مهاجرانی :ترکی بن فیصل و اعلام مرگ یک مومیایی

0
1556

اکنون در دوره ی شعار هزار اشرف، همان تک پایگاه اشرف نابود شده است و در یک عملیات مسلحانه هم بسیاری از سران سازمان به قتل رسیدند. اموال و تاسیسات اشرف را هم حراج کردند. بازماندگان اشرف نشان هم که به لیبرتی رفتند. نه اشرفی ماند و نه ارتش آزادی بخشی. باید پرسید این شعار هزار اشرف که در کهکشان متینگ سازمان مطرح شده است کجایند؟ ارتش آزادی بخش کجاست؟ اعلام مرگ مسعود رجوی که با تاکید و دو بار اعلام شد؛ در هر حال به نام ترکی بن فیصل ثبت شد. باید پرسید چگونه ترکی بن فیصل این کارناوال مضحک را با اسطوره های شاهنامه مقایسه می کند؟! کاش فیصل بن ترکی از امیر مدینه، فیصل بن سلمان که رساله ی دکترایش را درباره ی ایران در دانشگاه اکسفورد گذرانده است و یا عادل طریفی وزیر فرهنگ عربستان که رساله ی دکترایش را در باره ی ایران در ال اس ای نوشته است، می پرسید چه نسبتی بین شاهنامه و سازمان مجاهدین می تواند وجود داشته باشد!

ترکی بن فیصل و اعلام مرگ یک مومیایی

عطالله مهاجرانی  ـ انصاف نیوز ـ  15.07.2016

___________________________________________________

img
سید عطاالله مهاجرانی، وزیر ارشاد دولت اصلاحات در یادداشتی وبلاگی نوشت:ترکی بن فیصل ( متولد ۱۹۴۵)، رییس سابق دستگاه اطلاعاتی عربستان (۱۹۷۷ تا ۲۰۰۱) سفیر عربستان در لندن ( ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۵) و نیز سفیر سعودی در واشنگتن بوده است (۲۰۰۵-۲۰۰۷).در دانشگاه جرج تاون دانشجوی معماری بود، ناگزیر در میانه ی تحصیل رشته ی خود را عوض می کند و به دانشکده ی ادبیات می رود. ظاهرا ایشان لیسانسه ی ادبیات هستند. در دوران تحصیلی ملک فیصل ماهیانه ی مناسب و مقتصدانه ای در اختیار ایشان قرار می داده است تا وقتشان صرف درس و بحث شود.ایشان از طریق سفیر ایران ناخرسندی خود را از ماهیانه ی کم اعلام کرده بود. شاه ایران دستور داده بود برای ایشان مقرری در نظر گرفته شود. این مقرری به سعود الفیصل هم پرداخت می شده است. البته سعود الفیصل که پنجسال از ترکی بزرگتر بود، درسخوان بود و از دانشگاه پرینستون لیسانس اقتصاد گرفت. ملک فیصل از ماهیانه ی شاه ایران برای پسرانش، با خبر شده بود و گله کرده بود که گمان کردی من پول لازم برای بچه هایم ندارم! می خواهم سرشان به درس گرم باشد. شاه هم گفته بود آن ها مثل پسران خودم هستند.

استعفا یا برکناری ترکی بن فیصل با یک پرسش مهم رویاروست. ایشان که در سازماندهی القاعده نقش مادر و در تاسیس حکومت طالبان نقش پدر و ماما را توامان بر عهده داشت و دست کم در دوران حکومت طالبان، که فقط توسط عربستان و امارات و پاکستان به رسمیت شناخته شده بود؛ هر ماه یکبار به افغانستان سفر می کرد، ناگاه ۱۱ روز پیش از عملیات تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در امریکا از سمت خود کناره گیری کرد و یا برکنار شد.

در سال ۲۰۰۳ ترکی بن فیصل ملاقاتی با پرنس چارلز داشت. این حضور موجب شد که روزنامه ی گاردین در روز دوم ماه مارس ۲۰۰۳ مقاله ای منتشر کند. عنوان مقاله «نمایندهٔ سعودی و ارتباط با ۱۱ سپتامبر» بود. در مقاله بر کناره گیری ایشان از ریاست استخبارات پس از ۲۵ سال اشاره شده است. نکته ی مورد توجه، این کناره گیری پیش از عملیات حمله به برج های تجاری است.

He held the post for 25 years before being replaced in 2001, just before the attacks on New York.
Guardian 2/ March/2003

در مقاله ی گاردین به ملاقات های متعدد ترکی بن فیصل با اسامه بن لادن و ملاعمر و نیز به کمک های مالی و لجستیک عربستان به طالبان و القاعده اشاره شده است. بدیهی است که تمامی این کمک ها و راهبردهای استراتژیک با هدایت ترکی بن فیصل انجام شده است.

ملک عبدالله از ماموریت ایشان به عنوان سفیر در واشنگتن ناخرسند بود، از این رو در سال ۲۰۰۷ از سفارت واشنگتن برکنار شد و عادل الجبیر- به توصیه ی خالد تویجری رئیس دفتر بسیار با نفوذ ملک عبدالله، که در روز رحلت ملک عبدالله، و پیش از دفن ایشان، از تمامی سمت هایش برکنار شد و اکنون در حصر خانگی در جده به سر می برد!- به عنوان سفیر منصوب شد. در این سال های اخیر نام ترکی بن فیصل در نشست های مشهورش با مقامات اسرائیلی گره خورده است. به نظر می رسید ایشان پروژه ی نوسازی یا بازسازی روابط سعودی- اسرائیل را بر عهده گرفته است. در این ماموریت ایشان در نشست های متعددی با مقامات بیشتر امنیتی سابق اسرائیل شرکت کردند.

حتی در نشستی با کمال شگفتی به ژنرال یعقوب عمید رور، وزیر سابق اطلاعات و امنیت اسراییل در موسسهٔ مطالعات خاورمیانه ی واشنگتن، گفت: «مگر سعودی دیوانه است که بخواهد با اسرائیل بجنگد، اسرائیل بمب اتمی دارد!». شما ببینید چه کژ اندیشی و خودباختگی و ساده لوحی ترحم انگیزی در این عبارت و در آن موقعیت موج می زند.

مرحوم ملک فیصل پس از اشغال قدس شرقی و جنگ ۱۹۶۷ تا پایان عمر لبخند نزد و همیشه در اندوه فلسطین و قدس شریف بود، چه اتفاقی افتاده است که فرزند او محبوب اسرائیلی ها شده است؟ کار مغازله و نه مباحثه به جایی رسید که یعقوب عمید رور که محفل را گرم دیده بود از ایشان دعوت کرد به اسرائیل برود و در کنیسه سخنرانی کند. قول داد که با تشریفات کامل، امنیت ایشان را در حد اعلا حفظ خواهند کرد.

حال ناگاه ترکی بن فیصل در پاریس آفتابی شده است و در کارناوال سالانه ی مجاهدین خلق سخن گفته است. این حضور و مواضع ایشان را چگونه می توان تفسیر کرد؟

یکم: در دوران جنگ تحمیلی، عربستان سعودی هر چه می توانست به صدام کمک کرد. دست کم از پنجاه میلیارد دلار کمک مالی سخن گفته می شود. تمامی شبکه های تبلیغاتی و سیاسی و دینی عربستان در خدمت صدام بودند. در دوران بازسازی رابطه ی دو کشور که با ابتکار آیت الله هاشمی رفسنجانی و ملک عبدالله صورت گرفته بود، در نشست امیر نایف و دکتر روحانی به عنوان دبیر شورای عالی دفاع به برخی از این موارد اشاره شده است. نمونه های تازه ای را هم امیر نایف گفته بود. تا بگوید می خواهیم از گذشته عبور کنیم.

آیا عربستان سعودی گمان کرده است که می تواند یک بار دیگر برای سقوط نظام جمهوری اسلامی سرمایه گذاری کند؟ سخن ترکی بن فیصل که می گوید: «من هم طرفدار سقوط نظام حکومت ایران هستم»، موضع عربستان سعودی است و یا موضع فردی است که گرچه عضو خاندان سلطنتی است اما مسوولیت حکومتی ندارد.

در آن وقت که عربستان از صدام حمایت می کرد سازمان مجاهدین خلق هم سازمانی در اختیار صدام بود. در انتفاضه ی شیعیان و کردها، سازمان مجاهدین نقش سرکوبگر را داشت. با نوک دشنه، چشم مخالفان را بیرون می پراندند، تا به صدام نشان دهند در خشونت شاگرد اول و یار با وفایند. از سوی عربستان هم پشتیبانی مالی می شدند. مسعود رجوی تحت تاثیر شخصیت صدام سعی می کرد، نمودی مثل او داشته باشد. نحوه لباس پوشیدن، قرار گرفتن محافظان در پشت سر و پیش روی، سیاه کردن و برق انداختن سبیل و…

آن روزا آن ها پایگاه اشرف را در اختیار داشتند. ارتش آزادی در میدانی به شعاع یک کیلومتر مانور می رفت. در مرزهای ایران عملیات انجام می دادند. دخترانی که امروزه زنان میانسال و یا کهنسالی شده اند، هر روز تانکها را برق می انداختند و روغنکاری می کردند. امروزه نه اشرفی باقیمانده است و نه ارتش آزادی بخشی… یک جمع فرسوده و بیمار و بی انگیزه در لیبرتی درمانده اند. سیاست سازمان هم بر بقای آن هاست تا هر چند وقتی سوژه ای برای حضور تبلیغاتی داشته باشد. تمام حضور هویتی و سیاسی سازمان مجاهدین خلق همین کارناوال سالانه ی پاریس است، با پرداخت مناسبی که به تمامی مقامات پیشین برای سخنرانی های کوتاه می کنند. جوانان ایرانی و غیر ایرانی که با پرداخت پول بلیط و هتل و غذا و دستمزد به کارناوال می کشانند.

دوم: اکنون در دوره ی شعار هزار اشرف، همان تک پایگاه اشرف نابود شده است و در یک عملیات مسلحانه هم بسیاری از سران سازمان به قتل رسیدند. اموال و تاسیسات اشرف را هم حراج کردند. بازماندگان اشرف نشان هم که به لیبرتی رفتند. نه اشرفی ماند و نه ارتش آزادی بخشی. باید پرسید این شعار هزار اشرف که در کهکشان متینگ سازمان مطرح شده است کجایند؟ ارتش آزادی بخش کجاست؟

سوم: اعلام مرگ مسعود رجوی که با تاکید و دو بار اعلام شد؛ در هر حال به نام ترکی بن فیصل ثبت شد.

باید پرسید چگونه ترکی بن فیصل این کارناوال مضحک را با اسطوره های شاهنامه مقایسه می کند؟! کاش فیصل بن ترکی از امیر مدینه، فیصل بن سلمان که رساله ی دکترایش را درباره ی ایران در دانشگاه اکسفورد گذرانده است و یا عادل طریفی وزیر فرهنگ عربستان که رساله ی دکترایش را در باره ی ایران در ال اس ای نوشته است، می پرسید چه نسبتی بین شاهنامه و سازمان مجاهدین می تواند وجود داشته باشد!

چگونه سعودی می خواهد بار دیگری بر این جماعت تکیه کند؟ که حد اکثر یک اکوان دیو علیل هستند. حسان بن ثابت سروده است:

اذا سلک الغور فی رمل عالج
فقولا له لیس الطریق هنالک!
وقتی که از میان شن زار های روان کُشنده می رود، به او بگویید: این راه نیست!

عربستان یک بار در حمایت از صدام، برای ملت و کشور و حکومت عراق تراژدی آفرید. نابودی صدام، می بایست آن خواب را آشفته می کرد. در شرق ایران هم طالبان سقوط کرد. آیا عربستان گمان کرده است که اکنون با سازمان مجاهدین و جندالله می تواند نظام ایران را ساقط کند؟ این بار نوبت یک کمدی تمام عیاراست. رجوی بَدَل صدام بود و مریم ابریشمچی (شصت و سه ساله) بدل رجوی و جندالله بدل قاعده… با این بدل ها ترکی بن فیصل در هشتاد و یک سالگی، می خواهد نظام ایران را ساقط کند؟!

___________________________________

 

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید