ایران فانوس: ما به اندازه شما می ترسیم

0
940

ما به اندازه شما می ترسیم

ایران فانوس، بیست و ششم فوریه ۲۰۱۶:… مقاله ای به نام “چه کسی از مجاهدین خلق ایران میترسد؟” به قلم پرویز خزایی در چند سایت اینترنتی فرقه مجاهدین آمده است که ایشان جهت مشروعیت و اهمیت دادن به خود و اربابش، دهها نوع ترس غیر واقعی و خیالی را جهت کتمان ترسهای واقعی، همراه با آمار و ارقام کذایی آورده است. بیچاره صدام حسین، شاید هیچ گاه نفهمید که پولش بابت مسخره بازی و ضد مبارزه هزینه … 

لینک به منبع

ما به اندازه شما می ترسیم

مقاله ای به نام “چه کسی از مجاهدین خلق ایران میترسد؟” به قلم پرویز خزایی در چند سایت اینترنتی فرقه مجاهدین آمده است که ایشان جهت مشروعیت و اهمیت دادن به خود و اربابش، دهها نوع ترس غیر واقعی و خیالی را جهت کتمان ترسهای واقعی، همراه با آمار و ارقام کذایی آورده است. بیچاره صدام حسین، شاید هیچ گاه نفهمید که پولش بابت مسخره بازی و ضد مبارزه هزینه می شد. به هر حال چون پرویز خزایی در میان ترسهای مغلطه و ضد ترس، از جداشدگان نیز یاد کرده و از خودش هیچ نگفته است، جهت توجه خودش، اربابش و افکار عمومی، تعریف دیگری از ترسها ارائه می دهیم.

اولاً این که ترس پدیده بدی نیست و کارکرد بدی ندارد و گاه مثبت و گاه منفی عمل می کند. آن جا منفی است که آدم در کنار انواع نعم مادی و معنوی زندگی، سوراخ موش را بر همه نعمات زندگی و هوای آزاد و حتی دیدن آفتاب و مهتاب، ترجیح دهد. اما ترسهای دیگری که در میان مردم و جامعه وجود دارد، متفاوت از ترسهایی است که میرزابنویس فرقه انگار دوپینگ ضد ترسی برای ترس اربابش یافته باشد، ارائه داده است.

اگر فردی احیاناً قصد خودکشی و خودزنی و جلب توجه افکار عمومی داشته باشد و به خواهد خود را از بالای برج میلاد به پایین پرت کند، لاجرم بسیاری از افراد و جماعت موجود در کشور و یا در جهان، از این عمل می ترسند. البته هر کس به فراخور حال و احوال خودش. خانواده از یک جهت می ترسند. مالکان و دست اندرکاران و کارکنان برج از یک منظر دیگر می ترسند. پلیس و بیمارستان از جهت دیگر می ترسند. حکومت هم اگر بترسد، احتمالاً از رسانه هایی چون العربیه می ترسد که ممکن است خودزنی را اعتراض سیاسی جلوه دهند. به هر حال آن سپور شهرداری و نظاف چی و رهگذر هم می ترسند، چون کسی که از آن بالا قصد پریدن دارد، تنها منافع خودش را مد نظر دارد و متوجه منافع دیگران در پایین نیست که لاشه اش ممکن است برای دیگران خطرناک و دردسر آفرین باشد و اینها خلاف آن ترسهایی است که میرزابنویس فرقه اشاره کرده است. مثلاً بزرگترین ترس، قرار بود نصیب ببر کاغذی شود. چون که ببر کاغذی با همه لشکر و ارتش و وسایل جنگی و پیمانهای بزرگ و کوچک نظامی و بودجه ۶۵۰ میلیارد دلاری سالیانه که در اختیار دارد، هنوز موفق به ساخت تله موش نشده تا بتواند در حین جنگ از عهده موش مخفی شده برآید.

یکی از موارد ترسهایی که از قلم افتاده، ترس یک پلیس امنیتی در آلمان است که یکی از روزها وقتی پای حذف مجاهدین از صحنه سیاسی و امنیتی به میان آمد، صراحتاً و شفاف ترسش را برملا کرد و گفت، چون کارم در ارتباط با مجاهدین خلق است، اگر اینها نباشند حداقل زیانش این است که کارم را از دست می دهم. بنابراین ترس از مجاهدین زیاد است. از دوستان نزدیک تا دشمنان شان، به دلایلی از آنان می ترسند که همه ترسها موضوع این مقاله نیست. ولی دو ترس از همه جالبتر است. یکی ترس جداشدگان است که راست است. آنان با توجه به گذشته ای که در فرقه مجاهدین داشتند، هر کدام دوستان و اقوامی در فرقه دارند که تنها از حیث انسانی نگران جان شان هستند. ولی ترس میرزابنویس که زیر مجموعه و میکروی ترس اربابش است، می تواند دلیل واقعی نوشتن مقاله باشد.

می دانیم که رهبری مجاهدین فردی غیر سیاسی و غیر قابل پیشبینی است. او می تواند دوباره نامه تسلیم بنویسد، مرحوم واقع شود و یا این که اربابان غربی و اسراییل و عربستان و غیره، دست رد به سینه رعیت بزنند، آن گاه است که جیره و مواجب ها کاهش و یا قطع گردد که اگر چنین شود، بعید نیست و لذا میرزابنویس ناچار است از پشت پرده ترس و توهم، بیرون بیاید و در آخرین ردیه نویسی اش تنها از ترس خود و اربابش بنویسد.

کانون سیاسی ـ فرهنگی ایران فانوس

___________________

آرشیو موضوع : مجاهدین خلق

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید