از یادادشت های سیروس غضنفری عضو سابق ارتش رهائی بخش – قسمتهای ۳۲ و ۳۳

0
768

از یادادشت های سیروس غضنفری عضو سابق ارتش رهائی بخش – قسمتهای ۳۲ و ۳۳

انجمن نجات، مرکز آذربایجان شرقی، هفدهم سپتامبر ۲۰۱۵:…  در آخرین روزهای جنگ (۱۹ یا ۲۰ فروردین ۸۲) نیروهای آمریکایی از شمال و به طور مشخص از سمت قره تپه شروع به پیشروی کردند (تا این مقطع حملات و پیشروی نیروهای آمریکایی اختصاص داشت به محورهای جنوبی و غربی بغداد) که در مسیر این پیشروی ، نیروی های سازمان قرار داشتند . این پیشروی باعث شد تا نیروهای عراقی نیز در نزدیکی …

لینک به قسمتهای اول تا پنجم
لینک به قسمتهای ششم، هفتم و هشتم
لینک به قسمتهای نهم و دهم
لینک به قسمتهای یازدهم و دوازدهم
لینک به قسمتهای سیزدهم، چهاردهم و پانزدهم
لینک به قسمتهای شانزدهم، هفدهم و هجدهم
لینک به قسمتهای نوزدهم، بیستم و بیست و یکم
لینک به قسمتهای بیست و دوم، بیست و سوم و بیست و چهارم
لینک به قسمتهای بیست و پنجم، بیست و ششم و بیست و هفتم
لینک به قسمتهای بیست و هشتم، بیست و نهم و سی و سی و یکم

از یادادشت های سیروس غضنفری عضو سابق ارتش رهائی بخش – قسمت ۳۲

لینک به منبع

اعمال ننگین مسعود رجوی هرگز از خاطرم نمیرود!

جانبداری سازمان از رژیم بعثی تا آخرین روزها

توضیح : من، حمله ی آمریکا به عراق را یک اقدام تجاوزکارنه وضدبشری میدانم و بیان خاطرات ذیل صرفا توضیح واقعیات موجود است.

پس از شروع حمله ی آمریکا ، اخبار سیمای مجاهدین و موضع گیری های آنان تا آخرین روزهای جنگ نیز جانبدارانه و به نفع صدام و تقریباً تکرار همان ادعاهای رژیم مبنی بر شکست نیروهای اشغالگر بود . مانند سقوط هلیکوپترهای آپاچی ، مصاحبه های سعیدالصحاف وزیر تبلیغات عراق و … تحلیل خبرنگاران و افسران نظامی مبنی بر طولانی شدن جنگ ، کشته شدن افراد بیگناه و مردم عادی به خصوص کودکان و زنان ، کافی است به موارد زیر که از سیمای مجاهد پخش شد ، دقت شود :

– درتاریخ ۰۵/۰۱/۸۲ :

۱) ناتونی آمریکا در خاتمه دادن سریع به جنگ

۲) وسعت یافتن مخالفت ها با جنگ در کشورهای مختلف (مصر ، کره جنوبی ، جاکارتا (اندونزی) ، آرژانتین ، سودان ، ….)

– تاریخ ۰۷/۰۱/۸۲ :

۱) بمباران بیمارستان و کشته شدن کودکان و … ،

۲) اخباری از شکست های آمریکا ، ۳) تصاویری از تظاهرات مردم دنیا در مخالفت با جنگ ، ۴) کاهش آرای مثبت مردم نسبت به ادامه ی جنگ ، ۵) پیش بینی غلط آمریکا از استقبال شیعیان از نیروهای خارجی ، ۶) شکست طرح اولیه ی آمریکا در جنگ .

در تاریخ های ۱۱/۱/۸۲ و ۱۲ و در ادامه ی آن در ۲۰/۱/۸۲ و ۲۳ و ۲۴/۱/۸۲ سیمای مجاهد طی اطلاعیه هایی ابتدا اعلام کرد : نیروهای سپاه به همراه نیروهای عراقی سپاه بدر و … قصد دارند با نفوذ در عراق به نیروهای سازمان تهاجم نمایند و در روزهای پایانی جنگ اعلام کردند که این تهاجمات انجام شده و طبق ادبیات همیشگی رسانه ی مذکور ، صحبت ها تماماً از شکست جمهوری اسلامی و سپاه بدر و ضربات وارده به نیروهای مهاجم حکایت داشت و البته در لابلای سطور ، به تلفات خود نیز اشاره می کردند و حال آن که اساساً تمامی این ضربات و تلفات وارده به آنان از ناحیه ی آمریکایی ها و انگلیسی ها بود .

گزارش درگیری ها

در آخرین روزهای جنگ (۱۹ یا ۲۰ فروردین ۸۲) نیروهای آمریکایی از شمال و به طور مشخص از سمت قره تپه شروع به پیشروی کردند (تا این مقطع حملات و پیشروی نیروهای آمریکایی اختصاص داشت به محورهای جنوبی و غربی بغداد) که در مسیر این پیشروی ، نیروی های سازمان قرار داشتند . این پیشروی باعث شد تا نیروهای عراقی نیز در نزدیکی مجاهدین مستقر شوند . اما همان شب ظاهراً به دستور فرماندهان بالای ارتش عراق ، نیروهای عراقی سلاح ها را بر زمین گذاشتند که بلافاصله مورد غارت مردم عراق قرار گرفت .

در همین زمان یک ستون از نیروهای سازمان به سمت مرز ایران (اطراف خانقین) حرکت کردند که به گفته مسعود به ایران حمله خواهد شد وحرکت ستون تانک ها در اطراف فرودگاه متروکه (در نزدیکی قرارگاه اشرف) به سمت مرز قبل از رسیدن به سد صدور( مقدایه ) مورد حمله ی نیروی هوایی آمریکا قرار گرفت و حداقل ۶ تانک از آنها منهدم گردید و تعدادی نیز کشته شدند ودیگر به سمت مرز حرکت نشد چون همان روز حدود ۲۰۰ نفر از نیروهای سازمان فرار کردند وسازمان اعلام کرد که این نیروها توسط کرد ها دستگیر شدند که خبر دیگری ازآنها منتشر نکرد!

در این زمان قرارگاه ها نیز به شدت زیر بمباران بود ، از قرارگاه اشرف (توسط پیک) دستور رسید که نیروها از پراکندگی به قرارگاه باز گردند و ظاهراً این دستور به تمامی نیروهای دیگری که در محورهای مختلف پراکنده شده بودند نیز رسیده بود ؛ اما این نیروها مجدداً در مسیر بازگشت به قرارگاه مورد تهاجم نیروهای آمریکایی قرار گرفتند . در مسیر بازگشت تصادفات زیادی نیز رخ داد و حتی عده ای کشته شدند .

یعنی در واقع طبق پیش بینی ها قرار نبود آمریکا از سمت شرق پیشروی کند که این اتفاق افتاده بود . همچنین پیش بینی بمباران از سوی آمریکایی ها نشده بود که این اتفاق هم افتاد ! لذا نیروها به شدت غافلگیر شده بودند و عملاً هیچ کاری از آنان بر نمی آمد . از طرفی افراد جدید و آموزش ندیده هم که در جریان درگیری ها به نیروها تغذیه شده بودند ، عملاً دست و پاگیر بودند .

سرعت پیشروی آمریکایی ها بسیار بیشتر از تصور مجاهدین بود و به سرعت به اطراف بغداد رسیده بودند و نیروهایی که مواضع دفاعی اطراف اشرف را ترک کرده و به سمت مرز رفته بودند ، تحت بمباران قرار گرفتند و قرارگاه های دیگر سازمان که نیروهایشان توانسته بودند به نزدیکی خانقین برسند ، تماماً بدون آب و غذا مانده و زیر بمباران هوایی و حتی حملات زمینی گروه های ناشناس و برخی از اهالی که هدفشان غارت بود قرار گرفت..

به قرارگاه جلولا نیز حمله هوایی و زمینی شد و تعدادی کشتته شدند . افراد در مسیر بازگشت از اطراف خانقین به قرارگاه اشرف مورد حمله ی مردم قرار می گرفتند . افرادی هم که به قرارگاه می رسیدند ، بلافاصله سازماندهی و به اطراف قرارگاه در دسته های چند نفره اعزام و در سنگرهایی که از قبل تدارک دیده بودند ، مستقر می شدند . استقرار در ساختمان های قرارگاه اشرف ممنوع بود .

یک بار هم دستور آمد چون یک سری از عوامل رژیم قصد دارند از شرایط جنگی و به هم ریختگی عراق استفاده کنند و به ارتش آزادیبخش ضربه بزنند ، باید به آنها پاسخ داده شود ، به همین منظور نیروها به اطراف اعزام شدند ، اما در واقع بعد از این که این اکیپ ها وارد صحنه های درگیری شدند ، با مردم عراق مواجه شدند . این نیروها تعدادی از مردم عراق را مورد ضرب و شتم قرار دادند ، به خانه ها حمله کردند و با سلاح های مختلف به اهالی روستاها هجوم آوردند .

سازمان طبق روال و سنت هایش نیاز داشت در درجه ی اول خود را در اشرف که محل استقرار فرماندهی بود تحکیم بخشد . ضرورت این کار اقدام به یک عمل تهاجمی محدود نظامی و نشان دادن قدرت نظامی بود . به همین دلیل نیروهای نظامی را به هر قیمت و بلافاصله بعد از بازگشت به اشرف ، به بیرون می فرستادند که حلقه ی نظامی اطراف اشرف دوباره در حداقل های آن برقرار شود تا با ایجاد یک حلقه ی نظامی ، حفاظت قرارگاه اشرف (فرماندهی) تأمین شود .

اما از آنجا که نیروهای ارتش از هر لحاظ خسته بودند و از یک سال قبل که موضوع حمله به عراق توسط آمریکا مطرح شده بود در شرایط بلاتکلیفی و فشارهای عصبی ناشی از بمباران قرار داشتند، طبق سنت همیشگی ، جهت تحریک احساسات افراد ، موضوع حمله ایران از طریق زمینی و همچنین حمله ی نیروهای طرفدار ایران (لشکر ۹ بدر) مطرح شده بود تا در چارچوب مبارزه ای که مدعی آن است و برای آن هدف در عراق حضور داشتند ، تحرکات خود را برای اهالی منطقه را توجیه کند . علاوه بر آن مسئله مورد تهاجم قرار گرفتن زنان جهت تحریک مردان برای حضور در صحنه ی درگیری با مردم عراق مورد استفاده قرار گرفت ، در صورتی که موارد جدی تر در مورد اکیپ های مردان اتفاق افتاده بود .

این روند در نهایت به استقرار نیروهای رجوی در گلوگاه های منتهی به اشرف گردید ، تقریباً همان حلقه ای که قبل از حمله ی نظامی آمریکا به عراق و در اطراف اشرف در ابعاد بسیار بزرگتر وجود داشت ؛ در شمال قرارگاه یک پست دائمی بازرسی و در تقاطع جاده خاکی در شرق قرارگاه اشرف به فرودگاه متروکه که شرق اشرف ، در سه راهی قره تپه (از سمت جنوب قرارگاه اشرف) ، جاده خالص – کرکوک در محل تقاطع کانال آب جدید و جاده خالص – کرکوک اکیپ های دیگر بازرسی مستقر شده بودند و اکیپ هایی نیز در جنوب شرقی گلوگاه هایی که از روستاها می توانستند تردد کنند ، چه به صورت ثابت و چه به صورت گشت ، مستقر گشتند .

بعد از تسلیم نیز دستور آمد که نیروها به مناطق اطراف محل های درگیری با مردم و اهالی مراجعه کنند و آنچه را که از دست داده اند ، پس بگیرند و به قرارگاه بیاورند . این نیروها شروع به جمع آوری تانک ، نفربر ، توپ ، مهمات ، خودروهای سبک و سنگین ، ژنراتورهای برق ، لودر ، بولدوزر و تریلی کردند .

این اقدامات توأم با ارعاب اهالی بود ، علی الخصوص دیده شدن نیروهای سازمان در کنار نیروهای آمریکایی ( با تصاویر تلویزیونی و یا مشاهدات مستقیم مردم منطقه) باعث ترس بیشتر مردم شده بود و از این طریق طی مدت کوتاهی انبوه سلاح های سنگین و خودرو و تجهیزات در قرارگاه اشرف جمع آوری شد .

نیروهای آمریکایی را نیز توجیه می کردند که به واسطه ی بمباران ، مجبور شدیم تمام سلاح ها و زرهی و خودرو را در اطراف بگذاریم و برای این که این سلاح ها به دست مردم عراق نیفتد ، باید سریعاً آنها را جمع آوری کنیم . بنابراین مانعی از ناحیه ی آمریکایی ها ایجاد نمی شد و حتی تسهیلاتی نیز برقرار گردید . آمریکایی ها به مجاهدین ابلاغ کرده بودند ، آرایش نیروها در داخل اشرف نباید نظامی باشد و تمامی خودروها باید به صورت منظم به حالت پارکینگ در محوطه پارک شوند که این کار اجباراً صورت گرفت .

از یادداشت های سیروس غضنفری عضو سابق ارتش رهائی بخش – قسمت ۳۳

لینک به منبع

اعمال ننگین مسعود رجوی هرگز ازخاطرم نمیرود!

دستگیری مریم :

داشتن یک رادیوتک موج درداخل فرقه رجوی خود یک داستان دارد ، اما از آن می گذرم و فقط به نکته اصلی که اعلام دستگیری مریم می باشد می پردازم.

من در ۱۷ ژوئن درساعت ۳۰/۲۳ دراخبار ساعت ۲۴ ایران یک مرتبه از اخبار متوجه شدم مریم را دستگیر کرده اند که سازمان ابدا چیزی دراین باره نگفت!

این مسئله مایع تعجب زیاد من شد که ناچار برروی رادیو فردا رفتم

سیاوش قمیشی سر تیتر خبر را اعلام وخبر دستگیری مریم را تایید کرد.

من دیگر خوابم نبرد به بهانه سیگار از آسایشگاه بیرون آمدم وچون درهر آسایشگاه نگهبان وجود داشت من خودم را به مریضی دل پیچه زدم چون می خواستم به دوتا از دوستان این خبر را بگویم اما ترس داشتم که اگر سران بدانند و رادیو را از من بگیرند.

اما ازآنجا که درهمه جا این خبر گفته شده بود، سازمان مجبور شد پس از ۳۶ ساعت خبر رادر کلیه ی سطوح اعلام کند . پنهانکاری خبر دستگیری مریم به مدت ۳۶ساعت هم جای بحث داشت .

قرارگاه اشرف – سال ۱۳۸۲

در روز ۱۷ ژوئن اخبار مجاهدین از سیمای آزادی پخش می گردد : ” خانم مریم رجوی ، رئیس جمهور برگزیده ی خلق قهرمان ایران در یک اقدام بی شرمانه و فاشیستی توسط پلیس ضد شورش و مامورین امنیتی فرانسه دستگیر و بازداشت شدند و نیز چند تن از همراهان وی نیز بازداشت گردیدند “

اعلام خبر دستگیری و واکنش های اعضاء در اشرف:

من به همراه سایر همرزمانم در کمپ اشرف در قرارگاه ۶ ، مستقر بودم . شب در نشست عملیات جاری طبق معمول شرکت داشتم مثل شب های قبل بود با این تفاوت که ( جوادکاشانی ( فرمانده برادرو مسئول نشست غسل بود به محض وارد شدن به نشست حال خوبی نداشت و با بی میلی تمام نشست را تمام کرد . بدون اینکه به نفری تذکر جدی بدهد و یا مورد جدی به افراد بگوید !

در عرض ۱۰ دقیقه نشست را به پایان برد و گفت : بچه ها کاری ندارید به من گفت برادرسیروس چه خبر ومن گفتم چند روزی است که من از اخبار خبر ندارم ولی احساس می کنم که در آینده یک خبری خواهد شد چون نشست های این روزها خیلی کوتاه وبدون جنجال است ودیدم که دنبال این است که من از دستگیری مریم خبر دارم یا نه ومن هم خودم را به بی خبری زدم.

من ازاوسوال کردم گفت چیزی نمی داند معلوم بود که مسئولین اشرف از دستگیری مریم خبر دارند و اما اجازه اعلام خبر دستگیری مریم به اعضاء و نفرات سطوح پایین را ندارند . اما فردای آن روز ساعت ۱۱ صبح که همه مشغول کار روزمره بودیم مسئولی از دفتر فرماندهی قرارگاه آمد و گفت همگی در سالن غذاخوری حاضر شوید . ما به دستور او کار را ول کرده و در سالن غذاخوری حاضر شدیم . پس از مدتی خانم مهناز آمد . مهناز فرماندهی قرارگاه ۱۲ را به عهده داشت . خانم مهناز اعلام کرد خواهرمریم به همراه چند تن دیگر در فرانسه دستگیر و روانه زندان شدند . که ازفرهنگی خواست خبر دستگیری را بگذارید وخبر در بین اعضاء سا لن مثل بمبی بود که منفجر شد . از اعضاء قدیمی MO و M و K و K1 ، همگی شروع به چاپلوسی و واکنش علیه پلیس فرانسه کردند . پس از مدت کوتاهی واکنش ها را خانم مهناز خواباند . در سالن بعضی ها اظهار آمادگی جهت عملیات انتحاری برای آزاد کردن وی کردند . تعدادی موضوع عملیات تروریستی و منهدم کردن زندان را مطرح کردند . برخی نیز پیشنهاد تظاهرات علیه فرانسه در عراق و فرانسه کردند و حتی منفجر کردن سفارت فرانسه در عراق را اصرار داشتند . افرادی هم شروع به چاپلوسی کردند و موضوع خودزنی ، خودسوزی و خودکشی در جلوی سفارت و پلیس فرانسه را به پیش کشیدند آنها درخواست یک دبه ی ۴ لیتری بنزین کردند تا مسئولین سازمان به آنها بدهند و آنها خودسوزی کنند . خانم مهناز گفت : اولا هیچ کس هیچ کاری نمی کند مگر اینکه سازمان به او دستور داده باشد و کسی حق ندارد خودسرانه دست به عملی بزند . دوماً هر کس هر کاری می خواهد انجام بدهد روی کاغذ نوشته و درخواست خود را کتبی به سازمان اعلام نماید . ما تصمیم می گیریم که چه کاری انجام بشود یا نشود . به محض اتمام سخنان مهناز ، نفرات دنبال کاغذ گشتند که چیزی نوشته و اعلام کنند . کسانی که چاپلوسی بیشتری نسبت به تشکیلات داشتند در همان جا نوشته ی خود را تحویل و مشغول صحبت با مهناز شدند . من که ساکت گوشه ای نشسته و نظاره گر اوضاع بودم بعد از مدتی از سا لن خارج و به بیرون سالن غذاخوری آمدم . چیزی دریافتم که سوا از داخل نشست بود . از چهره های نفرات معلوم بود که یک خوشحالی درونی داخلشان موج می زند . معلوم بود که این موج علتش از کجاست . اینکه تا به حال از مریم خبر نداشتند و یک دفعه سر از فرانسه درآورده و دستگیر هم شده است و آنها با شادی به فروپاشی سازمان و رهایی خودشان فکر می کردند که از این همه فشار تشکیلاتی و روحی و روانی نجات خواهند یافت . از طرفی مریم نشانه و مظهر تشکیلات بود و این چنین در دام افتاده بود و این نشانه ی خوبی بود .

شب همانروز در قرارگاه تناقضات بیشتری از دستگیری مریم بیرون زد . بعد از شام ، فیلم دستگیری هیئت همراه مریم و خود مریم در اخبار سیمای آزادی پخش شد . با دیدن نفرات و کادرهای رده بالای همراه مریم که در حین پراکندگی و جنگ فرار را بر قرار ترجیح داده بودند ، تناقضات بیشتری بیرون زده شد . از فردای آن روز در نشست ها به تدریج تناقض ها ذکر می شد و بعضاً به کتک کاری در سطوح MO و M و K کشیده شد .

ادامه دارد…

گزارش کمپ لیبرتی 6تاریخچه ۵۰ ساله سازمان مجاهدین خلق

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید