خاطراتی از عراق (۹) – ماجرای جلسۀ مهدی سامع در آمریکا و توهینهای رجوی

0
946

خاطراتی از عراق (۹) – ماجرای جلسۀ مهدی سامع در آمریکا و توهینهای رجوی

 رضا صادقی جبلی، پیوند رهایی، پنجم اکتبر ۲۰۱۶:…  بعد رجوی خطاب به من گفت: «رضا صادقی من خودم گفتم کسی در مراسم دوزاری! سامع شرکت نکند تا بفهمد بدون مجاهدین اشلش همان لیوانهای یکبار مصرف و فلاکس چایی است!… این آقا مهدی فکر کرده بود که علی آباد هم دهیه! خونش را ما مجاهدین بایستی بدهیم و پزش را این آقا با سازمان ۲ نفریش! بله بله غلط می کند بدون اجازۀ خواهر مریم شما جلسه بگذارد! حالا در دیزی بازه حیای گربه کجا …

جان بولتون مجاهدین خلق تروریسماول قرارشان بود که “مبارزه مسلحانه” شان علیه “امپریالیسم” باشد

لینک به منبع

خاطراتی از عراق (۹)

ماجرای جلسۀ مهدی سامع در آمریکا و توهینهای رجوی به او و دیگر شورایی ها

نوشتۀ رضا صادقی جبلی از اعضا و مسئولین قدیمی جدا شدۀ سازمان مجاهدین (فرقۀ رجوی)

در عراق، ما معمولا و نسبت به شرایط سازمان و مخصوصا وضعیت تشکیلاتی نفرات هر سال ۲ تا ۳ نشست با خود رجوی داشتیم که بعضی مواقع نشست تا ۲ ماه هم طول می کشید.

رجوی خودش شخصا نشستها را از قبل بر اساس مشکلات تشکیلاتی و گزارشهایی که فرماندهان به او منتقل میکردند طراحی میکرد.

او در یکی از این نشستها در رابطه با گزارشی که من در رابطه با جلسه آقای سامع در لوس انجلس در سال ۱۹۹۶ یا ۱۹۹۷ نوشته بودم صحبت کرد.

جریان از این قرار بود که روزی در آن سال که من در لوس انجلس بودم گلناز جواهری که در آنزمان  مسئول ال ای (امور لوس آنجلس) بود مرا صدا کرد و گفت فردا بایستی با هم به جلسه مهدی سامع که در دانشگاه برگزار میشود برویم.

reza-sadeghi--315x350

از آنجائیکه همیشه هر وقت جلسه ای داشتیم از مدتی قبل بسیج نیرویی بود و شروع به حتی آوردن نفرات از کانادا می کردیم و در بعضی مواقع مانند کنسرت خانم مرضیه حتی ار اروپا نیرو می آوردیم از اینکه این بار هیچ کاری انجام نداده بودیم تعجب کردم و به او گفتم پس چرا بسیج  نیرویی نمی کنیم و اصلا وقت و انرژی برای این جلسه نمی گذاریم. گلناز جواهری در جواب من گفت: از فرانسه دستور تشکیلاتی داده شده که چون آقای سامع با سازمان هماهنگی نکرده و خودش به صورت خودسرانه! جلسه گذاشته لذا به کسی نمی گوییم و فقط ما دو نفر شرکت می کنیم.

فردا همراه با «خواهر گلناز» در جلسه شرکت کردیم که البته تعداد معدودی آمده بودند و در بیرون سالن یک سری لیوان یکبار مصرف و چایی گذاشته بودند که اصلا بهیچ وجه در اشل مراسم های ما نبود و بسیار ساده و دانشجویی برگزار شد البته دو نفر از طرفداران اشرف دهقان هم در جلسه بودند که کمی موجب تشنج در جلسه شدند.

به هرحال من از این تنظیم رابطه بشدت متناقض شده بودم که چرا بایستی این جلسه به این شکل برگزار میشد ومگر آقای سامع عضو شورا نیست؟ و چه فرقی با دیگران دارد؟ و در گزارشی همه این موارد را نوشتم.

بعد از چند سال که از این جریان گذشته بود رجوی در یک نشست عمومی اعضا در عراق مرا صدا کرد و در مورد جلسۀ مهدی سامع در لوس آنجلس پرسید که همان حرفها را زدم و جناب رجوی شروع به صحبت کرد.

گفت: «این شورایی ها که فقط اسم هستند و ما انها را بادشان کردیم مثلا این سازمان چریکهای فدایی خلق ایران(با حالت تمسخر) که چند نفر باید اسمش را حمل کنند فقط سامع و زنش است! دو نفر کادر مرکزی هم دارند که با زنانشان در لوس انجلس مشغول گشت و گذارند! زن سامع هم  در رو در بایستی گیر کرده وگرنه مجاهد شده بود و تازه عاشق خواهر مریم شماست!!».

بعد رجوی خطاب به من گفت: «رضا صادقی من خودم گفتم کسی در مراسم دوزاری! سامع شرکت نکند تا بفهمد بدون مجاهدین اشلش همان لیوانهای یکبار مصرف و فلاکس چایی است!… این آقا مهدی فکر کرده بود که علی آباد هم دهیه! خونش را ما مجاهدین بایستی بدهیم و پزش را این آقا با سازمان ۲ نفریش! بله بله غلط می کند بدون اجازۀ خواهر مریم شما جلسه بگذارد! حالا در دیزی بازه حیای گربه کجا رفته؟!!… اینها نظامی که نیستند یعنی نیرویی ندارند و از نظر سیاسی هم البته وضعشان بدتر است… همین چند وقت پیش به این مهدی سامع گفتم بابا این شعار مرگ بر امپریالیسم به سر کردگی امپریالیسم امریکا را بردارید از این نشریه تان که اول قبول نمی کرد و می گفت این شعار نیست اعتقاد است بالاخره دو تا اوردنگی زدم بهش؛ گفت چشم برمی دارم»!!.

جناب آقای مهدی سامع،

این حرفها دقیقا صحبتهای شخص رجوی در بارۀ شما بود و البته ایشان در نشستهای مختلف تقریبا همه اعضای غیر مجاهد شورا را با رکیک ترین کلمات مورد فحاشی قرار می داد که قبلا در مورد خانم و آقای متین دفتری این موضوع را نوشته ام و چند مورد دیگر را هم که شخصا حضور داشتم در آینده خواهم نوشت.

جناب سامع اگر این نوشته را خواندید می توانید در رابطه با من از یکی از رفقای خودتان که در زندان قزلحصار با هم بودیم سؤال کنید. امیر را می گویم که اهل شمال است و سال ۶۵ در پاکستان منتظر بود که توسط شما و با هماهنگی مجاهدین به فرانسه بیاید.

رضا صادقی جبلی

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید