محمود ائمی (محسن عباسی) دستش را دور گردنم و گلویم حلقه کرده و قصد داشت مرا خفه کند تا بدینگونه دستور رهبر فراری و غایبش مسعود رجوی علیه جداشدگان را اجرا کند. رجوی در یکی از نشستهای به اصطلاح او «حوض» در اوائل دهۀ هفتاد در بغداد که من خودم در آن حضور داشتم گفت: «اگر ما شکست خوردیم باید بروید در خیابانهای اروپا و آمریکا این بریده مزدوران (= جدا شدگان) را گرفته و اینگونه دستتان را دور گردن و گلویشان حلقه کنید (اینجا رجوی با حلقه کردن دستش دور گردن و گلوی خودش این عمل را نشان و آموزش داد!) و او را بکشید ولی فرار نکنید و همانجا بالای سر جنازه بایستید تا پلیس بیاید و بگویید من کشتم. بعد می روید زندان نترسید زندانهای اروپا و آمریکا هتل پنج ستاره هستند»!!. باردیگر نیز رجوی در شب عاشورای دو سال پیش فرمان قتل جداشدگان و مخالفانش را صادر کرد و گفت: «آنها را در هر جا که باشند باید به سزای اعمال خودشان برسانید»!
اعتراف آشکار فرقۀ رجوی به شکنجۀ یک عضو سابق در خاک فرانسه
تصاویر شکنجۀ حسین نژاد و تلاش برای ربودن و قتل او در حومۀ پاریس توسط ایادی رجوی
فرقۀ رجوی خودش مدارک دادگاه پونتواز علیه چاقوکشان فراریش را تکمیل کرد!
17.08.2016 ـ حسین نزاد ـ پیوند رهایی
نوشتۀ قربانعلی حسین نژاد مترجم ارشد سابق بخش روابط خارجی سازمان مجاهدین
در ماه ژوئیۀ سال گذشته (2015) اینجانب (مقیم فرانسه) و آقای مصطفی محمدی (مقیم کانادا) که دخترانمان توسط فرقۀ رجوی در حالیکه در زیر سن قانونی قرار داشتند (17 و 16 ساله) از فرانسه و کانادا توسط سردمداران فرقۀ رجوی ربوده و به عراق برده شده بودند؛ با کسب اجازه از پلیس فرانسه به شهر اورسوراواز در حومۀ پاریس مقر اقامت مریم رجوی و دیگر سردمداران فرقۀ رجوی با اطلاع و حضور ژاندارمری محل رفتیم و با در دست داشتن عکسهای فرزندانمان و شرح ربوده شدن و قطع ارتباط آنها با دنیای بیرون از جمله با خانواده هایشان به شهرداری آن شهر مراجعه کرده و خواستار فشار به مریم رجوی برای آزادی ارتباط بیرونی فرزندانمان شدیم که خانم شهردار و معاونش به گرمی از ما استقبال کرده و از این قضیه به شدت متأثر شدند و ما را به سالن جلسات شهرداری راهنمایی کرده و تلفنی از سران فرقه مقیم مقر مریم رجوی در آن شهر خواستند که در محل شهرداری حضور یافته و با ما با حضور مقامات شهرداری در مورد سرنوشت فرزندانمان گفتگو کنند ولی سران فرقه نه تنها از حضور در شهرداری خودداری کردند بلکه خطاب به خانم شهردار از پشت تلفن شروع به فحاشی به ما کردند که شهردار اورسوراواز از این برخورد آنان به شدت ناراحت شده و به ما گفت: ما اصلا نمی خواهیم اینها در شهرمان باشند اینها دموکراسی ادعایی شان همین است که می بینید و آنها همیشه تلاش می کنند ما را بخرند و در خدمت منافع و خواسته های خودشان در بیاورند ولی ما رد کرده و از آنها بیزار هستیم.
در پی این دیدار ما روزهای آینده نیز چندین بار به شهر اورسوراواز با اطلاع دادن قبلی به ژاندارمری محل؛ رفته و خواسته مان مبنی بر آزادی ارتباط فرزندانمان را با شهرداری و ژاندارمری آنجا مطرح کردیم.
در یکی از این ترددهایمان از آنجا که فرقۀ رجوی از این فعالیت و افشاگری ما در شهر محل اقامت مریم رجوی بویژه آکسیون ما جلوی شهرداری آنجا با حمل و نشان دادن عکسهای دخترانمان و مطلع شدن اهالی از این کار ضد انسانی فرقه سوخته و عصبانی شده بودند زیرا فریبکاریها و تبلیغات یاوۀ سالیان خودشان بویژه برای همسایگان خود و مردم این شهرک مبنی بر آزادیخواهی!! و«مقاومت» و «مبارزه»! برای دموکراسی! را برباد رفته می دیدند، روز 13 ژوئیه سال گذشته در جادۀ اورسوراواز موقع برگشتن ما به پاریس به تعقیب ما پرداختند و وقتی ما در بیابان زیر یک تابلوی اورسوراواز عکس می گرفتیم ازیک خودروی مدل فورد به شمارۀ پلاکCN383933 پیاده شده و به ما حمله ور شدند.
آنها پلاکارد شامل عکس دخترم و نوشتۀ فرانسوی در مورد او را از دستم گرفته و مرا در جاده خوابانده و با کشیدن دستها و پاهایم و گرفتن و فشار دادن گردنم قصد انداختن من به ماشین خودشان و ربودن و کشتن مرا در اجرای فرمان رهبرشان مسعود رجوی مبنی بر قتل همۀ جدا شدگان سازمان را داشتند که با توقف ماشینهای عبوری و حضور مردم در محل در اجرای این نقشه شان ناکام ماندند.
محمود ائمی (محسن عباسی) دستش را دور گردنم و گلویم حلقه کرده و قصد داشت مرا خفه کند تا بدینگونه دستور رهبر فراری و غایبش مسعود رجوی علیه جداشدگان را اجرا کند. رجوی در یکی از نشستهای به اصطلاح او «حوض» در اوائل دهۀ هفتاد در بغداد که من خودم در آن حضور داشتم گفت: «اگر ما شکست خوردیم باید بروید در خیابانهای اروپا و آمریکا این بریده مزدوران (= جدا شدگان) را گرفته و اینگونه دستتان را دور گردن و گلویشان حلقه کنید (اینجا رجوی با حلقه کردن دستش دور گردن و گلوی خودش این عمل را نشان و آموزش داد!) و او را بکشید ولی فرار نکنید و همانجا بالای سر جنازه بایستید تا پلیس بیاید و بگویید من کشتم. بعد می روید زندان نترسید زندانهای اروپا و آمریکا هتل پنج ستاره هستند»!!. باردیگر نیز رجوی در شب عاشورای دو سال پیش فرمان قتل جداشدگان و مخالفانش را صادر کرد و گفت: «آنها را در هر جا که باشند باید به سزای اعمال خودشان برسانید»!
قبل از توقف ماشینها و رسیدن مردم و بعد هم مأموران ژاندارمری محل، تیم گشت و مراقبت مقر مریم رجوی در اورسوراواز فرانسه به فرماندهی محمود ائمی (با اسم مستعار محسن عباسی در تشکیلات رجوی و با نام جعلی علی احمدی در فرانسه) مسئول اطلاعات و امنیت مقر مریم رجوی در شهرک اورسوراواز و شامل موسی فیض مرزوقی از افراد قدیمی اطلاعات و نیز اخاذی و گدایی به اصطلاح «مالی کاری» دستگاه رجوی در آلمان و عراق و آموزش دیدۀ تروریسم به دست نیروهای فدائیان صدام و از محافظان کنونی مریم رجوی و محسن شریفی از مأموران اطلاعات فرقه در عراق و فرانسه و سابقا مسئول قاچاق پولهای اخاذی شده از شهروندان بین مرز سویس و فرانسه داخل کوله پشتی مملو از اسکناس با محمل کوهنوردی و حمید رضا نجمی از نوچه های رجوی در کانادا مأمور به خدمت در مقر فرقه در فرانسه و محمد اطمینان از فدائی های خودسوزی کنندۀ مریم رجوی بر سرم ریخته و شروع به بازجویی ساواک گونه از من که بی رمق و با حال وخیم به زمین افتاده بودم کردند و می شنیدم که به همدیگر می گفتند «ممکن است بمیرد برداریم زود ببریم الآن پلیس میاد» و ماشین خودشان را چنانکه در عکس دیده می شود به محلی که من افتاده بودم آورده و می خواستند مرا سوار آن کرده و بربایند. آنها مدام به من می گفتند بگو که مرا سفارت فرستاده است. من می گفتم سفارت یعنی چه سفارت چه؟ بعد هم چند رقم شماره تلفن را جلوی چشمم گرفته و می گفتند اینها را بخوان که یکی شماره ثابت و دیگری هم یک شماره تلفن موبایلی بود که بعدا با درج آنها در اطلاعیه شان علیه ما فهمیدم اولی شمارۀ ثابت تلفن علنی سفارت ایران در پاریس است که در سایت آن درج شده و دومی هم یک شماره موبایل ساختگی است که وقتی زنگ می زدی سانترال فرانسه می گفت که چنین شماره ای وجود ندارد. جالب است که در شمارۀ ساختگی موبایل کد بین المللی فرانسه یعنی 0033 را خودشان تکرار می کردند که این را بگو و قصدشان این بود که تعلق شماره به فرانسه مشخص شود در حالیکه اگر کسی در فرانسه به کسی شماره تلفن بدهد هیچوقت کد فرانسه را نمی گوید.
اخیرا سران اطلاعات فرقه بعد از گذشت یک سال از این جریان نواری یک دقیقه ای در لینگ زیر در یوتیوپ
https://www.youtube.com/watch?v=KZAkAQGiEck
با سانسور و تدوین و درست شده از این شماره خوانی را منتشر کرده اند که تنها و تنها رسوا کنندۀ خودشان می باشد و اعترافی آشکار برای اولین بار به شکنجه و اعتراف گیری به دروغهای ساختۀ خودشان آنهم نه در عراق زیر سلطۀ ارباب سابقشان صدام حسین بلکه در خاک فرانسه به شمار می رود. پیش از این نیز در سالیان حضور فرقه در عراق و مشخصا در دهه های شصت و هفتاد چنانکه بسیاری از جداشدگان فرقه به تفصیل نوشته و افشا کرده اند افراد ناراضی دستگیر شده را در زندان مخوف قرارگاه اشرف زیر وحشیانه ترین شکنجه ها مجبور می کردند که نوشتۀ خود سران فرقه را با عبارت «من نفوذی وزارت اطلاعات در سازمان هستم»! امضا کنند. یا چنانکه اکنون نیز افراد را وادار می کنند به پدران و مادران یا برادران و خواهران خودشان که از فرقه جدا شده اند فحشنامه با انواع ناسزاها و تهمتها بنویسند یا در بازار شام تلویزیون فرقه بگویند.
سال گذشته من و آقای مصطفی محمدی در اطلاعیۀ شماره 3 خودمان دروغها و یاوه سرایی های مضحک اورنشینان ساواک رجوی را به دنبال حمله به ما و شکایت ما و دستگیری مهاجمان توسط ژاندارمری محل و ثبت شکایت ما با انتشار متن گواهینامۀ ژاندارمری اورسوراواز مبنی بر ثبت شکایت ما به عنوان قربانی و توصیف مهاجمان به عنوان مجرمین و شرح جرمهایشان طبق گواهینامۀ پزشکی قانونی استان والدواز را افشا و منتشر ساختیم که می توانید در لینگ زیر بخوانید و متن این اطلاعیه مان را در زیر این مقاله هم بازنشر کرده ایم لذا دیگر نیازی به پاسخگویی به یاوه ها و اتهامات تکراری همه سالۀ فرقۀ رجوی از جمله اخیرا و در سال جاری علیه این جانب و مشابه آنها علیه همۀ جداشدگان فعال نمی بینم:
http://peyvande-rahaee.fr/index.php/typography/198-3
در این یک سال با آنکه اینجانب و آقای محمدی در هشت اطلاعیه انواع دروغها و ترفندها و تلاشهای جاسوسی و شناسایی محل اقامت ما و پخش شبنامه در ساختمان مسکونی هر دوی ما در پاریس را نوشته و افشا کردیم ولی به توصیۀ دادسرای استان والدواز که به شکایت ما رسیدگی می کرد از انتشار بسیاری از جزئیات تا تشکیل و پایان دادگاه خودداری نمودیم و بعدا هم با وجود درخواست دادسرای استان والدواز (که تصویر آن را مشاهده می کنید و اسم موسی فیض مرزوقی و اسم تقلبی محمود ائمی یعنی علی احمدی را بالای آن به عنوان مجرمین نوشته است) مبنی بر پیگیری شکایتم؛ به علت عدم وجود مدرک قوی تر و روشن تر و نیز فرار چاقوکشان رجوی و عدم دسترسی پلیس به آنان طبق نوشتۀ دادسرای استان والدواز (برای دادگاه پونتواز) این پروندۀ شکایت ما موقتا به حالت تعلیق در آمد؛ اما اکنون که خود فرقه آشکارا به شکنجۀ من توسط ایادی اش اعتراف کرده است اینجانب به افشای جزئیات و تصاویر دیگر از این تعقیب و مراقبت و شکنجه و قصد ربودن و قتل اینجانب پرده برمی دارم و بهترین مدرک ایجاد و منتشر شده توسط خود فرقۀ رجوی یعنی نوار یادشده و تصاویر و فیلمهای مربوط به شکنجۀ این جانب توسط ایادی مریم رجوی را برای تکمیل و راه اندازی پروندۀ باز این فرقه و شکایت سال گذشته مان در دادگاه شهر پونتواز تسلیم دادسرای استان والدواز می کنم.
حال باید خطاب به سران فرقه در فرانسه بگویم:
معلوم است که در این یک سال حسابی از فعالیتها و افشاگریهای من و دیگر دوستان جدا شده علیه فرقه تان و علیه رجوی سوخته اید که یک سال بعد از رفتن من و آقای محمدی به اور برای اعتراض به قطع ارتباط دخترانمان با بیرون و خانواده شان به انتشار این صحنه سازی دست می زنید تا هر چه بیشتر به ارعاب و تهدید ضمنی نگونبختان باقی مانده و گرفتار در «هفت حصار» خودتان بپردازید تا فکر جداشدن و فرار از جهنم و زندان مخوف این فرقه در لیبرتی و آلبانی را از سرشان بیرون کنند. ولی با این کار خودتان اعتراف کرده اید که حرفهای اطلاعیۀ شورای رجوی ساخته تان مبنی بر اینکه من نزد ژاندارمها اعتراف کرده ام که مزدور اطلاعات بودم و شماره تلفن به ژاندارمها داده ام چرندی بیش نبوده است و خودتان اعتراف می کنید که این ژاندارمهای فرانسه نبودند که زیر شکنجه از من اعتراف گرفته اند!!! بلکه خودتان مرا شکنجه کرده و اعتراف گرفته و ضبط کرده اید.
شما که با من پدر 65 سالۀ دختری که در تشکیلات شما می باشد پدری که خودش سی سال در فرانسه و عراق (بیشترش در عراق) در تشکیلات شما از تمامی زندگی و جوانی و خانواده اش گذشته (همسر و دو برادرش در عملیات این سازمان جان باخته اند) و حالا آمده به شما بگوید فقط بگذارید دخترم با دنیای بیرون و خانواده اش مخصوصا با خواهرش در ایران که هرگز در عمرشان همدیگر را ندیده اند ارتباط و دیدار داشته باشد اینگونه در خاک فرانسه و اروپا رفتار می کنید ببینید با افراد ناراضی و مخالف درون تشکیلات در زیر حاکمیت خودتان بویژه در عراق زمان صدام حسین چه ها که نکرده اید؟ مثنوی هفتاد من کاغذی که بسیاری از جداشدگان نوشته اند.
اگر من که سالها خودم در همین مقرتان در اورسوراواز فرانسه زندگی و برای سازمانتان کار کرده ام و نیازی به شناسایی مجدد آن ندارم برای شناسایی و جاسوسی آمده بودم و نه درخواست آزاد گذاشتن ارتباط دخترم، پس چرا از ترس افشاگری بیشتر ما نزد مردم و مقامات شهر محل اقامتتان، رفته و به پلیس گفتید که ما دخترهای این دو پدر (حسین نژاد و محمدی) را از عراق خارج کرده و به آلبانی بردیم دیگر خطری متوجه آنها نیست لذا به آنها بگویید که دیگر اورسوراواز نیایند؟! یعنی خودتان هم خوب می دانستید که ما برای موضوع دخترانمان به اورسوراواز رفته بودیم و تمام اتهاماتتان علیه ما برای فریبکاری و تشویش اذهان نگونبختان اسیر هفت حصارتان و هواداران بی خبرتان و برخی افراد انگشت شمار مراجعه کننده به سایتهایتان بوده و می باشد.
اوباش و فالانژهای فرقۀ رجوی که موقع فعالیت افشاگرانۀ ما در داخل شهر اورسوراواز و در جلو و داخل شهرداری محل از ترس مردم و مقامات و مأموران ژاندارمری که از ما حفاظت می کردند جرأت جلو آمدن نداشتند در جاده نیز بعد از حضور مردم و مأموران ژاندارمری در حالیکه مشغول بازجویی و شکنجۀ من بودند صحبتهایشان را عوض کرده و ضمن محکم گرفتن دستهایم شروع کردند به فریاد که این یک تروریست است!! و ما دستگیر کرده ایم تا تحویل پلیس بدهیم!! و اینجا موسی فیض مرزوقی نیز مرتب در حال تماس تلفنی با مرکز اطلاعات فرقه در مقر مریم رجوی بود و می گفت: متأسفانه دیر جنبیدیم و پلیس و مردم سررسیدند!!. ولی مردم و مأموران فرانسوی با توجه به وضعیت جسمی و سن و سال اینجانب وقعی به این حرفشان که ما تروریست دستگیر کرده ایم!! نگذاشتند بلکه خود آنها را مورد بازخواست قرار داده و به ژاندارمری محل بردند که ما شرح ماجرا را در اطلاعیۀ سال گذشته مان در لینگ فوق آورده ایم که در زیر این مقاله نیز بازنشرش کرده ایم.
اینک تصاویر اطلاعاتی ها و اوباش مریم رجوی را در حین پیاده شدن از ماشینشان که مدل و شمارۀ آن را در بالا ذکر کردیم و در حین بازجویی و شکنجۀ اینجانب در خاک فرانسه و در حالیکه همان ماشین خودشان را به محل افتادن من آورده و قبل از حضور مردم و پلیس قصد ربودن مرا داشتند و تصویر نامۀ دادسرای پونتواز مرکز استان والدواز برای اینجانب جهت پیگیری شکایتم با قید اینکه افراد شکایت شده را با اسمهای واقعی شان که اینجانب داده بودم نتوانسته اند در مقر مریم رجوی پیدا کنند ولی اسامی شان (که یکی نام جعلی است) در کارت اقامتشان در فرانسه را نوشته اند مشاهده می کنید (عکسها برگرفته از برخی قسمتهای فیلم مفصلی است که یکی از اهالی اورسوراواز – اولین عابری که متوجه وضعیت غیر عادی شده بود – برداشته و در مراجعات بعدی ما به اور در اختیار ما گذاشت و گفت: ما از اعمال و رفتار اینها در شهرمان بیزاریم. در فرصت مناسب این فیلم را منتشر خواهیم کرد):
عکسهای پیاده شدن مأموران گشت و مراقبت مریم رجوی در اورسوراواز از ماشین و حمله و بازجویی و شکنجۀ اینجانب قبل از حضور مردم و پلیس محلی:
عکسهای بازخواست شدن نوچه های رجوی توسط مردم و پلیس و واماندگی و دستپاچگی آنان در جواب به سؤالات و بازخواستها
دستپاچگی موسی فیض مرزوقی و گزارش تلفنی وضعیت به مرکز (مقر مریم رجوی) که دیر جنبیدیم و پلیس و مردم سررسیدند!!
محسن عباسی و محسن شریفی ایستاده روبروی حسین نژاد (نشسته).
عکس نامۀ دادسرای استان والدواز (دادگاه پونتواز) به اینجانب:
اطلاعیه شماره 3 دو پدر معترض در شهر محل اقامت مریم رجوی در فرانسه
اطلاعیۀ سراپا دروغ و معکوس فرقۀ رجوی فقط برای روحیه دادن و فریب افراد از همه جا بی خبر لیبرتی است و حتی هواداران خارج کشوری اش را هم می خنداند!!
اعتراف آشکار سران فرقه در فرانسه به دخالت در امور این کشور و نقض حاکمیت فرانسه با ایجاد جو رعب و وحشت در شهر محل سکونتشان
برگۀ پلیس شامل اظهارات و شکایت ما به عنوان «قربانی» و شاکی، رسواگر تمام دروغهای گوبلزی و کاملا ساختگی و وارونۀ سران فرقه در اطلاعیۀ اخیرشان می باشد
روز دوشنبه 13 ژوئیۀ جاری اینجانبان مصطفی محمدی فعال تشکیلاتی قدیمی سازمان مجاهدین خلق در کانادا و قربانعلی حسین نژاد عضو قدیمی و مترجم ارشد جدا شدۀ بخش روابط خارجی سازمان مجاهدین در ادامۀ فعالیتهایمان برای رهایی دخترانمان سمیه محمدی و زینب حسین نژاد به شهر اورسواز فرانسه در نزدیکی پاریس که مقر و مرکز خارج کشوری فرقۀ رجوی در آنجا قرار دارد رفته و به فعالیتهایمان مانند روزهای گذشته شامل مراجعه به مرد%