حسین نژاد:فاجعۀ ۷ تیر بزرگترین خدمت رجوی به ارتجاع حاکم و ضربۀ او به جنبش آزادی

0
1111

این در حالی است که خود مسعود رجوی بارها و بارها در نشستهای عمومی در اشرف چه در زمان ظهور! از مهدی ابریشمچی (که هم اکنون به همین جرم پرونده ای علیه او در دادگاه ضد تروریستی پاریس گشوده شده و قرار است به عنوان عامل هدایت و مدیریت اجرائی این اقدام تروریستی وحشیانه، محاکمه شود) و چه در زمان غیبت کنونی اش! از عباس داوری می پرسید: «یادت هست من در شب بعد از ۳۰ خرداد ۶۰ در نشستی که با مرکزیت داشتیم پرسیدم آیا با یک عاشورا به قیمت از دست دادن همه موافقید؟ که همه به علامت موافقت دست بلند کردید؟». مسعود رجوی با این خطاب و سؤالش که اعترافی آشکار به قصدش برای منفجر کردن مقر حزب جمهوری اسلامی با استفاده از نفوذیهایش در حزب و اطلاع کاملش از عواقب آن و به راه افتادن یک انتقام کشی و جنگ داخلی خونین و وحشتناک به دنبال آن به علت عدم اختفای هواداران و رها شدن و آواره شدن آنان در کوچه ها و خیابانهای شهرها می باشد می خواست شرکای جرمی برای خود از میان چند نفر اعضای مرکزیت آن روز برای خود دست و پا کند

فاجعۀ ۷ تیر بزرگترین خدمت رجوی به ارتجاع حاکم و ضربۀ او به جنبش آزادی

نوشتۀ قربانعلی حسین نژاد عضو قدیمی و مترجم ارشد جدا شدۀ بخش روابط خارجی سازمان مجاهدین خلق ـ پیوند رهایی ـ 29.06.2015

از سالهای ۵۰ که ما در دانشگاه و بیشتر از آن در زندانهای شاه با سازمان مجاهدین آشنا شدیم معروف بود که اختلاف مشی و مبارزۀ مسلحانۀ این سازمان با مشی و مبارزۀ مسلحانۀ چریکهای فدائی در این است که سازمان مجاهدین غیر از موارد درگیری و دفاع تنها به عملیات مسلحانه علیه مستشارهای آمریکایی یا سران نظامی سرکوبگر درجه اول رژیم شاه معتقد است و ترور نیروی داخلی مانند ترور سرمایه داران را که چریکهای فدایی انجام می دادند قبول ندارد و حتی قتل یک پاسبان را هم مجاز نمی شمارد هر چند که در کتاب «دموکراسی خیانت شده» که توبه نامه و التماس نامۀ فرقۀ رجوی برای آمریکایی ها می باشد و در سالهای خارجه نشینی بعد از سال ۶۰ توسط فرقۀ رجوی انتشار یافته است انجام هرگونه عملیات مسلحانه بوسیلۀ سازمان مجاهدین در زمان شاه به طور کامل و ذلیلانه ای انکار شده است. ولی رهبری رجوی که این سازمان را بعد از پیروزی انقلاب ایران تبدیل به یک فرقۀ نمود با ۱۸۰ درجه چرخش در اصول و خط مشی سازمان بیشترین عملیات مسلحانه و ترورها را به قتل نیروی داخلی آنهم از میان غیرنظامی ترین افراد نظام که شامل طبقات پایین و کسبه و صاحبان مشاغلی ساده مانند خیاط و بقال و کفاش و … هم می بود اختصاص داد در حالیکه اساسا و برخلاف ادعای دروغین این فرقه مبنی بر داشتن ایدئولوژی اسلامی و پیروی از مشی مبارزاتی امام حسین (ع) مطلقا خط مشی ترور و قتل غافلگیرانه در اسلام مجاز و به رسمیت شناخته نشده و چنین روشی در مبارزه علیه دشمن نه در سنت پیامبر (ص) و نه در سنت امام علی (ع) که تمام جنگهایشان علنی و در میدان نبرد رو در رو صورت می گرفت وجود نداشته است و فقط خط مشی خوارج و فرقه های منفوری مانند حسن صباح بوده است.

فاجعۀ انفجار ۷ تیر سرآغاز یک جنگ داخلی وحشتناک و خونین و ضد ملی و ضد اسلامی که در تاریخ کشورمان بی سابقه بود بشمار می رود که هیچ نامی به آن جز انتقام گیری و ترور کور وحشیانه نمی توان گذاشت به طوریکه بسیاری قربانیان آن هیچ سمتی در رژیم نداشتند و در میان آنان پزشکان و صاحبان مشاغل عادی بسیاری به چشم می خورند. این جنایت وحشیانه به قدری پلید و محکوم بود که خود فرقۀ رجوی که بوضوح مرتکب و عامل مستقیم آن بود نتوانست انجام آن را رسما و علنا به عهده بگیرد ولی این که همۀ سازمانها و گروههای مخالف رژیم حتی آنها که مسلحانه علیه این رژیم می جنگیدند این جنایت را محکوم کرده و یا با آن مخالفت و از آن ابراز برائت کردند و تنها سازمانی که از همان اول و بعد هم همه ساله تا همین سالهای اخیر در رسانه های خود در سالگرد آن ابراز شادمانی می کرد فرقۀ رجوی بود به وضوح نقش این فرقه در این جنایت را ثابت کرده و به عهده گرفتن این جنایت توسط این فرقه به شمار می رود.

لازم به یادآوری است که ده روز قبل از این ترور و کشتار جمعی یعنی قبل از تظاهرات و سرکوب سی خرداد سازمان تحت رهبری رجوی اطلاعیۀ آغاز مبارزۀ مسلحانه را تنها به دلیل حملۀ چماقداران حزب جمهوری به خانۀ پدری مهدی ابریشمچی صادر کرده بود که مخالفتهای تعدادی از اعضای کادر مرکزی سازمان مجاهدین خلق از جمله پرویز یعقوبی و علی زرکش را بر انگیخته بود.

از نامۀ ۱۱۹ صفحه ای مجاهد خلق پرویز یعقوبی به مهدی ابریشمچی در تیر ماه ۶۳: یک نمونۀ عدم اجرای دموکراسی در درون سازمان صدور اطلاعیۀ سیاسی – نظامی شمارۀ ۲۵ مورخ ۲۸ خرداد ۶۰ توسط مرکزیت بود که رژیم همانشب این اطلاعیه را در رادیو مطرح و عنوان نمود که مجاهدین اقدام به مبارزۀ مسلحانه کرده اند و با اینکه مرکزیت شروع مبارزۀ مسلحانه را طی نامه ای به دفتر خمینی تکذیب نمود ولی رژیم از این اشتباه سیاسی مرکزیت سازمان به نفع خود بهره جسته و آن را به عنوان توجیهی در جهت سرکوب خونین و دستگیریهای گسترده و اعدام اعضا و هواداران در سی خرداد به کار برد.

صدور اطلاعیۀ سیاسی نظامی سازمان تحت رهبری رجوی به تاریخ ۲۸ خرداد سال ۶۰ قبل از شروع رسمی مبارزۀ مسلحانه و در حالیکه هنوز سازمان در فاز سیاسی قرار داشت یعنی اعلام جنگ مسلحانه و راه انداختن کشتار و قربانی کردن یک نسل و ریختن مجاهدین به کام گرگ ارتجاع فقط به خاطر حمله به خانۀ پدری ابریشمچی و نه ستم و جنایت علیه مردم!! و این در حالیست که سازمان پیوسته علت ورود به فاز نظامی و مبارزۀ مسلحانه را سرکوب خونین تظاهرات سی خرداد می داند و جا می اندازد در حالی که قبل از آن رسما آغاز جنگ و کشتار مسلحانۀ داخلی را فقط به علت حمله به خانۀ مهدی ابریشمچی اعلام کرده بود. جالب است که شمارۀ اطلاعیه یعنی عدد ۲۵ در ادامۀ اطلاعیه های سیاسی نظامی عملیات مسلحانۀ سازمان در زمان شاه می باشد و این اولین اطلاعیۀ عملیات مسلحانه بعد از انقلاب است یعنی تا شمارۀ ۲۴ در زمان شاه بود که همۀ اطلاعیه های ترور مستشاران آمریکایی و طاهری فرمانده پلیس و زندی پور رئیس ساواک را شامل می شود یعنی همان عملیاتها و ترورهایی که سازمان رجوی سالیان سال است از جمله در کتاب «دموکراسی خیانت شده» برای خوش آیند آمریکایی ها و خروج از لیست تروریستی قسم و آیه خورده و می خورد که والله بالله ما نبودیم و ما اصلا در زمان شاه تروری انجام نداده ایم هر چه بوده کار کودتاگران مارکسیست داخل سازمان مجاهدین بوده و نه سازمان به رهبری رجوی که آن زمان زندان بودند!!.

توجه کنید:

اطلاعیۀ سیاسی ـ نظامی شمارۀ ۲۵

بسم الله الواحد القهار

مردم قهرمان ایران

مردم مبارز تهران

مزدوران ارتجاع سه شنبه شب ۲۶ خرداد ماه جاری، با حمایت دسته های متعدّد اوباش مسلّح و چماقدار، به خانه پدری برادر مجاهد مهدی ابریشمچی یورش برده و پس از ضرب و شتم ساکنان آن، بخشی از اموال و کتب موجود در خانه را به غارت بردند.

همچنین در همین ایّام شاهد دستگیریهای غیرقانونی اعضای دفتر ریاست جمهوری هستیم؛ که بعضاً حتّی خبر و اسامی افراد دستگیر شده نیز اعلام نمیشود. کما اینکه نقشه های وسیعی برای دستگیری کلیۀ شخصیتهای ترقّیخواه و ضد انحصارطلب کشور در دست آمادگی است. سازمان مجاهدین خلق ایران، ضمن اعتراض به این قبیل اقدامات ضدانقلابی و خلاف شرع و قانون، بدین وسیله از خلق قهرمان ایران کسب اجازه میکند تا از این پس ـ به یاری خدا ـ در قبال حفظ جان اعضای خود، به ویژه اعضای مرکزی سازمان که در حقیقت بخشی از مرکزیت تمامی خلق و انقلاب محسوب میشوند، قاطعترین مقاومت انقلابی را از هر طریق معمول دارد.

بدیهی است برابر اعلامیۀ حاضر، از این پس مسئولیت هرآنچه که حین مقاومت انقلابی واقع شود، تنها و تنها بر ذمّۀ مرتجعین انحصارطلب و اوباش چماقدار آنهاست که قصد آن کرده اند تا نقشۀ به پایان نرسیدۀ شاه خائن و ساواک منفور او را در قلع و قمع مجاهدین به پایان رسانند. از این حیث برآنیم که نامبردگان هر که باشند و در هر لباسی دقیقاً شایستۀ سختترین کیفر و مجازات انقلابی خواهند بود. ضمناً سازمان مجاهدین خلق ایران این حق را برای خود محفوظ میدارد تا در هر موردی هم که کیفر فی المجلس جنایتکاران در حین انجام جرم ضدانقلابی میسّر نباشد، به زودی و به طور مضاعف، آمران و عاملان مربوطه را به جزای خود برسانند. و ما النصر الا من عند الله (یاری و پیروزی تنها از جانب خدا می باشد).

مجاهدین خلق ایران ـ ۲۸/خرداد/۱۳۶۰

حتی در برخی موارد افراد و نیروهایی در داخل خود به اصطلاح «شورای ملی مقاومت» این فرقه چنانکه خود رجوی در یکی از نشستهای علنی اش در زمان صدام حسین در اشرف به ما گفت سرفصل را ۷ تیر می دانستند نه ۳۰ خرداد که مسعود رجوی با عصبانیت این نظریۀ آنها را رد کرد و گفت: «تازه بعضی از این آقایان می گویند شما با این کارتان بزرگترین خدمت را به رژیم جمهوری اسلامی کردید و این رژیم را تثبیت و آینده دار نمودید» !! بعد با طعنه و تمسخری آمیخته با سوزش از این آتش اختلاف و تضاد درونی شورای خود ساخته اش گفت: «بله؟ بله؟ حالا ما شدیم خدمتگزار رژیم؟»!! سپس با خشم و ناراحتی شدید افزود: «با این حرفشان می خواهند بگویند که ما مجاهدین مقصر و آغازگر بودیم»!!.rajavikhomeyni

همه یادشان است که تیتر اول نشریۀ «مجاهد« ارگان فرقۀ رجوی همه ساله در سالگرد این جنایت «إن أوهن البیوت لبیت العنکبوت» و «رقم خوردن بی آیندگی رژیم با کشته شدن بهشتی» بود که با گذشت ۳۱ سال از این جنایت وسرپا ماندن رژیم حاکم و قرار گرفتن فرقۀ رجوی در آستانۀ فروپاشی کامل ثابت شد که کدامیک از طرفین بی آینده شدند؟!!

در حالیکه همه ساله در سالگرد این فاجعه تلویزیون فرقۀ رجوی سرود قسم را با صحنه هایی از انفجار ۷ تیر پخش می کرد اکنون سالهاست که بعد از سقوط ارباب بزرگش صدام حسین که تأمین کنندۀ هزینه های این فرقه با ماهی ۳ میلیون بشکه نفت بود و با خلع سلاح و پوچ از آب درآمدن شعر و شعارهایش و ثابت شدن بی پایگاهی مطلقش در داخل ایران بویژه بعد از حوادث انتخابات سال ۸۸ و ثبوت بی آیندگیش حتی در اذهان افراد و نیروهای داخل خودش و قرار گرفتنش در آستانۀ فروپاشی و زوال کامل دیگر از آن کرکری خواندنها و شور و شادیها در سالگرد این فاجعه خبری نیست بلکه برای اولین بار بعد از ۳۱ سال سخنگوی خارجی اش سید المحدثین در تریبونهای استعماری و امپریالیستی در پاسخ سؤال اربابان کنونی فرقه در مورد مسئولیت انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در روز ۷ تیر سال ۶۰ مسئولیت فرقۀ رجوی را به سادگی در عین تحسین و تمجید این عملیات جنایتکارانه منکر می شود!! که هر عاقلی جز ارباب سؤال کنندۀ سید المحدثین! می پرسد چرا در این ۳۱ سال همیشه فقط شما شادمانی می کردید و هیچگاه هم مسئولیت خودتان در قبال آنرا انکار و رد نمی کردید و بلکه به آن افتخار هم می کردید؟! حالا چه شده و چه اتفاقی افتاده و ماشین جنایت کی به روغن سوزی افتاده که بعد از بیش از سه دهه منکر مسئولیت خودتان در قبال آن می شوید؟!

این در حالی است که خود مسعود رجوی بارها و بارها در نشستهای عمومی در اشرف چه در زمان ظهور! از مهدی ابریشمچی (که هم اکنون به همین جرم پرونده ای علیه او در دادگاه ضد تروریستی پاریس گشوده شده و قرار است به عنوان عامل هدایت و مدیریت اجرائی این اقدام تروریستی وحشیانه، محاکمه شود) و چه در زمان غیبت کنونی اش! از عباس داوری می پرسید: «یادت هست من در شب بعد از ۳۰ خرداد ۶۰ در نشستی که با مرکزیت داشتیم پرسیدم آیا با یک عاشورا به قیمت از دست دادن همه موافقید؟ که همه به علامت موافقت دست بلند کردید؟». مسعود رجوی با این خطاب و سؤالش که اعترافی آشکار به قصدش برای منفجر کردن مقر حزب جمهوری اسلامی با استفاده از نفوذیهایش در حزب و اطلاع کاملش از عواقب آن و به راه افتادن یک انتقام کشی و جنگ داخلی خونین و وحشتناک به دنبال آن به علت عدم اختفای هواداران و رها شدن و آواره شدن آنان در کوچه ها و خیابانهای شهرها می باشد می خواست شرکای جرمی برای خود از میان چند نفر اعضای مرکزیت آن روز برای خود دست و پا کند در حالیکه چه کسی نمی داند وقتی چنین سؤالی از طرف شخص رجوی می شود احدی از حضار نشستش جرأت پایین نگه داشتن دستش را ندارد! بگذریم از اینکه هر گز این جنایت رجوی علیرغم تشبیه دجالگرانه اش هیچگونه تشابه و ربطی به عاشورا و نبرد رویارو و قهرمانانۀ کاملا دفاعی امام حسین (ع) ندارد.

در پایان باید بگویم که هر گز فرقۀ رجوی نمی تواند چنگال خونینش را با این ترفندها و تشبیه ها و بازیهای لفظی «من نبودم دستم بود تقصیر آستینم بود»!! از لوث ارتکاب این جنایت و جنایتهای بی شمار بعدیش چه در ایران و چه در عراق بشوید و تطهیر کند چنانکه هر گز نخواهد توانست خودش را از عواقب طبیعی و قانونی و تاریخی این جنایتهای ضد بشری برهاند و از مسئولیت آنها و مسئولیت نتایج و رویدادها و اعدامها و انتقامجویی های ناشی از آنها به دست هارترین جناحهای رژیم آخوندی و ضربه زدن به کل جنبش آزادیخواهانۀ مردم ایران و ریختن بهترین نیروهای مبارز و انقلابی این میهن به کام ارتجاع وحشی شانه خالی کند چرا که این قانون تاریخ و مجازات طبیعی است که اکنون با وضعیت فلاکت بار و ذلت باری که این فرقۀ جنایتکار دچار آن شده و در آستانۀ فروپاشی اش شعار «جنگ صد برابر»!! برای تأمین آب و غذای روزانه و تعمیر فاضلاب افرادش در کمپ سابق آمریکایی ها با آویختن روزانه اش به دامن رؤسای سابق سیا و ارتش آمریکا سر می دهد تحقق یافته و به ثبوت رسیده است.

لینک به منبع : پیوند رهایی

mobarezemosalahane7

ضرورت باز شناسی و نقد تروریسم و خشونت سیاسی

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید