نامه ای به کانون نویسندگان زنان

0
831

 ادبیاتی که با مشتهای گره کرده در جیب شعار دهد اندیشیدن را فراموش خواهد کرد و همچون چنگیز آیتماتوف اسطوره های ایل و دیار و وطن را وارد داستان و نوول باید نمود . باید باز هم به بحث فرم و محتوا ، زیبایی شناسی و اخلاق گرایی پرداخت . کانون نویسندگان را نباید وادار کرد که نقش حزب سیاسی یا سازمان انقلابی را بازی کند چون فعالیت اجتماعی نه تنها سرکوب نخواهد شد بلکه تشویق خواهد گردید . با اینهمه نویسنده میتواند نقشهایی مانند معلم اخلاق ، منتقد و شاکی ، جامعه شناس ، مفسر عشق و طلاق ، عارف و اقتصاد دان را بعهده بگیرد .

 نامه ای خیالی به کانون نویستدگان زنان در خارج )

 Nushad@web.de

نصرت نوشاد ـ 07.03.2016

بعد از بازگشت تان تسیم تازه ای در ادبیات فلک زده میهن خواهد وزید . در کنار شما سراغ اتوپی انقلاب فرهنگی جدیدی خواهیم رفت . برایتان مراسم استقبال برقرار خواهیم کرد مانند جشن بازگشت گورکی از ایتالیا و نه آمدن سولژنینسین از امریکا . خانه آتش گرفته را دیگر نمیشود با آب خاموش کرد بلکه باید با اشک شما بازگشتگان از غربت و مهاجریت . در اینجا عده ای خود را فروختند ، عده ای  سازش کردند و عده ای هم خودکشی نمودند . آنهایی را که انگشت بالا گرفتند فراموش نخواهیم کرد ، آثارشان را بخشی از کتابهای درسی خواهیم نمود . دیگر برج عاج تان از عاج فیل نخواهد بود بلکه از استخوان خرد شده اهل ادب . زندانیان آزاد خواهند شد ف از قربانیان برنامه کذایی هویت ؛ که به خراب کردن مشاهیر فرهنگی میهن میپرداخت ، اعاده حیثیت خواهد شد . جنگ داخلی ادبیات به پایان خواهد رسید و اعلان آتش بس خواهد گردید . اتهامات ادبی فراماسیونی افشا خواهند شد . بوروکراتهای ادبی به اردوگاههای پناهندگان در غرب فرستاده خواهند شد . سازمانهای ادبی فرهنگی دولتی منحل خواهند گردید . کتابهایی که مانند آثار فوتوریستی با سرمایه شخصی وتیراژ پایین در درون و بیرون منتشر شده بودند جبران هزینه و غرامت خواهند شد . ادبیات آوانگارد جوانان را کسی ناشی از ایدز فرهنگی غرب معرفی نخواهد نمود .ادبیات زنان بیش از این تشویق خواهند شد چون بقول صاحبنظران آنها دارای زبان ، سبک و موضوعات خاص خود هستند . ساختن دشمنان فرهنگی جعلی مانند زنان ، جوانان ، و خارجی را  باید فریبی برای انحراف اذهان عمومی دانست . ادبیات فارسی و ایرانی را باید با هم آشتی داد و با آغوش باز به پیشتاز فرهنگ جهانی و خارجی رفت . اشعار شیکاگو و هارلم تان را ترجمه خواهیم کرد . برای نوشتن رمانی از نوع گلهای خشم اجازه تعیین خواهد شد چون رمان باید نه تنها جاده صاف کن اندیشه بلکه یخ شکن تابوها باشد .

ادبیاتی که با مشتهای گره کرده در جیب شعار دهد اندیشیدن را فراموش خواهد کرد و همچون چنگیز آیتماتوف اسطوره های ایل و دیار و وطن را وارد داستان و نوول باید نمود . باید باز هم به بحث فرم و محتوا ، زیبایی شناسی و اخلاق گرایی پرداخت . کانون نویسندگان را نباید وادار کرد که نقش حزب سیاسی یا سازمان انقلابی را بازی کند چون فعالیت اجتماعی نه تنها سرکوب نخواهد شد بلکه تشویق خواهد گردید . با اینهمه نویسنده میتواند نقشهایی مانند معلم اخلاق ، منتقد و شاکی ، جامعه شناس ، مفسر عشق و طلاق ، عارف و اقتصاد دان را بعهده بگیرد .

در دیکتاتوری مردم بجای کتاب و فرهنگ دنبال ماشین و لباس مد و عطر هستند . کتاب باید در مقابل سایررسانه ها مانند مطبوعات و فیلم و رادیو و تلویزیون و اینترنت و ویدئو و غیره پشتیبانی شود . باید به جستجوی سرزمین خیالی و فرضی رفت . نویسنده میتواند در باره تابوها نیز بنویسد از جمله در باره ناسیونالیسم و اعتیاد و مخالفت سیاسی و رواج هیپی گری و رشد فمنیسم و غیره . در عصر پست اتوپی حال باید دوباره بفکر ادبیات شورانگیز افتاد . در زندگی فرهنگی آینده هر جنبش و مکتب و حرکتی حتی پاپ و راک نیز امکان فعالیت خواهند داشت .ادبیات را دیگر نباید به شاخه های رسمی و زیرزمیتی و لیبرال و روستایی و غیره تقسیم کرد پرچمداران انترناسیونالیستی ادبیات نباید ادبیات ملی و روستایی خودرا فراموش کنند . باید به نقش مهم ادبیات برای بازسازی از جمله نقش روانشناسی و اخلاقی و اجتماعی و اقتصادی آن آگاه بود . ادبیات پورنو و سکسی و نژادی و خرافاتی و ضد کمونیستی باید افشا شوند . نویسندگان خارجی مانند کافکا و جویس و پاسترناک و سولژنینسین را باید زیر ذره بین نقد مجدد قرار داد .

رئالیسم می تواند با سمبولیسم رقابت کند . یک متن ادبی میتواند اجتماعی یا سیاسی یا مذهبی یا استتیک یا اخلاقی باشد . رئالیسم بدلیل توانایی هنری دوام آورد و رئالیسم سوسیالیستی به سبب امید به آینده و نه حمایت دولتی . مکاتب ادبی دیگر مانند پسامدرن و ابزورد و ساختارگرایی ممکن است به سبب نیهلیسم ارزشی موقتی باشند ، ما مهمانی آنان را تحمل خواهیم کرد . ادبیات کلاسیک و رئالیسم بدلیل ایده آل اتحاد یعنی وحدت اخلاقی و زیبایی گرایی دوام آوردند . شهامت نویسنده نباید جای اهمیت هنری او را بگیرد . مردم همیشه باشرف و حاکمین نامردمی بوده اند . مردها نیز میتوانند به موضوعاتی مانند آشپزی و خانواده و خانه داری و روابط احساساتی در آثارشان بپردازند. از شاعری حمایت کمتری خواهد شد چون شعر بیمار نشانه جامعه بیمار است .

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

آرشیو موضوع : تاریخ، فرهنگ و هنر

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید