چهره واقعی تشکیلات فرقه رجوی را ریشه ای تر بشناسید – قسمت پنجم

0
1014

چهره واقعی تشکیلات فرقه رجوی را ریشه ای تر بشناسید – قسمت پنجم

انجمن نجات، مرکز آذربایجان شرقی، هشتم دسامبر ۲۰۱۵:… در مورد بزرگ‌نمائیهای کاذب مجاهدین برای فریب اعضای خود ذکر چند مثال کمک‌کننده است. رهبری مجاهدین در ابتدای سال ۱۳۶۰ شمسی و با شروع مبارزه ی مسلحانه معتقد بود که میتواند رژیم خمینی را در کوتاه مدت سرنگون کند. کتاب جمعبندی یکساله ی مقاومت تقصیر عملی نشدن چنین خواسته‌ای را حمایت کشورهای خارجی از خمینی ذکر میکند و نه تحلیل …

لینک به منبع

لینک به قسمت قبلی

چهره واقعی تشکیلات فرقه رجوی را ریشه ای تر بشناسید – قسمت پنجم

در مورد بزرگ‌نمائیهای کاذب مجاهدین برای فریب اعضای خود ذکر چند مثال کمک‌کننده است. رهبری مجاهدین در ابتدای سال ۱۳۶۰ شمسی و با شروع مبارزه ی مسلحانه معتقد بود که میتواند رژیم خمینی را در کوتاه مدت سرنگون کند. کتاب جمعبندی یکساله ی مقاومت تقصیر عملی نشدن چنین خواسته‌ای را حمایت کشورهای خارجی از خمینی ذکر میکند و نه تحلیل غلط رهبری مجاهدین از تعادل قوای داخلی ایران. رهبری مجاهدین معتقد بود که مجاهدین در تمام ارکان رژیم نفوذ کرده‌اند بطوریکه “وقتی خمینی دست توی جیب خود کند مجاهدین خبر دار میشوند.” ضربه ی بهمن ماه ۱۳۶۰ و پس از آن ۱۲ اردیبهشت ۶۱ بطلان چنین بزرگ‌نمائیهای کاذب را رو کرد. پس از تهاجم موسوم به “فروغ جاویدان” یکی از اعضای مجاهدین خود را تسلیم نیروهای رژیم کرد. مجاهدین از طریق همسر وی که در آن زمان از مجاهدین بود مکالمه ی بین او و همسرش را در پاریس ضبط کردند و برای اعضای خود در عراق پخش کردند. امّا مدعی شدند که نفوذی آنها مکالمات را در زندان اوین ضبط کرده و برای مجاهدین ارسال کرده است. زمانیکه بیل کلینتون رئیس‌جمهور سابق امریکا به رسم معمول و عرف نامه‌نگاریهای اداری در پاسخ‌ به تبریک مجاهدین برای انتخاب شدنش در ابتدای نامه ی خود از کلمه ی “مسعود عزیز” استفاده کرد، مجاهدین در عراق جشن گرفتند و به اعضای خود چنین وانمود کردند که رهبری مجاهدین از نزدیکان کلینتون محسوب میشده که به او “مسعود جان” اطلاق کرده است. اگر اعضای گرفتار مجاهدین نمی‌دانستند، رهبری مجاهدین به خوبی آگاه بود که استفاده از اسم کوچک افراد و واژه ی صرفاً یک امر ساده ی اداری و عرف مکاتباتیست تا هر چیز دیگر. ولی رهبر مجاهدین ترجیح ‌داد از آن بعنوان یک فرصت تبلیغاتی استفاده کند.

روشهای دیگری هم برای کنترل اعضا مورد استفاده ی رهبری مجاهدین قرار گرفته است که در مطالب آینده به شیوه ی دیگری برای بزرگ‌نمائی کاذب و شکست ناپذیری رهبری مجاهدین اشاره خواهم کرد: هیاهو برای پیروزیهای واهی.

در مطالب گذشته اشاره کردم که مثل سایر فرقه‌های شناخته شده، روابط و مناسبات درونی مجاهدین با دو مؤلفه تعریف می‌شود: تبلیغات مستمر در باره ی قَدَر قدرتی فرقه و رهبری آن و از طرف دیگر خوار و خفیف کردن و تحقیر دیگران برای تهی کردن آنها از هرگونه اراده ی انسانی؛ در مطالب گذشته به بعضی از شیوه‌های مورد استفادهٔ مجاهدین در ایجاد تصویر شکست‌ناپذیری از رهبری آنان اشاره کردم. حالا می‌خواهم به متد دیگری که مجاهدین در این راستا و برای فریب دیگران استفاده می‌کنند اشاره کنم: ایجاد هیاهو و هیجانات کاذب برای سرپوش گذاشتن بر ناکامی‌ها – تا از این طریق هم شکستهای خود را پنهان کنند و هم به نیروهای “مسئله‌دار” و روحیه باخته ی خود امید واهی تزریق نمایند. برای مجاهدین، ضرب‌المثل معروفِ ‌از این ستون تا آن ستون فرج است یک روش دائمی برای تداوم فریبکاری در جهت حفظ نیرو محسوب می‌شود. برای نمونه به رای دادگاه‌های امریکا و اروپا در باره ی مجاهدین اشاره میکنم که مجاهدین مدعی هستند دادگاه‌های فوق رای به لغو برچسب تروریستی آنها داده‌اند و از این بابت کلی تبریک و شادباش ردوبدل کرده‌اند. همچنین به رای اخیر دادگاه عالی امریکا به تاریخ ۸ ژانویه ۲۰۰۷ گریزی خواهم زد که مجاهدین از اساس منکر آن شده‌اند. آخر در دستگاه فکری مجاهدین، شکست مال دیگران است و تنها پیروزی ست که نصیب آنها می‌شود.

و امّا اصل موضوع: بنا به تصمیم وزارت خارجه آن کشور، ایالات متحده امریکا سالهاست که مجاهدین و سایر سازمانهای وابسته به آن را در لیست گروه‌های شناخته شده ی تروریستی قرار داده است. مجاهدین هم با استفاده از سیستم قضائیِ در امریکا تصمیم فوق را چند بار به چالش حقوقی کشیدند. پایه ی‍ حقوقی مباحثه ی مجاهدین هم این بود که در زمان تصمیم گیری در باره ی لیست مذبور به مجاهدین امکان دفاع داده نشده است. چرا که به زعم مجاهدین در صورت برخورداری از چنین موقعیتی میتوانستند ثابت کنند که گنجاندن نام آنها در لیست گروه‌های تروریستی موضوعیت نداشته است. در این راه هم با صرف هزینه‌های هنگفت، زبده‌ترین وکلای آشنا به حقوق بین‌الملل را استخدام کردند. مطابق با حکم منتشره از سوی دادگاه، در تاریخ ۱۷ ژانویه ۲۰۰۳ دادگاه استیناف امریکا برای منطقه ی کلمبیا به شکایت مجاهدین رسیدگی کرد و وکلای هر دو طرف دعوا نظرگاههای خود را علیه دیگری ارائه دادند. دلایل و مدارک وزارت خارجه ی امریکا که به نامگذاری فوق منجر شد مشتمل بر دو دستهٔ مدارک عمومی و طبقه بندی شده بودند که به دادگاه ارائه دادند. از جمله مدارک علنی که علیه مجاهدین به دادگاه ارائه داده شده بود مواردی بود که به ترور افراد نظامی و غیرنظامی امریکائی به دست مجاهدین در زمان شاه دلالت میکرد، و همچنین مشارکت آنها در حمله به سفارت امریکا در آبان ماه سال ۱۳۵۸ شمسی. در پاسخ، مجاهدین هرگونه دخالت در ترور امریکائیان در زمان شاه را رد کردند و آن را به انشعابیون از سازمان نسبت دادند، یعنی همانهائی که مجاهدین به انها “اپورتونیستهای چپ نما” اطلاق میکنند. همانگونه که رسم حاکم بر این فرقه بوده، وقتی کار در جائی بیخ پیدا میکند فوراً آن را به دیگران نسبت میدهد و خود را از آن کار مبری میکند. در تفکر و نظام ارزشی مجاهدین، دروغگوئی و کتمان حقیقت جای ویژه‌ای دارد. آنهائی که با گذشته ی مجاهدین آشنائی دارند خوب می‌دانند که بعد از انقلاب سال ۵۷ شمسی در ایران، مجاهدین همواره مواضع ضدامریکائی خود را به رخ سایر افراد و گروه‌ها می‌کشیدند و حتی در زمان تسخیر سفارت امریکا در تهران مدعی شدند که این نیروهای آنها بودند که شروع کننده ی حمله به سفارت بودند و اینکه “نیروهای انحصارطلب خط امامی” منکر شراکت مجاهدین شده بودند. در سخنرانی آقای رجوی در استادیم امجدیه نیز به مقامات دولت مرحوم بازرگان ایراد می‌گرفتند که چرا “ایادی امپریالیزم امریکا” را افشا و طرد نمیکنند. آخر در آن زمان مجاهدین داشتند نان مواضع “ضد امپریالیستی” خود را می‌خوردند و در این راه خود را “فرزندان جان بر کف امام خمینی” محسوب میکردند. مجاهدین در همان زمان سری چهارم سرودهای خود را که در آن سرود “نبرد با امریکا” همراه با دکلمه‌ای با صدای رضا رضائی بعنوان کسی که در زمان شاه مستشار نظامی امریکا سرهنگ هاوکینز را اعدام انقلابی” کرده منتشر کردند. ترانه ی معروف “سرکوچه کمینه” مجاهدین هم با الهام از همین قتل ساخته بودند. نگاهی گذرا به نشریات مجاهدین بعد از انقلابِ سال ۵۷ به خوبی خواننده را با مواضع تند ضدامریکائی مجاهدین در آن زمان اشنا میکند. با این حال آنها حتی در مقابل قاضی‌های دادگاه عالی امریکا منکر چنین چیزی شدند و آن را به “افراد مارکسیست شده ی گروه” نسبت دادند. مجاهدین ضمناً استدلال میکردند که چون به مدارک طبقه‌بندی شده ی وزارت خارجه دسترسی نداشته اند نتوانسته‌اند پاسخهای لازم را تهیه کنند و از دادگاه خواستند که وزارت خارجه را مؤظف کنند تا مجاهدین را از لیست تروریستی خارج کند.

دادگاه فوق پس از بررسی همه ی مدارک و قرائنِ موجود قضاوت نهائی خود را در تاریخ ۹ می همان سال (۲۰۰۳) اعلام نمود. بر اساس رای دادگاه، درخواست مجاهدین مردود شناخته شد. فراتر از آن، قضات دادگاه اعلام کردند که بر خلاف نظر مجاهدین، وزارت خارجه ی امریکا همه ی حقوق قانونی مجاهدین را در نامگذاری تروریستی با آنان رعایت کرده است. یکی دیگر از همین قضات پا را از این هم فراتر گذاشت و اعلام کرد حتی اگر مدارک طبقه‌بندی شده (محرمانه) وزارت خارجه را در نظر نگیریم، مدارک و ادله ی ارائه شده توسط خود مجاهدین کافیست که ثابت شود آنها در اقدامات تروریستی سهیم بوده اند و در نتیجه شایسته ی نامگذاری فوق. برای پرهیز از هرگونه شبهه، اصل گفته‌های قضات را در زیر می‌آورم:

امّا مجاهدین از رای دادگاه فوق بعنوان پیروزی یاد کردند و در تبلیغات خود چنان ابراز خوشحالی میکردند که گویا دادگاه مربوطه به نفع آنان رای داده است. این فریبکاری بخصوص برای قربانیان محصور در عراق که دسترسی به اصل رای دادگاه را نداشتند خیلی ضروری بنظر می‌رسید. وقتی اصل رای دادگاه فوق را در اختیار یکی از اعضای مجاهدین در پاریس گذاشتند، ابتدا باور نکرد و معتقد بود که این رای دادگاه نیست و جعلی ست. وقتی از او پرسیدیم که آیا میخواهد خود راساً اصل حکم را از دادگاه بگیرد، بعد از کلی این پا و اون پا کردن گفت که مجاهدین آنقدر کار و مسئولیت به او و دیگران سپرده‌اند که فرصت بررسی مستقل چنین اموری به هیچیک از اعضا و کادرهای مجاهدین دست نخواهد داد. (در مورد شیوه‌های کنترل نیرو در مطالب آینده بیشتر خواهم نوشت).

یکی دیگر از اتهامات مجاهدین در انظار عمومی پنهان شدن پشت نقاب تشکلی به نام “شواری ملی مقاومت” است که خود مجاهدین آن را بنا نهادند. آنها وانمود میکنند که مجاهدین فقط عضوی از شورای فوق می‌باشند و اینکه این شورا موجودیتی مستقل از مجاهدین است. مجاهدین تصور میکردند که می‌توانند با یک چشم بندی از همان نوعی که برای تحمیق نیروهای خود استفاده میکنند، دادگاه عالی امریکا را نیز فریب دهند. به همین تصور واهی، وقتی دفتر شورای فوق در امریکا بعنوان اسم مستعاری از مجاهدین- که پیشتر بعنوان تروریست لحاظ شده بودند- بسته شد، مجاهدین یک بار دیگر با ارائه ی شکایت به دادگاه عالی امریکا بر آن شدند که با یک تیر دو نشان بزنند: هم تصمیم وزارت خارجه ی ایالات متحده امریکا- مبنی بر نامگذاری تروریستی مجاهدین-را در دادگاه عالی امریکا بعنوان عالی‌ترین مرجع قضائی در آن کشور به چالش بکشند و هم دادگاه را متقاعد کنند که “شورای ملی مقاومت” تشکلی مجزا از مجاهدین است. قصد هم این بود که با گرفتن رای دادگاه به نفع خود، دفتر شورا را در واشنگتن باز نگه دارند. شاکی هم در این پرونده نه مجاهدین که “شورای ملی مقاومت” ثبت کردند. شوربختانه امّا این بار هم تیرشان به سنگ خورد. هر دو طرف دعوا در تاریخ ۲ آوریل ۲۰۰۴ ادله و مباحث حقوقی خود را به دادگاه عالی امریکا ارائه کردند، در نهم جولای همان سال دادگاه رای خود را اعلام کرد و در هر دو مورد درخواست مجاهدین را مردود شناخت. این بار دادگاه علاوه بر تایید رای دادگاه قبلی که تروریست خواندن مجاهدین پس از طی مراحل قانونی صورت گرفته و در این پروسه حقی از مجاهدین ضایع نشده، حکم داد که شورا و مجاهدین از اساس یکی هستند و وزارت خارجه امریکا حق داشته که شورا را صرفاً یک اسم نمایشی برای مجاهدین محسوب کند و حکم به بسته شدن دفتر آن در واشنگتن دهد.

توضیح: واژه‌های داخل گیومه همه یا بر گرفته از ادبیات حاکم بر مجاهدین هستند و یا نقل قول از رهبری آنهاست

برگرفته ازایمیل دریافتی

خلاصه نویسی و ویرایش :سیروس غضنفری

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید