داوران آکادمی نوبل مورد بررسی قرار دادند؛ آلبومی که تنوع ترانههایش حال و هوای درونی خود باب دیلن را منعکس میکنند. بعضی از ترانههایش مانند نیایش هستند و بعضی دیگر مانند یک لعنت و دادخواست.
باب دیلن در زمان ضبط این آلبوم جوانی ۲۴ ساله بود، عاشق و تازه پدر شده بود. ترانههای این آلبوم مانند بسیاری دیگر از ترانههای بعدی دیلن در کنار روایتی شخصی و واقعی، پر از رمز و راز ، ایهام و ابهام و نمادپردازی هم هستند، این یکی از مشخصههای ترانههای دیلن است.
مایک هوگن، یکی از سردبیران مجله ونیتی فیر درباره این آلبوم مینویسد: “بارها و بارها، باب دیلن به این ترانهها، رنگها، لایهها، داستانها و شخصیتهای تازه اضافه میکند بدون اینکه ذرهای معنای احساسی ترانهها را بپوشاند.” و واقعا ترانههای دیلن همیشه پر از احساس است، شاید معنی آنچه میگوید در پشت پردهای از ابهام قرار بگیرد، شاید ندانی درباره چه کسی حرف میزند و چه موقعیتی، ولی احساسش را حس میکنی.
ترانههای باب دیلن در زمانهایی مانند داستانهایی کوتاه میمانند با شخصیتهایی واقعی و خیالی، و هرچند بعضی عقیده دارند که ترانهسرایی مقولهای است متفاوت از ادبیات و شعر و ترانه با موسیقی است که جان میگیرد ولی واقعیت این است که باب دیلن در بیش از نیم قرن فعالیت هنری خود ترانههایی نوشته که میتوانند مستقل و بدون موسیقی و روی کاغذ بر مخاطب تاثیرگذار باشند و دریافت این جایزه نوبل توسط دیلن شاید مانند همان گیتار برقیاش فصل تازه را این بار در ادبیات آغاز کند.