بررسی و نگاهی به سی خرداد ۶۰ و وضعیت فعلی فرقه رجوی

0
1382

بررسی و نگاهی به سی خرداد ۶۰ و وضعیت فعلی فرقه رجوی – قسمتهای اول، دوم و پایانی 

انجمن نجات، مرکز مازندران، سیزدهم ژوئن ۲۰۱۶:…  تمام شعارهای داده شده در ابتدای پیروزی انقلاب توسط فرقه رجوی به فراموشی سپرده شد و دیگر خبری از امپریالیسم و … نیست و هر چه که هست پز دادن مریم قجر این زن داعشی است که افتخار این را دارد که چند نفر از مفت خوران غربی و از دور خارج شده در مراسم وی سخنرانی کردند . آیا تمام این سالیان خواست همه اعضای و افراد فرقه این بودکه روزی تشکیلات به این … 

بررسی و نگاهی به سی خرداد ۶۰ و وضعیت فعلی فرقه رجوی – قسمت اول

لینک به منبع

پیرامون موضوع نشستی در خردادماه سال ۹۵ با تعدادی از دوستان بازگشته استان مازندران در محل دفتر انجمن نجات استان برگزار شده است که در این رابطه نخست مسئول انجمن آقای هادی شبانی ضمن خوش آمدگوئی و خسته نباشید اظهار داشت هدف از نشست ما ارائه آخرین اخبار و بررسی وضعیت فرقه رجوی در شرایط کنونی ، و ایضاُ موضوع اصلی بحث ۳۰ خرداد سال ۱۳۶۰است .

سپس آقای ایرج صالحی پیرامون موضوع عنوان نموده است ابتدا یک خبر خوش را به شما منتقل کنم که آقای علی اصغر باباپور از جهنم رجوی خلاص شد و به ایران برگشت و در شهر بابل زندگی می کند ، خبر بعدی اینکه تعدادی ازاعضای فرقه رجوی از لیبرتی به آلبانی اعزام شدند سرعت اعزام این دور بالا بوده به طوری که یک گروه ۸۰ نفره و سپس در فاصله کوتاهی گروه ۴۰ نفره به آلبانی رفته اند و همچنین تعدادی مازندرانی هم در بین شان می باشد که به آلبانی رفته اند ، جهت اطلاع شما ترکیب اعزامی اغلب بچه های تشکیلاتی فرقه هستند از قرار معلوم تشکیلات فرقه رجوی در لیبرتی تلاش دارد آنهائی که مطیع و سرسپرده ترند را قبل از وقوع هر حادثه ای به آلبانی ببرند بقیه که تابع تشکیلات نیستند یا به قول رجویها ضعیف ترند در لیبرتی نگه داشتند که اگر چنانچه مشکلی ایجاد شد برایشان خرجی نداشته باشد از نظر من افرادی که تابع تشکیلات نیستند آدم های هستند که رجوی را شناختند و دست رجوی برای آنها رو شده است و فهمیدند رجوی چه آدم خبیثی است البته در حال حاضر چاره ای ندارند مجبورند وضع موجود را تحمل کنند تا در شرایط مقتضی خودشان را از تشکیلات خلاص کنند .

خبر دیگر این که آخرین سری خانواده ها که به لیبرتی رفتند یکی از خانواده ها در لیبرتی در حالی که دستش را به سمت اعضای فرقه در جلوی درب ورودی که پشت پرده ای مستقر بودند دراز نموده و اعضای مسخ شده رجوی دستش را گرفته و به سمت خودشان کشیدند و با آن خانواده درگیر شده و وی را مورد ضرب و شتم قرار داده که با دخالت ماموران عراقی خانواده را از چنگ آن وحشی ها نجات دادند .

نفراتی که اخیراً از فرقه رجوی جدا شدند از وضعیت وخامت بار تشکیلات رجوی در لیبرتی گفتند که دیگر مسئولین فرقه نمی توانند روی افراد فشار بگذارند و فضا طوری است که فرمان

ناپذیری بسیار زیاد است و دیگر مناسبات فرقه رجوی آن انسجام قبلی را ندارد و همه منتظر هستندکه نوبت خارج شدن شان از عراق فرا برسد .

اقای صالحی درباره ۳۰خرداد ۶۰ نیز گفت شروع جنگ مسلحانه و عملیاتهای تروریستی رجوی بوده است سئوالم از شما این است آیا ۳۰ خرداد آنچه که رجوی گفته بود درست بود ؟ و عمل و اقدام ۳۰ خرداد ۶۰ چه بلاهایی روی هواداران و مردم گذاشت ؟ آیا قابل پیشگیری بود ؟ آیا به قول رجوی یک ضرورت تاریخی بود ؟ یا به جاه طلبی های رجوی بر می گردد ؟
اقای عین الله شعبانی یکی دیگر از بازگشتی ها در این مورد گفت رجوی برای این که به نیروهایش انگیزه دهد برنامه های به مناسبت ۳۰ خرداد هر ساله اجرا می کند اما تا وقتی توپ و تانک داشت افراد را با مانورها سرگرم می کرد حالا که دستش خالی است با برنامه های این چنینی مانند راه اندازی شوهای مسخره ویلپنت در فرانسه که البته همه نفرات شرکت کننده آن خارجی های مهاجر هستند که برای گذراندن سفر دو روزه به پاریس می آیند که قبلا مدارک و مصاحبه های نفرات شرکت کننده در این شو که اصلا مریم قجر این زن داعشی را نمی شناختند کاملا رو شده است .

آقای شعبانی در ادامه اشاره نمودند در اوائل انقلاب دولت وقت به گروه های سیاسی گفته بود سلاح ها را تحویل بدهید اما فرقه رجوی این کار را نکرد برعکس تحویل که نداد شروع به توطئه چینی کرد علیه مسئولان و مقام های با نفوذ مثل آقای بهشتی و غیره خلاصه کار به جایی رسید رجوی به عملیات مسلحانه در ۳۰ خرداد ۶۰ دست زد رجوی از خودش که مایه نگذاشت بلکه از یک عده هواداران ساده لوح استفاده کرد و از خون آنها در جهت منافع خودش بهره برداری کرد وی قصد داشت با براه انداختن کشت و کشتار چهره نو پای انقلاب ایران را بدنام جلوه دهد و از طرفی خودش را مظلوم در صحنه بین المللی جا بدهد. شاهد بودیم ترفندش نگرفت و آخرش آوار شده روی سرش ، رجوی از موضع جاه طلبی با جمهوری اسلامی نوپا درگیر شد او همواره به هوادرانش می گفت یک چریک نباید بیشتر از ۶ ماه زنده بماند باید خودش را قربانی کند جان آدم ها برایش مهم نبود و نیست .

اقای مجید محمدی که در سال ۹۱ از لیبرتی به ایران برگشت وی گفت بعداز انقلاب فرقه رجوی دست به کارهای مخفیانه زد هدف آنها خراب کردن چهره نظام اسلامی ایران بود و وقتی دید که نمی تواند خللی بر اراده حکومت ایران وارد کند به دستور اربابان خارجی دست به سلاح برد و فکر می کرد که درمدت کوتاهی می تواند به قدرت برسد البته این خیانت و حقه بازی های رجوی در جای دیگری هم نمود داشت بطور نمونه می توان به درگیری ۶ و ۷ مرداد ۸۸ و ۱۹ فروردین ۹۰ در اشرف اشاره نمود که آنجا هم رجوی جنایت کار سعی نمود با شانتاژ تعداد زیادی از اعضای فرقه را به کشتن بدهد تا بتواند به اهدافی که دارد برسد که خوشبختانه این گونه نشد .

آقای عبدالله افغان یکی دیگر از بازگشتی ها در ادامه شرح داد رجوی عادت دارد موج سواری کند تا بتواند به هدفش برسد وی وقتی دید عراق با ایران وارد جنگ شد فکر کرد ایران ضعیف شده و می تواند آن را سرنگون کند وی به دنبال فرصت بود که بالاترین ضربه را به ایران بزند به همین دلیل با نفوذی هایش دست به عملیاتی زد تا به قول خودش حکومت را بی آینده کند رجوی فریبکار از اوضاع سیاسی ایران تحلیل درستی نداشت بطور نمونه وی به ما که در اشرف بودیم می گفت اگر ایران با عراق صلح کند از هم می پاشد در یک کلام به اصطلاح توسط مردم ایران سرنگون می شود این مسئله را اکنون به تمام تحلیل های وی بسط بدهیم شاهد هستیم که تمام تحلیل های وی آبکی و از روی شکم سیری بوده است .

اقای مجید محمدی در ادامه اظهار داشتند در اوائل انقلاب گروههای سیاسی که فعالیت می کردند و شاهد بودیم که هر روز مانند قارچ گروههای جدیدی تولید می شد و ادعای به اصطلاح مبارزه طلبی داشت یکی از این گروه ها فرقه رجوی بود . رجوی از سابقه سازمان که هنوز کسی به ماهیت او پی نبرده بود سوء استفاده نمود او خودش بهتر از هر کسی می دانست که در زندان شاه با ساواک همکاری نموده است . او سعی نمود با فریبکاری و شیادی که در نوع خود بی نظیر است قصد داشت حکومت را بدست بگیرد ولی این گونه نشد و بعد از فرار از ایران و همکاری همه جانبه با دشمن مردم ایران ماهیت واقعی خودش را نشان داد.

آقای هادی شبانی(مسول انجمن استان) در جواب به سئوال فوق بیان نمودند رجوی حقه باز درک درستی از شرایط آن موقع انقلاب نداشت و فکر می کرد که می تواند با همکاری سازمان های جاسوسی و کشورهای منطقه از جمله حمله عراق به ایران می تواند با شروع جنگ مسلحانه به قدرت برسد ولی شاهد هستیم تمام ادعای به اصطلاح مبارزه خواهی و مبارزه طلبی او شعاری بیش نبوده و فقط به دنبال قدرت طلبی و زنبارگی اش بوده است .

آقای مجید محمدی در ادامه اشاره کرد رجوی در عملیات مرصاد هم از همین موضع فرصت طلبی وارد شد فکر می کرد می تواند ازآب گل آلود ماهی بگیرد اما اشتباه کرد الان می بینیم که در عراق ایزوله شده است.

آقای قربانعلی برادران یکی از بازگشته ها گفت اشتباه رجوی از اینجا شروع شد که او از همان ابتدا که انقلاب اسلامی ایران نو پا بوده دست به سلاح برده و اعلام جنگ مسلحانه نمود او از خودش چیزی نداشت وی بخاطر قدرت طلبی آلت فعل دیگران بود و با کارت سرویس های اطلاعاتی بیرونی بازی کرد به همین دلیل هیچ مرزی نداشته و به صورت کور از مردم عادی هم قربانی می گرفت.

بررسی و نگاهی به سی خرداد ۶۰ و وضعیت فعلی فرقه رجوی – قسمت دوم

لینک به منبع

آقای حسین زندی در ادامه اشاره نمود در اوائل انقلاب فرقه خودش را وارث به اصطلاح انقلاب ایران می دانست او طمع رهبری را داشت هنوز حکومت ایران خودش را تثبیت نکرده بود در داخل ما می دیدیم در شمال درگیری گنبد را داشتیم در غرب هم کردها بودند و در جاهای مختلف توطئه ها از جانب دشمنان بالا گرفته بود در چنین وضعیتی رجوی از نقطه ضعف استفاده کرد و در راس شکاف ایجاد کرد و بنی صدر را با خودش همراه کرد تا وی را جلوی رهبری قرار بدهد بنی صدر رئیس جمهور ایران بود رجوی وی را فریب داد و از او استفاده نموده و با همدیگر به پاریس فرار کردند اما بنی صدر دیری نگذشت و از وی جدا شد .

آقای مجید قرائتی در ادامه اشاره نمودند آنچه که بچه ها گفتند درست است اما من می خواهم نکاتی را اضافه کنم آمریکا از همان ابتدای انقلاب شروع به تحقیق و تفحص کرد از آنجائی که رجوی در دوره شاه با ساواک همکاری کرده بود وی را خوب می شناخت و به این نتیجه رسیده بودند که چگونه رجوی را مهار کنند واقعیت این بود مسعود رجوی در آن موقع سن کمی داشت او نمی توانست جریان فرقه را به تنهائی رهبری کند در پشت صحنه بیگانگان(سرویس های غربی و…) به او خط می دادند و او هم اجرا می کرد .

آقای مسعود دریاباری یکی از بازگشته ها در ادامه اظهار داشت رجوی ملعون ادعا داشت که او مسبب پیروزی انقلاب اسلامی است از بس وی در توهم خود غرق بود به هیچ عنوان تلاش و فداکاری مردم و رهبری انقلاب ایران را ندید و از همان ابتدا با فریبکاری سعی داشته است به قدرت برسد وی عملا در سخنرانی امجدیه این توهم و تفکر ضد انقلابی خود را نشان داد او هیچکس را قبول نداشت و به خاطر فردیت ناب خودش در این گرداب گیر کرد و اکنون هم شاهد هستیم که در همه زمینه ها تشکیلات فرقه در حال اضمحلال می باشد . او فکر می کرد که می تواند با رسیدن به قدرت تمام پرونده سیاه خود که همانا همکاری همه جانبه با ساواک شاه بوده را بپوشاند .

 آقای محمدرضا گلی یکی دیگر از بازگشته ها طی اظهاراتی در مورد موضوع ۳۰ خرداد نکاتی را اشاره کردند که بدین شرح است واقعیت این است مردم ایران به رهبری امام خمینی انقلاب کردند انقلاب اسلامی ایران تازه پا گرفته بود در عین حال جریانات سیاسی زیادی را داشتیم که در آن فضای باز سیاسی فعالیت میکردند از مارکسیستها گرفته تا مذهبی ها مثل قارچ هر چه جلوتر می رفتیم سازمان و گروه در می آمد مارکسیستها مثل توده ایها که به شوروی آن دوره وصل بودند چپی های دیگر یک سری به مائوتسه دون و گروه دیگری هم مثل رنجبران به انور خوجه و بقیه هم به نوبه خود از شخصیت های دیگر تاسی می گرفتند اما قشر غالب از رهبری انقلاب اسلامی حمایت می کردند در این وانفسای در حالی که هر جریانی تلاش می کند انقلاب را به سمت تمایلات سیاسی خودش هدایت کند مسئولیت این انقلاب که به گردن امام خمینی بود واقعیت این است در آن دوره ما شاهد بودیم در هر گوشه این کشور درگیری و کشمکش وجود داشت از کردها گرفته تا مارکسیست ها و فرقه رجوی ، همه ادعا داشتند و هیچ خدائی را هم بنده نبودند با این توطئه ها این انقلاب اسلامی توپا چه جوری می خواهد سر پا بایستد فقط هوشیاری امام خمینی بود توانست در آن شرایط حساس و پر تلاطم سکان کشتی انقلاب را به درستی به پیش ببرد والله معلوم نبود به کدام سمت کشیده می شد آمریکائیها از یک سو و شوروی ها هم از سوی دیگر ، راستش خیانت بعضی از جریانها را نمی شود نادیده گرفت مثل فرقه رجوی ، به نظر من اگر ۳۰ خرداد سلاح بدست نمی گرفتند و اگر چهره های برجسته آن دوره مثل آقای بهشتی و بقیه را نمی زدند چه بسا مسیر انقلاب به سمتی دیگری پیش می رفت که دیگر آن همه کشت و کشتار و بی خانمانی را نداشتیم قطعا وضع بهتری داشتیم برای مردم و مملکت ما وضع بهتری ایجاد می شد منطقا هیچ حرکتی به خودی خود راه نمی افتد مگر این که از بیرون هدایت شود ۳۰ خرداد هم از بیرون هدایت می شد با برآورد غلط فکر می کردند می توانند پیروز شوند اما نتوانستند و شکست خوردند چون راهشان اصالت نداشت اصیل نبود قانونمند نبود و مضمحل شدند و الان هم فرقه رجوی در آستانه فروپاشی می باشد .
آقای صالحی ادامه دادند رجوی آدم جاءطلبی بود کمتر از به اصطلاح رهبر شدن قانع نبود در اوائل انقلاب همواره با احترام اسم رهبری را می آورد و صلوات می فرستاد وقتی کمی جلوتر آمد دید امام خمینی به او باج نمی دهد سپس دست به توطئه زد با بنی صدر همراه شد و ایضاً فکر می کرد با عملیات های تروریستی می تواند توسط نفوذیها ایران را بی آینده کند که خیال باطلی بیش نبود رجوی فکر می کرد شش ماهه کار نظام را تمام می کند البته تعداد زیادی را به کشتن داد نتیجه این شد مسئولیت اش را به عهده نگرفت او آدم ترسو وبزدلی است او هرگز مسئولیت انفجارها را به عهده نگرفت چون از عواقب سیاسیش می ترسید .

اقای مجید محمدی در ادامه گفتند رجوی با دختر بنی صدر ازدواج کرد تا اعتماد وی را بدست بیاورد حرکت او از یک طرف سیاسی بوده و از طرف دیگر با توجه سابقه اش زنبارگی اش می باشد لذا برای این که در فرانسه از وجهه بنی صدر برای خودش راه باز کند تا حدودی هم موفق بود بعد وقتی بنی صدر از وی جدا شد دختر بنی صدر هم از مسعود طلاق گرفت و دیری نگذشت رجوی با زن نزدیکترین دوست خود مریم قجر که وی زن مهدی ابریشم چی بود ازدواج کرد مسعود رجوی اسم این حرکت را انقلاب به اصطلاح ایدئولوژیک گذاشت!!! تا بدین وسیله دهان اعضای فرقه را ببندد و برایش حرف در نیاورند و هم این که اذهان نیروهای دور و نزدیک را با سس ایدئولوژیک پر کند هنوز که هنوزهم است کسی نفهمید معنی این حرکت چه بود ما که اعضایش بودیم بند بند انقلاب را دنبال کردیم بالاخره نقهمیدیم ته این داستان به کجا ختم می شود هیچ کس در فرقه نیست تعریف مشخصی از این انقلاب من در آوردی داشته باشد هر کس از برداشت های خودش می گوید که هیچ پایه ای دینی، منطقی و عقلی و…ندارد ، در واقع کاری را که مسعود فریبکار انجام داد هیچ آدم سالمی قبول ندارد به همین دلیل پیشرفت نداشته همواره شکست خورد چرا که از موضع جاه طلبی شخص رجوی بود .

آقای مجید محمدی در ادامه یک خاطره ای را تعریف نموده و گفت در یکی از نشست ها یکی از مسئولین از عملیات های که در تهران و سایر شهرستانها داشتند تعریف می کرد بعد یکی از بچه ها سئوال کرد شاخص شما که در تهران یا جاهای دیگر افراد را ترور می کردید چه بود ؟ وی پاسخ داد شاخص ما ریش بود هر که ریش داشت می زدیم او فکر می کرد هر که ریش داشته باشد حزب الهی است باید او را کشت بعد یکی از بچه ها گفت خوب زن های ایران اغلب چادر سر می کنند دلیلی ندارد همه افرادی که چادر سر می کنند حزب الهی باشند سپس مسئول مربوطه بحث را عوض کرد و دیگر ادامه نداد به طور واقعی در آن زمان فرقه رجوی به دستور شخص رجوی ترورهای کوری را صورت می دادند برایشان اهمیت نداشت که چه کسی کشته می شود باید خط رجوی را پیش می بردند .

بررسی و نگاهی به سی خرداد ۶۰ و وضعیت فعلی فرقه رجوی – قسمت پایانی

لینک به منبع

سپس آقای صالحی سئوالی را مطرح کرد با این عنوان که سازمان جنگ مسلحانه را شروع کرد به کجا رسیده است؟ در داخل ایران ملاء اجتماعی اش را از دست داد و سپس مجبور شد به عراق برود آیا به لحاظ نیروئی به فرقه اضافه شد یا کم ؟

 اقای حسین زندی پاسخ داد رجوی یک گروهک بود بخشی از حکومت که نبود تا بتواند با بیرون تعاملی داشته باشد در واقع رجوی خودش مهره بود او را سرویس های بیرونی تغذیه می کردند و وی هم خط آنها را پیش می برد خط و مشی که به او از بیرون القاء می شد الان برای خیلی ها روشن شد از کجا تامین می شود داستان سعادتی مگر چی بود در حال تبادل اسناد کشور دستگیر شد داشت اطلاعات کشور را به شوروی ها می داد به ازاءاش رجوی از روس ها پول گرفته بودند و روس ها هم از رجوی خواسته بودند شعار مرگ بر امپریالیسم را در بین توده ها جا بندازند در رابطه با ۳۰ خرداد هم خطی بود که رجوی باید دنبال می کرد قیمتش را خودش نپرداخت بلکه از کیسه مردم بی گناه که هوس کور قدرت طلبی رجوی شدند پرداختند .

آقای وکیل زند در ادامه در رابطه با سیاست های رجوی در دهه ۶۰ مطالبی را اشاره نموده و گفتند من در ایام فاز سیاسی در قائم شهر برای فرقه رجوی فعالیت میکردم تشکیلات رجوی از ماها خواسته بود در رابطه با بنی صدر آمار تهیه کنیم که چند درصد مردم بنی صدری هستند البته از همان زمان فرقه خط کار را از جاهای دیگر می گرفت ماها آن موقع نمی فهمیدیم با اعتمادی که داشتیم صادقانه برای آنها کار می کردیم اعتماد ما یک طرفه بود بعدها بعد از سالیان طولانی فهمیدیم چه کلاهی سرمان رفته است و خیانتی که رجوی به نسل ما کرد می شود در این زمینه کتابها نوشت ، فرقه به بنی صدر نزدیک شد تا وجهه قانونی بگیرد

 همسوئی فرقه با بنی صدر بدین معنی بود هم به جنگ داخلی و هم به جنگ خارجی مشروعیت بدهد با این حرکت می خواست مردم را بفریبد خط فرقه رجوی این بود هواداران فرقه علیه شهید آیت الله بهشتی شعار بدهند تا آن زمان هنوز رجوی فریبکار جرات نمی کرد روی رهبری انقلاب بروند آقای بهشتی چهره برجسته نظام بودند هدف رجوی خراب کردن وی بود می خواست زمینه سازی کند تا بعدش به رهبری برسد همه این توطئه ها به این معنی بود تا بعدش وقتی وارد عمل شد و جنگ اش را توجیه نمود .

آقای هادی شبانی در ادامه عنوان داشتند در ایام فاز سیاسی رجوی خبر داشته است که نهایتا با جمهوری اسلامی درگیر می شود به همین دلیل سلاح جمع آوری کرد و هرگز سلاح شان را تحویل ندادند و سپس به نیروهایش آموزش نظامی داد در همان زمان خود رجوی مخفیانه به چند کشور منطقه رفت تا از نزدیک نسبت به خط کاری که از بیرون داده می شد توجیه شود رجوی می دانست امام خمینی به او باج نمی دهد به همین دلیل فرقه مخفیانه با عراقی ها هم ارتباط برقرار کرد تا در مسیر جنگ به آنها خدمت کند و شاهد بودیم که در جنگ عراق علیه ایران چه کمک هایی به صدام که نکرد و حتی بعد از سرنگونی صدام اکنون در خدمت اربابان جدیدش که همان شیوخ مرتجع عربی است قرار گرفته است تا بتواند به حیات ننگن خود ادامه دهد .

آقای دوست محمد فرحی یکی دیگر از بازگشته ها گفت رجوی از همان ابتدا ماهیتش مشخص بود او خودش را صاحب همه چیز می دانست او هیچ وقت از خودش بهایی نپرداخت و همیشه این دیگران بودندکه باید بهای گران و سختی برای ماندگاری این ملعون را بپردازند تا وی بتواند با کمک سرویس های غربی و عربی به خیانت و جاسوسی خود ادامه دهد .

آقای ایرج صالحی در ادامه اظهار داشتند در مورد ۳۰ خرداد رجوی گفته بود ضرورت تاریخی است ادعای دروغینی بود سپس سراغ بنی صدر رفت فکر کرد با این حرکت کار نظام را یکسره می کند باز هم پیش بینی اش غلط بود رجوی از قبل همه کارها را کرده بود طرح اش را داشت سپس در وقت مقرر که برایش چیده بودند دست به عمل زد بقیه افراد برایش اهمیت نداشته و به قول خودش سراغ بنی صدر رفت تا نظام را به اصطلاح شقه کند نهایتاً دیدیم به کجا رسید در دراز مدت به ضرر خودش تمام شد ، آیا رجوی بعد از ۳۰ خرداد به خواسته هایش رسید سازمان را به جلو برد یا پس افتاد نظر شما دوستان چیست ؟

آقای عبدالله افعان در همین رابطه گفت رجوی هدفش به کشتن دادن اعضایش بود تا نانش را بخورد زندانها را پر کرد نیروها را با نظام درگیر کرد با انفجار حزب جمهوری فکر کرد می تواند آینده نظام را زیر سئوال ببرد دیدیم آب از آب تکان نخورد ، رجوی با این کارها می خواست نشان دهد که قدرتی دارد البته شاهد بودیم و هر چه جلوتر آمدیم ملاء اجتماعی اش را از دست داد اگر اشتباهات خطی نداشت مثلا ۳۰ خرداد را شروع نمی کرد مسیر انقلاب به سمت بهتری پیش می رفت ، در ۵ مهر ۶۰ در تهران تظاهراتی را سازماندهی کرد مگر چه تعدادی را قادر بود بسیج کند نتیجه اش شکست بود ذاتاً رجوی عنصر خشونت گرای است خودش آدم بزدلی است ولی از جیب دیگران می خورد .

آقای مسعود دریاباری از بازگشتی های استان هم عنوان داشت که دقیقاً رجوی بعد از سی خرداد عقب گرد داشت و اکنون رو به فروپاشی و اضمحلال است .

آقای عین الله شعبانی در جواب به سئوال بالا گفتند که تمام شعارهای داده شده در ابتدای پیروزی انقلاب توسط فرقه رجوی به فراموشی سپرده شد و دیگر خبری از امپریالیسم و … نیست و هر چه که هست پز دادن مریم قجر این زن داعشی است که افتخار این را دارد که چند نفر از مفت خوران غربی و از دور خارج شده در مراسم وی سخنرانی کردند . آیا تمام این سالیان خواست همه اعضای و افراد فرقه این بودکه روزی تشکیلات به این نقطه برسد البته که نه . ولی خوشبختانه این بار چهره زشت و منحوس رجوی کاملا روشن شده است و دور نیست که به سزای اعمال کثیف خود برسد .

در پایان اقای ایرج صالحی از حاضرین در جلسه تقدیر و تشکر نمود و گفت هدف از نشست ما دیدار و هم تجدید خاطری بود تا با این بهانه همدیگر را ببینیم انشاءالله که دیگر اسیران دربند فرقه در لیبرتی هر چه زودتر از قید و بند رجوی خلاص و رهایی شده و به دنیای آزاد برگردند

پایان

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید