از نظر مریم رجوی، گروه های تکفیری افتخار بشریت هستند! (+ تصمیم سی خردادی رجوی …)
انحمن نجات، مرکز آذربایجان شرقی، چهاردهم ژوئن ۲۰۱۶:… درجواب این هموطن اسیر در آموزه های جنون وار رجوی بایدگفت که بلی هیچکس قادر نبود ضربه ای باین بزرگی به انقلاب ایران بزند و این کار سخت را ممکن سازد که رجوی ساخت! اما طرف دیگر قضیه عبارت ازاین بود که این تظاهرات- که در گذشته به آن قیام میگفتید وحالا تظاهراتش مینامید-، با شرکت میلیشیای مسلح به چاقوهای موکت بری، برای …
از نظر مریم رجوی، گروه های تکفیری افتخار بشریت هستند!
این خانم (مریم تابان) که کاری کارستان از دست اش برنمیآید وازطرف دیگر اعتیاد عمیقی به مطرح شدن و مورد تایید قرار گرفتن ( از مشخصات بارز یک بیمار روانی ) دارد ، مجبور است که به هر کاری ولو احمقانه که نامش درآن مطرح شده وعکس و فیلمی از وی بنمایش گذاشته شود، دست بزند !
من وقتی باین کارهای این رهبر سابقم فکر میکنم، بیاد خانواده ای درمحل زادگاهم میافتم که قمار باز قهاری بودند جمیعا!
اعضای این خانواده ، هروقت حریف بازی پیدا نمیکردند، چون ازشدت اعتیاد توان دوری از قمار را نداشتند ، با همدیگر که اتفاقا مالشان هم مشترک بود، بطور جدی برسر قمار مینشستند و درجریان این کارهای غیر جدی، چه سرهایی که ازهم نمی شکستند وچه مراجعاتی به ژاندارمری نمیکردند که این مسئله در دوران کمبود خبر و دور بودن روستا از حواث مشغول ساز، برای روستائیان یک دل مشغولی مفرحی بود!!
خانم رجوی که دیواری کوتاهتر از دیوار مردم مظلوم و مورد تجاوز خارجی قرار گرفته ی سوریه نیافته ، برای رفع اشتیاق خود به تایید دائمی و جلوگیری ازبیکاری ، درماه رمضان بیاد آنها افتاده است!
رسانه های باند رجوی در پوشش دادن به این حاتم طائی بخشی های وی، مطالب متعدد ومفصلی درج کرده اند که من کوتاهترین آنها بنام ” رمضان امسال ماه همبستگی با مردم مقاوم سوریه ” را برگزیدم.
دراین نوشته آورده شده است:
” … ما ماه رمضان را ماه همبستگی مقاومت ایران، ملتهای خاورمیانه و تمام دنیا با مردم مقاوم سوریه اعلام میکنیم و امشب در این اجتماع و در این افطار سوریه مجروح و خونفشان را مد نظر داریم و از قهرمانی و ایستادگی مردمش تجلیل میکنیم “.
من نمیدانم ریخت و پاش های منحصر بفرد این بانوی رجوی ، چه کمکی به مردم سوریه میتواند باشد که میدانم دراین افطاریه، انواع غذاهای لذیذ سرو شده ومیل میگردد!!
مریم خانم گفته است:
” در کنار این درد و رنجها، تصویرهایی هم از مقاومت و نبرد دیدیم که تمام دنیا را به تحسین وا میدارد. از همینجا به همه آن رزمآوران شجاع و دلیر درود میفرستیم” .
لابد این درودها در فضای گرم وعطر انگیز غذاهای اشرافی ، به زندگی مردم بلازده ومورد تجاوز قرار گرفته ی سوریه گرمی میبخشد والبته چه ایرادی دارد این کار؟!
هم اطرافیان مریم چلو پلو خود را میخورند وهم مردم سوریه کمی احساس گرما میکنند دراین میان حسود است که باید بترکد !
گاف آخر کلام مریم ، به شکل زیر ، همه چیز را – ازجمله صغری کبری چیدن های او در این خطابه ی طولانی – را برهم میریزد:
” نبرد شما آینده سوریه و تمام منطقه را میسازد. آری، شما افتخار تمام بشریت هستید ” .
البته کسان وجریانات زیادی دراین نبرد یا تجاوز شرکت دارند:
عده ای که بقصد تکه پاره کردن سوریه ویا اجرای کامل برنامه های نئولیبرالیزم واز خاصیت انداختن سوریه بعنوان یکی ازجبهه های مهم جلوگیری ازتجاوزات اسرائیل ، به نبرد تجاوزکارانه مشغول اند و عده ای دیگر درلباس ارتش سوریه ومیلیشیای مردمی آن ، سرگرم نبرد مرگ و زندگی با تکفیری ها و نوکران طماع غرب هستند تا استقلال کشور خود را تامین کنند.
و تعداد کثیرتر دیگر که اکثریت مردم غیر مسلح باشند ، دردشت وبیابان ها ، کوه ها و دریاها خلاصه درسراسر منطقه اسیر وسرگردان اند ومجبورند ” روزی هزار بار بمیرند وزنده بمانند”!!
کدام دسته ازاینها افتخار تمام بشریت اند مریم خانم؟؟
سیروس غضنفری
عضو نجات یافته ارتش آزادیبخش ومنتقد فرقه ی رجوی
–
تصمیم ۳۰ خردادی رجوی ضربه ی کاری بر نونهال آزادی در ایران بود!
به برکت انقلاب بهمن ۱۳۵۷، که درتاریخ ایران بی سابقه بود و از نظر کمیت شرکت مردم ایران درآن نظیر خارجی هم درقرن بیستم نداشت ، ده ها حزب وجریان سیاسی کوچک وبزرگ – ولو اینکه بعضی ازاین احزاب شامل اعضای تنها یک خانواده!! بودند- میدان مناسبی برای تبلیغ ایده های خود وانتشار نشریات و اتیکت های میلیونی شان یافتند و ایران درتاریخ خود ازنظر حضور بی سابقه ی جریانات مربوط به هرخط فکری ممکن، به رکوردی بی نظیر دست یافت.
اما توطئه های خارجی ، ندانم کاری های ناشی از بی تجربگی های مفرط، خام اندیشی ها، تحمیل جنگی که اداره کردنش برای حکومت نوپای ایران مجال دیگری نمیداد و … و ملیشیا بازی رجوی و برگزاری تظاهرات با لباس های فرم دراین ایام حساس ، گماشتن نگهبانان مسلح دراطراف ستادهای زیاد خود که این ستادها با غمض عین زیاد دولت مستقر درهمه جا ودر بهترین ساختمان های دولتی برپا بود، و …عواملی بودند که بطور طبیعی حاکمیت جدید را که مورد اطمینان قاطبه ی اهالی مردم ایران بود ، دچار سوء ظن طبیعی کرد واتفاق افتاد مسائلی که گریز ازآنها ممکن بود!!
صدور بیانیه ی نظامی- سیاسی رجوی که ناشی ازتحلیل غلط اوضاع بوده و در آن به نیروهای نوجوان وبی تجربه ی خود که هنوز مقام وموقعیت و پایگاه اجتماعی خود را درک نکرده وپیدا ننموده بودند ( منعقد نشده بودند) ، بهای خارج ازگنجایش خود داده بود، آغاز کلید خوردن حوادثی بود که هم خود ، هم انقلاب وآزادی ، بهای گزاف و بیموردی برای آن پرداختند!!
اما باند رجوی که این ضربه ی هولناک را بر انقلاب ومردم ایران و نوجوانان شیفته ی مسعود رجوی وارد کرد، ازاین درس تلخ وبزرگ تاریخی، طرفی نبسته وهمه ساله بمناسبت سالگرد ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ ( روز اعلام جنگ مسلحانه ی انتحاری گونه) با تمام قوا وارد میدان میشود تا ثابت کند که مرد است وحرف وقولش!! و کماکان حاضر است ازاین اقدام خطرناک و فاجعه بار خود ، دفاع کرده وبه توجیه خیانت های ناشی ازاین تصمیم ادامه دهد!
سینا دشتی ازجمله قلم بدستان رجوی است که تعهدی را دراین زمینه پذیرفته وبا نوشتن حرف های شعار گونه ودرباصطلاح مقاله ی ” سى خرداد، خط سرخ مقاومت ” به توجیه خیانت وجنایت های رجوی پرداخته است.
او مینویسد:
” … تظاهرات سى خرداد راه افتاد، از نقاط مختلف و عمدتا از خیابان طالقانى، نزدیک ساعت سه بعد از ظهر خیابانهاى مرکزى تهران در تصرف مردم بود موج عظیم تظاهرات راه افتاده بود… در عالم واقعیت، آنچه که بیشتر منطقى بود، تحلیل «غیر ممکن بودن» تظاهرات بود! مگر میشود؟ مگر امکان دارد؟ این ها، سئوالهاى جدى بودند، اما رهبرى سازمان مجاهدین، غیر ممکن «را» ممکن» کرده بود، تظاهرات سى خرداد با خصلت عمده و اصلى یک اعتراض مسالمت آمیز، علیرغم فضاى ترور و خشونت حکومت ولایت فَقیه، … نقطه ى پایان توهم رفرم از درون این نظام و مرز خدشه ناپذیر بین جنبش سرنگونى طلب دموکراتیک ایران و نیروهاى است که در ته خط، چشم به دست ولایت فَقِیه دوخته اند تا بخشى از حکومت را به دست آورند “.
درجواب این هموطن اسیر در آموزه های جنون وار رجوی بایدگفت که بلی هیچکس قادر نبود ضربه ای باین بزرگی به انقلاب ایران بزند و این کار سخت را ممکن سازد که رجوی ساخت!
اما طرف دیگر قضیه عبارت ازاین بود که این تظاهرات- که در گذشته به آن قیام میگفتید وحالا تظاهراتش مینامید-، با شرکت میلیشیای مسلح به چاقوهای موکت بری، برای ایجاد درگیری فیزیکی بود که گویا ادامه اش به پیوستن مردم به صفوف ” موکت بران ” منتهی میشد، بسوی رادیو تلویزیون حمله میکردید و حکومت ناگزیر به دفاع ازآن میشد و هسته های مسلح رجوی بهمراه مردم وشلوغی ای که ازدحام آنها بوجود میآمد، این مرکز حساس را اشغال کرده و ظهور حکومت اورا اعلام میکرد وکار باین سادگی وخیر وخوشی به اتمام می رسید!
مردم شاهد درصحنه وحتی آنهائی که بنوعی به سازمان مجاهدین خلق سمپاتی داشتند ، این قیام احمقانه ی رجوی را با بهت وحسرت تماشا کردند و افراد میلیشیائی که احتمال اینگونه بودن واقعه را نداشته ، ازسر بی تدارکی وساده پنداشتن کاری که انجام میدادند، امنیت جانی ومکانی خود را تامین نکرده بودند و مجبور به اقامت نخواسته درپارک ها و… شدند وبراحتی به چنگ مامورین افتادند ومابقی قضایا!!
آری اینگونه بود که رجوی تعدادی از مامورین دولتی را کشت ونیروهای کم سن وسال خود را به قصابی سپرد!!
سینا دشتی این چنین ادامه میدهد:
“بدون سى خرداد مسالمت آمیز، گذار بن بست شکن به سمت تشکیل ارتش آزادیبخش ملى امکان نداشت…” .
بلی بدون این عمل خائنانه که ازجنون قدرت طلبی وحماقت رجوی سرچشمه میگرفت وبدون وجود عنصر مطلوبی!! مانند حکومت صدام ، ارتش آزادیبخش بی افتخار ابدا شکل نمیگرفت ومن دراین مورد با شما هم عقیده ام!!
دوباره میخوانیم:
” …اکنون بعد از سى و پنج سال مبارزه ى بى امان و سکون ناپذیر مجاهدین با رژیم ولایت فقیه، بعد از طوفانهاى بسیار مهیب سیاسى و نظامى که منطقه ى خاورمیانه را زیر و رو کرده، اکنون نبوغ سیاسى رهبرى مجاهدین که در آن دوران درک دور اندیش و واقعگرایانه و انقلابى خود را به نمایش گذاشت، بیشتر روشن میشود! تمامى نیروهاى سیاسى ایران در مقابل «سئوال» سى خرداد قرار میگیرند و بِنَا به ماهیت خویش، به نتیجه گیرى میرسند. از «سى خرداد» گریزى نیست “!
یا من نمی فهمم که نبوغ چیست ویا آنچه را که رجوی انجام داد، آتش زدن برخرمن هستی سازمان مجاهدین خلق است و ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰ راضربه ای کاری به آزادی های سال های اولیه ی انقلاب میدانم!
سی وپنج سال مبارزه ی مجاهدین- که اینک به باند، سکت یا فرقه ی رجوی تبدیل شده – چیزی جز به کشتن دادن هزاران انسان، کمک به دسیسه چینی های دشمنان مردم وانقلاب ایران، برده ساختن هزاران انسانی که اغلب دل درگرو آزادی و استقلال داشتند و تبدیل به ستون پنجمی شدن برای خونریز ترین جبهه بندی های انحصار طلب و تجاوزگر جهانی ، نیست ومن بعنوان یک فرد، جواب خودم را درمورد ۳۰ خرداد داده و موضع ام را مشخص کردم!!
اما قیام ۳۰ خرداد ۱۳۶۰، برای هرکس که بدشگون بود، برای شخص رجوی ایده آل بود وچرا؟
آیا با نبود این مسئله، او میتوانست رقبای قدرتمند خود را به مرگ دردرگیری های خانه های تیمی مجبور سازد یا آنها را گرفتار میدان های تیر ویا عملیات جنون آمیز کرده وبه کشتن بدهد یا بطور اسرار آمیزی ازبین ببرد؟!
اگر واقعه ی شوم ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ نبود ، رجوی نمیتوانست با کشیدن هم ردیفان اش به صحرای عراق و انحلال کمیته ی مرکزی وغیر ممکن ساختن هرنوع انتخابات ، به تنها رهبر سازمان تبدیل شده ودرادامه ی بوالهوسی هایش ، انقلاب مریم را براه انداخته و تمامی زنان یک سازمان قبلا سیاسی- نظامی را درانحصار خود داشته باشد ومانند رهبران احزاب نرمال مجبور به جوابگویی درمقابل زندگی شاهانه اش باشد!
دراینجا باردیگر درستی یک اصل فلسفی به اثبات می رسد که شر مطلق وجود ندارد و۳۰ خرداد هم ازاین قاعده مستثنی نیست چرا که در عین شر بودن ، خیر زیادی برای رجوی خودکامه و روان پریش داشته است!
صابر