سجودی:کارنامه سراسر خیانت رجوی از 30 خرداد 1360 تا…

0
1096

خلاصه بعد از اینکه رجوی دید که سوار شدن روی جنگ ایران و عراق و استراتژی ارتش آزادیبخش دیگر شکست خورده است و نیروهای سازمان هم مساله دار هستند سرکوب شدید و خفقان و سانسور شدید را در مناسبات فرقه وسطایی و استالینی اش برقرار کرده و نیروهای معترض و مخالف و مساله دار را روانه زندان کرد و به شکنجه و اعدام پرداخت تا به خیال خام خود بتواند بدین وسیله جلوی ریزش نیرویی و مساله دار شدن را بگیرد و در همین راستا هر چند وقت یک بند سرکوب تحت عنوان بند انقلاب کذایی مریم اضافه کرد و…

نگاهی به کارنامه سراسر خیانت رجوی از سی خرداد سال شصت تا کنون

مهدی سجودی ـ 06.06.2015   هفته آینده 13 یونی سازمان مجاهدین به مناسبت سالگرد سی خرداد سال شصت طبق روال همیشگی اش می خواهد مراسم تکراری اش را برگزار کند. همه می دانند که رجوی بعد از اینکه به همت مبارزه مردم ایران علیه رژیم پهلوی از زندان آزاد شد تمام سعی و تلاش خود را صرف این کرد که فضای باز سیاسی بعد از سرنگونی حکومت شاه به سمت خشونت و بسته شدن پیش برود و به همین دلیل از همان روز اول سقوط رژیم شاه کلی از سلاحهای پادگان های ارتش را برداشته و مخفی کرد تا اینکه در سی خرداد سال شصت به بهانه حمایت از بنی صدر نیروهای بی دفاع را به خیابانها کشانده و با اعلام مبارزه مسلحانه کلی از نیروهای سازمان را به کشتن داد و تعداد زیادی هم راهی زندان شدند و بدین وسیله رجوی دکمه استارت استراتژی ترور و خشونت را فشار داد و بعدش هم طبق ویژگی خاص خودش فرار کرده و به پاریس رفت و توجیه این فرارش این بود که از بیرون نقش رهبری انقلاب را خوب بتواند ایفاء کند و خلاصه خواست ادای یک رهبر سیاسی تبعید شده را در بیاورد و بعدش هم با وعده دروغین سرنگونی شش ماهه رزیم ایران عده‌ای را تحت عنوان شورای ملی مقاومت دور خودش جمع کرد که بعد از اینکه دروغ بودن وعده سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی ایران برای همه آشکار شد همه افراد اصلی این شورای ملی مقاومت ؛ نظیر آقای بنی صدر و قاسملو کنار کشیدند و رجوی مجبور شد با تزریق نیروهای سازمان به این شورا جلوی فروپاشی کامل آنر بگیرد و اینگونه شورای دست سازش تاسیس کرد و بعد هم که برای افتضاح طلاق دختر بنی صدر و وادار کردن مهدی ابریشم چی به طلاق مریم عضدانلو و ازدواج خودش با مریم عضدانلو. اعلام کرد که انقلاب ایدیولوژیکی گرده است و بعد هم برای بستن دهان مخالفان و نیروهای معترض در داخل تشکیلات ؛ دفتر سیاسی سازمان را که از کادرهای بالای سازمان تشکیل شده بود را منحل کرد و خودش را رهبر عقیدتی سازمان نامید و اوج خیانتش به جنبش مبارزاتی مردم ایران آنجا بود که در زمان جنگ ایران و عراق به عراق رفت و با تشکیل به اصطلاح ارتش آزادی بخش که در حقیقت ارتش کوچکی برای خدمت و مزدوری برای صدام حسین بود را تاسیس کرد و به فرمان صدام حسین در جنگ ایران و عراق شرکت کرده و در مناطق مرزی به سرباز کشی مشغول گشت و این مزدوری اش را برای صدام حسین تا آنجا پیش برد که به سرکوب شیعیان جنوب عراق و شرکت و کردکشی پرداخت و بعد هم که سوار شدن روی جنگ ایران و عراق و تحلیل های آبکی رجوی در مورد سرنگونی حکومت اسلامی ایران پوچ در آمد و برعکس تحلیل هایش که می گفت ایران و عراق هرگز به سمت صلح و آتش بس نمی روند و صلح طناب دار رژیم ایران می باشد ؛ قرار داد آتش بس در جنگ ایران و عراق امضاء شد. لذا رجوی که دید اوضاع بر وفق مراد نیست و صلح دارد طناب دار خودش می گردد با عجله و بدون کمترین آمادگی نیروهای سازمان آنها را روانه تنور جنگ طلبی های خودش تحت عنوان عملیات سرنگونی فروغ جاویدان نمود و بیش از هزار پانصد تن از کادرها و نیروهای سازمان را به کشتن داد و بعدش هم با کمال پرویی و وقاحت این شکست نظامی و استراتژی خودش را گردن نیروهای سازمان انداخت و گفت که شما چون وابستگی خانوادگی داشته آید نتوانسته آید که خوب بجنگید. لذا باید همه تحت عنوان انقلاب کذایی مریم تن به طلاق اجباری بدهند و از فرزندان خود جدا شوند وهیچکس حق ندارد به غیر از مسعود و مریم به کس دیگری عشق بورزد و حتی کانون گرم خانواده را کانون فساد خواند و گفت که این کانون باید منفجر گردد و بر اساس همین دلیل هم هست که رجوی از ملاقات خانواده هایی که برای دیدن عزیزان شان به عراق رفته اند را با فرهنگ چاله میدانی خاص خود خانواده الدنگ خطاب می کند و از دیدار شان جلوگیری می کند
خلاصه بعد از اینکه رجوی دید که سوار شدن روی جنگ ایران و عراق و استراتژی ارتش آزادیبخش دیگر شکست خورده است و نیروهای سازمان هم مساله دار هستند سرکوب شدید و خفقان و سانسور شدید را در مناسبات فرقه وسطایی و استالینی اش برقرار کرده و نیروهای معترض و مخالف و مساله دار را روانه زندان کرد و به شکنجه و اعدام پرداخت تا به خیال خام خود بتواند بدین وسیله جلوی ریزش نیرویی و مساله دار شدن را بگیرد و در همین راستا هر چند وقت یک بند سرکوب تحت عنوان بند انقلاب کذایی مریم اضافه کرد و نشست های اجباری تحت عنوان نشست های دیگ و عملیات جاری و غسل هفتگی را راه اندازی کرد تا به وسیله این نشست های اجباری به تفتیش عقاید و مغز شویی بپردازد و بعد از سرنگونی حکومت صدام حسین که دیگر رجوی کاملا نابودی و فروپاشی استراتژی ترور و خشونت خود را به چشم دید.لذا رجوی سریعا به مخفیگاه رفته و بعد هم سعی کرد به بهانه حفظ اشرف و حفظ اموال اشرف و اصرار بر ماندن در عراق تعداد زیادی از نیروهای سازمان را به کشتن بدهد تا بلکه به این وسیله بتواند با مظلوم نمایی در کشور های اروپایی و بر انگیختن احساسات و عواطف و افکار عمومی از شکست استراتژی به بن بست رسیده و کشتی به گل نشسته اش جلوگیری کند. و لذا به همین خاطر اکنون با فراخوان های پوچ و بی محتوا و کشف دروغین سایت های اتمی ایران و اعلام پیروزی های واهی و دروغین و برگزاری مراسم های مختلف به مناسبت های مختلف خودش و فیل هوا کردن های مختلف ؛ مثل هزار شورای مرکزی و هزار اشرف و غیره سعی می کند که اندکی روحیه به نیروهای وا رفته و روحیه باخته خودش تزریق کند و به قول معروف با سیلی صورت خودش را سرخ نگه دارد. لذا الان هم ما شاهد هستیم که خانم مریم رجوی رییس جمهور مادام العمر و برگزیده شوهر فراری اش در آستانه سی خرداد بنا دارد با خرجهای کلان عده‌ای سخنران  و شنونده اجاره‌ای را به یک سالن کرایه‌ای بکشاند تا به اراجیف همیشگی و تکراری اش گوش فرا دهند.
بله سازمانی که در سال شصت تعداد قابل توجهی را به تظاهرات در تهران کشانده بود اکنون حدود سه هزار و سیصد نفر نیروی سالخورده و بیمار دارد که در کمپ لیبرتی عراق گرفتار هستند و منتظر انتقال به کشورهای امن ثالث هستند و سازمان اکنون برای برگزاری مراسم همان سی خرداد سال شصت که آن همه خطر کشته شدن و دستگیری داشت ؛ بقول خودش پانصد هزار نفر را به خیابانها کشانده بود قادر نیست که پانصد نفر را به این مراسم بی خطر بیاورد و مجبور هست که از چند ماه قبل با خرجهای کلان و با وعده و وعید های دروغین عده‌ای از افغانی ها و دانشجویان بلوک شرق و آفریقایی ها را به این مراسم رسوا و تکراری و بی رونق بکشاند.  و به نظر بنده دلیل اصلی این وضعیت اسف بار سازمان مجاهدین در شرایط کنونی کارنامه سیاه و سراسر خیانت بار رجوی در این سالیان هست که در بالا به گوشه ای از از به صورت گذرا اشاره کردم.
در پایان می خواستم به خانم مریم رجوی توصیه کنم که بجای برگزاری این مراسم رسوا و تکراری با خرجهای کلان به فکر نجات جان نیروهای گرفتار در کمپ لیبرتی در کشور ناامن عراق باشید که الان با پیشروی های گروه تروریستی داعش که به نزدیکی بغداد رسیده اند و خطر جانی جدی  این نیروهای گرفتار و بی دفاع را تهدید می کند.  آیا به نظر شما بر گزاری چنین مراسمی در چنین شرایطی وخامت بار عراق واجب تر از نجات جان ساکنان لیبرتی می باشد؟  و اگر واقعا شما نگران امنیت ساکنان کمپ لیبرتی هستید پس چرا در این شرایط حساس کنونی کشور ناامن عراق هیچ اقدامی برای انتقال آنها به کشورهای امن ثالث نمی کنید؟

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید